PEZHVAKEIRAN.COM آنچه که دیدی بگو، آنچه شنیدی بگو
 

آنچه که دیدی بگو، آنچه شنیدی بگو
مختار شلالوند

سید حسین مرتضوی زنجانی، از دژخیمان «کارخانه آدمکشی» رژیم به جنایات دهه شصت و کشتار هولناک شصت و هفت اعتراف کرد.
او گفت: با آب زمزم هم پاک نمی شوم.
رئیس زندان اوین به حمل اجساد قربانیان با کامیون اعتراف کرد و گفت: « من از بالا نگاه می کردم کامیون را می دیدم، که جنازه ها را می آوردند و داخل کامیون ها می انداختند. به تجاوز درون زندان نیز اشاره نمود.
نامبرده که از نیمه اول دهه 60 رئیس زندان گوهردشت و در هنگامه کشتار 67 رئیس زندان اوین بوده، از تمام حقیقت و رویدادهای آن سال های سیاه و آنچه در آن زندان ها گذشت سخن نمی گوید به تکرار گفته های بازماندگان آن کشتار بسنده می کند.
نخستین بار که با چهره و مسئولیت‌های مرتضوی آشنا شدم، با شال سبز پر رنگی در هیبت یک اصلاح طلب پدیدار شد. *
تازگی هم خودش فریاد بر آورده و ظاهراً بعد از گذشت ۳۵سال به جنایات دهه شصت بویژه کشتار شصت و هفت اعتراف می کند.
اما از آنجا که همچون برخی از همتباران فکری خود به ریشه هانمی پردازد و با نیم نگاهی از آن می گذرد، بایستی گفت سید، سخنان شما بوی «نا» و کهنگی می دهد.
بازماندگان سیاه چال های اوین و گوهردشت که روزی بر آنان خدائی می کردی و با اجرایِ حکمِ قتل ِآنان رِنگ میگرفتی و چغانه می شکستی، سالهاست افشاگری می کنند.
تعدادی از شاکیان در دادگاه حمید نوری، به بربریت حاکم بر زندان ها شهادت دادند، روایت هایی بس جانکاه گفته شد، دژخیمان را عریان و مقابل چشم جهان قرار دادند.
سورچی ِارابهِ هایِ مرگ، رئیسِ زندان اوین و گوهردشت، آنچه را که منوچهر اسحاقی، کودک 13 ساله به چشمان خود دیده و در دادگاه حمید نوری، شهادت داد را بخوان و به شنیده هایت اضافه کن.
بازماندگان آن کشتار، گاهی آخرین لحظات قبل از قتل بچه ها را به تصویر می کشیدند.
رئیس ِ«کارخانه آدمکشی» زندان، رازهای مگو را بگو، اگر راست میگویی. بچه های ما، با همه تدابیر امنیتی و سریت حاکم و با وجود چشم بند، کامیون های یخچال دار، و فرقون های طناب دار را دیده و فریاد زده اند.
دل گویه های جان بدربردگان از قتلعام هولناک 67، قصه نبود، افسانه نبود، حکایت پر غرورِ نسل مقاومت و در آویختن با دژخیمان بود.
« خود شما، با قبول مسئولیت و ریاست زندان گوهردشت سرکوب در زندان را نیز عهده گرفتی و در مواردی شخصا به بازجویی افراد می پرداختی». **
از آن باز جوئی هایت در آن روزها بگو.
هنوز ما هستیم و پرونده هایی تا هنوز گشوده. دادخواهانی که بیش از سه دهه است جوابی نگرفته اند.
ما مانده ایم، مادران و خانواده های ما، وارثان جنازه های گم شده، گورهای غریب و گورستان های بی نام و نشان
صاحب منصبِ زندانها، به وقت کشتن ها، می توانید بگویید:
۱- چه تعداد از اسیرانِ زندانِ تحت ریاست شما بعد از اعدام ها کم شدند؟
احتمالاً به این سئوال اشراف کافی داشته باشی، آمار زندان را روزانه تحویلت می دادند.
۲- مزار قربانیان کجاست؟
 نگو به چشم خود ندیدی. آنچه شنیدی بگو، بگو بچه های ما کجا آرمیده اند.
۳- چپی ها چرا کشتید؟
آنان که در شورش مورد نظر شما شرکت نداشتند.
آقای رئیس، قطعاً حمید نوری، هم چون شما به خوبی می دانست خود، مهره ای مشخص از این چرخهِ آدمکشی بوده. اگر قبل از دستگری، از رژیم بریده و تمام حقایق را گفته بود، اکنون در زندان سوئد نبود.
 

منبع:پژواک ایران


مختار شلالوند

فهرست مطالب مختار شلالوند در سایت پژواک ایران 

*آقای هالو، چهره بنمای  [2024 Apr] 
*آنچه که دیدی بگو، آنچه شنیدی بگو  [2023 Jun] 
* ای باد اگر به گلشن اَحباب بگذری...   [2023 May] 
*پاسخ به خانواده حمید نوری  [2022 Dec] 
* اصلاح طلب،اصولگرا دیگه تمامه ماجرا  [2022 Oct] 
*ارثیه ای که از خمینی،به احمدی نژاد و اینک به نمایندگان ضد خلقی مجلس رسیده.  [2022 Sep] 
*نگاهی از «کارخانه آدمکشی» رژیم  [2022 Sep] 
*تلاش‌های همسوی رجوی و حمید نوری در پرونده برادرم حمزه  [2022 Jul] 
*دادگاه حمید نوریَ و داستان شهادت یک ساک  [2022 Feb] 
*دادگاه حمید نوری و پژواک فریاد دادخواهان  [2022 Jan] 
*«من قهرمان یا چنین چیزی نبودم»  [2022 Jan] 
*حمید نوری و«نه زیستن نه مرگ»  [2021 Oct] 
*«نه زیستن نه مرگ» زبان می‌گشاید  [2021 Sep] 
*دستگیری حمید نوری و دادگاه وی، محک آزمایش همه ما  [2021 Aug] 
*خانواده‌های دادخواه بین دو سنگ آسیاب  [2021 Jul] 
*خط دادن به وکلای حمید نوری، اوج بی شرمی است  [2021 Jun] 
*مهدی تقوایی- یکی داستانیست پر از اشک چشم  [2021 May] 
*محاکمه حمید نوری ، محک دوری و نزدیکی به جنبش دادخواهی  [2020 Dec] 
*درباره «عظمت» ناشناخته ایرج مصداقی  [2020 Nov] 
*بمباران اندیمشک  [2020 Nov] 
*آستانبوسی و چاکرمنشی یک عنصر فرومایه  [2020 Sep] 
*آقای هادی خرسندی از شما انتظار می رود  [2020 Aug] 
* جنازه های سیاسی سر بر می دارند   [2020 Jul] 
*مهدی تقوائی و برخی از رنج هایش  [2020 Mar] 
*ورشکستگی ایدئولوژیکی رهبری مجاهدین  [2020 Feb] 
*باز داشت حمید نوری و دلواپسان آشار و نهان  [2019 Dec] 
*سخنی از سر درد  [2019 Nov] 
*«همیشه به یادت هستم مقاومت»   [2019 Nov] 
*از تاریخ هیچ درسی نگرفتید  [2019 Nov] 
*کار گر قهرمان  [2019 Aug] 
*طاقت سر کردن شب   [2019 Jun] 
*روزی روزگاری؛ از بندرعباس تا تهران  [2019 Mar] 
*شمخانی و قتلی که در سال ۵۹ مرتکب شد  [2019 Jan] 
*دارجنگه غم های درخت بلوط [2019 Jan] 
*شرمی از مظلمه خون سیاووشش باد  [2019 Jan] 
*سیاوش‌کُشی، رسم دیرین روزگار  [2018 Oct] 
*چنین گفت رُستم به اسفنديار   [2018 Aug] 
* مامان عمو تفنگ نداشت  [2018 May] 
* خیمه شب بازانِ شهرِ ما ‏   [2018 Apr] 
*بازهم ۶۷  [2017 Sep] 
* تابستان ۶۷ هنوز میسوزد و دود می کند   [2017 Aug] 
*پناهنده  [2017 Jun] 
*دوستی‌های بی‌مانندش   [2017 Apr] 
*«زندان یونسکو» و درختان تنومندش  [2016 Oct] 
*قاتلانی که با خمینی به جهنم رفتند  [2016 Sep] 
*فایل صوتی آیت‌الله منتظری و مفتشان عقیده  [2016 Aug] 
* «یه مرد بود یه مرد»  [2016 Jan] 
*دل نوشته ای برای دوست نازنین عباس رحیمی که همچنان زندگی را می سراید  [2015 Dec] 
*قتلعام شصت و هفت و گل‌هائی که پَرپَر شدند  [2015 Aug] 
*تهمت و افترا دیگر اثر ندارد  [2015 Apr] 
* دیگی که برای من نجوشد، سر سگ در آن بجوشد!  [2015 Apr] 
*ردیه نویسان  [2015 Feb] 
*اسیر کشی سال شصت و هفت، درد ها و درس ها  [2014 Sep] 
*گزارش ۹۳ و انتظاری که بر آورده نشد  [2014 Aug] 
*مادر و چشمان پر از اندوهش  [2014 May] 
*نامه سرگشاده ایرج مصداقی و شرح یک درد.  [2013 Jul] 
*کوچه خاطره ها و طوطی داش اکل (یادی از آقا رضا و گلهای زیبائی که در دهه شصت پژمردند)  [2013 Feb] 
*«حاج‌آقا رضا» پایش را از گلیم‌اش دراز تر می‌کند  [2012 Jul] 
*اوین ویران شوی   [2012 Jun] 
*کُچیرِ سر به دار  [2012 May] 
*مادر کوگی به فرزندان دلاورش پیوست   [2011 Nov] 
*به بھانه ی انتشار کتاب رقص ققنوس ھا و آواز خاکستر  [2011 Sep] 
*پيکار با تبعيض جنسي ، خانم آندره ميشل ترجمه‌ي زنده ياد محمد جعفر پوينده در گرامی داشت 8 مارس روز جهانی زن  [2011 Mar] 
*که می رویم به داغ بلند بالائی  [2010 Jan] 
*کمال؛ به خاک افتاده عشق، یادی از کمال رفعت صفائی  [2009 Dec]