PEZHVAKEIRAN.COM پيرامون تحريم فعال و جوانگرائی
 

پيرامون تحريم فعال و جوانگرائی
اسماعيل نوری‌علا

يکشنبهء گذشته مجلسی از جانب دو سازمان سياسی، که رفته رفته در جمع اپوزيسيون خارج کشور نامی شناخته شده پيدا می کنند، يعنی «انجمن رهائی جوانان ايران» و «سازمان کنشگرايان ايران»، مجلسی در شهر کلن آلمان برگزار شد با عنوان «تحريم فعال انتخابات و جوانگرائی در اپوزيسيون برانداز». اين دو سازمان بيشتر متشکل از کوشندگان جوانی هستند که فکر نمی کنم ميانگين سن شان از 30 تجاوز کند. بيشترين اين جوانان پس از شکست جنبش سبز به خارج آمده و رفته رفته يکديگر را يافته اند و، بدين سان، صدای واقعی تر جوانان سکولار دموکراتی هستند که در جريان جنبش سبز شرکت داشته و اغلب شان زندان و شکنجه ديده اند. آنها معتقدند که مخالفان حکومت اسلامی در خارج کشور تاکنون با اين حکومت مماشات کرده و امر «براندازی» اين حکومت را با تعارف و مجامله به زير قالی برده اند؛ پس، آنها مسئلهء «براندازی» را برجسته کرده و حرکات خود را بر اساس اين «هدف» تنظيم می کنند.
دو تن از دست اندر کاران اين گردهمائی از من نيز خواسته بودند تا از طريق ويدئو نظراتم را در مورد موضوع جلسه شان با حضار در ميان بگذارم که چنين شد. و فکر کردم آن نظرات را بصورت مطلب اين هفته ام بياورم تا نوعی «آسيب شناسی موضوع اين گردهمائی» را برای ديگر ياران نيز مطرح کرده باشم. و اما مطالب آن پيام:
***
پس از تعارفات اوليه، اجازه می خواهم در باب بخش نخست عنوان اين جلسه، که «تحريم فعال انتخابات» باشد، چند نکته را برايتان مطرح می کنم. از نظر من، در برخورد با انواع گوناگون انتخابات در حکومت اسلامی، تا کنون سه نظريهء اصلی مطرح شده اند که مختصراً به يک يک آنها می پردازم.
نظريهء نخست «تحريم»، يا درست تر بگويم «تحريم غير فعال»، نام دارد؛ مبنی بر اينکه در روز انتخابات در خانه بنشينيم و سراغ حوزه های رأی نرويم.
از نظر يک ناظر خارجی که فقط در چهارچوب منطق اش عمل می کند، اينگونه «تحريم» يک کنش طبيعی و بديهی است. هيچ کس در نمايشی که دشمن اش برای پيروزی خود ترتيب داده شراکت نمی کند، مگر آنکه عقل خود را باخته باشد. اگر ما فکر کنيم که حکومت اسلامی در ايران حکومت مشتی دشمن ملت ايران است و اين لشگر اراذل و اوباش همواره خواستار شرکت مردم در نمايش انتخابات شان هستند تا بر رونق کارشان بيافزايند بديهی است که توقع داشته باشيم تا مردمی هم که اينها را دشمن خود می دانند در نمايش آنها شرکت نکنند.
نمونه ای از اين تحريم غير فعال را هشت سال پيش، در پايان عصر موسوم به اصلاحات شاهد بوديم؛ يعنی آن زمان که عمر کابينهء آقای خاتمی با شکست کامل به پايان رسيد و اکثريت رأی دهندگان هم، ناکام از شکست خود در بقدرت رساندن اصلاح طلبان، تصميم گرفتند در انتخابات شرکت نکنند و، بدين ترتيب، دولت آقای خاتمی برگزار کنندهء انتخابات بی رونقی شد که احمدی نژاد از دل آن بيرون آمد.
تجربهء «تحريم غيرفعال» نتايج متعددی داشت. اصلاح طلبان شکست خود را به گردن تحريم کنندگان انداختند و مکرراً گفتند: «ديديد که تحريم انتخابات فقط به نفع بنيادگرايان تمام می شود؟» اين پرسش به پيدايش نوعی استراتژی برای انتخابات چهار سال بعد انجاميد. اصلاح طلبان، با ارائهء آمار و ارقام  و محاسبات مختلف، کوشيدند تا نشان دهند که اگر اکثريت کسانی که دارای حق رأی هستند در انتخابات آينده شرکت کنند رژيم نخواهد توانست دست به تقلبی بزند که به ضرر مردم تمام شود. و همين فکر بود که نظريهء «شرکت حداکثری» را جانشين «تحريم انتخابات» کرد.
اما رژيم در نتايج واقعی انتخابات 88 هم دست کاری کرد و بلافاصله پس از اعلام نتايج به سرکوب شرکت کنندگان در جنبش اعتراضی موسوم به «جنبش سبز» پرداخت. اگرچه اين امر نشانی از بی اثر بودن نظريهء «شرکت حداکثری» بود اما بسياری از موافقان اين نظريه آنقدر پر رو بودند که گفتند «ديديد که کشاندن مردم به پای صندوق رأی درست بود و موجب پيدايش جنبش سبز شد؟» گوئی اين جنبش اجرای سناريوی از پيش نوشته شدهء آنها بود! اما همان ها، در عمل، وقتی ديدند که اين جنبش در گوهر خود حرکتی ضد کليت حکومت اسلامی و در واقع «سکولار» است عقب نشستند و به مردم گفتند «شعار ساختارشکن ندهيد» و «به خانه هاتان برگرديد» و، اگرچه خودشان هم به زندان و سختی افتادند اما، مصائب آنها با دردهای جوانان شکنجه و تجاوز و کشته شده قابل مقايسه نبود. بزودی هم بخش عمده شان آزاد شدند، و عده ای از ميان شان به خارج کشور آمدند و مغرورانه خود را بانی نظريهء «شرکت حداکثری که موجب پيدايش جنبش سبز شد!» معرفی کردند.
اما واقعيت عملی و تجربی اين بود که نه نظريهء «تحريم انتخابات» و نه نظريهء «شرکت حداکثری» هيچکدام نتوانسته بود تغييری را در ساختار متصلب حکومت اسلامی تزريق کند.
و اکنون و امروز، در آستانهء انتخابات 92، شما آمده ايد تا صفت «غيرفعال» را به صفت «فعال» تبديل کنيد و، با ارائهء نظريهء «تحريم فعال»، می گوئيد که مردم نه تنها لازم است اين انتخابات را تحريم کنند بلکه بايد از «فرصت انتخابات» برای فعاليت های ضد حکومتی استفاده نمايند. و مدعی هستيد که بسياری از جوانان ما که در جنبش سبز فعال بوده اند به دنبال اين راه حل می روند.
در اين مورد من برايتان آرزوی موفقيت دارم. می گويند از خرس يک مو کندن هم غنيمت است. شما هم هر تيشه که به ريشهء اين رژيم بزنيد خوب است.
اما من فکر می کنم که هر سه نظريه ای که تا بحال مطرح شده از يک ضعف اساسی رنج می برند و آن فقدان يک «آلترناتيو سکولار دموکرات و مردمی» در برابر حکومت فعلی است. تاريخ نشان داده که جنگ های بی هدف معين و فاقد «آلترناتيو شکل يافته» راهی به جائی نمی برند. حتی اگر چهارده قرن پيش اعراب پابرهنهء نجد عربستان دو امپراتوری ساسانی و روم شرقی را شکست دادند بخاطر آن بود که هدف و آلترناتيو داشتند و می دانستند برای چه می جنگند. شما هم اگرچه همواره می توانيد به خيابان بريزيد و اتوبوس آتش بزنيد و جان شيرين را فدا کنيد اما بايد بدانيد که تا کنون همهء اين کار ها در چهارچوب «چه نمی خواهيم» انجام پذيرفته اند. يعنی نه بر «آنچه می خواهيم» اشراف داشته ايد و نه توانسته ايد بر «تشکيلات رهبری ساخته شده» ای تکيه کنيد که از دل «آنچه می خواهيم» بيرون آمده باشد. اين است که انرژی و خون و جان تان به هدر می رود و جانفشانی هاتان هم فقط بصورت خاطره ای شريف باقی می ماند، بی آنکه نتيجه ای عملی داشته باشد.
در حالي که اگر، مثلاً، بروشنی بدانيد که هدف تان «استقرار حاکميت ملی و حکومتی سکولار دموکرات» است و اين خواست را در قالب رهبری يک آلترناتيو سکولار دموکرات جسميت بخشيده باشيد آنگاه حداقل می دانيد که کارتان بيش از پنجاه در صد شانس موفقيت دارد.
اين را دشمن شما، که همين حکومت باشد، بهتر از خود شما دانسته است و به همين دليل از هزار و يک راه مانع ايجاد يک آلترناتيو سکولار دموکرات منسجم و سازمان يافته از ميان اپوزيسيون سکولار دموکرات شده است. فکر می کنيد خورهء اصلاح طلبی و ابتکار پاسپورت دادن به اصلاح طلبان و جا انداختن آنها در ميان اپوزيسيون سکولار دموکرات خارج کشور کار چه کسی جز وزارت اطلاعات رژيم بوده است؟ چگونه است که هر کجا سخن از ايجاد يک آلترناتيو سکولار دموکرات شده اين پاسپورت گرفتگان يا با آن مخالفت کرده اند و يا با شرکت در روند ساختن آن چيزی بی سر و ته و بی فايده را تحويل ما داده اند؟
پس، به نظر من، نظريهء «تحريم فعال» هم اگر بخشی از روند آلترناتيوسازی سکولار دموکرات نباشد حاصلی جز چند جان فدا و شکنجه و تجاوز شده نخواهد داشت.
همين داوری را می توان در مورد مفهوم «براندازی» نيز بکار برد. بدون داشتن جانشينی سکولار دموکرات، منسجم و کارآمد، براندازی فقط به معنی «ماجراجوئی» است و نمی تواند راه به ايرانی آزاد و آباد ببرد. کلاً، منظور من آن است که شما اگر وقت تان را صرف وقايع روزمرهء سياسی در ايران کنيد اما ندانيد که انرژی مبارزه تان در چه راهی مصرف می شود هميشه در دور باطل «قيام و شکست و قيام و شکست» گرفتار خواهيد بود.
پس، بعنوان مردی که به احتمال زياد در آخرين دههء عمر فعال خود به سر می برد، و از پايان جنگ دوم جهانی تا به امروز شاهد و گاه درگير زير و بم های تاريخ کشورش بوده است، سفارشم به نسل جوانی که برای ساختن فردای بهتر ايران کمر همت بسته آن است که: «بر هويت سکولار دموکرات حرکت خود پافشاری کنيد و در راستای ساختن آلترناتيوی برخاسته از اين هويت حرکت نمائيد». بی اين دو کار، شرکت کردن يا نکردن و تحريم منفعل يا فعال هيچکدام جواب نيازهای شما را نخواهند داد.
***
اما چند کلمه ای هم در مورد «جوانگرائی» برايتان بگويم. توجه کنيد که من هم طبعاً روزی جوان بوده ام و با عوالم آن آشنا هستم و در همان جوانی هم بوده است که آزاديخواهی را، در حد فهم آن روز خود، از حوزهء ادبيات گرفته تا گسترهء سياست، شعار خود قرار داده ام. می دانم که جوان، هر چند کم تجربه و ناآشنا به فضای پر پيچ و خم سياست، موتور تاريخ است و می تواند با پاکی روح و قدرت قدم خود آينده را آنگونه که می انديشد متحقق کند.
اما جوانی تنها به سن و سال نيست، با «به روز بودن» و «امروزی انديشيدن» و، برای تشخيص راهبران درست از نادرست، «معيار و ضابطه داشتن» ارتباط دارد. توجه کنيد که شما تجسم هر شعاری خواهيد شد که در جوانی به جان و دل شما راه يافته باشد. درختی را که کج رشد کرده باشد در کهن بيخی نمی توان راست کرد.
از خود بپرسيم که براستی چرا «طالبان» از مکتب و کودک آغاز می کند؟ چرا ارتش ها را جوانان پر می کنند؟ چرا جوانان هيزم تنور مبارزاتی می شوند که ديگرانی از راه دور هدايت شان می کنند؟ پاسخ روشن است: بدين خاطر که جوان تأثير پذير است و شستن مغز او در نوباوگی و نوجوانی و جوانی آسان تر ممکن می شود.
پس شما همواره بايد متوجه دو چيز باشيد: يکی اينکه هنوز تأثيرپذير و هيجانی هستيد و دو ديگر اينکه بايد مواظب باشيد تا مغزتان را از ايدئولوژی های گوناگون پر نکنند.
ايدئولوژی را «آگاهی کاذب» خوانده اند. من آن را «دانش بی انسجام منطقی» می دانم. مشتی از اطلاعات و استنباط ها را بصوت سر هم بندی شده در مجموعه ای خطرناک گرد می آورند و از آن يک مذهب يا يک ايدئولوژی يا يک روايت از زندگی می سازند.
شما همواره بايد به اين مجموعه ها که هدف و ساختار و تشکيلات خود را دارند شک کنيد. چرا که اگر در ذهن شما جا خوش کردند شما را به بردگان خود مبدل می سازند. هيچگاه پرسشگری و کنجکاوی خود را به راحت ِ ناشی از فکر نکردن و کورکورانه اطاعت کردن تسليم نکنيد. هيچ حکمی را که با منطق و خرد نخواند نپذيريد.
می خواهم بگويم که، از نظر من، جوانگرائی خودبخود امر مهم و سازنده ای نيست. جوانگرائی آنگاه درست و مفيد است که جوانان به «خرد و منطق» و «مقاومت در برابر ايمان کور» مجهز شوند و با همين معيارها سالخورگان و تجربه ديدگان معتمد قوم خود را نيز همراهی کنند.
من خود در جوانی با بزرگ ترهای گوناگونی همچون دکتر شريعتی و آل احمد و محمود اعتماد زاده و احسان طبری و دکتر صديقی روياروی و گاه دمخور بوده ام و طعم شيرين و هيجان انگيز معاشرت و همراهی با آنها را چشيده ام. اما در آخر کار ديده ام که برخی از همان ها مرا و نسل مرا به چه گمراهه ای کشانده و جوانی ما را چگونه سوخته و بر باد داده و امروز ِ شما را هم به چه مصيبتی دچار ساخته اند. و اکنون اين تجربه را با شما در ميان می گذارم که اگر اکنون سالخورده ای ديگر روبروی اين دوربين نشسته و به شما پيام می دهد که «سکولار دموکراسی را هدف خود و ساختن آلترناتيوی سکولار دموکرات را پيشهء خود کنيد»، شما با منطق و خرد خود سر سختانه در سخن اش کنجکاوی کنيد؛ مبادا که او نيز برای فريب شما آمده باشد.
باری، برای شما در کاری که می کنيد آرزوی خردمداری روزافزون دارم. پيروز و سرفراز باشيد و توجه کنيد که سرفرازی از پيروزی مهمتر و اساسی تر است.
***
تکمله ای بر اين گفتار: دو سه روز پيش با رفيق شفيقی قدم زنان و گفتگو کنان پرسه می زديم. صحبت به اين مجلس جوانان در شهر کلن رسيد و من، به خواست او، شمه ای از حرف هايم را برایش تکرار کردم. او، که به دريانوردی علاقه دارد و هر وقت فرصتی می يابد به اين مشغله می پردازد، در پايان سخنانم، سری تکان داد و گفت:
«بگذار نکته ای را از آموزه های مربوط به دريانوردی برايت بگويم. وقتی روی کشتی هستی و بر آب ها گسترده در همه سو می رانی ناچاری، برای گم نکردن جهت و مسير حرکت کشتی، وسائل مختلفی را بهمراه داشته باشی. قطب نما و دوربين و امروزه هم جی.پی.اس برای همين کار ساخته شده اند. در واقع تو اگر در سفر شبانهء دريائی ات جهت و مسير حرکت را ندانی بلافاصله در دريا سرگردان و گم می شوی، و نمی توانی بفهمی به سوی شرق می روی يا غرب، از ساحل دوری يا به آن نزديک تر می شوی. و اين اتفاق واقعاً می تواند بيفتد. مثلاً، شبی توفانی را مجسم کن که وسط اوقيانوسی و يکباره قطب نما و جی.پی.اس کشتی از کار می افتند و تو، نشسته بر تلاطم آب های تاريک، نمی دانی به کجا رو نهاده ای. اما، از عهد باستان، دريانوردان برای چنين موقعيتی يک راه حل کارآمد داشته اند که «ستاره قطبی»، و يا در اصطلاح فرنگيان «ستارهء شمالی»، نام دارد. اگر آسمان صاف شود تو می توانی، بين خيل ستارگان آسمان پهناور، ستارهء درخشان قطبی را بيابی و با يافتن آن بفهمی که جهت شمال کجا است و از اين طريق ساير جهات را نيز بازبيابی و کشتی را به سوی مقصد و مقصودت برانی».
رفيق دريانوردم اعتقاد داشت که برای بشريت امروز نيز، در شب های طوفان زدهء سياست و زندگی اجتماعی، «اعلاميهء جهانی حقوق بشر» يک ستارهء قطبی است که به مدد آن می توان بر دريای تاريک و مشوش سياست و زندگی اجتماعی کشتی را به راه درست هدايت کرد، آنچه را با مفاد اين اعلاميه نخواند نپذيرفت، و از آنچه بر بنياد اين اعلاميه شکل گرفته استقبال کرد.
اما من می دانم که، در اين تصوير، انتخاب ِ «اعلاميهء جهانی حقوق بشر» بعنوان ستارهء قطبی شايد مورد موافقت همگان نباشد. غرض سکولار دموکرات های انحلال طلب هم جلب تصديق همگان نيست. اما ما می توانيم در جمع گستردهء خودمان «استقرار سکولار دموکراسی در وطن مان» را ستارهء راهنمای خود کنيم. آنگاه اعتبار تحريم فعال و غير فعال، يا مشارکت حداکثری، اصلاح طلبی و انحلال طلبی، براندازی آميخته با مسالمت يا خشونت، پيری و جوانی، پختگی و خامی، و هزار تعبير و ترکيب ديگر را می توان به اعتبار آن سنجيد و مطمئن بود که کشتی آرزوهای ما از مسير درست خود خارج نشده و بی سرگردانی به سوی بندر محبوب خويش می تازد.

منبع:پژواک ایران


اسماعيل نوری‌علا

فهرست مطالب اسماعيل نوری‌علا در سایت پژواک ایران 

*آیا کاربرد «سکولار دموکراسی» به وسیلهء چپ‌ها اتفاقی است؟   [2024 Apr] 
*چو ایران نباشد؟! نگاهی به آنچه در جشن سالگشت تأسیس کومله گذشت، اسماعیل نوری علا  [2024 Feb] 
*پيکار عليه نظارت استصوابی!  [2016 Jan] 
*ده سال جمعه گردی، از سکولاريسم نو تا سکولار دموکراسی  [2015 Oct] 
*از «سلطنت همه کاره» تا «پادشاهی هيچ کاره»  [2015 Oct] 
*جمهوريت يا جمهوری؟  [2015 Sep] 
*پيامبران سيارهء جديد ميمون ها  [2015 Aug] 
*چند و چون استراتژی ِ انحلال  [2015 Aug] 
*حزبی اینجائی برای روزگار فردائی؟   [2015 Aug] 
*تأملی در روند موضع گيری های سياسی  [2015 Aug] 
*آلترناتيوسازی يعنی آماده شدن برای فردا  [2015 Jul] 
*دست آوردهای يک کنار هم نشستن  [2015 Jul] 
*جنبش سياسی و برنامه های اجرائی  [2015 Jun] 
*ربط غيرمستقيم «مديريت نامتمرکز» با «حل مسائل اقوام»  [2015 Jun] 
*اپوزيسيون و سياست کشورهای غربی  [2015 Jun] 
*کنگرهء سکولار دموکرات ها و غيبت نواندیشان دينی  [2015 Jun] 
*وعده گاهی برای انديشيدن به ايران آزاد و آباد  [2015 May] 
*حکومت اسلامی و جنازهء نويسندگان سکولار  [2015 May] 
* تفاوت های اسلاميسم در ترکيه و ايران  [2015 May] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ دعوای اصلی بر سر چيست؟  [2015 May] 
*تفاهمی در غياب نمايندگان واقعی ملت ايران!  [2015 Apr] 
*نظريه های فقهی در خدمت منافع متغير دينکاران  [2015 Apr] 
*سکولاريسم و اژدهای هفت سر دينکاران  [2015 Mar] 
*گزارشی نوروزی به سکولار دموکرات های ايران   [2015 Mar] 
*سکولاريسم و سنجهء شکل گرفتگی نهاد مذهب   [2015 Mar] 
*اپوزيسيون ما با کدام دشمن مبارزه می کند؟  [2015 Mar] 
*موافق و ناموافق استقرار سکولاريسم در ايران  [2015 Feb] 
*شروط و موانع آلترناتيو سازی  [2015 Feb] 
*آلترناتيو های ديروز و امروز و فردا  [2015 Feb] 
*منافع ملی؛ ابهامات و خطرات  [2015 Feb] 
*معناهای کاربردی واژهء «سکولار»  [2015 Jan] 
*در اين سالگرد نقره ای  [2015 Jan] 
*«شارلی ابدو» و همپوشانی آزادی و اختيار  [2015 Jan] 
*نشانی های آينده ای آرزوئی  [2015 Jan] 
*سال نو، و فرصت صحبت  [2015 Jan] 
*آنچه حکومت اسلامی را بيمه کرده است  [2014 Dec] 
*نيروی سوم در کشاکش شرق و غرب  [2014 Dec] 
*کشوری گرفتار شرق و غرب  [2014 Dec] 
*تشابهات و تفاوت های متفکران و روشنفکران  [2014 Dec] 
*دربارهء حواشی يک بخشنامه  [2014 Nov] 
*رابطهء معکوس نارضايتی و مقاومت  [2014 Nov] 
*در چند و چون سکولار نبودن امام حسين!   [2014 Nov] 
*نقش ابتدا در شکل دادن به انتها   [2014 Oct] 
*سفرنامهء نيويورک  [2014 Oct] 
*قرائت های سياسی و غيرسياسی از اسلام  [2014 Oct] 
*مدلی برای جلوگيری از بازتوليد استبداد  [2014 Oct] 
*دادخواهی يا گردنکشی؟  [2014 Sep] 
*يک انتخاب ساده اما مهم  [2014 Sep] 
*چو فردا شود فکر فردا کنيم!  [2014 Sep] 
*مجاهدين، احزاب کردی، و کنگرهء بوخوم!  [2014 Sep] 
*حکمت جداسازی «سيمين» از «شاملو»  [2014 Aug] 
* حاشيه های دلشکن يک کنگره  [2014 Aug] 
*آنچه در کنگرهء سکولار دموکرات های ايران گذشت  [2014 Aug] 
*تجزيه آفريننان خطرناک ترند  [2014 Jul] 
*تجزيه آفرينان و آيندهء ايران  [2014 Jul] 
*کشور نوين کردستان و زبان کهنهء سياسی ما  [2014 Jul] 
*در آزمون تيمور لنگ  [2014 Jun] 
*از فرهنگ انتقاد تا فرهنگ بوکو حراميان   [2014 Jun] 
*نامه ای برای دو عليرضا! اسم  [2014 Jun] 
*معنای گمشدهء مشروطيت  [2014 May] 
*بهاری پنهان در باغ جنبش سبز  [2014 May] 
*عمامه مداران پارسی می شوند!  [2014 May] 
*اعتدال يا روانپريشی گريز ناپذير؟  [2014 May] 
*مالکيت، فقر و گدائی ملی   [2014 May] 
*فعاليت ها چگونه سياسی می شوند؟  [2014 Apr] 
*انحلال طلبی؛ تنها چارهء رژيم های ايدئولوژيک   [2014 Apr] 
*مفهوم جعلی «ملت سازی»   [2014 Apr] 
*معناهای دوگانهء انتخاب   [2014 Apr] 
*دموکراسی، واژه ای با چند معنا  [2014 Mar] 
*نوروز: مژدهء پيروزی های ترديد ناپذير  [2014 Mar] 
*انقلاب و آلترناتیو  [2014 Mar] 
*سناريوهائی برای ايجاد رهبری  [2014 Mar] 
*در خوب و بد راديکاليسم  [2014 Feb] 
*استراتژی آلترناتیو سازی و دشمنان اش  [2014 Feb] 
*کيسه بوکسی برای نوخاستگان؛ چگونه در خارج کشور هم می شود ممنوع القلم شد  [2014 Feb] 
*از اوايل قرن هفدهم، و پس از پيدايش تصور مدرن از «کشور»، و اينکه کشورها دارای مرزهائی سياسی اند که بوسيلهء جامعهء بين المللی (در آن زمان اروپا)  [2014 Feb] 
*ويروس های دست ساخت رژيم  [2014 Jan] 
*محاصرهء خارج از داخل؟  [2014 Jan] 
*تغيير قبله، آميزه ای از دين و سياست!  [2014 Jan] 
*مدرنيته، سنت و مذهب؟  [2014 Jan] 
*گفتن به وقت خاموشی؟  [2013 Dec] 
*رابطهء سکولار دموکرات های داخل و خارج   [2013 Dec] 
*حقوق بشر؛ امری جهانی يا فراگير؟  [2013 Dec] 
*اپوزيسيون در اغما جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2013 Dec] 
*وقتی شيمی درمانی متوقف شود  [2013 Nov] 
*در چند و چون موضع گيری های سکولار دموکرات ها   [2013 Nov] 
*«طلب» هرگز «تقاضا» و «تمنا» نيست!  [2013 Nov] 
*واژه ای که از آن خون می چکد!  [2013 Nov] 
*مطالبه محوری: هم اکنون اما فقط در ايران  [2013 Oct] 
*سه يادداشت در تولد، نوزائی و ماندگاری  [2013 Oct] 
*سکوت شان سرشار از چيست؟  [2013 Oct] 
*فصل زودگذر مطالبات  [2013 Oct] 
*در چند و چون ارزيابی «فرصت» ها  [2013 Sep] 
*در جستجوی هم پيمان   [2013 Sep] 
*ايران، خط دفاعی روسيه؟  [2013 Sep] 
*در ميان بهائيان ايران  [2013 Sep] 
*روزی که «کليد» شوخی دردناک قفل سازان است  [2013 Aug] 
*آقای مهندس زعيم، با سکولار دموکراسی شوخی نکنيد!  [2013 Aug] 
*در جستجوی ده درويش  [2013 Aug] 
*چند ملاحظه دربارهء حواشی يک کنگره  [2013 Aug] 
*شرط فراموش شدهء اتحاد  [2013 Jul] 
*هدیهء تلخ و شيرين ما به مردم خاورمیانه  [2013 Jul] 
*مقولهء موازی سازی  [2013 Jul] 
*تحقق دموکراسی دينی، و دفع شر اصلاح طلبان  [2013 Jun] 
*سالگرد روز شوم 15 خرداد  [2013 Jun] 
*دوقرن آرزو  [2013 May] 
*انتخابات سلاطين   [2013 May] 
*سکولار دموکرات ها و انتخابات پيش رو  [2013 May] 
*پيرامون تحريم فعال و جوانگرائی   [2013 May] 
*سکولار دموکراسی؛ مأموريتی زمانمند   [2013 May] 
*در شناخت اصلاح طلبی های دوگانه   [2013 Apr] 
*چند و چون چهار سال به هدر رفته  [2013 Apr] 
*درسی از نوروز  [2013 Mar] 
*تجربه ای در کثرت مداری  [2013 Mar] 
*«سرمايهء ملی» يعنی چه؟  [2013 Mar] 
*نگاهی به مانيفست «اتحاد برای دموکراسی در ايران»  [2013 Feb] 
*وروديه های تغيير اجتماعی  [2013 Feb] 
*رضايت سنجی و قدرت سياسی  [2013 Feb] 
*نتايج «ناموسی کردن» امور  [2013 Feb] 
*نقش «افعال متعدی» در کارکرد سياسی ما!  [2013 Jan] 
*چرا انتخابات آزاد با همه پرسی فرق دارد   [2013 Jan] 
*چرا هويت مسئله ای سياسی نيست؟  [2013 Jan] 
*واقعيت و ضرورت تهاجم فرهنگی ما  [2013 Jan] 
*ايدئولوژی های منظم و سکولاريسم دموکراتيک   [2012 Dec] 
*نهادهای اجتماعی و پيوندهای خانوادگی  [2012 Dec] 
*گوناگونی های ملی در تلهء زبانی آشفته  [2012 Dec] 
*انتخابات آزاد و مطالبه محوری  [2012 Dec] 
*نگرانی آقای «نگهدار» از چيست؟   [2012 Nov] 
*دوگانهء زاينده و يگانهء مسموم  [2012 Nov] 
*پيوندهای درونی اصلاح طلبی با انتخابات آزاد   [2012 Nov] 
*معظلات و معيارهای سنجش ائتلاف  [2012 Nov] 
*چه کسی از اين گلو سخن می گويد؟  [2012 Oct] 
*روايت نسل نابهنگامی  [2012 Oct] 
*چرا سکولار دموکراسی و نه تنها دموکراسی  [2012 Sep] 
*«شورای ملی» در ترازوی سنجش  [2012 Sep] 
*گل های اپوزيسيون انحلال طلب به دروازهء خودی!   [2012 Sep] 
*نيروی دافعهء تبعيض  [2012 Sep] 
*معنا شناسی سياسی ملت جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ مردم سالاری، بهانه ای برای تداوم حکومت اسلامی؟!  [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ آلترناتيو و قدرت سياسی  [2012 Aug] 
*نگاهی به ماه مرگ و بی مرگی   [2012 Aug] 
*چشم انداز هزارتوی اپوزيسيون در خارج کشور  [2012 Aug] 
*ایران در انتظار رهبری کاریزماتیک یا انتخابی؟  [2012 Jul] 
*پاسخ به نامه ای از فاطمهء حقيقت جو  [2012 Jul] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2012 Jul] 
*سلطنت نرفته و جمهوری نيامده  [2012 Jun] 
*کوششی برای خروج از بن بست ائتلاف  [2012 May] 
*در آداب گفتگو با حريفان  [2012 Apr] 
*ترسی بدتر از مرگ  [2012 Apr] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا- در حاشيهء کنفرانس مهرداد مشايخی در واشنگتن  [2012 Apr] 
*جنگ نوين خدايان و نابهنگامی سیاست اوباما  [2012 Mar] 
*همايشی لازم، اما بر اساس برهان خلف!  [2012 Mar] 
*خاتمی، نماد برتر اصلاح طلبی  [2012 Mar] 
*فهرست دم افزون اشتراکات  [2012 Mar] 
*اتحاد عليه آلترناتيوسازی؟  [2012 Feb] 
*آسيب های چهارگانهء اتحاد  [2012 Feb] 
*اوباما هنوز با آنها است   [2012 Jan] 
*اسلاميست ها در آيندهء ايران   [2011 Nov] 
*بن بست سرپوشيدهء آقای اکبر گنجی  [2011 Nov] 
*سخنی ديگر دربارهء کنگره ملی و آلترناتيوسازی  [2011 Sep] 
*از مدنيت اسلامی تا شهروندی ايرانی  [2010 Oct] 
*چرا آلترناتيو حکومت استبدادی هميشه در «خارج» ساخته می شود؟  [2010 Oct] 
*آلترناتيوسازان و اصلاح طلبان  [2010 Oct] 
*ناسيوناليسم واقعی فقط سکولار است  [2010 Sep] 
*دربارهء کميتهء تدارکاتی کنگرهء ملی ايرانيان  [2010 Sep] 
*سنگ بنای همه مفاهيم سياسی مدرن «مليت» است  [2010 Sep] 
*ملاحظاتی در باب روند آلترناتيوسازی  [2010 Aug] 
*راهی برای خروج از بن بست «آلترناتیو»   [2010 Aug] 
*لنگ‌کردن از خارج گود؟  [2010 Aug] 
*اپوزيسيون زير يک سقف؟  [2010 Aug] 
*ترازنامهء سکولار  [2010 Jul] 
*نيروی جانشين کجاست؟  [2010 Jul] 
*چهار شب سکولار در شمال کاليفرنيا  [2010 Jul] 
*18 تير 1378، آغازگاه جنبش سکولار ايران  [2010 Jul] 
*چرا نبايد جنبش سبز را واگذار کرد؟  [2010 Jul] 
*پای سخن حجت‌الاسلام کديور  [2010 Jun] 
*فهرستی از اعتقادات سکولارهای سبز  [2010 Jun] 
*هنوز هم در ستايش بايکوت؟*  [2010 Jun] 
*از خردادهای بی «بروتوس»  [2010 Jun] 
*مشکل سکولار شدگی اصلاح طلبان مذهبی  [2010 May] 
*در زمينهء اهانت و بی خبری  [2010 May] 
*ميرحسين موسوی: محیل و قدرت پرست، يا ساده و گيج؟  [2010 May] 
*سکولاريسم در روياروئی با حکومت و حاکم  [2010 May] 
*مسلمان يا اسلاميست؟  [2010 Apr] 
*راهبندان سياسی برای نوانديشان مذهبی  [2010 Apr] 
*پرهيز از انحلال طلبی، چرا؟  [2010 Apr] 
*ارزيابی «انتخابات آزاد» همچون يک گفتمان  [2010 Apr] 
*راه حلی به نام سکولاريسم سياسی؟  [2010 Apr] 
*معرفی کتاب «درد اهل ذ مه»، نوشتهء يوسف شريفی  [2010 Mar] 
*اختراع همزيستی  [2010 Mar] 
*سال پسا اسلاميزم؟   [2010 Mar] 
*پل مفقودی بين خواست ها و شعارها  [2010 Mar] 
*جمهوری اسلامی سکولار را «خدا هم نافريد!»  [2010 Mar] 
*جهانگردی در شهر  [2010 Feb] 
*جوانهء سبز سکولاريسم در سرمای سپيد تورنتو  [2010 Feb] 
*گذشته اي که در حال گم شدن است   [2010 Feb] 
*تفکر دلبخواهی و مشکل تاکتيک ها  [2010 Feb] 
*اتحاد بد، اتحاد خوب  [2010 Jan] 
*آيا قطار به انتهای تونل نزديک می شود؟  [2010 Jan] 
*اصلاح طلبی مذهبی و منطق ماقبل تاريخ  [2010 Jan] 
*سقف خواست های اصلاح طلبان مذهبی کجاست؟  [2010 Jan] 
*مهر حلال و جان نا آزاد  [2010 Jan] 
*جنبش اجتماعی مدرن نمی تواند شکست بخورد  [2009 Dec] 
*شطرج‌باز مستأصل  [2009 Dec] 
*ترس، زادهء تنهائی ست  [2009 Dec] 
*زردها بی خود قرمز نشدند...  [2009 Dec] 
*چرا مذهب همان ايدئولوژی است؟  [2009 Nov] 
*چرا جامعهء ما «مدنی» نشده؟  [2009 Nov] 
*آقای کديور هم بهتر است در حد گليم خود بماند  [2009 Nov] 
*جنبش خودجوش سبز و حاکميت ايرانی  [2009 Nov] 
*از صراط مستقيم تا نوانديشی مذهبی  [2009 Oct] 
*اخيراً می گويند حکومت اسلامی هم سکولار است!   [2009 Oct] 
*جنبش سبز و حکومت نظاميان اسلامی  [2009 Oct] 
*سکولار بودن؛ همچون پيش شرط مدرن بودن  [2009 Oct] 
*استقلال ايران يا بيمهء اتمی ولايت فقيه  [2009 Oct] 
*چقدر از الله باقی مانده است؟  [2009 Sep] 
*رابطهء سکولارها با مراجع تقليد  [2009 Sep] 
*هزينهء تغيير، اما کدام تغيير؟  [2009 Sep] 
*آيا محاکمهء سکولاريسم هم در راه است؟   [2009 Aug] 
*آيا سکولاريسم بمعنای جدائی دين از دولت است؟  [2009 Aug] 
*نگذاريم اسلاميست ها رنگمان کنند، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2009 Aug] 
*ايران برای همهء ايرانيان؟  [2009 Aug] 
*حکومت کمی مذهبی، کمی سکولار؟!   [2009 Aug] 
*نسبت ميانه روی با قاطعيت  [2009 Jul] 
*از سکولاريسم صد درصدی تا سهراب و ندا  [2009 Jul] 
*سرگردان بين تاکتيک سبز و استراتژی خاکستری  [2009 Jul] 
*چرا موج سبز آقای موسوی کور رنگ است؟  [2009 Jul] 
*آيندهء اصلاح طلبان و نقش مهندس موسوی  [2009 Jun] 
*اردوگاه اپوزيسيون آلترناتيو ساز کجاست؟  [2009 Jun] 
*دولت سايه و آغاز دوران انحلال طلبی  [2009 May] 
*بايکوت نمايش اقتدار ملت است  [2009 May] 
*مصلحت نظام و بوسهء مرگ رهبر بر پيشانی کانديداها  [2009 May] 
*سعدی، ميان احمدی نژاد و اوباما؟  [2009 Apr] 
*دانش تجربی چگونه آسمانی شد؟  [2009 Apr] 
*نوروز، با اوين...  [2009 Mar] 
*رفتارشناسی اشغالگران  [2009 Mar] 
*ساکن خانه شيشه ای  [2009 Feb] 
*سال نو، سکولاريسم نو  [2009 Jan] 
*روزگار آلترناتيو  [2008 Dec] 
*يقين به آزادی عين آزادی است!  [2008 Nov] 
*فقه، سرطان مهلک جامعه امروز ما  [2008 Nov] 
*حکومت اسلامی و بند ناف نوانديشی امامی  [2008 Oct] 
*چرا نوانديشان مذهبی از سکولاريسم می گريزند؟  [2008 Sep] 
*مانیفست درماندگی؟  [2008 Sep] 
*در ستايش بتکده ها!  [2008 Sep] 
* بن بست نوانديشی مذهبی در حکومت اسلامی  [2008 Feb] 
*چگونگی   [2008 Feb] 
* آيا حکومت اسلامی ايران حکومتی ارتجاعی نيست؟  [2008 Feb] 
*گوهر سکولاريسم تقابل با تبعيض است/ دکتر نوری علا  [2008 Jan] 
*جای خالی احزاب غير ايدئولوژيک  [2007 Dec] 
*پیدایش و نقش دین‌کاران امامی در ایران  [2007 Dec] 
*«منطقهء خاکستری» در جغرافيای اپوزيسيون  [2007 Dec]