PEZHVAKEIRAN.COM کوششی برای خروج از بن بست ائتلاف
 

کوششی برای خروج از بن بست ائتلاف
اسماعيل نوری‌علا

فکر ائتلاف نيروهای سياسی، ايجاد «کنگرهء ملی» و ساختن يک «آلترناتيو» قابل قبول و اعتماد در برابر حکومت اسلامی فکر چندان تازه ای نيست و، در واقع، هر کوشش مبارزاتی عليه اين حکومت در سراسر سه دههء گذشته همواره گوشهء چشمی هم به اينگونه نهادهای محتمل داشته است. اما تنها آغاز جنبش سبز، سرکوب شرکت کنندگان در آن، ناتوانی بخش اعظم سکولار ـ دموکرات اين جنبش در داخل کشور از داشتن تريبونی برای خود، و مهاجرت بسياری از اصلاح طلبان حکومتی ـ که خود نشانهء پايان عهد اصلاح طلبی و انتقال کوشش های سياسی به خارج کشور است ـ موجب شد که اکنون اين «پيشنهاد» ـ مبنی بر اينکه می توان و بايد در محيط آزاد خارج کشور دست به «آلترناتيوسازی» زد ـ از هميشه جدی تر گرفته شده و در صدر برنامه های بسياری از شخصيت ها و گروه های سياسی مخالف حکومت اسلامی قرار گيرد. فضای سپهر سياسی اپوزيسيون خارج کشور اکنون چنان است که اين پيشنهاد نه تنها مطرح شده و جا افتاده بلکه اکنون سه جريان مشخص سياسی از آلترناتيوهای خود سخن می گويند و برخی شان بر سر دفاع از آنها دست به حمله به ديگران زده اند.
پس از 22 بهمن 88 و فروکش کردن شعله های جنبش سبز، نخستين گروهی که در راستای اين برنامه آغاز بکار کرد به مجموعهء کسانی تعلق داشت که خود را سکولار، دموکرات، انحلال طلب و آلترناتيوساز معرفی کردند و اعتقاد داشتند که از يکسو بايد سکولار دموکرات های انحلال طلب را گرد هم آورد و، از سوی ديگر، از تشکلی فراحزبی ـ فرا ايدئولوژيک که بر اثر اين گردهمآئی بوجود می آيد در راستای ايجاد ائتلاف نيروها به قصد آلترناتيوسازی سود جست. اکنون، دو سالی گذشته از آغاز فعاليت های اين کوشندگان، می توان ديد که اگرچه اغلب گروه های مخالف حکومت اسلامی اين فکر را پذيرفته اند اما بجای گام برداشتن در راستای ائتلافی به همين منظور راه مخالفت و موازی سازی را در پيش گرفته و در راستای ساختن آلترناتيوهائی «خودی و اختصاصی» دست بکار شده اند.
دومين گروهی که پس از مدتها مخالفت با فکر آلترناتيوسازی ـ آن هم به بهانهء اينکه آلترناتيو هم اکنون در ايران وجود دارد (موسوی ـ کروبی) و ساختن آلترناتيو در خارج کشور به تضعيف آن نهاد داخلی می انجامد ـ عاقبت، با پذيرفتن فکر ايجاد آلترناتيو در خارج کشور، می کوشد تا اين نهاد به دست سکولار ـ دموکرات های انحلال طلب ساخته نشود، متشکل از همهء کسانی است که در اردوگاه اصلاح طلبی پرورش يافته و شکل گرفته اند و اکنون نيز، در عين نااميدی از اصلاح حکومت اسلامی، می خواهند که آلترناتيوی «خودی» را بوجود آورده و آن را بعنوان گزينهء اصلی جانشينی حکومت اسلامی عرضه کنند. بنا بر اين، آنها، در برابر اردوگاه انحلال طلبان سکولار ـ دموکرات، خواستار ايجاد آلترناتيوی هستند که ريشه در اردوگاه اصلاح طلبی داشته و بر بنياد روابط داخلی و گاه مافيائی ايجاد شده در آن اردوگاه شکل گيرد. من از اين اردوگاه با نام «گروه استکهلم» نام می برم، چرا که بنظر من، اين گروه، پس از مدت ها مطالعه و احتياط، در کنفرانس اخير استکهلم بود که بصورتی تقريبی از ترکيب خود پرده برداشت و ديديم که علاوه بر اصلاح طلبان سابق و لاحق (مثل سازگارا)، شخصيت های متمايل به اصلاح طلبی (مثل شهريار آهی) و سازمان های همکاری کننده با اصلاح طلبان (مثل سازمان فدانيان خلق اکثريت) بدنهء اصلی اين جمع را تشکيل می دهند؛ جمعی که اگرچه هنوز دقايق خواست خود در راستای آلترناتيوسازی را علنی نکرده اما حرکات اش نشان از چنين مقصدی دارد. من البته حضور شخصيت های منفردی همچون حسن شريعتمداری و عليرضا نوری زاده را در استکهلم دليل کافی بر عضويت ارگانيک آنان در اين جمع نمی دانم، همانگونه که حضور نمايندگان حزب دموکرات کردستان ايران و کومله را نيز بيشتر از سر کنجکاوی و فرصت جوئی تعبير می کنم. در عين حال، مهمترين پيوند نظری اين گروه همان تعبير خاص اصلاح طلبی از مفهوم «انتخابات آزاد» است که بر اساس اصل «پرهيز از براندازی» (پس، مخالفت با انحلال طلبی) و، در عين حال، «همکاری با اصلاح طلبان ديگر» برای تحقق روند موسوم به «گذار مسالمت آميز» به يک «جمهوری متشکل از اصلاح طلبان» ساخته شده است.
در اين ميان، آنجه مهم است خط فارقی است که انحلال طلبان و اصلاح طلبان را بروشنی از هم جدا می کند و وسيله ای به دست ما می دهد تا اعضاء اين دو گروه را از هم تميز دهيم. اين خط فارق به «ابقا و اصلاح قانون حکومت اسلامی» از يکسو و «لغو کامل اين قانون»، از سوی ديگر، بر می گردد. اصلاح طلبان، در تشکل های مختلف خود، خواستار حفظ اين قانون و زيربنا قرار دادن آن در راستای اصلاح و تصحيح اش هستند حال آنکه انحلال طلبان «انحلال حکومت اسلامی» را موکول به لغو و ابطال اين قانون می کنند. علت اين موضع گيری هم روشن است: اين قانون حاکميت را از ملت سلب کرده و به دست گروهی ايدئولوژيک و مافيائی سپرده است و هيچ تصحيحی نمی تواند اين قانون را به وسيله ای کارآمد برای استقرار حاکميت و مالکيت و نافذيت ارادهء ملت تبديل کند.
سومين گروه هم، که اخيراً به جمع آلترناتيو سازان پيوسته اند، به شعب مختلف حزب کمونيست کارگری مربوط می شود. آنان با اين ارزيابی که آلترناتيوهای دو اردوگاه انحلال طلبی و اصلاح طلبی دارای ماهيتی «بورژوائی» بوده و به قصد جلوگيری از حدوث انقلاب کارگری ـ کمونيستی و تشکيل حکومت شوراها بوجود آمده و عمل می کنند، به ضرورت ايجاد يک آلترناتيو انقلابی ـ کمونيستی و برانداز اشاره نموده و مبارزه با «آلترناتيوهای بورژاوئی» را بخشی از مبارزه با حکومت اسلامی تلقی می کنند.
***
باری، از آنجا که من خود به اردوگاه سکولار دموکرات های انحلال طلب تعلق دارم، طبعاً سخنانم دربارهء اقدامات دو گروه ديگر در راستای آلترناتيوسازی دارای ته مزه ای از انتقاد خواهد بود و، از اين رو، بررسی بيشتر مختصات آلترناتيو های «اصلاح طلبانه» و «انقلابی» را بوقت و فرصت ديگری موکول کرده و در اينجا صرفاً به چند و چون اقدامات و کوشش های صورت گرفته در اردوگاه انحلال طلبان بسنده می کنم. به عبارت ديگر، در عين چشم داشتن به تحولات جاری دو گروه ديگر، می کوشم پيشرفت ها و پس رفت های حاصله در اردوگاه انحلال طلبی را ارزيابی و بازگو کنم تا ببينم که تحقق فکر ائتلاف نيروهای سکولار ـ دکوکرات انحلال طلب در راستای ايجاد يک آلترناتيو موجه، قوی و قابل اعتماد در برابر حکومت اسلامی تا چد می تواند ممکن و حقيقی باشد.
تا کنون، در ميان گروه های وابسته به اردوگاه انحلال طلبان، دوگونه کوشش در راستای «ائتلاف برای آلترناتيوسازی» قابل رصد بوده است: يکی «گسترش مضارب مشترک ايده ها» و ديگری «کاهش و حل و فصل اختلافات نظری ـ مطالباتی گروه ها». به عبارت ديگر، با توجه به اين نکته که وجود اختلافات همواره موجب شده است که اشتراکات نتوانند دستمايهء ائتلافی سياسی شوند، مجموعاً از اين سخن گفته می شود که گروه های انحلال طلب بايد بر حول محور مشترکات عقيدتی خود گرد هم آيند و در اين گرد همآئی، علاوه بر تلاش در راستای انحلال حکومت اسلامی، به حل اختلافات خود نيز بپردازند.
در اين مورد بهتر است توضيح دهم: فرض کنيم که دو گروه از سکولار ـ دموکرات های انحلال طلب بر سر لزوم مبتنی بودن قانون اساسی آينده بر اعلاميهء جهانی حقوق بشر اشتراک نظر داشته باشند اما از نظر اينکه نوع حکومت آيندهء ايران چه بايد باشد در نقطهء مقابل هم قرار گيرند. مثلاً، يک گروه جمهوری خواه باشند و گروهی ديگر پادشاهی خواه. در اين صورت هر چقدر که اشتراک نظرشان در مورد حقوق بشر قوی باشد، در مورد تعيين نوع حکومت وجود «نيروی گريز از يکديگر» آنان را از هم می رماند و رابطه های ممکن را خاموش می سازد. بدينسان، می توان ديد که چرا در همين قدم اول اين دو گروه طرفدار حقوق بشر قادر به ائتلاف با يکديگر نيستند و «اختلاف بر سر نوع حکومت آيندهء ايران» دره ای را بين آنان گشوده است که به اين آسانی ها پر کردنی نيست. همين دو گروه می توانند اشتراکات ديگری ـ همچون اعتقاد به سکولار دموکراسی ـ را قربانی اختلاف نظرشان در مورد نوع دولت و مديريت آيندهء کشور کرده و حتی با وجود اعتقاد به لزوم نامتمرکز کردن مذيريت کشور در راستای جلوگيری از باز توليد استبداد، بر اعتقاد يا عدم اعتقاد خود به «فدراليسم» پا فشاری کنند. بدينسان، اشتراکاتی نظير اعتقاد به حقوق بشر، سکولار ـ دموکراسی، و خودگردانی مناطق در چارچوب تماميت ارضی و يکپارچگی کشور، در برابر اعتقاد به نوع حکومت و دولت و مديريت قربانی شده و در آن ميان ائتلاف بين سکولار ـ دموکرات ها پا نمی گيرد.
***
اما آيا راه بيرون شدی از اين بن بست دلگير وجود ندارد؟ به اعتقاد من، اگر در اين مورد راه حلی وجود داشته باشد بايد آن را در چند و چون «حل اختلافات» جستجو کرد چرا که «اشتراکات» بصورتی بديهی وجود دارند اما بوسيلهء اختلافات ناکارآمد شده اند. می گويم «چند و چون حل اختلافات» چرا که عدم توجه به اين «چند و چون» در را بروی هر حل اختلافی می بندد.
در اين زمينه می توانيم کار خود را با اين پرسش آغاز کنيم که «آيا اصولاً اختلافات بر سر موضوعاتی همچون نوع حکومت و دولت و مديريت در "خارج کشور" قابل حل و فصل است؟ آيا اگر نيروهای جمهوری خواه و پادشاهی خواه سال ها در خارج کشور در برابر هم صف آرائی کرده و از هم انتقاد نمايند حاصلی به دست خواهد آمد؟ آيا حتی اگر يکی از طرفين موفق شود طرف ديگر را مجاب کند که گزينهء او بهتر و منطقی تر است کار را بايد تمام شده تلقی کرد؟ آيا توافق خارج کشوری ها بر سر اينکه، مثلاً، حکومت آيندهء ايران پادشاهی باشد می تواند راه پادشاهی را در فردای فروپاشی حکومت اسلامی همواره کند؟ از نظر من، پاسخ همهء اين پرسش ها بی گمان منفی است. توافق هائی از اين دست در خارج کشور هيچگونه تضمين اجرائی در فردای فروپاشی حکومت اسلامی ندارند. چرا؟ زيرا اين خارج کشوری ها نيستند که مآلاً نوع حکومت و دولت و مديريت را تعيين می کنند و تنها راهکرد دموکراتيک آن است که همهء استدلالات مخالف و مکمل و موافق در فردای کشور پيش روی ملت ايران (اعم داخل و خارج) گذاشته شود تا ملت بتواند در مورد گزينه های مطلوب خويش اظهار نظر کند و تصميم بگيرد.
پس، در امر ائتلاف برای ايجاد آلترناتيو سکولار ـ دموکرات و برای منحل کردن حکومت اسلامی از طريق شکل دادن به مبارزات، هيچ توافق و تخالفی در خارج کشور کارساز نيست چرا که «قاضی و تصميم گيرندهء نهائی» ملت ايران است و بس؛ و خارج کشوری ها هرگز نخواهند توانست، به تنهایی و قبل از فروپاشی حکومت اسلامی و اظهار نظر غائی همهء ملت ايران، نوع حکومت و دولت و مديريت کشور را تعيين کنند. بدين لحاظ پرداختن چه به آن اشتراکات و چه اين اختلافات در خارج کشور حاصلی جز اتلاف وقت و به هدر رفتن انرژی های مبارزاتی نخواهد داشت.
اما، به نظر من، يک «اشتراک ائتلاف ساز» نيز می تواند از دل همين «بن بست» زاده شود. يعنی، اگر همگی به اين نتيجه برسيم که تصميم گيری در مورد هر توافق و اختلافی موکول به ارائهء آنها به ملت ايران است، در آن صورت، به يک «توافق گسترده»ی جديد دست يافته ايم: «اگر قدرت قضاوت و تصميم گيری را برای ملت فراهم آوريم آنگاه ملت آزاد و مختار ما خواهد توانست در مورد پيشنهادات و نظرات ما تصميم بگيرد!»
براستی آيا در جمع سکولار دموکرات های انحلال طلب می توان کسی را يافت که با آزادی و اختيار ملت برای اعلام و اعمال نظر و تصميم خود مخالف باشد؟ من بر اين عبارت «جمع سکولار دموکرات ها» تأکيد می کنم چرا که اصلاح طلبان در عمل نشان داده اند که از «دموکراسی ِ يک بار مصرف» مورد نظر خود فقط برای رسيدن به قدرت استفاده می کنند و کمونيست ها نيز به اينگونه «دموکراسی های بورژوائی» اعتقادی ندارند و می کوشند تا با برقراری ديکتاتوری پرولتاريا و برقراری حکومت شوراها به تحميل ارزش ها و عقايد خود بر جامعه دست پيدا کنند. بنا بر اين، تنها اردوگاه انحلال طلبی است که بر پايه های سکولاريسم ضد ايدئولوژی و دموکراسی مبتنی بر اعلاميهء جهانی حقوق بشر پای می فشارد و از سوسيال دموکرات ها تا ليبرال دموکرات ها را در خود جای داده است.
باری، بنظر من، کليد حل مسئله در همين توافق بر سر «استقرار حاکميت ملت» (يا ملتی و يا ملی) نهفته است. ما سکولار دموکرات های انحلال طلب بايد صرفاً بر سر کوشش در اين راستا با يکديگر ائتلاف کنيم و تصميم گيری در مورد اختلافات مان را به آن ملتی که بر اثر مبارزات خود و ما بر سرنوشت خويش حاکم خواهد شد واگذاريم. اين حرکت می تواند «ائتلاف برای استقرار حاکميت ملی» نام گيرد و عملی شود.
***
در عين حال، ايجاد يک چنين ائتلافی می تواند دارای چند خاصيت مهم ديگر هم باشد.
نخست اينکه وقتی جمهوری خواه و پادشاهی طلب و فدراليست و عدم تمرکز خواه ِ متعلق به اردوگاه انحلال طلبان بر حول «استقرار حاکميت ملی» با يکديگر به توافق و تفاهم و ائتلاف رسيدند آنگاه، در زير چتر اين ائتلاف، فرصت بهتری را برای گفتگو در راستای درک نقطه نظرات يکديگر پيدا می کنند و چه بسا که بتوانند به فرمولبندی هائی اساسی دست يابند که راه را برای مجلس مؤسسان آينده باز کند. حال آنکه عدم گفتگو و نرسيدن به توافقات دوستانه تنها نتيجه ای که دارد احالهء اختلافات به مجلس مؤسسانی است که در فضای تب زدهء پس از فروپاشی تشکيل می شود و، بدين ترتيب، بايد کار خود را از صفر شروع کند. به عبارت ديگر، ائتلاف نيروها بر حول محور «استقرار حاکميت ملی» و «احالهء تصميم گيری نهائی به ملت» فرصتی را فراهم می آورد تا ما، پيش از رسيدن به لحظهء فروپاشی رژيم، محتوای اختلافات مان را تبديل به گزارش های تفصيلی، همراه با پيشنهادات و گزينه های مختلف، کرده و آنها را برای تقديم به مجلس مؤسسان آماده کنيم.
ضمناً، وجود يک چنين ائتلافی به يک هراس واقعی نيز خاتمه می دهد. اين ائتلاف می تواند «برتری جوئی» (هژمونی طلبی) فردی و گروهی را به نفع خود ائتلاف خاتمه دهد و از اينکه در فردای فروپاشی حکومت اسلامی اشخاص و گروه های سياسی منفرد، با استفاده از «برتری» خود، حکومت را در دست گرفته و ارادهء خويش را جانشين تصميم ملت کنند جلوگيری نمايد. چنين ائتلافی حکومت را ملک مشاع ملتی رنگارنگ تلقی می کند و از انهدام گوناگونی آن جلوگيری می نمايد.
در عين حال، بوجود آمدن اين ائتلاف عين پيروزی مفهوم انحلال طلبی است و همهء مقاصد آن را سهل الوصول می سازد و بيراهه رفتن نيروهای سکولار ـ دموکرات را ناممکن می سازد؛ واقعه ای که در فقدان و غياب اين ائتلاف می تواند سرنوشت بسياری از نيروهای اين اردوگاه باشد.
همچنين، چنين ائتلافی، معنای واقعی «انتخابات آزاد» را نيز به اين اصطلاح بر می گرداند و گرد و خاکی را که اصلاح طلبان بر گرد آن بپا کرده اند فرو می نشاند. چرا که انتخابات آزاد واقعی تنها در صورتی ممکن است که قانون اساسی حکومت اسلامی لغو شده و کل حاکميت کشور و قدرت تصميم گيری به دست ملت افتاده باشد. آنگاه، چنين ملتی، برای متجلی و متحقق کردن اراده و تصميم خود، ناچار است از صندوق رأی و برگزاری انتخابات آزاد (که شرايط آن را بيانيهء شمارهء 154 کنفرانس بين المجالس سازمان ملل معين کرده است) استفاده نمايد.
اين جنبه از کار بدان دليل مهم و اساسی محسوب می شود که جلوی اشاعهء افسانه های بی در و پيکر و فريبکارانه ای همچون «انجام انتخابات آزاد بوسيلهء خود حکومت اسلامی» را، که از سوی اصلاح طلبان و «اقمارشان» دامن زده می شود، می گيرد و به آن معنائی عملی، شريف، و متمدنانه می دهد.
از اين منظر که بنگريم، می بينيم که ائتلاف بر حول «استقرار حاکميت ملی» آن روی سکهء ائتلاف بر حول محور «انتخابات آزاد برای متجلی ساختن حاکميت ملی» نيز هست و می توان اين دو مقصود را در کنار هم نشاند و از آن با عنوان «ائتلاف ملی برای اسقرار حاکميت ملی و ممکن ساختن انتخابات آزاد» ياد کرده و در مورد آن از عنوان مناسب «ائتلاف ملی» سخن گفت.
باری، به گمان من، هيچ نيروی سکولار ـ دموکرات و انحلال طلبی نمی تواند با همکاری مبارزاتی بر محور اين «ائتلاف ملی» مخالفت کند و آبروی خود را نريزد. کوشش برای استقرار حاکميت ملی (که همهء معناهای عدالت طلبی، آزاديخواهی و عدم تبعيض در آن مستتر است) و ممکن ساختن نمايش ارادهء ملی از طريق برگزاری «انتخابات آزاد» (که معنای واقعی خود را باز يافته است) خيمه گاهی را فراهم می سازد که در زير آن اختلاف های مانع ائتلاف به اموری فرعی تبديل می شوند؛ چرا که راه برای حل احتمالی آنها و فرمولبندی مسئله برای رجوع به رأی عمومی باز می شود و آيندهء دشوار را آسان می سازد.

منبع:پژواک ایران


اسماعيل نوری‌علا

فهرست مطالب اسماعيل نوری‌علا در سایت پژواک ایران 

*آیا کاربرد «سکولار دموکراسی» به وسیلهء چپ‌ها اتفاقی است؟   [2024 Apr] 
*چو ایران نباشد؟! نگاهی به آنچه در جشن سالگشت تأسیس کومله گذشت، اسماعیل نوری علا  [2024 Feb] 
*پيکار عليه نظارت استصوابی!  [2016 Jan] 
*ده سال جمعه گردی، از سکولاريسم نو تا سکولار دموکراسی  [2015 Oct] 
*از «سلطنت همه کاره» تا «پادشاهی هيچ کاره»  [2015 Oct] 
*جمهوريت يا جمهوری؟  [2015 Sep] 
*پيامبران سيارهء جديد ميمون ها  [2015 Aug] 
*چند و چون استراتژی ِ انحلال  [2015 Aug] 
*حزبی اینجائی برای روزگار فردائی؟   [2015 Aug] 
*تأملی در روند موضع گيری های سياسی  [2015 Aug] 
*آلترناتيوسازی يعنی آماده شدن برای فردا  [2015 Jul] 
*دست آوردهای يک کنار هم نشستن  [2015 Jul] 
*جنبش سياسی و برنامه های اجرائی  [2015 Jun] 
*ربط غيرمستقيم «مديريت نامتمرکز» با «حل مسائل اقوام»  [2015 Jun] 
*اپوزيسيون و سياست کشورهای غربی  [2015 Jun] 
*کنگرهء سکولار دموکرات ها و غيبت نواندیشان دينی  [2015 Jun] 
*وعده گاهی برای انديشيدن به ايران آزاد و آباد  [2015 May] 
*حکومت اسلامی و جنازهء نويسندگان سکولار  [2015 May] 
* تفاوت های اسلاميسم در ترکيه و ايران  [2015 May] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ دعوای اصلی بر سر چيست؟  [2015 May] 
*تفاهمی در غياب نمايندگان واقعی ملت ايران!  [2015 Apr] 
*نظريه های فقهی در خدمت منافع متغير دينکاران  [2015 Apr] 
*سکولاريسم و اژدهای هفت سر دينکاران  [2015 Mar] 
*گزارشی نوروزی به سکولار دموکرات های ايران   [2015 Mar] 
*سکولاريسم و سنجهء شکل گرفتگی نهاد مذهب   [2015 Mar] 
*اپوزيسيون ما با کدام دشمن مبارزه می کند؟  [2015 Mar] 
*موافق و ناموافق استقرار سکولاريسم در ايران  [2015 Feb] 
*شروط و موانع آلترناتيو سازی  [2015 Feb] 
*آلترناتيو های ديروز و امروز و فردا  [2015 Feb] 
*منافع ملی؛ ابهامات و خطرات  [2015 Feb] 
*معناهای کاربردی واژهء «سکولار»  [2015 Jan] 
*در اين سالگرد نقره ای  [2015 Jan] 
*«شارلی ابدو» و همپوشانی آزادی و اختيار  [2015 Jan] 
*نشانی های آينده ای آرزوئی  [2015 Jan] 
*سال نو، و فرصت صحبت  [2015 Jan] 
*آنچه حکومت اسلامی را بيمه کرده است  [2014 Dec] 
*نيروی سوم در کشاکش شرق و غرب  [2014 Dec] 
*کشوری گرفتار شرق و غرب  [2014 Dec] 
*تشابهات و تفاوت های متفکران و روشنفکران  [2014 Dec] 
*دربارهء حواشی يک بخشنامه  [2014 Nov] 
*رابطهء معکوس نارضايتی و مقاومت  [2014 Nov] 
*در چند و چون سکولار نبودن امام حسين!   [2014 Nov] 
*نقش ابتدا در شکل دادن به انتها   [2014 Oct] 
*سفرنامهء نيويورک  [2014 Oct] 
*قرائت های سياسی و غيرسياسی از اسلام  [2014 Oct] 
*مدلی برای جلوگيری از بازتوليد استبداد  [2014 Oct] 
*دادخواهی يا گردنکشی؟  [2014 Sep] 
*يک انتخاب ساده اما مهم  [2014 Sep] 
*چو فردا شود فکر فردا کنيم!  [2014 Sep] 
*مجاهدين، احزاب کردی، و کنگرهء بوخوم!  [2014 Sep] 
*حکمت جداسازی «سيمين» از «شاملو»  [2014 Aug] 
* حاشيه های دلشکن يک کنگره  [2014 Aug] 
*آنچه در کنگرهء سکولار دموکرات های ايران گذشت  [2014 Aug] 
*تجزيه آفريننان خطرناک ترند  [2014 Jul] 
*تجزيه آفرينان و آيندهء ايران  [2014 Jul] 
*کشور نوين کردستان و زبان کهنهء سياسی ما  [2014 Jul] 
*در آزمون تيمور لنگ  [2014 Jun] 
*از فرهنگ انتقاد تا فرهنگ بوکو حراميان   [2014 Jun] 
*نامه ای برای دو عليرضا! اسم  [2014 Jun] 
*معنای گمشدهء مشروطيت  [2014 May] 
*بهاری پنهان در باغ جنبش سبز  [2014 May] 
*عمامه مداران پارسی می شوند!  [2014 May] 
*اعتدال يا روانپريشی گريز ناپذير؟  [2014 May] 
*مالکيت، فقر و گدائی ملی   [2014 May] 
*فعاليت ها چگونه سياسی می شوند؟  [2014 Apr] 
*انحلال طلبی؛ تنها چارهء رژيم های ايدئولوژيک   [2014 Apr] 
*مفهوم جعلی «ملت سازی»   [2014 Apr] 
*معناهای دوگانهء انتخاب   [2014 Apr] 
*دموکراسی، واژه ای با چند معنا  [2014 Mar] 
*نوروز: مژدهء پيروزی های ترديد ناپذير  [2014 Mar] 
*انقلاب و آلترناتیو  [2014 Mar] 
*سناريوهائی برای ايجاد رهبری  [2014 Mar] 
*در خوب و بد راديکاليسم  [2014 Feb] 
*استراتژی آلترناتیو سازی و دشمنان اش  [2014 Feb] 
*کيسه بوکسی برای نوخاستگان؛ چگونه در خارج کشور هم می شود ممنوع القلم شد  [2014 Feb] 
*از اوايل قرن هفدهم، و پس از پيدايش تصور مدرن از «کشور»، و اينکه کشورها دارای مرزهائی سياسی اند که بوسيلهء جامعهء بين المللی (در آن زمان اروپا)  [2014 Feb] 
*ويروس های دست ساخت رژيم  [2014 Jan] 
*محاصرهء خارج از داخل؟  [2014 Jan] 
*تغيير قبله، آميزه ای از دين و سياست!  [2014 Jan] 
*مدرنيته، سنت و مذهب؟  [2014 Jan] 
*گفتن به وقت خاموشی؟  [2013 Dec] 
*رابطهء سکولار دموکرات های داخل و خارج   [2013 Dec] 
*حقوق بشر؛ امری جهانی يا فراگير؟  [2013 Dec] 
*اپوزيسيون در اغما جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2013 Dec] 
*وقتی شيمی درمانی متوقف شود  [2013 Nov] 
*در چند و چون موضع گيری های سکولار دموکرات ها   [2013 Nov] 
*«طلب» هرگز «تقاضا» و «تمنا» نيست!  [2013 Nov] 
*واژه ای که از آن خون می چکد!  [2013 Nov] 
*مطالبه محوری: هم اکنون اما فقط در ايران  [2013 Oct] 
*سه يادداشت در تولد، نوزائی و ماندگاری  [2013 Oct] 
*سکوت شان سرشار از چيست؟  [2013 Oct] 
*فصل زودگذر مطالبات  [2013 Oct] 
*در چند و چون ارزيابی «فرصت» ها  [2013 Sep] 
*در جستجوی هم پيمان   [2013 Sep] 
*ايران، خط دفاعی روسيه؟  [2013 Sep] 
*در ميان بهائيان ايران  [2013 Sep] 
*روزی که «کليد» شوخی دردناک قفل سازان است  [2013 Aug] 
*آقای مهندس زعيم، با سکولار دموکراسی شوخی نکنيد!  [2013 Aug] 
*در جستجوی ده درويش  [2013 Aug] 
*چند ملاحظه دربارهء حواشی يک کنگره  [2013 Aug] 
*شرط فراموش شدهء اتحاد  [2013 Jul] 
*هدیهء تلخ و شيرين ما به مردم خاورمیانه  [2013 Jul] 
*مقولهء موازی سازی  [2013 Jul] 
*تحقق دموکراسی دينی، و دفع شر اصلاح طلبان  [2013 Jun] 
*سالگرد روز شوم 15 خرداد  [2013 Jun] 
*دوقرن آرزو  [2013 May] 
*انتخابات سلاطين   [2013 May] 
*سکولار دموکرات ها و انتخابات پيش رو  [2013 May] 
*پيرامون تحريم فعال و جوانگرائی   [2013 May] 
*سکولار دموکراسی؛ مأموريتی زمانمند   [2013 May] 
*در شناخت اصلاح طلبی های دوگانه   [2013 Apr] 
*چند و چون چهار سال به هدر رفته  [2013 Apr] 
*درسی از نوروز  [2013 Mar] 
*تجربه ای در کثرت مداری  [2013 Mar] 
*«سرمايهء ملی» يعنی چه؟  [2013 Mar] 
*نگاهی به مانيفست «اتحاد برای دموکراسی در ايران»  [2013 Feb] 
*وروديه های تغيير اجتماعی  [2013 Feb] 
*رضايت سنجی و قدرت سياسی  [2013 Feb] 
*نتايج «ناموسی کردن» امور  [2013 Feb] 
*نقش «افعال متعدی» در کارکرد سياسی ما!  [2013 Jan] 
*چرا انتخابات آزاد با همه پرسی فرق دارد   [2013 Jan] 
*چرا هويت مسئله ای سياسی نيست؟  [2013 Jan] 
*واقعيت و ضرورت تهاجم فرهنگی ما  [2013 Jan] 
*ايدئولوژی های منظم و سکولاريسم دموکراتيک   [2012 Dec] 
*نهادهای اجتماعی و پيوندهای خانوادگی  [2012 Dec] 
*گوناگونی های ملی در تلهء زبانی آشفته  [2012 Dec] 
*انتخابات آزاد و مطالبه محوری  [2012 Dec] 
*نگرانی آقای «نگهدار» از چيست؟   [2012 Nov] 
*دوگانهء زاينده و يگانهء مسموم  [2012 Nov] 
*پيوندهای درونی اصلاح طلبی با انتخابات آزاد   [2012 Nov] 
*معظلات و معيارهای سنجش ائتلاف  [2012 Nov] 
*چه کسی از اين گلو سخن می گويد؟  [2012 Oct] 
*روايت نسل نابهنگامی  [2012 Oct] 
*چرا سکولار دموکراسی و نه تنها دموکراسی  [2012 Sep] 
*«شورای ملی» در ترازوی سنجش  [2012 Sep] 
*گل های اپوزيسيون انحلال طلب به دروازهء خودی!   [2012 Sep] 
*نيروی دافعهء تبعيض  [2012 Sep] 
*معنا شناسی سياسی ملت جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ مردم سالاری، بهانه ای برای تداوم حکومت اسلامی؟!  [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ آلترناتيو و قدرت سياسی  [2012 Aug] 
*نگاهی به ماه مرگ و بی مرگی   [2012 Aug] 
*چشم انداز هزارتوی اپوزيسيون در خارج کشور  [2012 Aug] 
*ایران در انتظار رهبری کاریزماتیک یا انتخابی؟  [2012 Jul] 
*پاسخ به نامه ای از فاطمهء حقيقت جو  [2012 Jul] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2012 Jul] 
*سلطنت نرفته و جمهوری نيامده  [2012 Jun] 
*کوششی برای خروج از بن بست ائتلاف  [2012 May] 
*در آداب گفتگو با حريفان  [2012 Apr] 
*ترسی بدتر از مرگ  [2012 Apr] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا- در حاشيهء کنفرانس مهرداد مشايخی در واشنگتن  [2012 Apr] 
*جنگ نوين خدايان و نابهنگامی سیاست اوباما  [2012 Mar] 
*همايشی لازم، اما بر اساس برهان خلف!  [2012 Mar] 
*خاتمی، نماد برتر اصلاح طلبی  [2012 Mar] 
*فهرست دم افزون اشتراکات  [2012 Mar] 
*اتحاد عليه آلترناتيوسازی؟  [2012 Feb] 
*آسيب های چهارگانهء اتحاد  [2012 Feb] 
*اوباما هنوز با آنها است   [2012 Jan] 
*اسلاميست ها در آيندهء ايران   [2011 Nov] 
*بن بست سرپوشيدهء آقای اکبر گنجی  [2011 Nov] 
*سخنی ديگر دربارهء کنگره ملی و آلترناتيوسازی  [2011 Sep] 
*از مدنيت اسلامی تا شهروندی ايرانی  [2010 Oct] 
*چرا آلترناتيو حکومت استبدادی هميشه در «خارج» ساخته می شود؟  [2010 Oct] 
*آلترناتيوسازان و اصلاح طلبان  [2010 Oct] 
*ناسيوناليسم واقعی فقط سکولار است  [2010 Sep] 
*دربارهء کميتهء تدارکاتی کنگرهء ملی ايرانيان  [2010 Sep] 
*سنگ بنای همه مفاهيم سياسی مدرن «مليت» است  [2010 Sep] 
*ملاحظاتی در باب روند آلترناتيوسازی  [2010 Aug] 
*راهی برای خروج از بن بست «آلترناتیو»   [2010 Aug] 
*لنگ‌کردن از خارج گود؟  [2010 Aug] 
*اپوزيسيون زير يک سقف؟  [2010 Aug] 
*ترازنامهء سکولار  [2010 Jul] 
*نيروی جانشين کجاست؟  [2010 Jul] 
*چهار شب سکولار در شمال کاليفرنيا  [2010 Jul] 
*18 تير 1378، آغازگاه جنبش سکولار ايران  [2010 Jul] 
*چرا نبايد جنبش سبز را واگذار کرد؟  [2010 Jul] 
*پای سخن حجت‌الاسلام کديور  [2010 Jun] 
*فهرستی از اعتقادات سکولارهای سبز  [2010 Jun] 
*هنوز هم در ستايش بايکوت؟*  [2010 Jun] 
*از خردادهای بی «بروتوس»  [2010 Jun] 
*مشکل سکولار شدگی اصلاح طلبان مذهبی  [2010 May] 
*در زمينهء اهانت و بی خبری  [2010 May] 
*ميرحسين موسوی: محیل و قدرت پرست، يا ساده و گيج؟  [2010 May] 
*سکولاريسم در روياروئی با حکومت و حاکم  [2010 May] 
*مسلمان يا اسلاميست؟  [2010 Apr] 
*راهبندان سياسی برای نوانديشان مذهبی  [2010 Apr] 
*پرهيز از انحلال طلبی، چرا؟  [2010 Apr] 
*ارزيابی «انتخابات آزاد» همچون يک گفتمان  [2010 Apr] 
*راه حلی به نام سکولاريسم سياسی؟  [2010 Apr] 
*معرفی کتاب «درد اهل ذ مه»، نوشتهء يوسف شريفی  [2010 Mar] 
*اختراع همزيستی  [2010 Mar] 
*سال پسا اسلاميزم؟   [2010 Mar] 
*پل مفقودی بين خواست ها و شعارها  [2010 Mar] 
*جمهوری اسلامی سکولار را «خدا هم نافريد!»  [2010 Mar] 
*جهانگردی در شهر  [2010 Feb] 
*جوانهء سبز سکولاريسم در سرمای سپيد تورنتو  [2010 Feb] 
*گذشته اي که در حال گم شدن است   [2010 Feb] 
*تفکر دلبخواهی و مشکل تاکتيک ها  [2010 Feb] 
*اتحاد بد، اتحاد خوب  [2010 Jan] 
*آيا قطار به انتهای تونل نزديک می شود؟  [2010 Jan] 
*اصلاح طلبی مذهبی و منطق ماقبل تاريخ  [2010 Jan] 
*سقف خواست های اصلاح طلبان مذهبی کجاست؟  [2010 Jan] 
*مهر حلال و جان نا آزاد  [2010 Jan] 
*جنبش اجتماعی مدرن نمی تواند شکست بخورد  [2009 Dec] 
*شطرج‌باز مستأصل  [2009 Dec] 
*ترس، زادهء تنهائی ست  [2009 Dec] 
*زردها بی خود قرمز نشدند...  [2009 Dec] 
*چرا مذهب همان ايدئولوژی است؟  [2009 Nov] 
*چرا جامعهء ما «مدنی» نشده؟  [2009 Nov] 
*آقای کديور هم بهتر است در حد گليم خود بماند  [2009 Nov] 
*جنبش خودجوش سبز و حاکميت ايرانی  [2009 Nov] 
*از صراط مستقيم تا نوانديشی مذهبی  [2009 Oct] 
*اخيراً می گويند حکومت اسلامی هم سکولار است!   [2009 Oct] 
*جنبش سبز و حکومت نظاميان اسلامی  [2009 Oct] 
*سکولار بودن؛ همچون پيش شرط مدرن بودن  [2009 Oct] 
*استقلال ايران يا بيمهء اتمی ولايت فقيه  [2009 Oct] 
*چقدر از الله باقی مانده است؟  [2009 Sep] 
*رابطهء سکولارها با مراجع تقليد  [2009 Sep] 
*هزينهء تغيير، اما کدام تغيير؟  [2009 Sep] 
*آيا محاکمهء سکولاريسم هم در راه است؟   [2009 Aug] 
*آيا سکولاريسم بمعنای جدائی دين از دولت است؟  [2009 Aug] 
*نگذاريم اسلاميست ها رنگمان کنند، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2009 Aug] 
*ايران برای همهء ايرانيان؟  [2009 Aug] 
*حکومت کمی مذهبی، کمی سکولار؟!   [2009 Aug] 
*نسبت ميانه روی با قاطعيت  [2009 Jul] 
*از سکولاريسم صد درصدی تا سهراب و ندا  [2009 Jul] 
*سرگردان بين تاکتيک سبز و استراتژی خاکستری  [2009 Jul] 
*چرا موج سبز آقای موسوی کور رنگ است؟  [2009 Jul] 
*آيندهء اصلاح طلبان و نقش مهندس موسوی  [2009 Jun] 
*اردوگاه اپوزيسيون آلترناتيو ساز کجاست؟  [2009 Jun] 
*دولت سايه و آغاز دوران انحلال طلبی  [2009 May] 
*بايکوت نمايش اقتدار ملت است  [2009 May] 
*مصلحت نظام و بوسهء مرگ رهبر بر پيشانی کانديداها  [2009 May] 
*سعدی، ميان احمدی نژاد و اوباما؟  [2009 Apr] 
*دانش تجربی چگونه آسمانی شد؟  [2009 Apr] 
*نوروز، با اوين...  [2009 Mar] 
*رفتارشناسی اشغالگران  [2009 Mar] 
*ساکن خانه شيشه ای  [2009 Feb] 
*سال نو، سکولاريسم نو  [2009 Jan] 
*روزگار آلترناتيو  [2008 Dec] 
*يقين به آزادی عين آزادی است!  [2008 Nov] 
*فقه، سرطان مهلک جامعه امروز ما  [2008 Nov] 
*حکومت اسلامی و بند ناف نوانديشی امامی  [2008 Oct] 
*چرا نوانديشان مذهبی از سکولاريسم می گريزند؟  [2008 Sep] 
*مانیفست درماندگی؟  [2008 Sep] 
*در ستايش بتکده ها!  [2008 Sep] 
* بن بست نوانديشی مذهبی در حکومت اسلامی  [2008 Feb] 
*چگونگی   [2008 Feb] 
* آيا حکومت اسلامی ايران حکومتی ارتجاعی نيست؟  [2008 Feb] 
*گوهر سکولاريسم تقابل با تبعيض است/ دکتر نوری علا  [2008 Jan] 
*جای خالی احزاب غير ايدئولوژيک  [2007 Dec] 
*پیدایش و نقش دین‌کاران امامی در ایران  [2007 Dec] 
*«منطقهء خاکستری» در جغرافيای اپوزيسيون  [2007 Dec]