عشق من به ابتهاج ،شاعری ناب..ولی بلحاظ سیاسی بسیارناعادل و متوهم
مهرداد زبردست
منبع:پژواک ایران
عشق من به ابتهاج ،شاعری ناب..ولی بلحاظ سیاسی بسیارناعادل و متوهم
ابتهاج نیز به هفت هزار سالگان پیوست.هنوز مداوم به او فکر می کنم و مدام اندوه غریبی در دل دارم.من نیز همچون او گیلک هستم و با ۳۵ سال اختلاف سنی اشعار او را در نو جوانی سال ۱۳۵۴ خوانده ام و بسیاری از اشعار او را هنوز از حفظ هستم که بعید می دانم اکثر بیماران روحی حزب توده! حتی ان را خوانده باشند...و شاید اگر بشنوند فکر کنند اشعار حافظ است!!
من به عنوان هوادار سابق مجاهدین از زمان شروع مبارزه مسلحانه از انان جدا شدم ولی هرگز از شرایط اسفبار سیاسی ایران به دور نبود ه ام.خوب بیاد دارم در ان سالها مواضع تهوح اور حزب توده را.....باور نکردنیست که انها حتی خلخالی جانی را کاندید ریاست جمهوری کرده بودند که من هنوز مصاحبه کیانوری در ستایش خلخالی را در دست دارم.
ابتهاج همیشه از توده ای ها بود و جالب انجاست که او و همشهری توده ای دیگرمان به اذین در اوایل انقلاب از کانون نویسنده گان بخاطر توده ای بودن اخراج شدند!
به اذین (اعتماد زاده) نویسنده چیره دست توده ای بود که بعدها پس از دستگیری در تلویزیون ظاهر گشت و از جمله گفت:....حزب توده جنازه ای متهونی است که هر چه زودتر باید دفن گردد تا از عفونت ان به اذهان ساده جوانان جلوگیری گردد......
....برگردیم به سایه/ابتهاج.
من با وجودی که کاملا می دانستم که او توده ای می باشد ولی به دلیل عشق دیرینه به اشعارش در مراسم درگذشت همشهری دیگرم پور رضای خواننده سالها پیش به کلن رفتم تا او را از نزدیک ببینم و اگر امکان داشت چند کلمه به گیلکی با او حرف بزنم و گله کنم!!:.....می خواستم فقط از او بپرسم که چرا از جمله ان اشعار بسیار زیبا و بجا را در مورد دستگیری و توبه پیرمرد بیچاره احسان طبری گفت که هنوز با صدای خودش در یو تیوب موجود است ولی حتی یک بیت شعر در مورد هزارن جوان که دوران محکومیت خود را در زندان خمینی جلاد می گذراندند ولی ظرف چند روز تیر خلاص در سر گرفتند نگفت؟...ایا هرگز قلبش به درد نیامد؟...ایا هیچگاه ان روح ظریف شاعرانه اش تحریک نگشت؟...ایا اشکی ارغوانی بر گونه نیاورد؟
چرا ابتهاج خواست و توانست که شعر جلاد ننگت باد را برای ۹۰ نفر شهدای میدان ژاله بسراید و حتی به گفته خویش فردای ان روز از رادیوی اریامهری( که انقدر شعور دااشت که او را با وجود مارکسیست لنینیست بودن ریاست دهد) استعغا دهد ولی چشم بر کشتار هزاران جوان زندانی که حتی هنوز قبرشان برای اقوامشان معلوم نیست بر بندد؟....و در عوض با امثال حجت السلام ابطعی ها که همان امام خونخوار شان را قبول دارند عکس یادگاری بگیرد!!!!که انهم در یوتیوب موجودست.
ایا فقط جلادان شاه باید شرم می کردند؟....می خواستم از او یک کلمه بپرسم که:...خلخالی/گیلانی/خمینی/خامنه ای/جلادان خمینی در زندانها/استالین/....نباید شرم کنند؟؟؟
اما وقتی به مراسم یاد بود پور رضا در کلن رسیدم و ابتهاج را در گوشه ای دیدم......گریه ام گرفت.....مردی پیر با وزن بسیار زیاد و ریشی تقریبا قاجار گونه! و چهره ای عبوس!!!!!!
... بیکباره بیشتر دوست داشتم او را در اغوش بگیرم و از او تشکر کنم برای ان همه هدیه های زیبای شعری به همه ایرانیان.
نزدش رفتم و پس از سلام و بدون اجازه اش بیکباره یکی از اشعارش که به ذهنم امد را برایش خواندم...همان شعری که او در جواب شعر حافظ سروده بود:
حافظ سروده بود:
عاشق که شد که یار بحالش نظر نکرد....ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست..
...
سایه در جواب گفته بود:
گم گشته دیار محبت کجا رود......یاد حبیب هست و نشان حبیب نیست
عاشق منم که یار بحالم نظر نکرد.....ای خواجه درد هست وگر نه طبیب نیست
.....
این شعر را که خواندم با لبخندی گفت:...بالاخره باید ادم یک یاری پیدا کنه دیگه!!
خندیدم و فقط گفتم که من به عنوان یک پزشک در یک شهر اروپایی مشغول بکار هستم حتی گاه در هنگام کار اشعارتان را زمزمه میکنم و ارامش میگیرم...از شما از صمیم قلب سپاسگزارم.....سپس به خواهش من عکسی نیز با او گرفتم که همیشه باعث افتخار من است.
در راه برگشت به کشورم به خود گفتم:...همان شعر سایه که یکباره به ذهن امد بهترین گله ای بود که به زیباترین و شایسته ترین شکل از سایه می توانستم بکنم...........ای سایه!!!! درد هست وگرنه طبیب نیست.
ارادتمند
بنام مستعار.....دکتر مهرداد زبردست(که به دست جلادان خمینی تیرباران شد)
جناب مصداقی...ایا امکان دارد که این مقاله ام را از طرف خودتان به گویا بفرستید.مرا کسی نمی شناسد ولی شما اعتبار سیاسی بسیار دارید.
منبع:پژواک ایران فهرست مطالب مهرداد زبردست در سایت پژواک ایران *چهره های گندی همچون فرخ نگهدار، رجوی و غلامحسین ساعدی [2025 Jan] |