باندِی بنامِ «بلِکینگِ گادِ»
کورش گلنام
باندِی بنامِ "بلِکینگِ گادِ" "
کتابی در باره یک گروه مائوئیستی دانمارکی
نوشته: پتر اُویگ کنودسِن
برگردان به سوئدی: مارگارتا نورلین(2009)
بخش دوم
چگونگی کار این حزب کوچک
1 ـ گُت فرد اَپل که خود فردی خشک و دُگم است، دسیپلین بسیار سختی در سازمان خود بر قرار می کند. او از چنان اتوریته و کاریزمایی بر خور دار است که در نشست های اندک گروه، کسی را یارای سخن گویی در برابر او نبوده تا آن اندازه که حتا توان پرسش از او نیزاز همه گرفته می شود. او برای کسانی که پایشان را اندکی از چهارچوب های برقرار شدهِ بیرون بگذارند، تنبیه های سختی بر قرار می کند.
بزرگترین تنگنا و تنبیهی که در حق یک عضو انجام می پذیرفته، ایزوله و بایکوت کردن کامل آن عضو بوده است که اصطلاحِ "دوران رها شدن یا بیرون از محیط قرار دادن(1) به آن داده می شود. سیستم کار سازمان چنان بوده است که عضوهْا تنها با دیگر عضوها در رابطه بوده و حتا رابطه های خانوادگی نیز زیر نفوذ پیوندهای سازمانی بوده و رفتارهای شخصی آن ها نیز زیر کنترل بوده است. بیشترین عضو ها نوجوان و جوانانی زیر بیست سال بوده اند که یا درس و آموزش حود را یا ناتمام گذاشته و به این گروه می پیوندند و یا آموزش در رده های بالاتر را دنبال نمی کنند و همهِ زمان و توانِ خود را در خدمت کارِ سیاسیِ این سازمان، که خود کوچکترین نقش و سهمی در برنامه ریزی ها و تصمیم گیری هایِ آن ندارند. می گذارند. در نتیجه زمانی که عضوی ایزوله می شده و دچار دوران"رها شدگی" گردیده و همه رابطه های اجتماعی اش بریده می شده، در سخت ترین وضعیت روحی قرار می گرفته است چنان که در یک مورد سبب خودکشی یک عضو حزب، بنام"کیم گانینگ (2) می شود. این کیم کانینگ، کسی بوده است که از جوانی و در حدود سال 1970 که عضو می شود، شماری از آن میان یکی از اعضایِ آیندهِ هستهِ اصلی و ضربتیِ این گروه بنام "تُرکِیل لو ِئسن"(3) را از آموزشگاهی که در آن درس می خوانده با خود همراه کرده و جذب سازمان می کند. او در 1980 پس از نوشتن یک نامه انتقادی همه جانبه به رهبری، که هرگز آن را نمی فرستد ولی به عنوان یک سند امروز به جا مانده، خودکشی می کند.
"کیم" با وجود سال ها کارِ رایگان در روزنامهِ این گروه و انجمنِ گردآوری لِباس برای آفریقا( که پوشش خوبی برای جذب عضو های تازه و کار سیاسی بوده)، ولی هرگز به شکل جدی در میان عضوهایِ اصلی قرار نمی گیرد زیرا اهلِ کتاب و اندیشه ورز بوده و با پرسش هایِ خود رهبری سازمان را به چالش می کشیده است. پرسش هایی که هرگز به آن ها پاسخی داده نمی شود و گُت فِرد اَپل حتا نشست با او را برای پاسخ گویی نمی پذیرد. در حقیقت گُت فِرد اَپل او را خطری برای آگاهی رساندن به دیگر عضو ها دیده و او را همیشه از دایره اصلی سازمانِ سکتاریستیِ خود دور نگاه می دارد.
2 ـ یکی از شیوه های دیگرِ سخت گیرانهِ گُت فرد اَپل، که در آینده به خوبی مورد بهره برداری گروه "بِلِکینگِ گادِ"، که از دل این سازمان بیرون می آید، قرار می گیرد و در دو دهه در پیشبرد پنهان کاری های آن ها، فراوان یاری می رساند، ممنوع کردن هر گونه سخنان سیاسی و یا تعین محل دیدار در تماس های تلفنی بین عضو ها و هواداران این سازمان، همچنین سختن گفتن در باره کارهای سیاسیِ گروهِ خود بین خانواده و دوستان است. این تصمیم را اَپل پس از یک گردهمآیی اعتراضی و درگیری هایی با پلیس و گرفتار شدن چهار عضو سازمان که به باز جویی از خود او به عنوان رهبر سازمان نیز می انجامد، می گیرد زیرا با تیز هوشی می فهمد که پلیس نسبت به سازمان او حساسیت هایی یافته است. همین امر سبب می شود که نیروهای امنیتی / پلیسی دانمارک که سال ها پس از هر سرقتِ بزرگ به چندین عضو این سازمان شک داشته و آنان را دورا دور زیر نظر گرفته و در چند مورد حتا تا چند ماه تلفن های آن ها و رابط های آن ها با فلسطینی ها را شنود می کرده اند، هرگز به داده هایِ تعین کننده ای دست نیابند. این نکته بسیار مهمی است که یک سازمان مارکسیستی در کشور آزاد و دمُکراتی چون دانمارک که از همه گونه آزادی بر خوردار بوده؛ چاپخانه، نشریه، کتاب و گردهمآیی و نشست های آزادِ بدون کنترل پلیسی داشته، این چنین تصمیمی بگیرد! همین موردها پایه های نیرومندیِ اَپل به عنوان رهبر تا زمان برکناریش در 1978 را به وجود می آورند و پس از آن نیز به کلید موفقیت های گروه بِلِکینگِ گادِ تبدیل می شوند.
چهره های بارز و کوشنده این گروه
یکی از کوشاترین، زیرکترین و نزدیک ترین عضوهای این حزب به اَپل، جوانی پُر شور و شَر بنام "هُلگِر یانسِن" است. روزی از روزهای پائیزی سال 1967 که اَپل سرگرم پخش اعلامیه ای در شهر شوپنهام است جوان نوزده ساله ای که سال آخِر دبیرستان است، جلو آمده در باره انگیزه کارِ او پرسش می کند. او چنان زیر نفوذِ سخنانِ اَپل قرار می گیرد که از همآن آن با شرکت در پخشِ اعلامیه ها، به یک پیرو سر سختِ اَپل و گروه او تیدیل می شود. او که جوانی است ورزشکار، خوش اندام و خوش چهره و چون فراوان دیگر هم سالان و هم نسلان خود، دانش و پایه تئوریکِ درخوری ندارد، در آینده نشان می دهد ولی تا چه اندازه، دلیر، بی باک، تیز هوش، آرمانگرا و عمل گرا است، همین شور و شوق و پایه سست ایدئولوژیکی او را پیرو چشم و گوش بستهِ اَپل می کند. اَپل نیز به خوبی از ویژگی های او سود برده و او را به بازوی اصلیِ پیش بردِ سیاست هایِ گروهِ خود تبدیل می کند و فرمان های خود را وسیله او که فرد محبوبی در میان دوستان همسنگر به ویژه در میان جوان تر های سازمان است، به اجرا در می آورد. او پس از مورد اعتماد قرار گرفتن از سوی اَپل، تا مدت ها تنها عضوی است که اجازه می یابد برای برنامه ریزی ها در نشست های اَپل و همسر دومش "اُلا هوتُن" (4)که او نیز کمونیستِ سرسختی است و تنها کسی است که بر اَپل نفوذ دارد، شرکت کند.
هُلگِر چند تن از دوستان نزدیک همکلاسی خود را نیز به این گروه جذب می کند که همراه با تنی چند از آن ها چون دو برادرِ" یان "و "بو" "ویِمَن"(5) از عضوهای پایدار هسته اصلی گروه ضربتی در سرقت ها و دیگر بزه کاری ها می شوند. چه هُلگِر و چه دو برادر یان و بو، خود از خانواده های مرفه بوده و از دید کمونیست ها، پایگاهِ بورژوازی داشتند. در حقیقت این جنگ ویرانگر و نابرابر آمریکا علیه ویتنام و جنایت های رویداده در آن جا و اعتراض های گسترده جهانی علیه آن بود که این جوانان را بیش از بیش به سوی چپ ها و دیدگاه های رادیکال تر و رفتارهای تروریستیِ پس از آن رهنمون می شود. آنان بر علیه بی عدالتی و زورگویی نیروی نظامیِ پر قدرتی چون آمریکا که کشور کوچکی را چنان بی رحمانه مورد هجوم قرار داده بود، بر خاسته و خواهان مبارزه بر علیه آن بودند.
پایان بخش دوم. در بخش سوم و پایانی، به نمونه هایی از شگرد هایِ این گروه، سرقت های آن ها، سؤاستفاده فلسطینی ها از امکان های یک جامعه قانون مند، شیوه کار آنان بر روی این جوانان، سرانجام این گروه و انگیزه نامیدن آن ها به این نام و... پرداخته خواهد شد.
کوروش گلنام
چهارشنبه 10 آبان 1396 ـ 1 دسامبر 2017
زیر نویس:
På grönbete - 1
این اصطلاح کاربردهای گوناگون دارد. برای نمونه اگر بچه ها را در خانه تنها و به حال خود بگذارید و بیرون بروید و یا گاو و گوسفند و.... را برای چرا به بیرون از آغل ببرید، این اصطلاح را بکار می برند.
Kim Kaning - 2
Turkil Lauesen - 3
Ulla Hauton (1934 - 1992) - 4
او نیز هم چون اَپل در اثر سرطان جان سپرد. نخست معشوقه و سپس همسر دوم گُت فِرد اَپل شد .نقش او همچون دستیارِ اَپل بود که برنامه ریز و تصمیم گیرنده اصلی بود.
Jan Weimann, Bo Weimann - 5
دو برادر برنامه ریزِ کامپیوتر که دستگیری و افشای نام آن ها حتا برای نزدیکترین همکاران و خانواده های آنان نیز باورکردنی نبود.
منبع:پژواک ایران