دگرگونی در چهره اجتماعی/سیاسی سوئد بخش دوم
کورش گلنام
چه کسی می توانست پیش بینی کند که حزب نوپای دست راستی و بد پیشینه سوئد، "دمکرات های سوئد"(1) روزی نه تنها جایگاه دومین حزب بزرگ سوئد را بیابد که شگفت انگیز تر از آن بنا بر آخرین سنجش ها(29 ژوئن 2017)، هوادارانش در میان کارگران، که در درازای دهه ها از پایگاه های همیشگی سوسیال دمکرات ها و در دایره ای کوچکتر حزب چپ سوئد بوده است نیز پیشی بگیرد؟ اینک بنا بر آخرین سنجش، 29 درسد کارگران در گزینش سال آینده به دمکرات های سوئد رأی خواهند داد و این در حالی است که تنها 24 درسدبه سوسیال دمکرات ها و 9،3 در سد به حزب چپ رأی خواهند داد! چه پیش آمده و چرا چنین شده است؟
در بخش نخست به کوتاهی دور نمایی از روند رو به رشد خشونت، بزه کاری و نا امنی در جامعه سوئد و نارسایی و سختی ها در راه پیش گیری و مبارزه با این روند، یا اشاره به نمونه هایی، نشان داده شد. آن چه در این زمینه نگاشته شد، خود سنگ بنایِ نخستینِ نا خشنودی های مردم در جامعه را پدید آورده و آنان را به سوی پیشنهاد های رادیکال تر و تند تر که از جانب حزب های دست راستی به میان آمده، به ویژه در آن چه که با مهاجران و پناهندگان پیوند دارد، رهنمون شده است. پیش از هر چیز نگاهی به حزب های موجود در پارلمان سوئد و سنجش میزان هوادارن کنونی آنان در آخرین بر آوردها.
هشت حزب کنونی در پارلمان سوئد
نگارنده پیش ار این در نوشته"حزب چپ سوئد، حزبی که جدی گرفته نمی شود"(2) به چگونگی شکل گیری دو بلوک حزب های سوئد پرداخته است. بلوک بورژوازی یا راست بنام "آلیانس/ پیوستگی"در بر گیرنده چهار حزب : محافظه کار(مُدرات)، مرکز(سنتر)، لیبرال و دمکرات مسیحی ها(ک.د) و بلوک قرمز و سبزها در بر گیرنده حزب های : سوسیال دمکرات، سبزها و چپ. در این میان حزب سوسیال دمکرات هنوز هم چنان بزرگترین حزب سوئد است. در گذشته نه چندان دور یعنی تا ژانویه 2017 حزب محافظه کار در بلوک آلیانس، دومین حزب بزرگ سوئد بود که در چند دوره ای که بورژواها ها قدرت را به دست گرفتند، پست نخست وزیری را از آن خود کرده بود. بلوک آلیانس از سال 2006 تا 2014 در دو دوره چهار ساله پی در پی دولت سوئد را در دست داشت و در هر دو دوره حزب مدرات پست نخست وزیری و بیشتر پست های دیگر را در دست داشت و سه حزب دیگر هم پیمان نیز هر یک به نسبت میزان رأی خود وزیر یا وزیرانی در دولت داشتند. در 2014 آن ها در گزینش پارلمانی/کمونی شکست خورده و بلوک قرمز و سبزها پیروز انتخابات شده و در نتیجه سوسیال دمکرات ها که در بلوک پیروز بیشترین میزان رأی را داشتند، دولت را در دست گرفتند. دولت کنونی که سبزها نیز در آن شرکت دارند، همچون دوره پیشین(2010 تا 2014) که راست ها دولت را در دست داشتند، دولتی "اقلیتی" است زیرا در پارلمان سوئد حتا با رای نمایندگان حزب چپ که در دولت شرکت داده نشده است، میزان نیم + یک رای را ندارد و در نتیجه برای اجرای برنامه های خود و پذیرش آن از سوی پارلمان، چاره ای جز این ندارد که به حزب های اپوزیسیون پوئن هایی بدهد تا برای نمونه پیشنهاد بودجه سالیانه که مهمترین زمینه کار دولت ها است، از رأی بسنده پارلمان برخوردار شود.
چگونگی اندیشه ها و نا همگونی ها در سیاست های دو بلوک
نگارنده در سه دوره که بورژواها دولت را در دست داشته اند یعنی دورهای1991 ـ 1994، 2010 ـ 2006 و 2014 ـ 2010 خود در سوئد بوده و از نزدیک رویدادها را دنبال نموده است. زیربنای سیاست دولت های بورژوا(که در دو دوره نخست و سوم دولت اقلیت بوده اند) از دید من همیشه بر این پایه استوار بوده است:
ـ کاهش میزان مالیات ها به سود سرمایه داران و لایه های توانمند تر جامعه؛
ـ یورش در نخستین گام به سندیکاهای کارگری، اتحادیه های کارمندان و صندوق بیکاری و بیمه های اجتماعی برای کم کردن نیرومندی آن ها. برای نمونه افزایش یکباره و چند برابر میزانِ پرداخت عضویت ماهیانه در این سندیکا ها و اتحادیه هاکه در سال 2007 انجام گرفت، سبب کاهش اعضای سندیکاهای کارگری و اتحادیه کارمندان شد و بنا بر داده رسانه های همگانی سوئد، سدها هزار نفر در مخالفت با این سیاست به عضویت خود پایان دادند و موجی از اعتراض سراسر سوئد را فرا گرفت. این میزان بالای مخالفت که شکست سنگینی برای این رفرم دولت بورژواها بود و آن را پیش بینی نکرده بودند، مسئولان را وادار ساخت که پرداخت ماهیانه عضویت در برخی صندوق های بیکاری را حتا تا اندازه پنجاه درسد کاهش دهند. این را نیز باید افزود که در سوئد هر سندیکای کارگری یا اتحادیه کارمندی چه بخش همگانی و چه خصوصی، صندوق بیکاری خود را برای اعضای خود دارند که نسبت پرداختی حق عضویت در آن ها یکسان نیست؛
ـ خصوصی سازی از پایه ای ترین اندیشه های بلوک بورژواری است. آن ها در همه دوره هایی که فرمانروا بوده اند، همه نیرویشان را در این زمینه بکار برده و تا توانسته اند چهره سوئد را دگرگون کرده اند. همه دفترهای پست(جز پست های مرکزی) را از میان بر داشتند و همه کارهای اداره پست را به فروشگاه های بزرگ زنجیره ای که در دست سرمایه داران بزرگ هستند، واگذار نمودند. بار سنگینی بردوش صندوق داران این فروشگاه ها گذاردند بدون آن که آنان اندک افزایش درآمد ماهیانه داشته باشند(نگارنده خود از چند تن از آن ها در این باره پرسش نموده است). آن ها توانستند بخش خصوصی را وارد در راه آهن دولتی سوئد بنمایند و حتا توانستند طرح داروخانه های خصوصی که تا آن هنگام همه دولتی بودند را نیز به اجرا بگذارند و اکنون تنها شمار اندکی از داروخانه های سوئد همچنان دولتی هستند.
در یک جمله همه سیاست های آنان در خدمت لایه های دارا و توانمند جامعه و در راه سست گرداندن پایه های رفاه اجتماعی است که در جهان به "مدل سوئد" شناخته شده است. البته این نکته را نیز باید افزود که قانون اساسی سوئد به گونه ای است که اجازه پیش برد هر سیاستی را به آنان نمی دهد. آزادی خبرنگاران، روزنامه نگاران و رسانه های همگانی و به پرسش کشیدن مسئولان در رده های گوناگون که بنا بر قانون می باید در هر زمینه پاسخ گو باشند، به بورژواها این امکان را نمی دهد که با دست باز هر یلایی که می خواهند بر سر جامعه بیاورند. از سوی دیگر گزینش های درست و آزاد پارلمانی/کمونی و امکان جابجایی دولت ها همیشه خود سدی در برابر بورژواها به وجود آورده است و از آسیب های بیشتر آنان جلوگیری نموده است.
سیاست های بلوک چپ که باید نام سوسیال دمکرات ها را بر آن گذاشت زیرا در درازای دهه ها بر سوئد فرمان رانده و زیر بنای"مدل سوئد" در حقیقت دست پخت آنان است، گر چه همه، حتا بورژواها نیز در آن سهم داشته اند، واژگونه سیاست بلوک مخالف آنها است.
ـ آنان همیشه پس از دولت های بورژوازی به باز سازی خرابی های آنان در بیمه های اجتماعی، صندوق بیکاری، سندیکا های کارگری و اتحادیه های کارمندی و کسر بودجه سنگین به جا مانده، پرداخته اند اگر چه خود نیز بری از اشتباه نبوده اند. دگرگونی ها در جهان امروز کار را بر حزب های بلوک قرمز و سبز سوئد نیز سخت کرده است به ویژه در دولت کنونی که یکباره پذیرای 160 هزار پناهنده شده است که بودجه هنگفتی افزون بر آن چه برنامه ریزی شده بود بر دوش دولت گذارده است.
ـ حزب چپ سوئد با سیاست های از دید من نهایت نادرست خود نه تنها یاری درستی به دولت نمی رساند که در هر مجال با انتقادهای نابجا از سیاست های دولت، ناخواسته به سود اپوزیسیون دولت و جناح راست عمل می کند. این حزب که در دوره اجرای سیاست پذیرش پناهندگان از سوی دولت که پشتیبانی از سوسیال دمکرات ها را یکباره چندین در سد پایین آورد، چون همیشه در چنین مورد هایی، میزان هوادارانش تا اندازه ای ( نزدیک 3 در سد) بالا رفت. روندی که همیشه در بلوک چپ سوئد جریان داشته است. رادیکال تر ها در چنین مورد هایی از سوسیال دمکرات ها جدا و به حزب چپ پیوسته اند و یا در حزب چپ مخالفان سیاست های رادیکال و بدور از واقعیت جامعه امروز سوئد، به سوسیال دمکرات ها پیوسته اند.
شمار زیادی از هواداران سیزها که اینک در دولت سوسیال دمکرات ها شرکت داشته و گذشته از چند پست مهم، معاونت نخست وزیر را نیز دارند، به سبب پیروی از سیاست های دولت و گذشت هایی در زمینه سیاست های سبز حزبی خود، گرفتار یکی از سخت ترین بحران ها شده و شمار زیادی از هواداران خود را از دست داده و در چند سنجش حتا در مرز 4 درسد(میزان ورود به پارلمان) قرار گرفته اند.
یک نکته مهم
ـ درست است که دو بلوک موجود در سوئد، با یکدیگردر مبارزه هر روزه هستند ولی اگر جامعه سوئد دچار گرفتاری و تهدید ویژه ای که آینده جامعه سوئد را در بر می گیرد، بشود، درگیری های سیاسی را به کناری نهاده، همآهنگ، یک پارچه و یک سدا می شوند. مانند برخورد همآهنگی که امروز در برابر تهدیدها و جاسوسی های روسیه در سوئد دارند.
ـ رهبران سیاسی در درگیری های سیاسی خود، هرگز در دایره زندگی خصوصی یکدیگر ورود نکرده و اگر نارسایی و سستی ای در زندگی شخصی رهبری دیده شود، در این رویارویی ها بر آن تاکید نکرده و انگشت نمی گذارند.
چند نمونه:
ـ من آن روزهای هول و هراس شش ماهه، از آگوست 1991 تا ژانویه 1992 را خوب بیاد دارم. دیوانه ای بنام "یوهن ولفگان آلکساندر اوسونیوس"(3)که به "مردِ لیزِری" شناخته شد و خود ریشه بیگانه داشته و از مادری آلمانی و پدر سویسی مهاجر به سوئد زاده شده بود، وسیله اسلحه مجهز به لیزِر، در راه پناهندگان و مهاجران کمین کرده و آنان را مورد هدف قرار میداد که یازده تن قربانی داشت. ازآن میان یک تن کشته شد و تنی چند برای همیسه فلج شدند. روزهای سختی می گذشت و جو نا امنی بسیار سنگینی برای مهاجران و پناهندگان سوئد به وجود آمده بود. در این هنگام همه حزب های سوئد مبارزه سیاسی خود را به کناری نهاده، همآهنگ و یکپارچه در برابر این ترورها و جنایت ها ایستاده، از پناهندگان و مهاجران پشتیبانی نموده و با قربانیان هم دردی نمودند.
ـ در سال 1996، هنگامی که گودرون شیمن(4) رهبر آن زمان حزب چپ در برابر خبرنگاران اعلام کرد که معتادِ به الکُل است، رهبران همه حزب ها از هر دو سو، نه تنها او را سرزنش نکرده و یا از این رویداد برای کوبیدن حزب چپ استفاده نکردند که شهامت او را نیز بسیار ستودند و همه خواستار یاری به او شدند. همین نکته کوچک را با وضع کوشندگان سیاسی ما در سازمان ها و گروه های گوناگون، برابری دهید تا ارزش این زیر ساخت جامعه سوئد را بهتر بتوان درک کرد.
شمار هواداران حزب ها، در آخرین سنجش
بنا بر آخرین سنجش در 29 ژوئن 2017 شمار هواداران حزب ها دست خوش دگرگونی های شگفتی شده است و حزب بزرگ بلوک راست به سراشیبی سختی فرو افتاده است:
بلوک قرمز و سبزها:
سوسیال دمکرات ها % 27،3 روندی رو به افزایش
حزب چپ % 8،4 روندی رو به افزایش
سبزها % 4،5 روندی رو به کاهش
بلوک راست:
مُدرات % 15،9 پایین ترین میزان برای این حزب در سنجش های پس از 2014
مرکز % 12،5 روندی رو به افزایش با بالا رفتن میزان محبوبیت رهبر این حزب که به سوی جا گرفتن در رهبری این بلوک که پیش از آن مدرات ها آن را در دست داشتند، پیش می رود.
لیبرال % 5،8
دمکرات مسیحی % 3،3 زیرمیزان رأی ورود به پارلمان
و بیرون از این دو بلوک، دمکرات های سوئد با % 20،7 یعنی با افزایش 7،8 درسد نسبت به سال 2014 که برای نخستین بار به دومین حزب بزرگ سوئد تبدیل شده اند و همه این روند نشان می دهد که میزان پشتیبانی از آنان در جامعه باز هم افزایش خواهد یافت .
پایان بخش دوم.
در بخش سوم و پایانی، به انگیزه های افزایش پشتیبانی از حزب دمکرات های سوئد، پرداخته خواهد شد.
کوروش گلنام
چهارشنبه 28 تیر 1396 ـ 19 ژوییه 2017
زیر نویس:
Sverigedemokraterna -1
http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-81727.html- 2
John Wolfgang Alexander Ausonius - 3
Gudrun Schyman - 4
منبع:پژواک ایران