واکاوی حضور یا عدم حضور قشر خاکستری جامعه ایران در خیزش (های) آینده
محمود زهرایی
توده ها مقدس هستند. این جمله را بارها شنیده و بارها تکرار کرده ایم.
روشنفکران و جامعه روشنفکری که خود خالق این اصل هستند، بیش از همه به این اصل، معتقد و وفادار مانده اند.
خروارها تحلیل و نوشته در مورد دشمنان توده ها وجود دارد و این دشمنان به درستی و به حق، با سخت ترین و بیرحمانه ترین کلمات و جملات مورد حمله و سرزنش قرار گرفته اند، اما تحلیل و نوشته در مورد توده های مردم و عملکرد آنها بسیار اندک و همین مقدار اندک هم بسیار محتاطانه و ملاحظه کارانه است.
آیا مقدس بودن مردم به معنی منزه بودن آنها و در نتیجه دور از دسترس بودن آنها برای انتقاد و واکاویست؟
آیا حجم عظیم بدبختی و بلاهایی که دشمنان خلق بر سر مردم آوار کرده اند و مصیبت های درد آوری که تک تک افراد جامعه متحمل می شوند، جایی برای آزار دادن بیشتر آنها را باقی نمی گذارد؟
آیا این تفکر، قبل از هر چیز بیانگر جداسازی روشنفکران و مردم و به حساب نیاوردن آنها، نیست؟
و آیا خاستگاه این تفکر، همان اندیشه ناخودآگاه وغلط، محور انگاری قشر پیشتاز برای نجات و رهایی مردم نمی باشد؟
مردم، احزاب سیاسی و روشنفکران و الیت جامعه در کنار هم و دوشادوش هم، وظیفه سرنگونی رژیم ضدمردمی را به عهده دارند.
در عصر آگاهی و اطلاعات بی حد و حصر، مردم و روشنفکران به یک اندازه از جنایات وعملکرد رژیم مطلع هستند. امروز هر ایرانی یک روشنفکر و مبارز بالقوه است. مردم بیش از اپوزیسیون و رهبران اپوزیسیون، جنایات رژیم را تا مغز استخوان لمس کرده اند. آنها بی شک همچون فرزندان جوان خود که پیشروان خیزش اخیر بودند، به عمق فساد و تباهی این رژیم واقفند. اما سکوت این قشر از مردم که اصطلاحا آنها را قشر خاکستری می نامیم، ناشی از چیست؟
بی شک ماشین سهمگین سرکوب و کشتار رژیم و ایجاد موج عظیم وحشت در میان مردم را دست کم نمی گیریم و به غیر اخلاقی و قبیح بودن کنار گود خارج کشور نشستن و نسخه صادر کردن هم واقفیم. اما بررسی و واکاوی یک امر، به معنی صدور فرمان و یا حتی تقاضا برای انجام کاری نیست.
خیزش زن زندگی آزادی که به راستی باید آنرا گل سرسبد جنبش دادخواهی و آزادیخواهی چند دهه اخیر دانست و رژیم را به شکل بیسابقه ای در چشم مردم ایران و جهانیان، بی آینده کرد، با یک مشکل و کمبود جدی روبرو بود؛ و آن عدم حضور قشر خاکستری جامعه و تنها ماندن جوانان در مقابل دستگاه ویرانگر سرکوب پاسداران و بسیجیان بود.
کم نبودند پدرها و مادرهایی که در کنار فرزندانشان به میدان آمدند و یا بعد از به خاک و خون کشیده شدن آنها به دادخواهی آنها برخاستند و همچنان در میدان مانده اند. اما هنوز تا حضور گسترده و میلیونی مردم فاصله بسیار است.
خیزش زن زندگی آزادی باعث شد تا قشر وسیعی از ایرانیان خارج کشور که بخشی از قشر خاکستری جامعه ایرانیان خارج کشور را تشکیل می دادند، وارد میدان مبارزه شوند. حضور گسترده ایرانیان در تظاهرات برلین و کانادا و شهرهای آمریکا و اروپا گواه روشن این مدعاست.
آیا در خیزش (های) احتمالی پیش رو، درسالگرد قتل حکومتی مهسا و دیکر مناسبت ها، شاهد حضور قشر خاکستری در ایران نیزخواهیم بود؟
پاسخ به این سئوال، مشکل و در عین حال ساده است. آیا اگر قبل از خیزش زن زندگی آزادی، همین سئوال را در مورد قشر خاکستری جامعه ایرانیان خارج کشور مطرح میکردیم، میتوانستیم با قاطعیت جواب آری یا نه بدهیم؟
هرچند مقایسه علل حضور و یا عدم حضور قشر خاکستری ایرانیان داخل و خارج، بسیار متفاوت و به خاطر نقش محوری نیروهای سرکوب در داخل، غیر قابل مقایسه است، اما نمی توان به دو نکته اساسی و مشترک موجود در میان این دو اشاره ننمود؛ ندای وجدان و امید به پیروزی .
دو عنصری که سبب گردید تا بخش وسیعی از ایرانیان خارج کشور به میدان مبارزه با رژیم پای بگذارند. امیدمان بر این است که حضور و زنده بودن این دو عنصر باعث شود تا ایرانیان خارج کشور همچنان به مبارزه و حضور فعال خود ادامه دهند.
تحت تاثیر اختلافات و ناهماهنگی های اپوزیسیون خارج کشور و تبلیغات وسیع، مسموم و ویرانگر جمهوری اسلامی، امید به پیروزی و موفقیت در میان ایرانیان داخل، متزلزل و اندک است و این یکی از عناصر تعیین کننده و یکی ازعلل واضح عدم استقبال و حضور جدی آنها در صحنه سرنگونی رژیم است.
ما بیشک میدانیم و یقین داریم که جنایات بی منتهای رژیم سرکوبگر، هر وجدان خفته ای را در ایران بیدار کرده. وجدانها بیدار است و مردم صدای وجدان خود را می شنوند اما شاید به قول هانا آرنت؛ وجدانشان هنوز با صدای محترم سخن می گوید.
هانا آرنت در مورد ویژگی شر در رایش سوم، نظر جالب و قابل تاملی دارد. او میگوید؛ شردر رایش سوم ویژگی اساسی خود، یعنی ویژگی وسوسه را از دست داده بود. مردم در رایش سوم وسوسه نمیشدند که قتل کنند یا دزدی کنند. بلکه آنها وسوسه می شدند که قتل نکنند، سرقت نکنند و اجازه ندهند همسایگانشان را به کام مرگ بفرستند. هانا آرنت سپس میگوید؛ الحق که مردم آلمان یاد گرفته بودند در مقابل وسوسه، مقاومت کنند و در نتیجه براحتی اجازه دادند تا همسایگانشان به کام مرگ فرستاده شوند. این به باور هانا آرنت یعنی؛ ابتذال شر.
آیا شر در میان قشر خاکستری جامعه ایران هم همان مفهوم شر در رایش سوم را پیدا کرده و مردم در مقابل وسوسه حمایت از فرزندان سلحشورشان در خیابانها، مقاومت می کنند؟
بیشک امید به پیروزی مقاومت وجدانهای بیدار در مقابل این وسوسه را برهم خواهد زد و مردم ایران دیر یا زود همگام و دوشادوش با فرزندان شجاع خود، بساط حکومت ننگین آخوندها را برخواهند چید.
-------------------------------------------------------------
در همین ارتباط:
حدود ۲۰ میلیون نفر از جمعیت کنونی ایران را جوانان (۱۵-۲۹ سال) تشکیل می دهند. بخش عظیمی از این جمعیت، در دبیرستانها، دانشگاهها، محلات و کارخانه ها هستند و جنبش اخیر زن زندگی آزادی عمدتا توسط این بخش از جامعه هدایت و سازماندهی شد.
حدود ۳۶ میلیون از جمعیت ۸۵ میلیونی ایرانیان را میانسالان (۳۰-۶۴ سال) تشکیل می دهند. با اضافه کردن جمعیت ۵ میلیونی سالمندان ( ۶۵ ساله و بیشتر)، جمعیت تقریبی قشر خاکستری، بالغ بر ۴۰ میلیون خواهد شد.
ورود حتی فقط ۱٪ از این جمعیت ۴۰ میلیونی به خیابانها کافیست تا ماشین سرکوب پاسداران ظلمت نتواند به راحتی به کشتار و سرکوب روی آورد.
منبع:گویانیوز