نوری بر تاریکسرای رهبری مسعود رجوی بر مجاهدین خلق
منیژه حبشی

 
برای کسانی که بهر طریق سرنوشتشان با مجاهدین خلق ایران چه در دوران شاه و چه بعد از انقلاب گرهی خورده باشد، بلاشک این سوال مطرح است که چه شد که چنین شد؟ سازمان مجاهدینِ خوشنام و محبوب چه شد که این سرانجام دردناک را یافت که خسارت آنرا نه تنها ما که همه ملت ایران پرداخته و می پردازند.
 
آقایان اسماعیل یغمائی و همنشین بهار کاری سترگ را آغاز کردند که بسیار قابل ستایش است. بخصوص که هردو با صداقت به بیان نظراتشان پرداختند. من به شخصه همیشه از خروج دیرهنگام پژوهشگر و شاعرِ آگاهی چون آقای یغمائی از سازمان در تعجب بودم. چون در حساسیتهایِ انسانیِ او و کسانی چون او تردید نداشتم، تا اینکه بخشی از پاسخ خود را در این گفتگوها یافتم.
این ۲۳ بخش برای خود من بسیار روشنگر بود و دیدم که به عنصر باورمندی انسان ها بخصوص باور مذهبی که نوعی سَرسپاری بدنبال دارد، کم بها می داده ام.
چنانکه در یادمانهای خود نوشته ام،‌ من عنصر ایدئولوژیک در سازمان نبودم و بهمین جهت علیرغم سنگینیِ خون بهزاد، برادرم ، که عاملی بود برای بیشتر ماندن من و تلاش در تحقق آنچه او برایش جان فدا کرده بود، سرانجام بعد از ۷ سال و اندی از سازمان کَندم. اما در این مصاحبه به درستی و به دقت توضیح داده می شود که چگونه یک عنصر معتقد به ایدئولوژی سازمان، تمام هستی و آرمانهای خود را به رهبر عقیدتی گره زده و صادقانه به همه مواضع این رهبر باور داشته و فکر در اشتباه بودن  او را حتی  به مخیله خود نمی تواند راه دهد.
رهنمود های رهبر، چون آیه های آسمانی تلقی شده و هاله تقدسی که او آگاهانه بدور خود کشیده ، سبب قفل شدن افراد و عدم امکان ورود هرنوع اندیشه انتقادی به اذهان باورمندان او بوده است.
آقای یغمائی که در مدت حضور خود در سازمان با اعضای بالای سازمان تماس هائی بسیار داشته، با شناخت خود از شاخصه های شخصیتی رجوی نام می برد و آنرا به چهار بخش اصلی نامگذاری می کند: خودمحوری(فردیت مطلق در حد خود شیفتگی)  و دارای مشکلات جنسی (‌داشتن مشکلات جنسی که منجر به ۳ ازدواج در طی پنج سال و آنهم در شرایطی که هواداران و اعضاء روزانه بدست جنایتکاران حاکم اعدام می شدند شده) و همچنین قدرت طلبی بسیار و  مطلق گرائی او اشاره می کند.
 
 
مثالهای روشنی هم می آورند که چگونه وی تمامی این صفات ناپسند خود را فرافکنانه به اعضاء نسبت داده  و سالهای سال تشکیلات مجاهدین را در فرار از پذیرش مسئولیت شکست های خود در رهبری سازمان، آچمز کرده است.
توضیحات و سوالهای همنشین بهار نیز به کیفیت این مصاحبه افزوده است. مواردی بروشنی حس می شود که او برخی سوالات را به شکلی مطرح می کند و یا نظراتی را به صورتِ گمانِ مثبت ارائه می دهد که می تواند طرح نظر و سوالات برخی از شنوندگان این گفتگو باشد و تلاشی برای قضاوت های هرچه عادلانه تر. هرچند گاها از نظر من در این راه شفقت زیاد در نظرات خود دارد. همانند زمانی که میگوید معتقد است مسعود رجوی در دوران گذشته چنین نبوده و انسان مهربان و خوبی بوده و بعدها چنین شده است. بهرحال من با نظر آقای یغمائی که با نمونه ها نشان می دهد که رجوی از ابتدا این روحیات را داشته و بتدریج این خصلت های بیمارگونه  به غایت می رسد، همراه ترم.
نکته ضروری که در این گفتگو بابش تازه باز شده نقد بنیانگذاران سازمان از جمله محمد حنیف نژاد است.
با پذیرش کامل اینکه آنها انسانهائی پاک و پاکباز بودند، نقد آنان همچنان بسیار اهمیت دارد. عدم نقد آنان به استمرار توهم «امکان وجود اندیشه راهگشای مذهبی در هدایت جامعه»  منجر خواهد شد.
آنها راه رهائی را بهرحال در اسلام می جستند و ایده آل ذهنشان نیز جامعه ای با ساختار مذهبی بوده است هرچند با پذیرش عدالت خواهی و برابری طلبی و… که می دانیم در شرایط آن روزگار، هیچ گروه مبارزِ صادق و مردمی از تاثیرات گرایشهای مارکسیستی و مبارزات طبقاتی و عدالت اجتماعی نمی توانست بدور باشد.
اما تفکر آنان با پذیرش رهبری خمینی بعد از سال ۴۲( که علیرغم انکار قدرت طلبانه مسعود رجوی بعد از انقلاب ، بنیانگزاران سازمان با فرستادن مجاهدین به نجف به امید گرفتن تاییدیه و پشتیبانی او ، این پذیرش را نشان داده بودند) و نادیده گرفتن اینکه خمینی  در مخالفت خود با شاه،  دقیقا وجوه مثبت انقلاب سفید شاه را نشانه می گرفت و حق رای زنان و رفراندم و ...را بزیر سوال می برد، از نظر من گواه نقیصه ای جدی در تفکر بنیانگزاران سازمان است.
خمینی در وقایع قبل و طی سال ۴۲ بروشنی مواضع ارتجاعی خود را بیان کرده بود. البته او بسیار قبل از وقایع سال ۴۲ ، یعنی ۱۸ سال قبل از آنهم در ترور زنده یاد احمد کسروی ماهیت ارتجاعی و جنایتکار خود را نشان داده بود و با «این تبریزی بی سرو پا» خواندن کسروی، فتوای قتل او را داده و از همه مراجع هم خواسته بود که مفسد فی الارض بودن کسروی را فتوا دهند.
 
 
 
ولی هیچیک از اینها مانع از تلاش همه جانبه بنیانگزاران سازمان برای تاییدیه گرفتن از او نشد. بگذریم که در همه موارد هم خمینی دست رد به سینه شان زد و برداشت آنان از معاد و تکامل را مادیگرایانه خواند و مبارزه مسلحانه سازمان را هم کامل رد کرد.
از دوست عزیزی شنیدم  که سازمان در درون زندان تردیدی در ماهیت خمینی نداشته و حتی برحسب اشتباه یکی از اعضاء ، تحلیلشان از خمینی بدست جریان راست میفتد و همین به دلیلی برای رد مجاهدین بدل میشود. همچنین در کتاب : خمینی دجال ضد بشر
خمینی که بود و چگونه به حکومت رسید؟ (سازمان مجاهدین خلق ایران)
که در زمستان ۱۳۷۹ منتشر شده است ، نسبت به دیدگاه های خمینی موضعگیری کرده اند.
از نظر من کتاب فوق الذکر که ۱۵-۱۶ سال پیش انتشار یافته و مجموعه  گفتارهايي است كه تحت عنوان «خميني، دجال ضد‌بشر»، به‌نقل از راديو صداي مجاهد، منتشر شده  نه گواهی مواضع ۴۵- ۵۰ سال پیش بنیانگزاران است و نه حتی بیان درست دیدگاه سازمان بعد از انقلاب. البته باید افزود که در این کتاب هم که ۱۹ سال بعد از شروع مبارزه مسلحانه نوشته شده است،  باز نسبت به ترور کسروی موضعگیری نمی کنند.
من به شخصه هیچ سخنی را از رهبران اولیه سازمان در رد ترور کسروی ندیده ام و حتی در تمامی سالهای بعد از انقلاب که مسعود رجوی به مبارزه با خمینی پرداخته بود نیز نشنیدم این ترور را محکوم کند.
با تمام این گفته ها و با اطمینان کامل از صحت  نظر آن دوست آگاه، آنچه می ماند برای من گویای شیوه های مصلحت گرایانه و منفعت طلبانه از همان گامهای نخست است که متاسفانه اگر اینطور باشد مواضع بعدی سازمان را می توان متاثر از آن دانست.  
در همین زمینه و بعد از آخرین گفتگو، همنشین بهار گرامی در مقاله" گذشته پیش‌درآمد اکنون است"، بقول خود شال و کلاه کرده و ۴۰-۵۰ سال به عقب برگشته و وقایع را نگاهی مجدد کرده است.
 
من با نظر ایشان که نباید با تمامی داده های امروزی به وقایع گذشته نگریست کاملا موافقم، امابنظرم با داده های آن زمان هم یک نیروی پیشرو ، نمی بایست ترور را با هرفرضی ولو  ارتداد و افساد فی الارض و… نادیده انگارد و یادر برابر پَستانگاشتن نیمی از جمعیت ایران یعنی زنان و سایر دعاوی واپسگرایانه خمینی با سکوت مماشات کند و تازه از گوینده این مواضع ارتجاعی درخواست حمایت هم بکند.
اینها خشت های کج نهاده شده ای بودند که بنظرم تصفیه حسابهای بعدی درون سازمان و اعدام کسانی چون جواد سعیدی در زمان رضا رضائی و مجید شریف واقفی و صمدیه لباف در زمان تقی شهرام و بعد هم آنچه از ترور و شکنجه و زندان توسط مسعود رجوی به بیرون درز کرده، در ادامه همان چشم بستن هاست که نشان از همخوانی اینگونه افکار با مجموعه تفکر آنها باید باشد.
 
بحثی است که آغاز شده و من امیدوارم هم دراین باب و هم درمورد ۳۷ سال رهبری مسعود رجوی شاهد روشنگری های بسیار باشیم که گذشته چراغ را آینده است.
 
منیژه حبشی
شنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۵ برابر با ۹ آوریل ۲۰۱۶

منبع:پژواک ایران


منیژه حبشی

فهرست مطالب منیژه حبشی در سایت پژواک ایران 

*چگونه باید گفت یا نوشت که وارونه شنیده و خوانده نشود؟   [2023 Oct] 
* حد و مرز های گمشده در تفکر ما!  [2023 Oct] 
*اپوزیسیون و باور کهنه «دشمنِ دشمنِ من دوست من است»  [2023 May] 
*بدعتی خائنانه در وکالت برخی شاکیان دادگاه حمید نوری و دفاع سیاسی وکلای نوری!  [2023 Jan] 
*آیا خشم ما با بیان صفاتی چون بیشرف، قاتل، مزدور، کثافت و...قابل بیان نیست؟   [2022 Nov] 
*به کجای این شب تیره بیآویزم قبای ژنده خود را؟   [2022 Sep] 
*چرا واقعا به تریج قبای عده ای سخت برخورده؟   [2022 Jun] 
*لزوم قضاوت عاری از پیشداوری  [2022 May] 
*ضعف های عمیق فرهنگی جامعه ما و نمودهای آن در امر دادخواهی  [2022 Mar] 
*خوش بود گر محک تجربه آید به میان  [2021 Dec] 
*«روز جهانی عدالت» و آیینه ای در برابر برخی ازمدعیان دادخواهی!   [2021 Jul] 
*خودزنی های ما!   [2021 Mar] 
*طناب جنایتکاران و گردن نوید های ما!   [2020 Sep] 
*ما شریکان دزد و رفیقان قافله ایم!   [2020 Jan] 
*پیشگامان مبارزات چپ ایران را چه شده است؟   [2019 Nov] 
*چرخه معیوب خشونت و قربانیان آن   [2019 Aug] 
*کودکان کار و حقوق نادیده گرفته شده آنها  [2019 May] 
*مصادیق متضاد یک ماده قانون در حکومت اسلامی! «زین حسن تا آن حسن صد گز رسن»  [2019 Feb] 
*پاشنه آشیل حکومت و دِینِ تاریخیِ اکثریت عظیمی ازمردانِ ایران  [2018 Oct] 
*آیا مردمی با فرهنگِ مشابه یک حکومت، توانائی ساقط کردن آن را دارند؟  [2016 Sep] 
*نوری بر تاریکسرای رهبری مسعود رجوی بر مجاهدین خلق  [2016 Apr] 
*در سوگ مردی مبارز و نمونه ای شگرف از عشق به زندگی و آزادی  [2016 Jan] 
*نگاهی به تراژدی شيلر و سرنوشت ساير منتقدين رهبر و مردم فريبی علی مطهری!  [2015 Dec] 
*رنگِ خونِ ما ، حکومت ایران و اصلاح طلبان آن   [2015 Nov] 
*شادی ضحاک غالب و مغلوب: « بميريد بميريد وزين مرگ نترسيد » ...  [2015 Nov] 
*یادمانهای روزگار سپری شده نسلی سوخته (۱۰) آخرین بخش یادمانهای من [2015 Oct] 
*یادمانهای روزگار سپری شده نسلی سوخته(۹)  [2015 Oct] 
*پرسشی و پاسخی؛ «آیا حقیقت نصفه نیمه، حقیقت است؟»  [2015 Sep] 
*یادمانهای روزگار سپری شده نسلی سوخته (۸)-کوچ به عراق  [2015 Sep] 
*و سرانجام دیوارِ سکوتِ رازِ دولتیِ نسل کشیِ سال ۶۷ ترک برداشت.  [2015 Sep] 
*یادمانهایی از روزگار سپری شده نسلی سوخته (۷) دوران بعد از " انقلاب ایدئولوژیک " تا رفتن به عراق [2015 Sep] 
*روزگار سپری شده نسلی سوخته (۶) شهر فرنگ از همه رنگ [2015 Aug] 
*روزگار سپری شده نسلی سوخته-بخش پنجم از اقامت در فرانسه تا رفتن به عراق [2015 Aug] 
*«عكس واره‌ای از فروغ جاويدان مجاهدين خلق»  [2015 Jul] 
*یادمانهایی از روزگار سپری شده نسلی سوخته؛ بخش چهارم: کشف راه جدید برای بردن غیرقانونی افراد به فرانسه !  [2015 Jul] 
*یادمانهایی از روزگار سپری شده نسلی سوخته-3 بخش سوم : « داداشِشَم که شهید شد»… [2015 Jul] 
*زندگی مخفی که به ما تحمیل شد، هرچند که چریک نبودیم!  [2015 Jun] 
*۳۰ خرداد و آغاز مبارزه مسلحانه يک ضرورت و يا يک اشتباه مهلک؟  [2015 Jun] 
*محکوم کردن جنایت پاریس توسط ایران، همزمان با صدور حکم اعدام سهیل عربی به اتهام «سب نبی»  [2015 Jan] 
*شهادتی کوتاه در مورد مواضع سعید شاهسوندی در مصاحبه با همنشین بهار  [2014 Nov] 
*توقف جنایات هولناک اسیدپاشی های اخیر، دم خروس ادعای حکومتی نبودن این جنایات  [2014 Oct] 
*آنرا که خانه نئین است، بازی نه اینست...  [2014 Jul] 
*شادمانی عمیق من از لگدپراکنی و کتک کاری اردوغان و مشاورش در پاسخ به معترضین!  [2014 May] 
*نور افکنی تابیده بر یکی از اصلی ترین دلایل شکست جنبش مردم در سال 88   [2014 Mar] 
*آقای رجوی مرگ مجاهدین در لیبرتی فقط بار مسئولیت خونهای به هدر داه تان را میافزاید  [2013 Nov] 
*چند نکته در مورد نامه آقای ریحانی خطاب به آقای ایرج مصداقی  [2013 Oct] 
*رهبری مجاهدین خلق و رها شدن اعضاء بی دفاع در اردوگاههای مرگ  [2013 Sep]