آنرا که خانه نئین است، بازی نه اینست...
منیژه حبشی
دنیا از آتش بیداد و قدرت طلبی شعله ور است. از سه سوی شعله ها زبانه میکشند. اوکراین و روسیه ، داعش و عراق و سوریه، غزه و اسراییل. هرچند این آخری به پاکسازی قومی بیشتر شبیه است تا حتی یک جنگ قدرت بر سر خاک.
دراین میان جبهه گیری بین مخالف و موافقین بیطرف و ناظر براین وقایع در مورد دو مورد اول ، بسیار قابل پیش بینی ترو روشن تر است . اما مثل همیشه در مورد وقایع مربوط به حماس و اسراییل چنین نیست.
بخشی از موضع کاملا راست، کلا حماس را مسئول میدانند ، چرا که کشتن سه نوجوان اسراییلی را نه پیگیری کرد و نه نشانه ای مبنی بر اینکه قصد پیگیری دارد دیده شده و بعد از قتل وحشیانه نوجوان فلسطینی ( که او را زنده در آتش سوزاندند)، علیرغم دستگیری قاتلین ، حماس شروع به راکت اندازی به سمت اسراییل کرد.
بخشی دیگراز چپ ها هم یکسره اسراییل را مقصر دانسته و حاضر به دیدن و شنیدن هیچ خبر یا تفسیری که سرسوزنی مسئولیت صددرصدی اسراییل را خدشه دار کند نیستند و فورا گوینده متهم به همراهی با صهیونیسم و فلسطین ستیزی و راستگرائی و... میشود.
البته شاید این نوشته نوعی شنا کردن بر علیه مسیر آب باشد ولی فکر میکنم وقایع اسراییل و فلسطین نیز مانند هر جنگ دیگری نیاز به دیدن ابعاد زیادی برای قضاوت نزدیک به واقعیت دارد.
دراینکه اسرائیل چگونه بوجود آمد و به بهای چه مظالمی بر فلسطینیان برپا ماند ویا اینکه از نوار غزه با شهرک سازیهای اسرائیل ، سرزمین که هیچ، قطعاتی از خاک باقی مانده که به هرچه شبیه باشد به یک کشور نمیماند ( نقشه آن بهمراه شهرک ها، به یک صفحه سوراخ سوراخ شده شبیه است!) ، فکرمیکنم چپ و راست کم و بیش موافق باشند .
اما در اینکه آیا مبارزه امثال حماس با ایده محو اسرائیل، در این جهان مبارزه ای برمبنای واقعیتهاست یا آرزوها، من به شخصه بهیچوجه باور ندارم که برگرداندن جغرافیای منطقه به شکل قبل از تشکیل دولت اسراییل ممکن است.
شعارهای ریختن اسرائیلی ها به دریا و نابودی اسرائیل و ... هر منفعتی که برای گویندگانش داشته باشد بیقین هیچ نفعی برای فلسطینی ها ندارد.
شکی نیست که این کشور براساس بیعدالتی برپا شده ولی فراموش نکنیم که مگر تمامی تغییرات مرزهای کشورها براساس عدالت و دوستی ایجاد شده؟ مگر تمام کشورهای جنوب روسیه که تا 200 سال پیش جزء لایتجزای ایران بودند بزور و با جنگ از ما گرفته نشدند؟
مگر از امپراطوری پارس نشانی هست؟ و تازه مگر خود آن امپراطوری که ما ایرانیها هنوز به آن مفتخریم! با سلطه شمشیر گسترش نیافته بود؟ مگر ادعا شود که همه کشورهای آنزمان، داوطلبانه به عشق منشور حقوق بشر کورش به ایران ملحق شده بودند!
مگر هند وپاکستان و بنگلادش و ... با دوستی و قراردادهای دوستانه مرزهایشان کشیده شده؟
و در هر گوشه جهان نشانه ها فراوانست.
این واقعیتها ثمره طبیعت قدرت طلب انسانهاست. سخن از برحق دانستن آن نیست بلکه سخن از چشم نبستن بر واقعیات است.
به صحنه وقایع غزه و عملکرد حماس که مینگرم بی اختیار بیاد گفته زیبای سعدی میفتم که گفت:
«هندويي نفتاندازي همي آموخت. حکيمي گفت: تو را که خانه نئين است، بازي نه اين است.»
اکثر هواداران فلسطین میگویند که حماس تروریست نیست بلکه در انتخابات سال 2006 انتخاب شده پس منتخب فلسطینیان است. صدالبته اینان خود هم میدانند که همین حماس در جنگ قدرتی که با الفتح در سال 2007 داشت در قتل و جنایت برعلیه فتح یعنی بخش بزرگی از خود فلسطینیها ، طبع "انسانی" و "صلح جوئی" خود را با کشتاری که کرد بخوبی نشان داد!
جهت شناخت ماهیت " استقلال طلبانه" و مبارزه "آزادیخواهانه" حماس ، ما ایرانیها بیش از هر کشوری در جهان ابزار شناخت این گروه را دراختیار داریم. هرچند همه در این دنیا به خوبی به ابعاد حمایت مادی و اطلاعاتی و تسلیحاتی رژیم جمهوری اسلامی ایران از حماس آگاهند، ولی ما که از ثمره ایدئولوژی و عملکرد رهبران ایران ، 36 سال است خون آلوده و زخمی و دربدر و عزیز از دست داده بدنبال راه رهائی بدور خود میچرخیم ، خوب میتوانیم بدانیم که دست آموزان این رژیم چه درندگان ضد بشری میتوانند باشند.
گرچه حکومت جمهوری اسلامی با توهین به شعور مردم ایران و وجهان منکر این حمایت همه جانبه است ولی خود حماس به صراحت به حمایت مادی و اطلاعاتی و تسلیحاتی رژیم ایران اعتراف دارد:
"فرماندۀ ارشد گروه حماس در ادامه ادعاهای خود افزود: ایران مادر ما بوده و به ما اطلاعات و تجهیزات نظامی داده و به لحاظ مالی از ما حمایت می کند."
http://ettelaat.net/08-mars/news.asp?id=27600
چون سخن از حماس است ،نیازی به شرح حمایت مشابه رژیم از حزب الله لبنان نیست . هرچند همین روش را بطور کامل با آنان داشته است.
حال در رد عملکرد حماس باید گفت که حماس بهرحال حاکم مردم در نوار غزه است ، (هرچند همه میدانند که حتی همه فلسطینی های ساکن غزه هم آنها را تائید نمیکنند ) پس مسئول امنیت و جان این مردم است و حق ندارد با سیاستهایش راه این حداقل های زندگی را هم بر آنها ببندد و براساس روشهای خود و یا دستورات رسیده از جانب ایران هرچه بخواهد بکند.
اما طرفداران بی قید و شرط فلسطینیان هرنوع اشاره به راکت پراکنی احمقانه و بی اثر حماس را که به تندروهای فاشیست دراسرائیل بهانه مطلوب را جهت این حملات میدهد، "توجیه" حملات اسرائیل مینامند!
روشنفکران ضد اسرائیلی ما ( مانند دکتر حمید دباشی) این راکت اندازی ها را مبارزه مسلحانه برای آزادی سرزمینهای غصب شده میدانند و آنرا با مبارزه هنرمندان و شاعران فلسطینی یکسان میشمارند و به این شکل به پاسخگوئی مسائل میپردازند:
"چرا حماس، با علم به آنکه موشک اندازیهایش در مقابل قدرت نظامی اسرائیل بی اثر است، دست از موشک اندازی بر نمیدارد؟ اصلا چرا اصرار بر مبارزه مسلحانه؟ آنها که حریف اسرائیل نمیشوند...
همه این سوالها را باید در چارچوب وسیعتری مطرح کرد. آیا حماس یک سازمان مشروع فلسطینی نیست که پایگاه مردمی دارد و برنده انتخابات پارلمانی سال ۲۰۰۶ در غزه بوده است؟ من فلسطینیهای زیادی را میشناسم که حماس را دوست ندارند، با ایدئولوژی آن موافق نیستند، و با شیوههای آن مخالفند. ولی این فلسطینیها با آرا و افکار متفاوتشان همان قدر جزیی از جنبش مقاومت فلسطین در برابر استعمار سرزمینهایشان هستند که حماس.
(تاکید بر جملات از من است)
و میفزاید:
"بدون هیچ شکی، مهمترین و مستمرترین عنصر جنبش مقاومت فلسطینیان در مقابل استعمار چند دههای سرزمینهایشان عنصر مقاومت بدون خشونت بوده است. مقاومت جزیی از هویت فلسطینیان بوده و هست. آنها ممکن است مثل محمود درویش شاعر باشند، یا مثل غسان کنفانی رمان نویس، یا مثل میشیل خلیفی فلیمساز، یا مثل منی حاتوم هنرمند، یا مثل لیلا ابولقود فمنیست. ولی در همه این حالت ها، هر آنچه که میکنند، فلسطینیها در حال مبارزه با سرقت مسلحانه سرزمینهایشان هستند.
... بعضی فلسطینیها هم هستند که در مقابل این زمین دزدی و استعمار اسلحه به دست گرفتهاند...
http://www.rahesabz.net/story/84510/
دراین رابطه علیرغم اعتراف به اینکه حماس بخشی از بخشهای متنوع فلسطینیان است، پاسخ داده نمیشود که چگونه این بخش باعملکردهائی مانند راکت پراکنی ( که در مقابل سلاح های اسراییل به حمله با تیر و کمان در مقابل مسلسل میماند )، به خود حق میدهد روش مبارزه ای را انتخاب کند که بهای پیامد آنرا تمام مردم غزه (و نه حتی هواداران آنها که اگر این بود بازهم از نظر من اشتباهی مهلک بود ) ، با خون و زندگی خود باید بپردازند. آنچه در غزه میگذرد به هولوکاستی شبیه است که در طنز روزگار قربانیان هولوکاست هیتلر، آمران و مجریان آنند.
فراموش نکنیم که نوار غزه دارای بالاترین تراکم جمعیتی در جهان می باشد و در چنین منطقه ای و با حضور دشمنی تا بن دندان مسلح ومتجاوز، حماس علاوه بر این حملات بی معنی ، از مردم عادی بعنوان سپر انسانی هم استفاده کرده ومیکند :
"در سال 2006 اسماعیل هنیه رهبر حماس پس از شرکت در یک گرد هم آیی مردمی بصورت سپر انسانی برای جلوگیری از بمباران خانه یکی از اعضای کمیته مقاومت مردمی فلسطین در غزه، اعلام کرد که این اقدام اولین گام برای حفاظت از خانهها و فرزندانمان است. در سال ۲۰۰۶حماس از گروهی از زنان فلسطینی خواسته بود که به مسجدی بروند که تحت محاصره نیروهای اسرائیلی بود و اعضای حماس درآن پناه گرفته بودند،اسرائیل این اقدام را استفاده از سپر انسانی خواند".
من این سطور را با اندوهی عمیق مینویسم و بیقین کسانی که وقت آزاد کافی داشته باشند در بسط مطلب با فاکتهائی بس گسترده تر میتوانند بنویسند و پا را از خط کشی های کلاسیک این جنگ دیرپا فراتر نهاده و مانع مسئولیت گریزی امثال حماس و حامیان جنایت پیشه اش در جمهوری اسلامی ایران شوند.
منهم با وجود ضیق وقت فراوان ناشی از کارسنگین در غربت، تلاشم را در سهم خود در انتقال درد و رنج بی حد و مرز مردم غزه از طریق انتشار خبر و عکس و ... میکنم ولی نمیتوانم چشم براین قضاوت نادرست و بری دانستن حماس از مسئولیت این جنایت ها ببندم و سکوت کنم. میدانم درحال شنا کردن در جهت مخالف مسیر آبم و اگر نامی داشتم باید منتظر حملات زیادی میبودم ولی فردی تبعیدی با تفکری سیاسی بیش نیستم وسهم من در حد همین روشنگریست .
منیژه حبشی
یکشنبه ۲۹ تير ۱۳۹۳ / ۲۰ ژوئیه ۲۰۱۴
منبع:پژواک ایران