شادی ضحاک غالب و مغلوب: « بميريد بميريد وزين مرگ نترسيد » ...
منیژه حبشی
منبع:پژواک ایران
شادی ضحاک غالب و مغلوب: « بميريد بميريد وزين مرگ نترسيد » ...
اين نوشته يک مقاله نيست، بلکه واگوئی يک مويه درونی است.
فاجعه کشتار در ليبرتی بيقين برای هيچيک از آشنايان به اوضاع مجاهدين و رهبر خونخواهَش و دستِ باز رژيم خونريز و جنايتکار حاکم در کشور همسايه ، غير منتظره نبود.
اما ديدن اين همه خيانت و قساوت و شباهت اين دو ولی فقيه، بی اختيار در من هرچه بيشتر نسبت به گوينده اين جمله ستايش ايجاد می کند گفت: شرم خصلتی انسانيست.
پيام مسعود و مريم رجوی واجد آنچنان وقاحتيست که بيش از آنکه بتواند برزخم دل بيش از دو هزار انسان درمانده و بيمار وزخمی و دربند ليبرتی، مرهمی باشد ، برآن نمک می پاشد.
تکليف رژيم ددمنش حاکم بس روشن است و از ولی فقيه جنايتکار جز کشتار و شکنجه و ترور و زندان نصيبی برای مردم ايران نبوده و نخواهد بود . بسيار هم قابل پيش بينی بود که پس از توافق برجام که دنيا در انتظار آن بود، کشورهای غربی چشم برجنايات رژيم خواهند بست، کمااينکه در داخل هم اعدام ها افزون تر و فشارها بيشتر و بيشتر شده و رژيم در سرکوب خود را آزادتر می بيند.
آنچنانکه عزت الله يوسفيان ملا، رئيس فراکسيون حقوق بشر مجلس می گويد : جمهوری اسلامی« هيچگاه در مورد حقوق بشر مذاکره نخواهد کرد چون مشکلی به نام حقوق بشر نداريم»
اما در مورد ولی فقيه مغلوب و خون خواهِ مجاهدين که با وقاحت تمام همچنان در مخفيگاه خود خزيده و دم از «رزمگاه»! ليبرتی ميزند بسا سخن ناگفته بجاست.
نه در پيام او و نه در پيام مريم رجوی، همچون گذشته، هيچ سخنی از درخواست انتقال سريع اين درماندگان به ساير کشورها نيست! همانطور که بکرات منتقدين رهبری مجاهدين گفته و نوشته اند، مشخص است که انتقال اين دردمندان خواست رهبری مجاهدين نيست.
آنها به مرگ اين بيماران سالمند زجر کشيده بس نيازمندند تا دو روزی بيش به حيات ننگين سياسی خود ادامه داده و سخنی برای گفتن در رثای مرگ آنان داشته باشند!
رجوی همان رهبری است که چندی پيش پنجاه سالگی سازمان مجاهدين را با آنهمه دست و دلبازی در همه دنيا و حتی در همان ليبرتی که (ظاهرا بنگالهايش با بارانی، از آب پر ميشود) جشن گرفت!
در ليبرتی که بيش از دو هزار نفر در بدترين شرايط زندگی که نه، بلکه روزانه مرگ را انتظار ميکشند و اين رهبر نيازی نمی بيند که اين پولهای اهدائی ديگران را صرف تلاش در بيرون کشيدن آنانی که عمرشان را در باور به رهبری او گذاشته اند کند.
هرچند انتقال يافتگان به آلبانی هم اکثرا در پادگان های نو ساخته همچنان دربند و زندان مجاهدين و در کنترل آنان باقی می مانند ولی حداقل در خطر موشک باران نيستند.
اما انتقال آنان حتی در اين شرايط نيز نياز رهبر مجاهدين را برطرف نميکند. او همانطور که قبلا به این درماندگان دستور داده بود که نیروهای مهاجم وحشی را با «بیا بیا بیا» درعمل به کشتن خود ترغیب کند حال نیز از مخفیگاه امن خود پیامی داده که جز از یک رهبر روانپریش و خائن بر نمیآید. به جملاتی از پیام رجوی به «رزمندگان» لیبرتی توجه کنید که عرق شرم به پیشانی هر انسانی مینشاند:
-آرامش و کنترل و خونسردی خود را حفظ کنيد و با هوشياری کامل آماده کارزارهای بعدی باشيد!
-اگر سنگر هايتان در حالت آبگير نيست، شب را در همينجا بمانيد.
- سرانجام ارتش آزادی به اتکای مردم ايران بند از بند نظام پليد ولايت و خلافت ارتجاعی می
گسلد.
بواقع گفتن : با هوشياری کامل آماده کارزارهای بعدی باشيد ! وقاحت ميخواهد.
کدام کارزار؟ کارزار معنی دارد . ليبرتی محل کارزار نيست . آنجا کشتارگاه است ! يعنی منتظر مرگ در حملات بعدی بمانيد!
مسعود رجوی ميگويد که سرانجام؟ ارتش آزادی؟ … بند از بند رژيم خواهد گسست ! کدام ارتش آزادی. انسان را به یاد «دایی جان ناپلئون» ایرج پزشکزاد میاندازد.
اين دائی جان ناپلئون با آگاهی از آنچه ميکند و به عادت ديرينه اش در عدم پاسخگوئی در پيامش میگوید که : «بحث مبسوط را هم میگذارم برای بعد» باید از وی پرسید که منظور از بعد چه زمانیاست؟ و منظور از شرح مبسوط هم که به شهادت ۳۶ سال گذشته، پاسخگویی به تصمیمات اشتباه رهبری نیست. پس این وعده هم طبق معمول برای فرار از پذیرش مسئولیت بیان میشود و لاغیر. رجوی در پیامش پیشبینی فرموده که می داند: «آخر خط هم مثل همیشه، سر و کله «منتقدین» مجاهدین پیا میشود تا به زبانهای مختلف به تکرار ترجیع بند دجال ضد بشر رو بیاورند که « خودشان خودشان را میکشند یا به کشتن میدهند!» این پیشبینی «پیامبرگونه» هم از کرامات شیخ مجاهدین است!
در این جا آرزو میکنم رو در رو میتوانستم از اعضای «شورای ملی مقاومت» مجاهدین ساخته بپرسم که آیا در شما هم اثری از شرم انسانی باقی مانده؟
آهای، آقايان هزارخانی، مهدی سامع و تک و توک نفرات غير مجاهد، رفاه و زندگی که به شما داده شده که دهان ببنديد و شرف انسانی خود را بفروشيد، رنگ خون دارد. تا کی ؟
آری ميدانم که اين چند خط را ثمره ای نيست و فقط واگويه مويه درونی منست در قبال جنايتهای دو ولی فقيه غالب و مغلوب که به همکاری عملی با يکديگر مرتکب ميشوند. امابهرحال اين درد را آنقدر بايد فرياد کرد تا سرانجام شنيده شود.
منيژه حبشی
۳۱ اکتبر ۲۰۱۵ / شنبه ۹ آبان ۱۳۹۴__
منبع:پژواک ایران فهرست مطالب منیژه حبشی در سایت پژواک ایران *چگونه باید گفت یا نوشت که وارونه شنیده و خوانده نشود؟ [2023 Oct] |