PEZHVAKEIRAN.COM ضعف های عمیق فرهنگی جامعه ما و نمودهای آن در امر دادخواهی
 

ضعف های عمیق فرهنگی جامعه ما و نمودهای آن در امر دادخواهی
منیژه حبشی

بیست و ششماه است که یکی از جانیان و عاملان کشتار سال ۶۷ با تلاش و هوشیاری و پشتکار آقای ایرج مصداقی به دام افتاده و در سوئد برای محاکمه به دست عدالتِ دادگاه کیفری بین المللی سپرده شده است. این اتفاق فوق العاده و غیرقابل تصور، حتی قبل از شروع دادگاه و درطی تشکیل و تکمیل پرونده، واکنش هایی بسیار وسیع و گاه تا ۱۸۰ درجه متفاوت را دربر می گیرد. تصور نشود که دراین طیف ۱۸۰ درجه ای، بخشی از خود رژیم جنایتکاران را مد نظر دارم، بلکه این واکنش های متضاد و متناقض در جبهه کسانیست که علی الظاهر زخم خورده های این رژیم بوده و هستند.
در زخمهایشان تردیدی نیست، اما واکنشها از نظر من گویای حفره های عمیق فرهنگی و ضعف ها و عقده های غریب ماست که بی تردید در بقای این رژیم جهل و جنایت نقش داشته اند. ضعف هایی که آخوندها با شناخت شان از اقشار مختلف جامعه در طی قرن ها، برآنها آگاهی داشته و با مهارت با آن بازی می کنند.
هم میهنانی که پروسه این دستگیری و دادگاه را دنبال کرد ه اند، بیقین به نتایجی رسیده اند که میتوانسته در تصویر ذهنی شان نسبت به بسیاری از سازمان ها و شخصیت های مدعی مبارزه با جمهوری اسلامی، تغییر ایجاد کند.
برای خود من با خوشبینی که معمولا از من بعید است، حتی این امیدواری کاذب ایجاد شده بود که این موفقیت بتواند مخالفان را بهم نزدیک و اپوزیسیون پراکنده و تجزیه شده را به سوی هم بکشاند! ولی از همان هفته های اول بخش هایی از اپوزیسیونی که بعلت بی عملی گویی، وجود و حضور خود را در بقای رژیم حاکم می دیدند، شروع به سنگ اندازی در مسیر دادرسی، درحد به شکست کشاندن آن کردند. دو گروه متفاوت در این حرکت ها بودند. گروه اول در جبهه همراهی عملی با رژیم و گروه دوم در خود جبهه مردمی.
فرقه رجوی که از این موفقیت دچار شوکی عظیم شده و تا چند روز ساکت و مبهوت بود، با امدادغیبی وزارت اطلاعات رژیم و دریافت نوارهایی از ناصریان و علی رازینی مبنی بر بی اهمیت بودن جایگاه و نقش حمید نوری وارد صحنه شد. ورودی که اگر مواضع رجوی را از ابتدا تا به امروز در کنار هم بگذارید، چهره کریه و ضد انسانی او را به روشنی خواهید دید.
تا چندین ماه با به صحنه فرستادن مهره های آبرودارتر خود از قبیل حسن داعی و همچنین افراد بی حیثیتی چون حسن حبیبی و ژورک و امثال زینت میرهاشمی و… با ادعای اینکه نوری در جنگ داخل جناحی رژیم لو داده شده ( که حسن داعی در برنامه های تلویزیونی امثال علیرضا میبدی و شهرام همایون خبر از اطلاع قطعی خود از ۲-۳ منبع صددرصد مطمئن داخل حکومت می داد!) مانور داد. بعد دربرابر این سوال طبیعی که چرا این تضاد جناحی را در سوئد خواسته اند حل کنند، فرمودند که برای سفید کردن ایرج مصداقی بوده!
رجوی بی آبرو در این ۲۶ ماه دمی از توطئه دست نکشیده است. بدنبال برنامه های آقای مصداقی در میهن تی وی و فشار افکار عمومی و عملا با رد ادعاهای قبلی خود که حتما همه پیگیران این پروسه می دانند، بعد از چند ماه مجبور شد اجازه ورود چند نفر را بدهد. اما بازهم چندین شاهد و شاکی اصلی، چه از درون زندان آلبانی و چه در میان جداشده گانی که بند نافشان بدلیل نیاز مالی یا… به رجوی وصل بود، اجازه شرکت نیافتند.
رجوی شاهدان خود را چنان مفتضحانه مجبور به شهادتی یکسان می کرد که تا حد ممکن از اعتبار پرونده بکاهد! بعنوان مثال همه باید درمورد دماغ تیز و عقابی نوری در شهادتشان ذکری می کردند! یا ماکت آقای مصداقی را با حذف محل دادگاه بعنوان ماکت خود ارائه کرده و دستور داده بود که به نقشه ها و ماکت های آقای مصداقی که همگی جزو اسناد پذیرفته شده دادگاه هم بود، نمیبایست استناد کنند!
رجوی درخواست وکیل جداگانه کرده و کنت لوییس را معرفی کرده بود. کسی که دادگاه او را نپذیرفت و مجاهدین خود حقوقش را می پردازند. به هررو کنت لوییس بازیگر نقشه های سخیف رجوی در دادگاه در مدد رسانی به نوری و وکلایش شد. در این ارتباط چنان رجوی به ذلت و خواری تن داد که در جلسه دادگاه روز ۹ مارس، نوری صریحا از کنت لوییس سپاسگزاری کرد و به او گفت که مواضع کنت لوییس در جهت تبرئه اوست! همچنین بروشنی بیان کرد که : من و شما با هم در یک جبهه هستیم و دشمن مشترک هردوی ما «ایرج» (مصداقی) است! تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
برای من که شناختم از سازمانِ به فرقه بدل شده رجوی، از بسیاری از افرادِ حتی سیاسی، بسیار بیشتر بود، همواره دردناک بود که می دیدم چگونه شخصیت ها یا گروه و دسته هایی از مخالفین با توهم بسیار، سابقه مبارزات درخشان مجاهدین زندانی دهه شصت را همچنان به نام این فرقه نوشته و از آنان به سازمانی در جبهه مردم یاد می کردند. درحالیکه به یقین اگر رجوی به قدرت می رسید ما داستان خمرهای سرخ کامبوج را هم علاوه بر مسائل مذهبی تزریقی تجربه می کردیم. البته احتمالا در بخش اداره سایر موارد کشور، به نسبت رژیم کنونی میتوانستند مثبت باشند.
آخرین نمایش رجوی هم با شکست مفتضح دیگری روبرو شد. رجوی برای به شکست کشاندن این دادگاه بوسیله وکیل خود کِنِت لوییس از دادگاه درخواست کرد که عنوان نسل کشی را به عناوین اتهامات نوری اضافه کند. ادعایی که از ناحیه برخی افراد جاهل ولی پرمدعا هم قبلا مطرح شده بود و پاسخش روشن بود. رسیدگی به جرائم نسل کشی و جنایت علیه بشریت در دادگاه های سوئد برای جرائمی که قبل از اول ژوئیه سال ۲۰۱۴ اتفاق افتاده ممکن نیست (دادستان برجسته این پرونده خانم کارلسون نیز در مصاحبه خود بروشنی موضوع را  توضیح داده بود. 1) و لذا برای جرائمی تحت عنوان جنایت علیه بشریت و نسل کشی که ۳۳ سال پیش رخ داده نمیشود در سوئد رسیدگی کرد و درصورت پذیرفتن آن حمید نوری است که رها می شود. این را اگر امثال خانم دلجو آبادی و بخشی از سیاسیون چپ ما نمی دانند و ندانسته نظر هم می دهند، کنت لوییس و رجوی باآگاهی کامل و به نیت رها شدن نوری این را مطرح کردند.
اما خوشبختانه این توطئه رجوی هم به شکست رسید و دادگاه عنوان را مناسب مدارک پرونده نوری ندانست و درخواست فرقه و وکیلش را بدون حق پژوهش رد کرد. داغ ننگی دیگر بر پیشانی رجوی و فرقه اش.
اما گروه دومی هم بودند. آنانی که در این دوران به وسط میدان پریدند و گرد و خاک کنان و صرفا به قصد خودنمایی، چپ و راست نظرات مشعشعانه کارشناسی دادند که این گروه لیستی طولانی دارد و در این مختصر نمی گنجد. اما بیان چند نمونه، از زاویه درک فشارهای سنگینِ همه جانبه بر بانیان اصلی این پرونده و صبوری و تحمل فوق العاده آنان که همچنین از نظر من، نشانه های روشن ضعف ها و کجی های جامعه ما می تواند بود، شاید بد نباشد.
من شخصا با توجه به پروسه سخت و سنگین تبعید و دربدری با سه فرزند، در این ۳۹ ساله از شناخت بالایی نسبت به بسیاری از افراد و نام ها برخوردار نبودم. به ویژه قبل از فراگیر شدن اینترنت و فضای مجازی. وقتی در دستگیری حمید نوری، نام کاوه موسوی با عناوین دهان پرکنی چون دکتر حقوق و استاد دانشگاه در حقوق بین الملل و قاضی در … مطرح شد به شخصه خوشحال شدم که چنین فردی در جمع دادخواهی حاضر است. او هم از فرصت استفاه کرده و ستاره برنامه های تلویزیونی شده بود! اما بتدریج باتعجب بسیارِ امثال من، چهره اش را رو کرد و در روزهای آغاز شدن دادگاه، در اتاق های کلاب هاوس و هرجایی که بلندگویی یافت نمایش کثیفی از ماهیت خود داد که بی اغراق چندش آور بود. همراه فرقه رجوی او هم مدعی نجات پرونده از سقوط شده و مدعی ایرج مصداقی شده بود! این نمایش در صحنه دادگاه و حضور کوتاهش هم ادامه یافت!!
اما جالب تر این بود که همان اوائل کار جناب حسن شریعتمداری هم بدلیل حضور کاوه موسوی در شورای گذار، «حاجی اَنَ شریک» گویان، مدعی بانی دستگیری حمید نوری شدن شورای گذار شد!
بابک عماد را با شرکتش در دادگاه مردمی ایران تریبونال می شناختم و برایش چون همه کسانی که برای آن دادگاه زحمت کشیدند احترام قائل بودم. اما آنچه او در جریان این دادگاه کرد را خنجری از پشت به دادخواهی و دادخواهان میبینم. آوردن وکیل سوپرراست مهاجرت نیما رستمی و معرفیش به خانواده های چپ و تلاش هایی که عملا منجر به غیبت شهادت چهره هایی کلیدی چون منصوره و جعفر بهکیش در پرونده نوری شد. لاله و لادن بازرگان هم اگر هوشیاری بخرج نداده بودند در تارهای تنیده شده اینها افتاده و از دادخواهی کنار رفته بودند.  مدد رسانی به وکلای حمید نوری بوسیله نیما رستمی و به نوعی آدم فروشی و هرز بردن انرژی ها را مصداق «دیگی که برای من نجوشه، سر سگ توش بجوشه!» می دانم.
اما کسی که بازارش حسابی گرم بوده، خانم دلجو آبادی است.  دلجو آبادی، مدیر سازمان همبستگی با پناهندگان ایرانی و پژوهشگر حقوق بشر است و تلاش های خوبی هم دراین رابطه گویا داشته است. اما ظاهرا کلمه «حقوق» در تیتر ایشان سبب شده که خود وی و دعوت کنندگان وی در تلویزیون ها و رادیو ها و روزنامه ها، او را صاحب نظر در مسائل «حقوق بین الملل» هم بدانند! اظهارات او و حتی اصرارش در مورد لزوم تغییر عنوان پرونده نوری به نسل کشی و جنایت علیه بشریت علیرغم دلایل مطروحه درجهت غیرقابل طرح بودن این پرونده با این عناوین، مرا حیرت زده می کرد. اما این خانم هنوز از این کلاه شعبده بازی ادعاهای دیگری را هم بیرون می کشید که متاسفانه بسیاری بویژه دوستان چپ، به او میدان می دادند. از جمله او می گفت چرا «امل کلونی» را برای وکالت انتخاب نکردند؟ یا اصلا بهتر بود جفری رابرتسون را که لندن هم بود انتخاب می کردند!
البته دادگاه نه به نام همسر جورج کلونی می چرخید و نه به صرف شهرت جفری رابرتسون!
به شهادت رابرتسون در روز ۱۰ مارس توجه کنید تا بدانید که اگر چنین انتخاب نادرستی صورت گرفته بود، پرونده نوری الان چه سمت و سوئی داشت.
یا اظهارنظر می کرد که یوران یالمارشون را ضعیف می بینم و انگلیسی نیما رستمی از او بهتر است!!! حتی کارش به انتقاد از قاضی دادگاه و دادستان ها و … هم کشیده بود و دوستان هم متاسفانه برایش هورا می کشیدند و دعوت پشت دعوت در کلاب هاوس و… که این سخنان هرچه بیشتر ایجاد شک و ابهام می کرد.
چرا؟
اینهمه کارشکنی از چه خصوصیت نادرست فرهنگی ما ایرانی ها نشأت می گیرد؟ چرا بجای همراهی و تقویت یکدیگر گاها بدون نیت بد، زیر پای یکدیگر پوست خربزه می اندازیم؟ چرا خود را همه چیز دان می دانیم و در هرموردی حتی تخصصی، بدون آگاهی نظر می دهیم؟
میگوئيد چرا می پرسم؟
چون باور دارم که بسیاری از این افراد منجمله خانم دلجو آبادی، کاملا در جبهه مردم تلاش می کنند. اما همه این سنگ اندازی ها گواه کجی ها و فرهنگ خودبزرگ بینی نابجا و استبدادی در ماست. شاید بواقع به نیاز این بازنگری فرهنگی توجه کنیم. همه ما شاهد روزانه این فرهنگ غلط هستیم. کافیست کسی طرح مطلب یا مشکلی را بکند، دیده ایم از هرطرف متخصص و دکتر و صاحبنظر است که ظاهر شده و به خود اجازه هرنوع اظهارنظر حتی تخصصی را می دهد! درشرایط عادی این کج و کولگی های ما شاید با نمودی اندک و بظاهر بی خطر برسد، ولی این خودبینی ها و دخالت های نادرست ما در مواردی می تواند به ضربه ای اساسی به مبارزه مان درجهت آزادی مردم ایران از اختاپوس حکومت اسلامی بدل شود. چه زیبا گفته اند که «خوش بود گر محک تجربه آید به میان»
خیر پیش
منیژه حبشی
۱۱ مارس ۲۰۲۲ برابر با ۲۰ اسفند ۱۴۰۰
 
—-----------------------------------------------
1- همانطور که دادستان لیندوف کارلسون نیز در بیانیه ۲۷ ژوئیه ۲۰۲۱ نیز تاکید کرد جرم بین‎المللی "جنایت علیه بشریت" نمیتواند جزو اتهامات بازداشت حمید نوری باشد:
"قوانین داخلی سوئد جنایات علیه بشریت را که پیش از اول ژوئیه ۲۰۱۴ ارتکاب یافته‎اند شامل نمی‎شود و چون افعال مجرمانه مورد ادعا پیش از این تاریخ اتفاق افتاده‎اند کیفرخواست نمی‌توانست بر این اساس صادر شود. در نتیجه کیفرخواست بر اساس جرائم علیه قوانین بین‎المللی که یعنی جرایم جنگی و همچنین قتل عمد صادر شد."
 
   

منبع:پژواک ایران


منیژه حبشی

فهرست مطالب منیژه حبشی در سایت پژواک ایران 

*چگونه باید گفت یا نوشت که وارونه شنیده و خوانده نشود؟   [2023 Oct] 
* حد و مرز های گمشده در تفکر ما!  [2023 Oct] 
*اپوزیسیون و باور کهنه «دشمنِ دشمنِ من دوست من است»  [2023 May] 
*بدعتی خائنانه در وکالت برخی شاکیان دادگاه حمید نوری و دفاع سیاسی وکلای نوری!  [2023 Jan] 
*آیا خشم ما با بیان صفاتی چون بیشرف، قاتل، مزدور، کثافت و...قابل بیان نیست؟   [2022 Nov] 
*به کجای این شب تیره بیآویزم قبای ژنده خود را؟   [2022 Sep] 
*چرا واقعا به تریج قبای عده ای سخت برخورده؟   [2022 Jun] 
*لزوم قضاوت عاری از پیشداوری  [2022 May] 
*ضعف های عمیق فرهنگی جامعه ما و نمودهای آن در امر دادخواهی  [2022 Mar] 
*خوش بود گر محک تجربه آید به میان  [2021 Dec] 
*«روز جهانی عدالت» و آیینه ای در برابر برخی ازمدعیان دادخواهی!   [2021 Jul] 
*خودزنی های ما!   [2021 Mar] 
*طناب جنایتکاران و گردن نوید های ما!   [2020 Sep] 
*ما شریکان دزد و رفیقان قافله ایم!   [2020 Jan] 
*پیشگامان مبارزات چپ ایران را چه شده است؟   [2019 Nov] 
*چرخه معیوب خشونت و قربانیان آن   [2019 Aug] 
*کودکان کار و حقوق نادیده گرفته شده آنها  [2019 May] 
*مصادیق متضاد یک ماده قانون در حکومت اسلامی! «زین حسن تا آن حسن صد گز رسن»  [2019 Feb] 
*پاشنه آشیل حکومت و دِینِ تاریخیِ اکثریت عظیمی ازمردانِ ایران  [2018 Oct] 
*آیا مردمی با فرهنگِ مشابه یک حکومت، توانائی ساقط کردن آن را دارند؟  [2016 Sep] 
*نوری بر تاریکسرای رهبری مسعود رجوی بر مجاهدین خلق  [2016 Apr] 
*در سوگ مردی مبارز و نمونه ای شگرف از عشق به زندگی و آزادی  [2016 Jan] 
*نگاهی به تراژدی شيلر و سرنوشت ساير منتقدين رهبر و مردم فريبی علی مطهری!  [2015 Dec] 
*رنگِ خونِ ما ، حکومت ایران و اصلاح طلبان آن   [2015 Nov] 
*شادی ضحاک غالب و مغلوب: « بميريد بميريد وزين مرگ نترسيد » ...  [2015 Nov] 
*یادمانهای روزگار سپری شده نسلی سوخته (۱۰) آخرین بخش یادمانهای من [2015 Oct] 
*یادمانهای روزگار سپری شده نسلی سوخته(۹)  [2015 Oct] 
*پرسشی و پاسخی؛ «آیا حقیقت نصفه نیمه، حقیقت است؟»  [2015 Sep] 
*یادمانهای روزگار سپری شده نسلی سوخته (۸)-کوچ به عراق  [2015 Sep] 
*و سرانجام دیوارِ سکوتِ رازِ دولتیِ نسل کشیِ سال ۶۷ ترک برداشت.  [2015 Sep] 
*یادمانهایی از روزگار سپری شده نسلی سوخته (۷) دوران بعد از " انقلاب ایدئولوژیک " تا رفتن به عراق [2015 Sep] 
*روزگار سپری شده نسلی سوخته (۶) شهر فرنگ از همه رنگ [2015 Aug] 
*روزگار سپری شده نسلی سوخته-بخش پنجم از اقامت در فرانسه تا رفتن به عراق [2015 Aug] 
*«عكس واره‌ای از فروغ جاويدان مجاهدين خلق»  [2015 Jul] 
*یادمانهایی از روزگار سپری شده نسلی سوخته؛ بخش چهارم: کشف راه جدید برای بردن غیرقانونی افراد به فرانسه !  [2015 Jul] 
*یادمانهایی از روزگار سپری شده نسلی سوخته-3 بخش سوم : « داداشِشَم که شهید شد»… [2015 Jul] 
*زندگی مخفی که به ما تحمیل شد، هرچند که چریک نبودیم!  [2015 Jun] 
*۳۰ خرداد و آغاز مبارزه مسلحانه يک ضرورت و يا يک اشتباه مهلک؟  [2015 Jun] 
*محکوم کردن جنایت پاریس توسط ایران، همزمان با صدور حکم اعدام سهیل عربی به اتهام «سب نبی»  [2015 Jan] 
*شهادتی کوتاه در مورد مواضع سعید شاهسوندی در مصاحبه با همنشین بهار  [2014 Nov] 
*توقف جنایات هولناک اسیدپاشی های اخیر، دم خروس ادعای حکومتی نبودن این جنایات  [2014 Oct] 
*آنرا که خانه نئین است، بازی نه اینست...  [2014 Jul] 
*شادمانی عمیق من از لگدپراکنی و کتک کاری اردوغان و مشاورش در پاسخ به معترضین!  [2014 May] 
*نور افکنی تابیده بر یکی از اصلی ترین دلایل شکست جنبش مردم در سال 88   [2014 Mar] 
*آقای رجوی مرگ مجاهدین در لیبرتی فقط بار مسئولیت خونهای به هدر داه تان را میافزاید  [2013 Nov] 
*چند نکته در مورد نامه آقای ریحانی خطاب به آقای ایرج مصداقی  [2013 Oct] 
*رهبری مجاهدین خلق و رها شدن اعضاء بی دفاع در اردوگاههای مرگ  [2013 Sep]