طرح موازی یک موضوع یا پنهانداشتن منبع و مرجع
اشارهای به مقاله «باور به معاد: ایمان به شکنجه» و کتاب «دوزخ روی زمین»
عباس منصوران
بسیار مواقع پیش میآید نویسندهای با خواندن کتابی، مقالهای مینویسد که زمینه و موضوع اصلیاش، برگرفته شده از همان کتاب است. اگر این نویسنده در کار خود جدی بوده و برای آنچه که مطرح میکند، ضرورت و اهمیتی قائل شود، بسته به «انصاف»اش، در همان مقاله، بهگونهای به آن کتاب اشاره کرده و پس از معرفی آن، بحث خویش را مطرح میکند و حرفاش را با خوانندگان در میان میگذارد. نویسنده با این اشاره، هم، همچون یک شهروند با فرهنگ و با پرنسیپ، حقوق ناشر و نویسندهی کتاب را پاس نهاده و هم تصویری صادقانه و درست از خود به خواننده ارایه میدهد و هم اگر انگیزهی واقعی وی در طرح و انتشار موضوعی تنها روشنگری بوده باشد، خواستهاش بسیار زودتر برآورده میشود. اما مهمتر از اینها، چنین اشارهای، از نظر کار پژوهشی و دنبال کردن سیر تاریخی طرح و انتشار و تکوین نظرها و مفاهیم در جامعه و فراروئیدن آنها به سطح یک گفتمان، میتواند به نویسندگان و پژوهشگران یاری برساند که با زحمت کمتری، به سرچشمههای اصلی موضوع مورد پژوهش برسند و از آنجا مسئله را تا زمان خود پی بگیرند و روند تحولی و تأثیر آن را بررسی کنند.
بررسی شکنجه در جمهوری اسلامی و ریشهیابی زمینههای ایدئولوژیک آن در دستگاه فکری حاکمان جمهوری اسلامی، مسئلهای بود که برای نخستین بار در کتاب «نه زیستن نه مرگ» مطرح شد و ایرج مصداقی نام «شکنجهی ایدئولوژیک» بر آن نهاد و همین ترمی شد که بعدها به نوشتهها و گفتههای دیگران نیز راه یافت.
ایرج مصداقی، چه در کتاب «نه زیستن نه مرگ» و چه در مقالههای دیگرش، پیوسته در پی اثبات این بوده که نشان دهد دستگاه قضایی و نیز سیستم مجازات و شکنجه در جمهوری اسلامی چرا هیچگونه مرز و حدی ندارد و چرا به بیرحمانهترین و شقیترین شکلی صورت میگیرد و چرا آمران و عاملان جنایت، از نظر عواطف انسانی، در اجرای شکنجه هرگز شک نکرده و بیهیچگونه واهمهای آن را در پیوند با نزدیکترین و عزیزترین کسان خویش نیز انجام میدهند. در همین رابطه، ایرج مصداقی همواره این موضوع را با آوردن نمونهها و اسناد جنایتهایی که در جمهوری اسلامی اتفاق افتاده، به ویژه آنچه که در زندانهای این رژیم انجام شده و خود هم قربانی آن و هم شاهد بر آن بوده، مطرح ساخته است.
این اشارهی اسنادی از اهمیتی بسیار برخوردار است و متأسفانه کسانی که این موضوع را از ایرج مصداقی وام گرفتهاند و بدون بازگشتدادن خوانندگان و مخاطبان خویش به کتابها و مقالههای وی (که این موضوع در آنها بگونهای متدیک، دقیق و گسترده و همراه با اسناد و مدارک مورد بحث واقع شده است) آن را در نوشتهها و گفتههای خود آوردهاند، هیچگاه اهمیت این نکته را درک نکرده و به پیامدهای اجتماعی و اخلاقی آن توجه نکردهاند.
ایرج مصداقی در بررسی شکنجه در جمهوری اسلامی و ریشهیابی زمینههای ایدئوژیک آن، بارها پافشاری داشته است که حاکمان جمهوری اسلامی در پی ساختن جهنم و دوزخ وعده شده در قرآن و احادیثْ بر زمین هستند و این را از ایران شروع کردهاند و اگر زورشان برسد، در این رؤیایاند که آن را بر سراسر دنیا نیز بگسترانند.
ایرج مصداقی در پی اثبات همین نکته، چهار سال پس از انتشار «نه زیستن نه مرگ»، کتاب «دوزخ روی زمین» را با همکاری مؤسسهی فرهنگی و انتشاراتی «آلفابت ماکسیما» در سوئد منتشر میکند. در این کتاب که در بخش نخست آن به زمینههای ایدئولوژیک شکنجه در دینهای سامی، به ویژه در قرآن و احادیث اسلامی بهگونهای مفصل و مشروح پرداخته شده، شواهد و اسنادی ارائه شده است که مسئله را برای مخاطبان، عینی و ملموس کرده و عمق فاجعه را مینمایاند.
این کتاب که در ۳۲۶ صفحه منتشر شده است، به جز بخشهایی که در آن به ایدئولوژی خمینی و افرادی همچون اسدالله لاجوردی و حاجداود رحمانی و دیگر آمران و عاملان جنایت پرداخته شده است، بخش بسیار تکاندهندهای دارد که شرایط جهنمی واحد مسکونی و بند قیامت ویژه زنان را بهگونهای مشروح مورد بررسی قرار میدهد و از سرنوشت دردناک ساکنان این واحد مخوف زندان قزلحصار میگوید.
چند روز پیش مقالهی «باور به معاد: ایمان به شکنجه»* نوشتهی رضا فانی یزدی را در سایت ایران امروز خواندم و بعنوان خوانندهی کتاب «دوزخ روی زمین» بسیار متعجب شدم از این همه شباهت موضوعی و شکلبندی ساختار و پرداخت آن مقاله با این کتاب. و بعد هم بسیار ناراحت شدم بعنوان ناشر کتابی که متأسفانه محتوا و موضوع آن، اینجا و آنجا، و در بیشتر موردها دستوپا شکسته، بدون هیچگونه ارجاعی پخش میشود.
موضوع مقالهی «باور به معاد: ایمان به شکنجه» را با ایرج مصداقی در میان گذاشتم و اینکه آیا اطلاع دارد که رضا فانی یزدی «دوزخ روی زمین» را خوانده باشد یا نه. ایرج اشاره کرد در ماه ژوئن ۲۰۰۸ در سن خوزه آمریکا در سمیناری شرکت داشته و ایشان هم ضمن حضور در آنجا یک نسخه کتاب «دوزخ روی زمین» را از میز کتابی که در سمینار بوده، خریداری کرده است.
به هر روی، انتظار من به عنوان ناشر«دوزخ روی زمین» از رضا فانی این است که اگر مقالهی خود را پس از مطالعهی کتاب «دوزخ روی زمین» نگاشته است، دستکم برای اهمیتی که این موضوع دارد، مرجعاش را برای خوانندگان مقالهاش بازگوید تا علاقمندان، آن را بگونهای مشروحتر و با مطالعهی اسناد و شواهد و نمونههای ارائه شده، و انطباق آن با آنچه در زندانهای جمهوری اسلامی میگذرد دنبال کنند. این کار به ویژه از آنجا ضرورت مییابد که به مشکلات و گرفتاریهای نگارش، چاپ و پخش کتاب در جامعهی ایرانیان خارج از کشور نیز توجه داشته باشیم و آن را جدی بگیریم.
در پایان، شرط انصاف است اشاره کنم که در مقالهی «باور به معاد: ایمان به شکنجه» به مسئلهی «معاد جسمانی» و نیز بهائیت پرداخته شده است که در کتاب «دوزخ روی زمین»، به ضرورت و برای در سایه نیافتادن موضوع مورد بحث، یعنی برپایی جهنم بر زمین و جنایات انجام شده به دست حاکمان جمهوری اسلامی، از مطرح کردن آن پرهیز شده است.
عباس منصوران
مؤسسهی فرهنگی و انتشاراتی آلفابتماکسیما
يکشنبه، 2008/11/30، سوئد.
* مقاله «باور به معاد: ایمان به شکنجه» در آدرس زیر در دسترس است:
منبع:پژواک ایران