PEZHVAKEIRAN.COM انتخاب متجاوز
 

انتخاب متجاوز
عباس منصوران

بار دیگر جناح باندهای حکومتی، زیر نام «انتخابات ریاست جمهوری» هیجاناتی مسموم برپا کرده‌اند. طراحان، برای ربودن سهم ‌بیشتری از رانت‌های اقتصادی و سیاسی با تعویض یا ترمیم چرخ مستعمل ماشین فرسوده دولتی، از این پیچ تا آن گذرگاه ابزار سرکوب طبقاتی را کارگزاری می‌کنند. جدا از این که در ایران زیر طناب‌های دار حکومت ایدئولوژیک و استبداد مضاعف سرمایه‌داری، تناقضاتی به نام  «انتخابات»، «مجلس» و... دهن کجی است به شعور و ذهن مردم، در همین حال، کمدی کنونی، میان‌ پرده‌‌های یک تراژدی اجتماعی نیز می‌باشد. شورای نگهبان در ایران، از سوی «ولی فقیه»، انتصاب می‌شود، چهار مهره دستچین شده را از فیلتر می‌گذراند، این خرمهر‌‌ه‌ها که در تمامی این ۳۰ سال پیش‌برندگان سیاست‌های بهره کشی طبقاتی و سرکوب حکومتیان بوده‌‌اند، روی صحنه می‌آیند، با نمایش انتخابات نوبت به مردم می‌رسد که محکومان به اسارت‌گیرندگان خود را انتخاب کنند، مجلس اسلامی که خود از سوی شورای نگهبان و ولی فقیه برپا ‌شده‌، مهره‌ی اصلی مورد تأیید شورای نگهبان را برمی‌گزیند و سرانجام، ولی فقیه است که باید به نمایندگی از «الله» مهره‌ی از تمامی فیلترهای حکومتی گذر کرده‌ را تأیید، مردود  و یا برکنار کند. این روند اهانت آمیز به شعور و شأن انسان، برای دهمین بار در این سی سال جاری در خون و جنایت، پیوسته تکرار می‌‌شود. در چنین روندی است که شیاد‌ «دوم خرداد» پس از ۸ سال فریب در هنگام سپردن جا به چرخ پنجم دیگر در سال ۸۴ اعلام کرد که او «یک تدارکات‌چی» ‌بیش نبوده است.

انتخابات!

      دعوای باندها اکنون برای تقسیم هستی جامعه و ربایش دسترنج‌کارگران وزحمتکشان به اوج خود رسیده است، «روحانیت» از مدرسین حوزه‌ها گرفته تا امامان جمعه و دیگر نهادهای الیگارشیک حوزوی که انگل‌وار بیشترین سهم را تا کنون ربوده است منافع و جایگاه خود را در خطر می‌بیند. این لایه‌‌ی عهد عتیقی و مزمن برآمده از مناسبات و روابط پیشا سرمایه‌داری، بخشی از طبقه حاکمه بورژوازی ایران را  با حضور سران سپاه که با پرتاب احمدی نژاد در سال ۱۳۸۴ در رأس امور اجرایی، به مثابه‌ حضور خود طبقه اقتصادی در حاکمیت، قدرت سیاسی را سنگر به سنگر اشغال می‌کند، به انشعاب کشانیده شده است[1]؛ ناطق نوری، محمد یزدی، مهدوی کنی و هاشمی رفسنجانی، مصطفی پورمحمدی در «جامعه روحانیت» وابسته به جناح «راست سنتی» و نیز تیولدارانی همانند مافیای خراسان - باند واعظ طبسی- و آیت‌الله‌هایی همانند ناصر مکارم شیرازی در قم از «حوزه مدرسین» از سوی دیگر و باند موتلفه که سهم بورژوازی تجاری و دلال را  در انحصار داشته ، از دیگر سوی و تکنوکرات‌های مونتاژکار که برای منافع  اقتصاید و سیاسی خود و دلالی فروش نیروی کار ارزان و مواد کانی و اولیه برای سرمایه‌ها‌ی چند جانبه سر و دست می‌شکنند همه و همه در این بازار مکاره به مکر آمده‌اند تا کارگزار خویش را اصلح‌ترین مجریِ مصالح نظام جا بزنند. چنین است شمای کلی «انتخابات ریاست جمهوری» در ایران.

انتخابات حتی در «جامعه‌ مدنی»، یعنی استقرار موازین و نرم‌های جوامع بورژوایی، فریبی است که در هردوره تکرار می‌شود تا افراد جامعه را با تبلیغات و وعده‌های دروغین سرسام آوری به دست خویش فرماندهانی را برای سرکوب و استثمار خود برگزینند و هم چنان بازتولید سیادت طبقاتی قانونیت و استمرار یابد.

 کارگران و زحمتکشان در ایران، سی سال تجربه‌ی تلخ چنین تجاوزی را بر جان و تن دارند و مانند همیشه گروهبندی‌های سیاسی وابسته به جناح‌‌ باندهای سرمایه‌، در کنار و پیرامون  وابسته‌گان طبقاتی خویش، در پیرامون و اندرون جناح، این تجاوز را با «صیغه‌های» انتخاباتی‌‌ مشروعیت می‌بخشند. از نمایندگان بورژ‌وازی «لیبرال»- توده‌‌ای‌- اکثریتی‌های پیرو خط امامِ پیرامون میرحسین مو‌سوی گرفته تا جارچیان دور عبای کروبی، عناصر جنایتکاری که سرکوب انقلاب فرهنگی را سامان دادند تادر کنار هم قطاران حزب‌الله،‌ دفاتر تحکیم و جهاد، کمیته و بسیج و... خود در پیشبرد سیاست‌‌های سرکوب اجتماعی نقش آنتن‌های اطلاعاتی، ‌کشف فعالیت‌ها و پایگاه‌‌های مخفی، تعقیب و مراقبت، و دیگر اوامر حکومتی را مجری باشند همه و همه در این سی ساله به مثابه‌ی مجریان و عاملین سرکوب و تجاوز، بار دیگر هر یک پیرامون یکی از آمرین و عاملین رده‌ی نخست حکومتی که سی سال پرونده‌ جنایت علیه بشریت را زیر بغل دارند گرد آمده و جارچیان معرکه شده‌‌اند. عوامل پیشین ساواک - حزب توده - توابان و آدم فروشانی همانند «هوشنگ اسدی» گرفته تا خان‌زاده‌ی کوهمرّه سرخی«عبدالله شهبازی» - از مسئولین سازمان جوانان حزب توده - بازجوی سعیدی سیرجانی، تیمسار فردوست، نورالدین کیانوری- و... مشاور حوزه، مدرس دانشکده‌های سپاه و اطلاعات، مشاور میرحسین و هنوز کادر مورد تأیید توده‌‌ای‌های جناح «پیک‌نت» همه و همه تجاوزگری را یراق می‌کنند تا در نقش «دُستوران»[2] حکومتی، به نواله‌ای نوازش یابند.

 برای دهمین دور و انتخاب ششمین کارگزار نیروی اجرایی حکومت سرمایه، جناح باندها هر یک مهره‌ی خود را به میدان فرستاده تا هر باند، بسته به منافع و سیاست خویش کلیت نظام را به شیوه خود از  گرداب بحران‌های سیاسی - اقتصادی نجات داده و رهبری کند. به اعترافات سران رژیم، سخن از «فروپاشی نظام» است و بر«لبه پرتگاه» قرار گرفتن جمهوری اسلامی، این را پاسدار «سبزوار رضایی»، فریاد می‌کشد تا با تشیکل «دولت در سایه» یعنی دولتی غیررسمی از  رفسنجانی و خاتمی و دیگر سران تشکیل داده و با ترکیبی از «اصول‌گرایانی» همانند دیگر شرکای احمدی نژاد، نوعی «دولت ائتلافی» مونتاژ کنند، زیرا که او «اصول‌گرایی» است ریشه در  که در است. «شورای امنیت» رژیم و «بیت رهبری» «مجمع تشخیص مصلحت نظام»، «شورای نگهبان» و تمامی آنانی که در این سی سال، موازای با سرکوب شبانه روز هرگونه اعتراض و خواست‌ و اندیشه انسانی، در رقابت و حذف فیزیکی و تصویه بهترین یاران خویش، تداوم حاکمیت سرمایه را ساماندهی کرده و  سبب ساز بقاء نظام بوده‌‌اند، در این شرایط بحران فروپاشی جهانی سرمایه، برآنند تا حکومت لبه‌ی پرتگاه خویش را با چنگ و دندان حفظ کنند. میرحسین موسوی تجربه و تداعی کننده خط و سیاست جنگی است، پسدر ر شرایط بحرانی، به چنین کارگزاری نیاز است. او بود که با دولت «کوپُن‌ا‌یسم» جنگی، کشتی شکسته‌ی حاکمیت را در دوران جنگ  داخلی و جنگ هشت ساله با عراق را به ساحل کشانید و «دولت» رفسنجانی تنها آلترناتیو بانک جهانی با فریب «سازندگی» توانست دوام رژیم را در پی جام زهری که امام سرکشید، ممکن سازد و در پی  یک راهبرد ۸ ساله، ضرورت «رفرم اقتصادی» را به اولویت «رفرم سیاسی» پیوند زند و آن فریب بزرگ دولت خاتمی و جارچیان‌اش را  فراهم آورد.

 دولت سیاسی بورژوازی در ایران می‌آید تا برای دهمین بار، جامعه‌ی به ویژه نزدیک به ۴۰ میلیون کارگر و تهی دستان و زخمتکشان گرفتار در گرداب خط فقر و زیر فقر، و میلیون‌ها تن از زنان و کودکان رنج و کار هم دوران «سازندگی»‌ و هم ۸ سال دوران «اصلاحات» به گرده‌ کشیده‌ ‌را به تأیید باندهای حکومتی بکشاند. در این دوران سرکوب جنبش کارگری، سرکوب جنبش‌های اجتماعی، فرهنگی، اعتراضات زنان، اعتراضات دانشجویی به ویژه در تیرماه ۷۸ را تجربه کرد. زمین سوخته‌‌ای که احمدی نژ‌اد اکنون به ناچار روی دست دارد، را باید نجات داد، حفظ کلیّت نظام، محور مشترک دغدغه‌ی تمامی جناح‌هایی است که ناکام از برقراری یک قدرت مشترک ومتمرکز به خرده دولت‌های درگیر تبدیل شده‌‌اند. گستره‌ی فرمانروایی باید به ‌گونه‌ای سنگربندی شود تا پاسداران حکومتی بتوانند برای دوره‌ای دیگر لاشخوران حاکم را در شیارهای سوخته، با شلاق و یوغ استبداد مضاعف از گرده ی نیروی کار به تولید و بارآوری ارزش افزوده و سود بکشانند و نگاهبانی کنند.

 

فهرستی از کارنامه‌‌ها

مروری بر سیاهه‌ی هر یک از مهره‌های دستچین شده‌ی شورای نگهبان  حکومت اسلامی،  نه برای افشا بلکه برای ادعانامه‌ طبقه‌ کارگر در انقلاب پیش روی ضروری است:

 ۱- میر حسین موسوی

·        بنیانگزار نخستین انجمن‌های اسلامی در دانشگاه ملی در نیمه دوم دهه پنجاه،

§        عضو شورای مرکزی حزب فاشیستی جمهوری اسلامی، از سال ۱۳۵۷۱۳۶۰

§        رئیس دفتر سیاسی حزب جمهوری اسلامی ۱۳۵۸

نخست وزیر خونبارترین دوران کشتار زندانیان سیاسی از سال ۶۰ تا کشتار دسته جمعی افزون بر ۵ هزار زندانی سیاسی در سال ۱۳۶۷، پیشبرد جنگ داخلی و سرکوب در سراسر ایران به ویژه در کردستان، و علیه کارگران و نیروی‌های انقلابی، آزادیخواهان، و دگر اندیشان.

 موسوی در شمار چندصد نفری است که تداوم و فرمانروایی تا کنونی جمهوری اسلامی را  مدیریت کرده است. در این سی ساله عرصه‌ای نیست که اثر انگشت و حضور موثر این چهره‌ی حکومت اسلامی و در بالاترین نهاد تصمیم گیری و اجرایی آشکار نباشد. وی اما هنوز با وقاحت می‌‌گوید: "سرنوشت ایران فقر نبود و فقر نیست. اگر مشکلی وجود دارد از مدیریت ماست."[3]

 

۲- «سبزوار رضایی»

 در سن بیست و هفت سالگی و در اولین ماه‌های جنگ ایران و عراق در سال ۱۳۶۰، پس از  نشان‌دادن «قابلیت‌ها»ی کیفی در کشتار توده‌های به‌پا خاسته برای نان آزادی،‌ و به خون کشانیدن مردم در ترکمن صحرا، و خوزستان و کردستان، به فرمان خمینی به فرماندهی سپاه پاسداران نشانیده‌ شد. حکم روح الله خمینی فرماندهی سپاه را به‌نام محسن رضایی صادر کرد و در پی این انتصاب،«سبزوار» به محسن تبدیل شد و رسماً به «محسن رضایی قائد» تغییر شناسنامه داد و المثنی گرفت. وی در دوران جنگ به عنوان فرمانده  ستاد کل نیروهای مسلح و به فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فرماندهی ماشین سرکوب نظام را در جنگ هشت ساله ایران و عراق و نیر سرکوب جنبش کارگری - سوسیالیستی در سراسر ایران را برعهده داشت. در زمان فرماندهی سپاه پاسداران، «دانشگاه امام حسین»، «دانشگاه علوم پزشکی بقیه‌الله» و دانشکده «فرماندهی سپاه» را تأسیس کرد. در سال ۱۳۶۸ و پس از پایان جنگ، "قرارگاه بازسازی خاتم الانبیا" در سپاه پاسداران را برپا کرد و از  ربایش میلیون‌ها دلار از دسترنج کارگران و هستی جامعه در اجرای چند طرح «سازندگی» که زیر تیول باند اکبر هاشمی رفسنجانی بهرمانی بود، بهره‌مند شد.

محسن رضایی پس از جابجایی از فرماندهی سپاه پاسداران در سال ۱۳۷۶ از فرماندهی نیروهای نظامی به سایه رفت تا در کنار دست علی اکبر رفسنجانی، در سال ۱۳۷۶ با حکم علی خامنه‌ای، به سمت دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام و به ریاست کمیسیون اقتصاد کلان «مجمع تشخیص مصلحت» بنشیند. وی در پیشبرد تروریسم دولتی، طراح بسیاری از ترورهای دولتی بوده است، ‌زیرا که در نخستین آدمکشی‌هایش در سال ۵۸، از کشتار مختوم قلی و یارانش  در ترکمن صحرا و کشتار در خوزستان و کردستان با دست پر بازگشته بود. محسن رضایی در سال ۱۳۷۸ خود را کاندیدای نمایندگی مجلس شورای اسلامی در تهران کرد و در فهرست کاندیداهای «ائتلاف خط امام و رهبری» قرار داشت، که به مصلحت نظام به کناری نهاده شد. او در انتخابات دور هشتم ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ نیز با شعار انتخاباتی «دولت عشق» به صحنه آمد، اما به‌ ناگهان یک روز پیش از برگزاری انتخابات، «عشقی»کنار کشید.

وی اکنون با این تجربه‌ی ده سال تشخیص مصلحت نظام، زیر دست «ابوی» پدر ‌خوانده مافیای (رفسنجانی) حاکم، کشتار در خوزستان از همان فردای قیام بهمن ۵۷ و کشتار انسان‌هایی همانند دکتر نریمیسا‌ها در اهواز و خرمشهر و سرکوب جنبش شورایی در پالایشگاه آبادان و دیگر شهرهای خوزستان، کشتار در ترکمن صحرا در سال ۱۳۵۸ و شرکت در ربایش و تیرباران رهبران سیاسی و نیز سرکوب جنبش مردمی به‌ویژه در کردستان، مهره‌ای است که بار دیگر باند رفسنجانی را نمایندگی می‌کند تا به عنوان یک «اصولگرای» دیگر، در برابر رقبا شاخه و شانه بکشد، و دستکم رقیب سرسخت و خونین رفسنجانی را به تنگنا افکند، اگر نه برای خویش، شاید که با ایجاد اخلال در رای‌ احمدی، میرحسین «شانس» بیشتری ایجاد کتد. این سرفرمانده آدمکش، در رویارویی با حکم جلب بین‌المللی رضایی از سوی اینترپل (پلیس بین‌الملل) در تاریخ ۷ نوامبر ۲۰۰۷ و به درخواست دادگستری آرژانتین به اتهام آدمکشی و جنایت، و تروریسم مبنی بر دخالت‌ داشتن‌ در انفجار مرکز همیاری یهودیان و در مقام فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی صادر شده، بیشتر نقش یک حریف تمرین رینگ را به عهده دارد. مگر آنکه از زیر  عمامه شعبه‌بازان، خرگوش زاییده شود.

۳- محمود سبورجیان (احمدی نژاد)

       سردار پاسدار سبورجیان (احمدی نژاد)، از نخستین بنیانگزاران انجمن‌های اسلامی و دفتر تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه اسلامی‌ است،‌که در کشتار فرهنگی سال ۵۹ سردسته چماقدارن و اوباشان حکومتی بود. نشریه «جیغ و داد»، همانگونه که از نامش پیداست، ارگان ایدئوژیک – نظری احمدی نژ‌اد در آن دوره بود که بر فحاشی به‌ مارکسیسم و مارکسیست‌ها، تمرکز داشت.  

·        وی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علم و صنعت  را برای نخستین بار برپا کرد

·        و از مرداد سال ۱۳۵۸ به عنوان نماینده دانشجویان دانشگاه علم و صنعت به همراه چند تن از دانشجویان برای ارایه اساسنامه دفتر تحکیم وحدت و کسب رهنمود به دیدار خمینی شتافت. خمینی به شیوه‌ همیشگی و ویژه‌اش، دار و دسته سرکوب دانشجویی را به سید علی خامنه‌ای  حواله داد.

·         در ماجرای اشغال سفارت آمریکا رد شد. ابراهیم اصغرزاده از مخالفت او با پیشنهاد اشغال سفارت آمریکا خبر داد. «احمدی نژاد کمونیسم را خطر جدی‌تری می‌پنداشت و به جای آن اشغال سفارت شوروی را پیشنهاد می‌کرد.»[4] اما از سوی تنی چند از حزب‌الهی‌های دفتر تحکیم از جمله، محسن میردامادی و حبیب‌الله بیطرف و عباس عبدی و اصغرزاده،  طرح وی پذیرفته نشد.

·         از سال ۵۸ به بعد، علی خامنه‌ای با برگزاری کلاس‌های آموزشی برای سرکوب و  ترور، شاگردان خویش را تا تشکیل سراسری شبکه‌‌های دفتر تحکیم وحدت مدرسی کرد.

·        به فتوای مشهور مرداد ماه سال ۱۳۵۸ خمینی علیه خلق کرد، احمدی نژاد به همراه مامورانی، همانند اصلاح طلب امروزین(جلایی پور) راهی کردستان گردید و از آن پس به سمت فرماندار و غیره ماشین سرکوب رژیم را در اینجا و آنجا کارگزار شد.

·        در دهه‌ی شصت خورشیدی، چهارسال نقش معاون و فرماندار ماکو و خوی در استان‌ آذربایجان غربی و ۲ سال مشاور استاندار کردستان را به‌ عهده داشت.

·         از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۶ همزمان به عنوان مشاور فرهنگی وزیر فرهنگ و آموزش عالی، اولین استاندار استان اردبیل منصوب شد.

·         در سال ۱۳۷۷ کاندیدای نخستین دوره انتخابات شورای شهر تهران و در سال ۱۳۷۸ کاندیدای ششمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی از تهران بود که در هر دو رقابت، رقبای حکومتی وی را به کنار زدند.

·        وی هم چنین متهم به دستکاری در نتیجه انتخابات از طرف شورای نگهبان است.

·        در سال ۱۳۷۶ و هم‌زمان با داشتن سمت استاندار اردبیل، همانند محسن رضایی «دکترای» صلواتی گرفت تا از دیگر هم‌پالکی‌های حکومتی عقب نمانده باشد. در این امر، سبورجیان، دست کم از ترکان وزیر کشور اخراجی‌ دارای مدرک قلابی از انگلستان‌اش هشیاری بیشتری به کار برده است.

·        احمدی نژاد، از سال ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۴شهردار تهران و

·         از سال ۸۴ تا کنون مسئولیت اجرایی نظام را با جلوه‌‌هایی از بلاهت، جنایت ‌و  وقاحت در پست رئيس جمهور به عهده داشته است.

·         وی در حال حاضر پرونده‌ای گشوده‌ی ترور در اتریش دارد. احمدی نژاد در ترور عبدالرحمان قاسملو دبیر کل حزب دموکرات کردستان ایران در وین در سال 1989 دست داشته است.[5]  

·        احمدی نژاد در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران، با شعار انتخاباتی تقلید از اوباما رئيس جمهور آمریکا، که با شعار «می‌توانیم بله می‌توانیم» به صحنه آمد، با شعار «می‌شود و می‌توانیم» وارد عرصه شده است.

  ۴- شیخ مهدی کروبی

·        مهدی کروبی در سال ۱۳۵۸، در «انتخابات» نخستین دوره مجلس اسلامی شرکت کرد و به عنوان نماینده زادگاهش الیگودرز، وارد مجلس اسلامی شد.

·        دور دوم، کاندیدای باندی از تهران شد و توانست جانشین رئیسی مجلس شود و در تصویب ضد انسانی ترین قوانین حکومتی سرمایه  نقش اساسی داشت.

 ·        کروبی «مجمع روحانیون مبارز» را به همدستی موسوی خوئینی‌ها و محمد خاتمی و با انشعاب از«جامعه روحانیت مبارز» تشکیل داد تا در برابر باند «راست حکومتی» به رقابت‌های متشکل تری بپردازد.

·         کروبی، در سال ۱۳۵۸ خورشیدی، به فرمان آیت الله خمینی، بنیاد شهید انقلاب اسلامی را برپا کرد.

·          مهدی کروبی همچنین از اعضای شورای بازنگری قانون اساسی جمهوری اسلامی در دهه ۱۳۶۰ بود.

·        او همچنین در سال ۱۳۶۴ خورشیدی، سرپرستی «امور حجاج» را با فرمان خمینی به دست گرفت.

·        با برتری باند دوم خردادی‌ها در هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و انتخاب محمد خاتمی، مهدی کروبی بار دیگر به صحنه آمد. و پس از انتخابات سال ۱۳۷۸ خورشیدی، ریاست مجلس را به عهده گرفت.

·        در این دوره بود که «دولت اصلاحات» بنا به نیاز و مصلحت سرمایه، با جنایتی سراسری میلیون‌ها کارگر را از پوشش قانون کار محروم ساخت و طرح کارگاه‌های کمتر از ده کارگر را به اجرا درآورد و سپس با دستبرد به مواد اساسی قانون کار علیه کارگران، در حاکمیت دوم خردادی‌ها مشروعیت بخشید و به اجرا گذاشت. پیآمد این جنایت طبقاتی، بیکاری صدها هزار نیروی کار، پریشانی و فقر و از هم فروپاشی  شیرازه زندگی  میلیون‌ها انسان و پرتاب کودکان رنج و کار به خیابان‌ها.

·        در همین دوره، «حکم حکومتی»[6] خامنه‌ای علیه مطبوعات را در مجلس  اعلام کرد و مجری شد.

 ·        کروبی در انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۴ به رقابت با هاشمی رفسنجانی، احمدی‌نژاد، مصطفی معین، قالیباف، لاریجانی و دیگران  به صخنه آمد و در نخستین دور انتخابات، از رده خارج شد. و در اعتراض به تقلب آشکار رقبا در شمارش آراء، یک‌شبه از مشاغل حکومتی و از جمله از مجمع روحانیون مبارز نیز کنار رفت. و حزب تازه‌ای به نام حزب «اعتماد ملی» و روزنامه «اعتماد»  برپا کرد تا اعتماد از دست رفته «ملی» را به حکومت اسلامی سرمایه بازگرداند!

  کروبی خود را خاتمی دیگری می‌داند و ادامه دهنده‌ دوم خردادی که در پر اوج‌ترین روزهای جار و جنجال خویش، بیش از همه جارچیان خویش را مات و رسوا کرد.

موسوی هم احمدی نژ‌اد است هم محمد خاتمی را  در آستین دارد. او به شعبده‌بازی می‌ماند که در یک دست هویج و در دست دیگر چماقی آماده دارد.

 و احمدی نژاد که خودِ خود است، شفاف، بدون لاپوشانی، افزون برآنکه با «امام غایب»هم رابطه دارد و چاه «جمکران» هم محل قرارش.

محسن رضایی، احمدی نژادی‌است به روایت دیگر، با پیشینه‌ای جنایتبار، آدم‌های اجاره‌ای‌اش با لباس ترکمنان در شعبده‌انتخابات تداعی‌ کنند‌ه‌ی کشتار خلق ترکمن در بهار ۵۸  می باشد، در آستین رفسنجانی پرورانیده شده است، اما نه در میان پایه‌طبقاتی باندها و نه عرصه جهانی سرمایه مهره‌ی  سوخته‌ای بیش به چشم نمی‌آید.

 تجربه دو «دولت» دوگانه در یک راس هم باند رفسنجانی، هم باند دوم خردادی‌ها در قامت موسوی، آن چیزی است که با گوشه نظر سرمایه جهانی نیز «اقبال» بیشتری می‌یابد. وزارت کشور جمهوری اسلامی، 5۵ ملیون تعرفه انتخاباتی به چاپ رسانده است. شمار رای دهندگان را نزدیک به ۴۴ میلیون برآورد کرده‌، و 11 ملیون تعرفه مازاد بر نیاز را برای نیاز  به

اکنون  چهار جانی، چهار عامل و آمر با تجربه سال‌ها در «مجمع تشخیص مصلحت نظام» نشسته، با پیشنیه ۳۰ سال جنایت به صحنه‌ آمده‌اند تا بار دیگر  جکومت اسلامی به دست آنان جامعه را مورد تجاوز قرار دهد کدام انسان در میان  خویش می‌پردازد؟ کدام قربانی تجاوز با تن‌سپاری به تجاوز، به انتخاب و به بد و بدتر بودن شکل و هيبت متجاوزین تن می‌سپارد و سرانجام یکی را بر می‌گزیند! اینک چهار متجاوز شناخته شده، به تجاوز ایستاده‌‌اند، آنان مردم را فرا می‌خوانند که بایستی یکی را برگزینند. آیا باز هم این جامعه ی بیش از ۷۰ میلیونی باید غافلگیر شود و بدون مبارزه و مقاومت غافلگیر؟

«کافی نیست، مثل فرانسوی‌ها، بگوییم که ملت فرانسه غافلگیر شده است. غفلت یک ملت، مانند غفلت زنی که اجازه می‌دهد تا نخستین ماجراجویی که از راه می‌رسد بر وی دست یابد،‌ بخشودنی نیست.»[7]

دولت

رای گیری در جامعه بورژوایی ضرورت تکمیل و توانمندسازی دولت است، انقلاب باید دولت را در هم شکند. طبقه‌کارگر و انسان‌های‌ آگاه در این تراژدی نه شرکت می‌کنند نه تحریم یا بایکوت؛ زیرا که تحریم روی دیگر شرکت است به زبانی دیگر، تحریم یعنی مخالفت در شکل و ساختار، به زبان دیگر تحریم همانا شرکت است، اگر صورت مسئله به گونه‌‌ای دیگر بود، یعنی عدم مخالفت با موضوع قدرت، یعنی پذیرش بازی به شرط دستکاری در قانون بازی، یعنی پذیرش دولت، یعنی پذیرش ابزار فرمانروایی طبقاتی. سازماندهی برای نابودی قدرت سیاسی و  تسخیر برای محو دولت، این است یگانه سیاست انقلابی و رویکرد انقلابی.

از نگاه طبقه‌کارگر، دولت و ضمیمه‌ی اجرایی‌اش در هر جامعه‌ی طبقاتی ارگان فرمانروایی طبقه اقتصادی حاکمه است.

دولت محصول آشتی ناپذیری تضادهای طبقاتی و نشاندهنده آشتی ناپذیری تضادهای طبقاتی است. دولت هم نتیجه تضادهاست هم نشان‌دهنده و گواه تضادهای آتشی ناپذیری است که جز با نابودی آن و حل قطعی تضاد، به اشکال گوناگون بازتولید می‌‌شود؛ دولت ابزار سیاسی قدرت اقتصادی طبقه‌ و لایه‌‌های استثمارگر و حاکم بر جامعه است. دولت دسته‌های خاص افراد مسلح،‌ زندان‌ها و  قوه‌ قضاییه،‌ مقننه، و تمامی سیستم‌های اداری غرق در فسادی‌است که کلیت نظام را تشکیل می دهد. دستگاه اجرایی، یعنی آن زایده‌ی سیاسی دولت و تنها، یکی از نهادهای قدرت سیاسی است که در ایران، بنا بر اصل ۱۱۰ قانون اساسی اوامر ولایی نظام سرمایه را اجرا می‌کند. ‌از دیدگاه پرولتاریا، از آنجا که دولت ارگان سیادت طبقاتی، ارگان ستمگری طبقه، مجری ایجاد نظم برای ربایش سود و ارزش افزوده و تعدیل تنش‌ها برای حفظ سیستم است و نه میانجی طبقات و نه ارگان فراطبقاتی نه برای ناممکن «آشتی طبقات»، پس بدون  نابودی دولت نمی‌توان از خودبیگانگی و بیگانگی با جامعه، تضادها و سیادت طبقاتی را از بین بردن، از جایگاه طبقه کارگر انقلابی، دولت نه تقویت و تحکیم که بایستی نابود گردد. پرسش حیاتی در بربار توده‌های مردم و در پیشاپیش همه طبقه کارگر این است: آیا باید دولت جمهوری اسلامی را تقویت کرد یا آنکه برای ناتوانی و سرنگونی آن مبارزه کرد؟ پاسخ  آسان است. دولت از آن ما نیست، دولت دشمن آزادی و انسانیت‌ است و سرکوبگر ماست. بازی در بساط رژیم جمهوری اسلامی، همدستی و مشروعیت بخشیدن به  استبداد مضاعف سرمایه و دولت خود ویژه‌ی آن است.

طبقه کارگر، جز با سرنگونی پرولتری جمهوری اسلامی نمی‌تواند رها شود و جامعه‌ را رهایی بخشد.

۶ خرداد ۱۳۸۸

عباس منصوران



                                        [1]   سه شنبه  1388/3/5ابتكار  : روايت مهدوي كني از جلسه جامعه روحانيت براي حمايت از احمدي نژاد:

دبيركل جامعه روحانيت مبارز گفت: در جامعه روحانيت مبارز روالي براي  تصميم گيري وجود دارد كه با راي دوسوم اعضاي حاضر موضوعات به تصويب مي رسد; ما در  راي گيري كه چندي قبل در ارتباط با معرفي و حمايت از آقاي احمدي نژاد به عنوان  كانديداي جامعه روحانيت مبارز داشتيم، به اكثريت رسيديم ولي به دوسوم نرسيديم.

 

 



 

[2] دوستان دختر رز توبه ز مستوري کرد  . شد سوي محتسب و کار به دُستوري کرد(حافظ شیراز)

[3] از جمله اعترافات میرحسین موسوی در نخستین تبلیغات وی در تلویزیون جمهوری اسلامی. روز جمعه اول خرداد ۱۳۸۸ و در اولین روز از تبلیغات رادیو و تلویزیونی.

[4]در این ویدیو تلویزیون بی‏بی‏سی با ابراهیم اصغرزاده، از جمله طراحان و سرگروه حرکت تسخیر سفارت امریکا در تهران مصاحبه می‏کند. به اعتراف وی محمود احمدی‏نژاد مخالف  اشغال سفارت آمریکا بود و این را عامل قوت گرفتن شوروی و گروه‏های مارکسیست در ایران می‏دانسته.. http://yansoroon.sanaei.com. و نیز گفتگوی آرزو دیلمقانی، هاتف، با سید نژاد از یاران احمدی نژاد،‌ جلایی پور،‌ عباس عبدی از مسئولین دفتر تحیکم در آن سال‌ها.

[5]رودلف گولیا سخنگوی وزارت کشور اتریش اعلام کرد که، پرونده ای در باره محمود احمدی نژاد به سازمان ضد تروریستی اتریش تسلیم شده و به دادستانی کشور فرستاده شده است. در این پرونده که توسط حزب سبز اتریش ارائه شده، آمده است محمود احمدی نژاد در سال 1989 در ترور عبدالرحمان قاسملو دست داشته است. اطلاعات پرونده برپایه داده های سردار تقی پور از سپاه پاسداران و عضو جوخه ترور سپاه تهیه شده و او پیش از مرگش اطلاعات را در اختیار یک دوست گذاشته بود. بنا به گزارش روزنامه آلمانی "هامبورگ ابیند بلانت"، محمود احمدی نژاد رئیس جمهور منتخب جمهوری اسلامی در طرح ترور دکتر صادق شرافکندی دبیر کل حزب دمکرات ایران دست داشته است.

[6]در جلسه 17 مجلس ششم - روز یكشنبه 16 مرداد 1379، در گیر ودار در دستور کار قرار گرفتن قانون مطبوعات، با «حکم حکومتی» از سوی سیدعلی خامنه‌ای، کروبی رسیدگی به قانون مزبور را  به فرمان «ولی» از دستور کار خارج ساخت.

[7]    مارکس هیجدهم برومور لوئی بناپارت. ترجمه  باقر پرهام چاپ چهارم ۱۳۸۴. تهران. ص ۲۰.

منبع:پژواک ایران


عباس منصوران

فهرست مطالب عباس منصوران در سایت پژواک ایران 

*فراخوان دفتر روابط بین‌الملل حزب کمونیست ایران برای پشتیبانی از جنبش جاری در ایران  از خیزش ستمدیدگان برای نان، ‌کار،‌ آزادی! پشتیبانی کنیم [2022 May] 
*اورآسیا، دکترین دوگین و نئوتزاریسم پوتینی در جبهه‌ی اکراین  [2022 Mar] 
* جنبش آموزگاران و فرهنگیان و دانش آموزان، یک برآمد صنفی صِرف نیست  [2022 Jan] 
*از شوراگرایی تا شورا و اشاره به یک آسیب شناسی   [2021 Sep] 
*طرح امنیتی «پایپینگ» برای مهار اعتصاب سراسری کارگران  [2021 Jul] 
*در محکومیت اخلال در محاکمه‌ی یکی از عاملین کشتار ونسل کشی در ایران  [2021 Jul] 
* بخوان به نام کمون! به مناسبت صد و پنجاهمین سالگرد کمون پاریس!   [2021 Mar] 
* جعل تاریخ و جعل ماهیت و اهداف سیاهکل در خدمت نئولیبرالیسم   [2021 Mar] 
*از ناسیونالیسم تا دولت های شب پا تبیین ریشه های بحران از نگاه انحلال طلبان در رهبری خودبرگزیده ی کومه له  [2021 Mar] 
*مهدی کوهستانی نژاد بازهم ورودی دیگردر آلوده سازی جنبش کارگری و برآمد سیاهکل در ایران  زیر نام « تاثیر جنبش کارگری بر جنبش سیاهکل...»(۲) [2021 Feb] 
*مهدی کوهستانی نژاد بازهم ورودی دیگردر آلوده سازی جنبش کارگری و برآمد سیاهکل زیر نام « تاثیر جنبش کارگری بر جنبش سیاهکل...»(1) [2021 Jan] 
*هوشنگ عیسی بیگلو‌، نماد آزادیخواهی، مقاومت و منش انسانی   [2015 Jan] 
*اکراین جبهه اروپایی رویارویی دو بلوک سرمایه داری جهانی  [2014 Mar] 
*«غریبه ای به نام کتاب»  [2014 Feb] 
*بحران سازی هایی که هنوز هم نادیده گرفته می شوند  [2014 Feb] 
*بیعت در وحدت، در لانه ی کرکس ها  [2014 Jan] 
*لغو«اعدام» یا توهم زایی لغو  [2013 Dec] 
*آگاهی طبقاتی  [2013 Dec] 
*رفیق صدیقه حائری،زنی از گردان انقلاب   [2013 Dec] 
*حافظه تاریخی، آگاهی تاریخی  [2013 Dec] 
*حافظه تاریخی، آگاهی تاریخی (۲)  [2013 Nov] 
*حافظه تاریخی، آگاهی تاریخی (۱)  [2013 Nov] 
*«خدایان نجاتم نمی‌دادند» (۱) حکومت ایران،‌ قاتل مجاهدین [2013 Sep] 
*استبداد حاکم بر سازمان مجاهدین  [2013 Jun] 
*تناقض‌های حکومت باندها و بمب‌ موعود عجله ‌فرجه  [2013 Jun] 
*اتحادیه های سنتی، بستری برای رفرمیسم  [2013 Mar] 
*اقدام مستقیم کارگران، گامی به‌سوی پالایش جنبش کارگری  [2013 Mar] 
* هوشنگ عیسی بیگلو‌، نماد آزادیخواهی، مقاومت و منش انسانی  [2013 Feb] 
*سوسیالیسم پرولتری در نقد بولیواریسم ضد سوسیالیستی (6)  [2012 Dec] 
*سوسیالیسم پرولتری در نقد بولیواریسم ضد سوسیالیستی (5)  [2012 Dec] 
*سوسیالیسم پرولتری در نقد بولیواریسم ضد سوسیالیستی (۴)   [2012 Nov] 
*سوسیالیسم پرولتری در نقد بولیواریسم ضد سوسیالیستی (۳)  [2012 Nov] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه‌داری (۱۸)  [2012 Nov] 
*سوسیالیسم پرولتری در نقد بولیواریسم ضد سوسیالیستی (2)  [2012 Nov] 
*سوسیالیسم پرولتری در نقد بولیواریسم ضد سوسیالیستی (۱)  [2012 Nov] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه‌داری(۱۷)  [2012 Nov] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه‌داری (۱۶)  [2012 Nov] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه‌داری (۱۵)  [2012 Oct] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه‌داری (14)  [2012 Oct] 
*آب را گل بکنید! علیه تریبونال دادخواهی   [2012 Sep] 
*«ایدئولوژی آلمانی»[1]،دستیافتی فلسفی در نقد ایدئولوژی (۹)  [2012 Aug] 
*«ایدئولوژی آلمانی»[1]،دستیافتی فلسفی در نقد ایدئولوژی (۶)  [2012 Jun] 
*پایان دوران کیمیایی تشکل های کارگری و ضرورت سازمان یابی‌های نوین  [2012 May] 
*دوران کیمیایی تشکل های کارگری و ضرورت سازمان یابی‌های نوین ضرورت روی کرد طبقاتی پرولتاریا به سیاست (بخش دوم) [2012 May] 
*دوران کیمیایی تشکل های کارگری و ضرورت سازمان یابی‌های نوین  [2012 Apr] 
*آلترناتیوِ بازتولید فرهنگی استبداد شرقی و تقویم برهنگی ها  [2012 Apr] 
*«ایدئولوژی آلمانی»[1]، دستیافتی فلسفی در نقد ایدئولوژی (۶)  [2012 Apr] 
*«ایدئولوژی آلمانی»، دستیافتی فلسفی در نقد ایدئولوژی  [2012 Mar] 
*«ایدئولوژی آلمانی» ، دستیافتی فلسفی در نقد ایدئولوژی (۴)  [2012 Feb] 
*حکومت یا دولت؟ هیاهوی انتخابات حکومتی تحریم، روی دیگر سکه‌ی ترمیم و شرکت  [2012 Feb] 
*«ایدئولوژی آلمانی» ، دستیافتی فلسفی در نقد ایدئولوژی (۳)  [2012 Feb] 
*نظام بحران، بحران تحریم، بحران تغییر  [2012 Jan] 
*«ایدئولوژی آلمانی»، دستیافتی فلسفی در نقد ایدئولوژی (۲)  [2012 Jan] 
*در بیان کرکس ها و فداییان!  [2012 Jan] 
*«ایدئولوژی آلمانی»، دستیافتی فلسفی در نقد ایدئولوژی (۱)  [2012 Jan] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه‌داری (۱۳)  [2012 Jan] 
*آدونیس های زمینی، چکامه سرایان سوریه  [2011 Dec] 
*پرستو در باد، روایتی از مبارزه، عشق و بازنگری بینش چریکی  [2011 Nov] 
*گزارشی از مرگ کارگر گمنامی که در ۲۲ تیر ۱۳۷۸ به دست جنایت‌کاران جمهوری اسلامی کشته شد  [2011 Nov] 
*چشم‌انداز تغییر نظام در ایران و مداخله‌ی خارجی  [2011 Nov] 
*بحران فراگیر سرمایه‌ نقد اقتصاد سرمایه‌داری (۱۱)  [2011 Oct] 
*بازگشایی مدارس و آموزشگاه‌ها  [2011 Sep] 
*بحران فراگیر سرمایه‌ نقد اقتصاد سرمایه‌داری (۱۰)  [2011 Sep] 
*بحران فراگیر سرمایه، نقد اقتصاد سرمایه‌داری (۹)  [2011 Aug] 
*یونان به چند پول می ارزد؟! بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه‌داری (۷) [2011 Jun] 
* جنایت کشتار در اردوگاه اشرف، جنایت علیه بشریت است  [2011 Apr] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه‌داری (۷)  [2011 Mar] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه داری (۶)  [2011 Mar] 
*اعتصاب سراسری کارگران، تنها سلاح در برابر نسل کشی  [2011 Mar] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه داری   [2011 Mar] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه داری (۴)  [2011 Feb] 
*بحران فراگیر سرمایه‌ با خوانش مارکس (۳)  [2011 Jan] 
*بحران فراگیر سرمایه‌ با خوانش مارکس (۲)  [2011 Jan] 
*بحران ساختاری سرمایه‌ با خوانش مارکس (۱)  [2010 Dec] 
*یادِ بسیارانِ اسیر  [2010 Dec] 
*قتل‌های حکومتی و حکومت قاتل‌ها  [2010 Dec] 
*براي كشورما نمي‌شود خط فقر تعريف كرد   [2010 Nov] 
*از شهلا جاهد باید دفاع کرد  [2010 Nov] 
*کابوس نئوفاشیسم، ناسیونال مهدویسم  [2010 Aug] 
*دکترین شوک یا فاشیسم اقتصادی میلتون فریدمن (۱)  [2010 Aug] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها (۱۰)  [2010 Jul] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها (۹)  [2010 Jul] 
*نظریه‌پرداز دکترین شوک و اقتصاد فاشیستی و راز ظهور یک زبان شناس (۴) اکبر گنجی از قلم طلایی کرملین تا جایزه بنیاد فریدمن [2010 Jun] 
*نظریه‌پرداز دکترین شوک و اقتصاد فاشیستی و راز ظهور یک زبان شناس (۳)  [2010 Jun] 
*جایزه‌ی نظریه‌پرداز دکترین شوک و اقتصاد فاشیستی و راز ظهور یک زبان شناس (2) اکبر گنجی از قلم طلایی کرملین تا جایزه بنیاد فریدمن  [2010 May] 
*جایزه‌ی نظریه‌پرداز دکترین شوک و اقتصاد فاشیستی و راز ظهور یک زبان شناس (۱) اکبر گنجی از قلم طلایی کرملین تا جایزه بنیاد فریدمن [2010 May] 
*نان و خون نه!‌ نان و گل سرخ!  [2010 May] 
*ضرورت سازمان‌یابی شوراهای بیکاران  [2010 Apr] 
*منافات حقوق بشر با حقوق انسان  [2010 Apr] 
*پیمان شوم و «روحانیت کمپرادور»  [2010 Mar] 
*تعیین حداقل دستمزد،‌ چالش شديد کار و سرمایه  [2010 Mar] 
*پیامی بر پیکر علی کروبی، با امضا کبود ومُهر ولایت  [2010 Feb] 
*برای کار ، نان و آزادی  [2010 Feb] 
*بودجه بحرانی و بحران زای حکومت نظامی ۸۹  [2010 Feb] 
*یاد سازمانده اعتصابات و جنبش شورایی نفتگران گرامی‌باد  [2010 Feb] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها  [2010 Jan] 
*همصدایی هراسناکان قیام  [2010 Jan] 
*طبقه کارگر ایران، در سالی که گذشت  [2010 Jan] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها  [2009 Dec] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها(۷)  [2009 Dec] 
*۱۶ آذر، پیوستار اعتراض‌ و جنبش در پیوند  [2009 Dec] 
*قطعنامه چهارم شوراى حكام آژانس بين‌المللى انرژى اتمى و روانپریشی الیگارش‌مهدویون  [2009 Dec] 
*بحران حاکم و حاکمیت بحران   [2009 Nov] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها (۶)  [2009 Nov] 
*هدف فوری و استقلال طبقاتی کارگران  [2009 Nov] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها (۵)  [2009 Oct] 
*نشست وین گام دیگری در مرداب مشروعیت بخشی   [2009 Oct] 
*انرژی هسته‌ای، چماق ارتجاعی!  [2009 Oct] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها (۴)  [2009 Oct] 
*پیرامون شعارها  [2009 Sep] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها (۳)  [2009 Sep] 
*«سبد» سرکوب و راه‌کار حاکمیت کودتا  [2009 Sep] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها (۲)  [2009 Aug] 
*«نه زیستن، ‌نه مرگ»، «دوزخ روی زمین» و گزمه‌گان دوزخ  [2009 Aug] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها  [2009 Aug] 
*شکاف مرگ آور و کودتای باندهای حکومتی در برابر قیام حکومت شوندگان   [2009 Jun] 
*انتخاب متجاوز  [2009 May] 
*ایدئولوژی کشتار و تروریسم در غزه  [2009 Jan] 
*طرح موازی یک موضوع یا پنهان‌داشتن منبع و مرجع اشاره‌ای‌ به مقاله‌ «باور به معاد: ایمان به شکنجه» و کتاب «دوزخ روی زمین» [2008 Dec] 
*آسیب‌شناسی «هشدار» زرافشان  [2008 Nov] 
*محمود درویش قلب بیدار فلسطین   [2008 Aug] 
*این امیرحسین فطانت همان شکارچی دانشیان و گلسرخی‌ست؟  [2008 Jan]