بحران فراگیر سرمایه، نقد اقتصاد سرمایه داری
عباس منصوران
(۵)
منادیان دیدگاه مونیتاریستی[2] در دههی ۱۹۷۰ برآن شدند که اقتصاد وامی از سوی بانکها را به اقتصاد بازارهای مالی تبدیل کنند. پولهای به صورت نقدینه- رکود آفرین، غیر مولد- سرگردان و انبوه شده در دست افراد، بایستی به سوی بازار سهام سرازیر شود. تا سرمایه داران به باور خود، از پدیدهی رکود- تورم ( استاگفلاسیون)، مهار شود و از سوی دیگر سود بادآوردهای به صورت رایگان به سرمایههای فرمانروا و بزرگتر سرازیر گردد. این ترفند، در برابر روند کاهندهی نرخ سود میانگین در سرمایه صنعتی راهکار و گریزی بود که به سهم خود، بحران زایی را شدت میبخشید.
با این همه، آنان با این رویکرد میپنداشتند که با گسترش بازارهای مالی و از راه پایان بخشیدن به روند اعتبارات بانکی دراز مدت، تورم را مهار و سود را تضمین می کنند.
باور مونیتاریستی
نظریه است که براقتصادی پولی، نقش اصلی میدهد و از برجستهترین پیش برندگان این نظریه، میلتون فریدمن (Milton Friedman) و آنا شوآرتر میباشند. این نظریه، تورم را در همه جا و همیشه،پیآمد پدیدهی پولی میشمارند. فریدمن به بانک مرکزی آمریکا، پیشنهاد میکند که سیاست خود را بر موازنهای بین ذخیره و تقاضای پول قرار دهد تا اقدامی برای تولید و تقاضا باشد. بنابراین با عمدگی دهی به نقش پول، به عنوان عامل اصلی در اقتصاد سرمایهداری، تولید تابع پول قرار گرفته و پول، خود تورم زا، و ساختار سرمایهدرای را به بحران و تورم میکشاند.
نطریه پول مداری با این پندار که اقتصاد پولی و رواج سرمایهمالی در جهان، جایگزینی است برای سرمایه صنعتی سالاری، و تضمین سود سرمایه، اقدامهای چندی را در دستور فوری قرار داد؛ از جمله:
۱- مقررات زدایی مالی- دستبرد در قانون کار، لغو و دستکاری (رفرم) برخی کنوانسیون و پیمانهای سازمان جهانی کار ووو
۲- مقررات زدایی عمومی بازارها (Deregulation )
۳- آزاد کردن بین المللی کالا و سرمایه(سازمان تجارت جهانی، برداشتن سیاست محافظتی از تولیدات داخلی- لز-افیر).
۴- تعدیل- بیکار سازی انبوه کارگران و کارکنان و تشدید استثمار زا شاغلین باقیمانده.
۵- تطبیق ساختاری (Structural Adjustment)- سیاست اقتصادی که در این برهه از سوی صندوق جهانی پول و بانک جهانی (دو نهاد برتون وودز) که پرداخت وام به کشورها را مشروط به برقراری قوانینی کردند که کشور را به بازار آزاد سرمایه (نئولیبرالیسم) تبدیل کند. بیش و پیش از همه، مقررات زدایی (درگولاسیون) و خصوصی سازی مهمترین اقدامات دولتها بود. در ایران پس از آتش بس و پذیرش شکست و نوشیدن جام زهر به وسیله رهبران جمهوری اسلامی، در سال ۱۳۶۸ این سیاست اعلام و به پیش برده شد.
۶- خصوصی سازی- تبدیل دولت به نگهبان بازار.
۷- پیمان سرمایهگذاریهای چند جانبه (MAI)
این سیاستهای تهاجمی و گرگوار به ساکنین زمین، به ویژه طبقه کارگر تا آنجا گستاخانه پیشرفت که ریگان و تاچر - دو کفتار کارگزار سرمایه- در آمریکا و اروپا با مشتهای آهنین، عربدهی تینا[[3]]- «جز این گزینهای دیگری ندارید» را کشیدند.
پیمان سرمایهگذاریهای چند جانبه (MAI)
پیمان سرمایهگذاریهای چند جانبه (MAI ) در دوره کلینگتون دمکرات، از جمله ابزارهای روند گلوبالیزاسیون بود. این پیمان به صورت پنهانی بین 29 کشور عضو سازمان اقتصاد و توسعه [[4]]OECD پنهانی گفتگو شده بود. این گفتگوها شبیه پیمان «گات»[[5]] بود که سر انجام به سازمان جهانی تجارت انجامید. پیام (MAI)، کشورهای امضا کننده را متعهد میساخت تا «بهترین و مناسبترین شرایط سرمایهگذاری برای شرکتهای چندملیتی زیر نام «مناسبترین مادهی قانون سرمایهگذاری» فراهم آورند. ممنوعیت هرگونه ملی کردن چه مستقیم چه غیرمستقیم و نیز قدرت سلب مالکیت، استقلال کشورها به هرگونه ممنوع خواهد بود، فسخ قرارداد تا پنج سال تعهد در بر خواهد داشت، اجرای مفاد قرارداد تا ۱۵ سال پس از فسخ. شرکتهای چند ملیتی بنابراین قرار داد، میتوانند سرمایههای خود را بدون هیچ جلوگیری و کنترلی میتوانند به هر شیوه، به هر کشور و منطقهای منتقل کنند...،شرکتهای چندجانبه سرمایه داری، ازاین امتیاز برخوردارند که علیه دولت یا مردم هر کشوری که قوانین «ام آی ای» را رعایت نکنند، دادگاه بینالمللی برپا کرده و دولتهای دست اندرکار مجبورند حکم دادگاه را به اجرا درآورند. ممنوعیت تشکلهای کارگری، ملغی بودن قوانین کار ووو از جمله دیگر مفاد این پیمان بودند.[[6]]
فرمانروایی بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول بر کشورهایی مانند اندونزی و دیگر کشورهای جنوب شرقی آسیا، ببرهای آسیایی را به باغ وحش ارم تهران تبدیل کرد. در تهران بزرگ و اسیر، در دی ماه ۱۳۸۹، به بهانه بیماری مشمشه حتی ببر اهدایی پوتین از روسیه را از پای درآوردند و حکم تیرباران ۱۵ شیر خاموش و خفته و یال و کوپال ریخته را در همان باغ وحش ارم صادر شد. بحران شرق آسیا در آغاز دههی ۱۹۸۰، ببرها یکی در پی دیگری از پای درآمدند.
با بحران اندونزی ۴۳ میلیارد دلار، بیهوده پمپاژ شد. وزیر بازرگانی و صنایع اندونزی، تن سپارانه اما با درد، در برابر بانک جهانی فریاد برآورد که «اینجا جمهوری اندونزی است و نه جمهوری صندوق جهانی پول.» به ادعای (مایکل کامدسوس)، رئیس صندوق جهانی پول «بحران آسیا نه پیآمد لیبراسیون (اقتصادی) بیش از حد بلکه پیآمد یک لیبراسیون خودسرانه بود». وی افزود که «هندوستان از آنروی ازچنگ این بیماری واگیردار گریخت زیرا که قارهای است در خود و کمتر وابسته به گسترش اقتصاد بازار بین المللی». [[7]]
رئیس پیشین بانک مرکزی آمریکا،«گرین اسپن» از کمدقتی دولت در وامپردازیها، سخن گفت. به بیان وی بانک مرکزی و «کمیسیون مبادلات سهام» و خزانهداری، همهگان به سهم خود، در این بی دقتیهانقشی داشتهاند. وی برا ی تبرئهی خود، برآن است که در سال ۲۰۰۵به کارگزاران سرمایه در پرداخت وامها و خطر بحران، هشدار داده بود. بحران اقتصادی به ببرهای آسیا و اتحادیه اروپا نیز رسید.
این روند را گلوبالیزاسیون نام نهادند. ترسیم جهان، به مرکز و پیرامون، تشکلی خرده دولتهای سرمایهجهانی به جای دولتی جهانی. گلوبالیزاسیون یعنی آزادی دادن تام و تمام به سرمایه مالی در سراسر جهان برای در نوردیدن بازارها. همانگونه که پیش ازاین اشاره شد، پیمان سرمایهگذاریهای چند جانبه (MAI)، یکی از نمادها و ضرورتهای جهانی سازی سرمایه بود. هرچند از آخرین دهههای سدهی نوزدهم میلادی سرمایه به جهانی شدن پای نهاده بود. و در دههی نخست سده۲۰ در سالهای ۱۹۰۰، امپریالیسم نماد جهانی سرمایه گردیده بود.
کمتر از یک دهه، واقعیت در برابر خوش بینیهای سرمایهداران و اتاقهای فکری آنان، از جمله فریدمنیستها و مونیتاریستها، دهان گشود. جایزه نوبل به فریدمن، ناز شست نظریهی فاشیستی شوک درمانی وی بود.
«بورژوازی از راه استثمار بازار جهانی،به تولید و مصرف در تمام کشورها... بورژوازی همهی جهان را به قیمت مرگ و نیستی مجبور می کند طریقهی بورژوایی تولید را پیش گیرند ... بورژوازی جهانی میسازد به تقلید از تصویری که خود از جهان دارد.»[8]
فروریزی بازار بورس، دهشت اقتصادی، انفجار، ایستادن جهان بر لبه پرتگاهی مرگبار.
نولیبرالها بر آن هستند که همچنان، سلطهی بازار را باید به پیش برد، به هر وسیلهی شدنی، کودتا، شوک، شوک درمانی در هنگام فاجعههایی طبیعی مانند زلزله، سیل ووو شعله ور سازی جنگ میتواند یکی از راهکارها باشد.
[1] بخشهای۴-۱ این نوشتار از جمله در سایتهای زیر بازتاب یافتهاند(با پوزش از دستاندر کاران سایتهای دیگری که از بازتاب این نوشتار در آنها بی خبریم) :
[1]سایتهای http://www.pezhvakeiran.com/page1.php?id=28834, www.communshoura.com, http://www.gozareshgar.com/10.html?&tx_ttnews[tt_news]=11727&tx_ttnews[backPid]=23&cHash=f258e91d6f, http://www.ofros.com/maghale/mansoran_bohran.htm, http://www.tipf.info/bohrane,sakhtare,sarmaei.htm
[1] دیوید هاروی، رمز و راز سرمایه و بحران کنونی، برگردان پرویز صداقت
www.communshoura.com .
. لازم به اشاره است که بخش ۱-۳ زیر عنوان بحران فراگیر سرمایه با خوانش مارکس، بازتاب یافته بود که ازاین پس با این عنوان ادامه مییابد.
[3] There Is no Any Alternative
[4] Organisation for Economic, Co-operation and Development
[5] پیمان عمومي تعرفه و تجارت، گات (General Agreement on Tariffs and Trade (GATT ، پیمان موافقتنامه بازرگاني چند جانبهاي است بین سرمایهداران جهانی که در تاريخ 30 اكتبر 1947 در ژنو به امضاء رسيد. هدفهاي این توافق را اینگونه برشمرده بودند: تقليل موانع تجارتي، بالا بردن سطح زندگي، بهرهبرداري كامل از منابع جهاني و بسط توليد و مبادله كالاها. به بیان دیگر رواج تجارت و همکاری بین بلوکهای سرمایه رد چپاول جهان. سند نهايي گات در ماه دسامبر سال 1993بین 117 كشور تصويب شد. و پذیرفته شد تا سازمان جديدي به نام «سازمان جهاني تجارت» جانشين گات شود.
[6] به نقل از کتاب شرایط جنبش کارگری در آسیا، آفریقا، اروپا و آمریکا، کنفرانسهای کارگری آسیا، کنفرانسهای جهانی تشکلهای مستقل ژنو(خرداد ۱۳۷۷)، اروپا (برلین) و آفریقا (ساحل عاج). صص ۱۱۴-۱۵، نشر شورای کار، ۱۹۹۸.
[7] به نقل از کتاب شرایط جنبش کارگری در آسیا، آفریقا، اروپا و آمریکا، کنفرانسهای کارگری آسیا، کنفرانسهای جهانی تشکلهای مستقل ژنو(خرداد ۱۳۷۷)، اروپا (برلین) و آفریقا (ساحل عاج). نشر شورای کار۱۹۹۸.
[[8]] کارل مارکس، انگلس، مانیفست حزب کمونیست، نشر مسکو سال ۱۹۵۱، ویرایش و چاپ جدید، از نشر آلفابت ماکزیما، استکهلم، بهمن ماه ۱۳۷۹/ فوریه ۲۰۰۱.
منبع:پژواک ایران