دوران کیمیایی تشکل های کارگری و ضرورت سازمان یابی‌های نوین
ضرورت روی کرد طبقاتی پرولتاریا به سیاست (بخش دوم) 

عباس منصوران

 

«سوسیالیست‌های نخستین (فوریه، اوئن و سن سیمون و غیره) به این دلیل که شرایط اجتماعی هنوز به حد کافی تکامل نیافته بود، که به طبقه کارگر اجازه دهد خود را همچون طبقه‌ای مبارزه سازمان دهد، جبراً می‌بایست خود را به رؤیاهایی در باره مدل جامعه‌ی آینده محدود کنند و هرگونه مبارزه‌ای مانند اعتصابات، تشکل‌های کارگری و جنبش‌های سیاسی کارگران برای بهبود سرنوشت خویش را محکوم سازند.. اما اگر اجازه نداریم این پدرسالارن سوسیالیسم را رد کنیم،‌ همانگونه که شیمیدان‌ها اجازه ندارند اسلاف خود یعنی کیمیاگران را رد کنند، با این همه باید از اشتباهی که آنها در آن افتادند بپرهیزیم، اشتباهی که اگر از سوی ما صورت گیرد، پوزش ناپذیر است.»[i]

 

این نوشتار، در پی بازتاب بخش نخست، بخش دوم نوشته‌ای است که به گذشته، اکنون و آینده سازمان‌یابی طبقه کارگر می‌پردازد.

در بخش نخست، به ضرورت سازمانیابی انترناسیونال کارگران، و مبانی آن ساختار طبقاتی- انقلابی کارگران جهان اشاره رفت. بیانیه این ساختار را پی‌می‌گیریم :

د- تولید می بایست زیر کنترل و هدایت جامعه قرار گیرد.

ح- تولید اجتماعی در پایه اقتصاد سیاسی طبقه کارگر قرار گیرد.

و- با به رسمیت شناسی تعاونی‌های تولید ( دلخواه پوردونیست‌ها) که بخش کمی از کارگران را در بر می گرفت، ولی بر آنها مبالغه نکرد،‌ پیوستن پرودونیست‌ها را به بین‌ا‌لمللل سبب شد.

ببه اینگونه،‌انترناسوینال اول، کنترل تولید و هدایت توسط جامعه، تولید اجتماعی بر پایه اقتصاد سیاسی طبقه کارگر و به رسمیت شناسی تعاونی ها‌ را بنیان‌های راه‌بردی بین الملل کارگران اعلام می‌کند.

 

 

 

ز-   کار دستمزدی مانند برده‌داری است و جاودانه نمی‌ماند.

به این سان، بیانیه کارگران، ‌کار دستمزدی را برده‌داری و همانند آن، یک مناسبات ناماندگار اعلام می‌کند و کارگران را به همبستگی بین‌المللی فرامی‌خواند:

ت- طبقه کارگر نبایستی خود را در چارچوب تنگ ملی محصور کند، باید سیاست خارجی را  پی‌گیر و مراقب سیاست خارجی دولت‌هایشان باشند و جنبه بین‌المللی و همبستگی با دیگر کارگران را دنبال کند.

 در اساسنامه انترناسیونال اول که به وسیله کارل مارکس تنظیم شد، برنامه انترناسیونال کارگری تکرار شد:

اساسنامه

۱- رهایی طبقه کارگر می بایستی توسط خود کارگران به دست‌ آید.

۲- مبارزه برای به‌دست آوردن امتیازات طبقاتی نیست، ‌مبارزه برای حقوق و وظایف برابر و الغا هرگونه حاکمیت طبقاتی است.

۳- رهایی اقتصادی طبقه کارگر، هدف بزرگ و اصلی جامعه طبقاتی است،‌ پس هر جنبش سیاسی می‌بایست وسیله‌ای باشد در خدمت این هدف بزرگ.

۴- شکست و ناکامی‌های جنبش‌های سیاسی نادیده گرفتن این اصل (رهایی اقتصادی طبقه کارگرهدف بزرگ و اصلی جامعه طبقاتی) است.

۵- رهایی کار،‌ موضوعی محلی نیست بلکه اجتماعی است  و برای پیروزی به همراهی عملی و تئوریک پیشرفته ترین کشورها وابسته است.

۶- طبقه کارگر هر کشوری در نخستین گام کشور محل زیست خود وی نخستین عرضه مبارزه طبقاتی اوست. یعنی در عرصه داخلی.

۷-  دومین شرط انترناسیونالیسم، عبارت است از ضرورت تلفیق مبارزه ملی و بین المللی- هر یک به‌سان شالوده دیگری.

هدف نهایی این مبارزه، و هر ساختار صنفی و طبقاتی کارگران، لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید است. پرولتاریا نخستین نیرویی نیست که به لغو مالکیت خصوصی می‌پردازد، بیش از همه این سرمایه‌داری است که بی رحمانه دست به لغو هرگونه مالکتی زده و می‌زند. طبقه کارگر، نیروی کار،‌کالایی است در گرو و یا در مالکیت سرمایه‌داران.با کالا سازی نیروی کار انسان، و خرید آن، لغو مالکیت طبقه کارگر بر جان و هستی خویش، انجام می‌گیرد. در بازار اقتصاد سرمایه‌داری، هر ثانیه، هزاران مرکز کار و تولید ورشسکته و از مالکین آن‌ها سلب مالکیت می‌شود.

این برای نخستین بار و تنها طبقه کارگر آگاه نیست که مالکیت اقتصادی را ملغی می‌سازد.

 در مناسبات برده‌داری و فـئودالی نیز لغو مالکیت صورت گرفت. مناسبات سرمایه‌‌داری، این لغو مالکیت را به همه جا گسترش داد. مالکیت جدید، در درازای تاریخ، به وسیله طبقه‌ی جدیدی جایگزین شد. هر جایگزینی بدون انقلاب، به فرجام رسید.

هدف کمونیسم، الغا مالکیت خصوصی و پیش از همه‌ بورژوایی است.  

هر ساختار صنفی و سیاسی پرولتاریا باید این هدف را ، به هر شیوه و راه کار، آموزش دهد.

 

هدف، دگرگونی اساسی در مناسبات طبقاتی است

«اتحادیه ها اگر همانند مرکز مقاومت در برابر تجاوزها و ستمگری‌های سرمایه کارکرد داشته باشند، نشانه‌ی سودمندی خواهند بود، در حالی که به سبب استفاده نادرستی که از نیروی خویش می‌نمایند، تقریباً بدون استفاده و بی اثر گردیده‌اند. اغلب اتحادیه‌ها هدف خود را از دست می‌دهند، زیرا که تنها کار خود را به جنگ‌های پارتیزانی(محلی) در برابر پی آمدها و آثار رژیم کنونی کم دامنه می‌سازند. در صورتی که بایستی در همان حال، به هدف دگرگونی تمامی مناسبات کوشش کنند و نیروی سازمان یافته‌ی خویش را همانند اهرمی برای آزادی همیشگی و نهایی طبقه‌ی کارگر و نابودی همیشگی و سرانجامی «مناسبات مزدوَری به کار برند.»[1]

 

 پیشنهادهای مارکس و انگلس که با پی‌گیری، شکیبایی، تحلیل و برهان همراه بودند، در سخنرانی‌های یک هفته‌ای در انگلستان در جمع نمایندگان کارگران، به عنوان پیمان نامههای شورای عمومی بین‌الملل اول در سال ۱۸۶۵  پذیرفته می‌شود.

 

 مهمترین دستاوردهای این چالش طبقاتی

در دفتر دو رساله اقتصادی مارکس- کار مزدوَر، سرمایه، بها، ارزش، سود[2]  گرد آوری شده اند می توان به  بیان زیر دریافت:

 

·     مباره بین کار و سرمایه در جامعه طبقاتی، جبری و حتمی بوده و نمی‌توان از آن جلوگیری نمود.

·     افزایش مزد کارگران و یا کاهش ساعات کار در نتیجه‌ی مبارزات اتحادیه‌ای، به بهای کالاها ربطی نداشته و تنها کمی از سود سرمایه را می‌کاهد.

·     اتحادیه‌ها نه تنها نباید از اعتصابات و مبارزات کارگران جلوگیری کنند، بلکه وظیفه‌مندند که به‌هنگام، کارگران را در مبارزه برای خواسته‌های خویش، تشویق و رهبری کنند.

·     مبارزات اقتصادی اتحادیه‌ها نباید مانع مبارزه سیاسی کارگران و هدف اصلی آنها که الغاء و واژگونی مناسبات مزدوری و جامعه‌ی سرمایه داری ست گردد.

 

و در پی دست‌یافت به دانش مبارزه طبقاتی پرولتری بود که در سپتامبر ۱۸۷۱ در کنفرانس بین‌الملل اول در لندن اعلام شد که «کنفرانس به تمام اعضای بین‌الملل گوشزد می‌کند که در چگونگی مبارزه طبقه کارگر، فعالیت سیاسی و فعالیت اقتصادی باید به طور جدایی ناپذیر به هم وابسته باشد».

 

اتحادیه‌های و تشکل‌های سنتی

با بازنگری به ساختار و تاریخچه اتحادیه‌های و تشکل‌های سنتی آشکار می‌شود که‌: این نهادها،

·     از بالا صورت می گیرند- شکل بورکراتیک دارند و نهادهای صنفی هستند.

·     اشکالی از جامعه سرمایه‌داری به‌شمار می‌آیند و نه جانشین دینامیک و پویای این مناسبات.

·     اتحادیه، جز‌ء لازم و مکمل جامعه بورژوایی است و دارای خصلتی رقابتی،‌مبادله‌ا یدر چار چوب سرمایه، و  بده بستان دارد. تبادلات انسانی و برابری طلبانه و سوسیالیستی در آن کنترل، مهار، ممنوعه و نهی می‌شود.

·     اتحادیه، کارگران را نه به عنوان تولید کنندگان واقعی ارزش، بلکه به عنوان کالاهایی زنده و مزد بگیر متشکل کرده که نیروی کار کالا شده‌ی خود را می‌فروشند، و باید دستمزدی «عادلانه» بستانند.

·     روش اتحادیه صنفی محافظ کاری و رفرم است. 

·     نوعی از مبارزه طبقاتی است، اما در چارچوبی که سرمایه تعیین می‌کند.

·     از آغاز تا کنون، در انگلستان و استرالیا و آمریکا از این چهار چوب فراتر نرفته است .

·     بورکراتیک،‌ گره خورده در دیوان‌سالاری و اداره‌های فاسد. رهبری اشرافیتی است از کارگران جدا شده و  یا به زودی پس از تشکیل اتحادیه، تلاش می‌شود از کارگران جدای‌شان کنند.

·     وابسته به سرمایه داری است و به هیچ روی و در هیچ کجا مستقل نیست.

·     در هر برهه رکود و رونق پایین  و بالا می‌شود و سازش می‌کند و امتیازی می‌گیرد و هر نفسش با نبض سرمایه داری پایین و بالا می‌رود.

·     در تند پیچ‌های تاریخی، در کنار سرمایه داران می ایستند، در  بحران‌های اقتصادی و  شرایط جنگ، علیه طبقه کارگر دیگر کشورها و  علیه همه هم‌طبقه‌ای های خود، بسیج می‌شود.

·     از انقلاب که هیچ، از اعتصاب اعتراضی بدون اجازه سرمایه وحشت دارد.

·     کارگران را طبقه‌ای درخود و نه برای خود نگه می دارد.

 

هدف نهایی اینگونه تشکل ها

·       رفرم در دستگاه استثمار / بالابردن دستمزد، بستن قرار دادهای دستجمعی، قانونی ساختن استمثار و سازش بین اربابان و بردگان است.

·       کاهش تضادهای طبقاتی، ناتوان سازی مبارزه طبقاتی و استراتژیک طبقه کارگر.

·       تداوم روند جاری و چرخه‌ی مناسبات حاکم.

·                                  بزرگترین مانع در برابر فراوریی طبقه کارگر جهانی از طبقه در خود، به طبقه برابر خود، تشکل های سنتی، و بازدارنده‌ای هستند که طبقه را به مهار گرفته، تا در چنبره‌ی مناسبات، همچنان به چانه زنی و گرفتن و دادن امتیازاتی چند، طبقه‌کارگرهمچنان در کنترل و چرخ سرمایه همواره در گردش باشند.

سندیکاهای گذشته، سنگرهای دفاعی کارگران:

۱- برای جلوگیری از تعرض بیشتر سرمایه‌داران.

۲- آموزش و پرورش اعضاء برای پیشروی.

۳- ابدی نمایاندن تولید سزمایه‌داری، وظیفه و هدف تشکل‌های سنتی است .

۴- مبارزه طبقاتی در چارچوب اتحادیه‌های سنتی، خلاقیت و پیشروی را از طبقه کارگر می‌گیرد.

 

این تشكل‌ها، سالهای سال در كشورهای زیر حاكمیت سوسیال دموكراسی، در نقش بازوان حكومت و مناسبات سلطهگرانه بورژوایی،‌ وظیفهی تسمه نقاله‌ی پیوند كار با سرمایه را به پیش برده‌‌اند. كارنامهی اتحادیههای سراسری این كشورها مانند LO  (اتحادیه سراسری) در سوئد، و یا هم اكنون  DGBدر آلمان و  CGT  در فرانسه با حاكمیت سوسیال دموكرات‌ها، با دربرگرفتن میلیون‌ها كارگر عضو، در کارکرد، پشتوانه حاكمیت سیاسی طبقه حاكمه‌ی سرمایه‌داری به شمار می‌آیند.

در ماه فوریه سال جاری یعنی، سال۲۰۱۲ در فرانسه نزدیک به سه میلیون کارگر در اعتراض به خیابان‌ها آمدند، و دست خالی به خانه‌ بازگشتند، بدون کوچکترین دستاوردی؛ در یونان، اسپانیا، ایتالیا، آمریکا، انگلستان، در پرتغال و آرژانتین و سراسر جهان در این بحران فراگیر و تاریخی سرمایه، این نیروی تاریخ ساز، در حالیکه می‌تواند جهان را تسخیر کند، در چمبره‌ی اتحادیه‌‌ها و تشکل‌های تثبیت‌گرا، نا امیدانه همه روزه به خیابان‌ها می‌آیند و ناامیدانه‌تر به خانه باز می‌گردند.

 

"اتحاديه‌هاي كارگري، ‌گذشته،‌ اكنون و آينده"

بنیانگزاران انترناسیونال، در سندي به كنگره بين‌الملل اول در سپتامبر۱۸۶۶ زير عنوانِ: "اتحاديه‌هاي كارگري،‌گذشته،‌ اكنون و آينده" بر آن پافشاري دارند كه اتحاديه‌ها در شرایط فعلی به  مبارزه سیاسی آگاهی یافته و اما وارد نشده ‌است. نقشی فوری در برابر مانورهای سرمایه‌داران دارند؛ اما باید برای آینده در سازماندهی طبقه، پیشگامان این مبارزه باشند. وظیفه‌ فوری گذشته اتحادیه، واکنش های فوری برای خواست‌های روزمره و صنفی، سازماندهی طبقه پیشگام مبارزه کل طبقه، راستای آن به سوي رهايی ميليون‌ها انسان از توده‌های سركوب شده باید باشد.

پرودون و باكونين در اشكال آنارشيسم و آناركوسنديكاليسم از يكسو با هدف نهايي قرار دادن تعاوني ها، به نفي سازمانيابي سياسي و نفي استقلال طبقاتي كارگران ياري‌رسان بودند. اما، هميشه و در همه جا، ماركس و انگلس در برابر پرودن و باكونين، به موازات پشتيباني از اتحاديه هاي ‌كارگري، بر خصلت ضد طبقات حاكم بودن اتحاديه‌ها پافشاري دارند و حلقه وحدت در اتحاديه را با اين اشتراك به رسيمت مي‌شناسند. و از همين زاويه است كه اتحاديه آموزشگاه سوسياليسم ناميده مي‌شود: "كار كرد اتحاديه‌هاي كارگري در مبارزه عليه طولاني شدن ساعات كار،‌ نزول نرخ دستمزد،‌ و سر انجام، سازمان يافتن كارگران به مثابه‌ي يك طبقه."[3] معنا مي‌يابد و در تداوم برداشت از اين مفهوم، تاكيد بر آن است كه

 " اتحاديه هاي كارگري به مثابه کانون‌های مقاومت عليه تجاوزهاي سرمايه به‌خوب عمل‌ مي‌كنند،‌ آن ها گاهی به‌خاطر استفاده‌ي نسنجيده از توان خود، شكست مي‌خورند؛ زیرا به جای تلآش  برای تغییر نظام موجود، به جمگ علیه معلو‌ل‌ها می‌پردازند [به جنگ پارتیزانی- محلی] و از نیروهای سازمان‌‌يافته‌اشان به عنوان اهرمي براي آزاد سازی طبقه كارگر،‌ يعني الغای هايي نظام دستمزدی استفاده نمی‌کنند."[4]

 

ياد آوري اين نكته،‌ لازم است كه در آن دوران، ‌اتحاديه‌ها از دید قدرت با هيچ سازمان طبقه كارگر قابل قياس نبودند. ماركس و انگلس در پشتيباني‌هاي بي دريغ خود از جنبش اتحاديه‌اي هيچگاه و هيچ جا از غير سياسي شدن و بودن اتحاديه ها سخن نمي‌گويند. ماركس بر آن است‌كه ؛ "اتحاديه‌‌ها بايد جنگ عليه تجاوز سرمايه" را ابتدايي ترين اهداف خود بدانند.

 

"هنوز به طور روشن در جنبش‌های همگانی و پيكارهای سياسی وارد نشده‌اند،‌ هرچند به تازگی تا حدي به‌ اين وظيفه‌ی بزرگ خود آگاه شده اند. آينده‌ی اتحاديه‌ها، اتحاديه‌ها جدا از نقش فوری خود در اجراي واكنش عليه مانورهای ماموران سرمايه،‌ بايد برای سازماندهی طبقه كارگر ‌و در جهت هدف بزرگ رهايی كامل اين طبقه ياري كنند. اتحاديه‌ها با معرفي خود به عنوان پيشگامان و بيانگران كل طبقه‌ مي توانند تمامي كساني را كه هنوز سازمان نيافته‌اند به درون صفوف خود وارد كنند،‌ آن‌ها بايد با دقت، منافع كم درآمدترين كارگران را،‌ يعني كارگران كشاورزي و كساني را كه در موقعيت‌های‌ بسیار دشواری‌ قرار گرفته‌اند، پيگيری‌ كنند و به توده‌های‌ عظيم كارگری‌ ياد آور شوند كه تلاش آن‌ها،‌ خود خواهانه يا محدود نيست،‌ بل راستای‌ آن به سوی‌ رهايی‌ میليون‌ها انسان از توده‌های‌ سركوب شده است.»[5]

 

سارمانیابی سازمان توده‌ای یا همگانی کارگری- اتحادیه‌های واقعی، جبهه واحد کارگران- ضروری اعلام می‌شوند تا از پیشروترین تا لایه‌های پایینی کارگر را در بر گیرد و به سوی هدف نهایی رهنمون گردد.

اکنون، پس از گذشت نزديك به يك سده و‌ نيم،‌ با آزمون و خطاهای‌ بسيار، با پيدايش سازمان‌های‌ بسا پرتوان‌تر از اتحاديه‌های‌ آغازين دوران انترناسیونال اول،‌ با پيدايش سازمانيابی‌ شورايی‌ و كميته‌های‌ كارخانه و توليد و مجمع عمومی، اتحاديه‌های سنتیِ گذشته، ديگر پاسخگوی‌ آن چشم انداز و وظيفه‌ ای‌ كه طبقه‌کارگر به آن می‌ نگريست نمی‌ باشند.

 

عباس منصوران

a.mansouran@gmail.com

ادامه دارد....

 ۳۰ آوریل ۲۰۱۲/ ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۱

 

 

 


 

 



[1]  کارل مارکس، دو رساله اقتصادی مارکس- کار مزدور، سرمایه، بها، ارزش، سود.

[2]  همان ۲

[3] ماركس،‌ مزد، بهاء، سود. این دفتر، بر پایه ویرایش اصلی  به همانگونه که مارکس به انگلیسی بیان کرده بود، سپس به وسیله الینور مارکس آولین (Eleanor Marx Avelin)، ویرایش شده،  ترجمه میرجواد سدی حسینی و نفیسه نمدیان پور،  نشر لحظه،  تهران، ۱۳۸۴.

[4]  همان منبع،‌ بالا.

[5]  ماركس و انگلس، 1.ت 1: 70-69)، گذشته،‌حال و آینده اتحادیه‌‌های کارگری.  'http://www.marxists.org/farsi/archive/marx/works/1866/ettehadyehe-kargari.pdf

 ترجمه کامران نیری،‌ ویرایش یاشار آذری،



[i] کارل مارکس،‌بی اعتنائی به سیاست،‌ ترجمه‌ی سهراب شباهنگ.http://www.marxists.org/farsi/archive/marx/works/1873/bietenayi-siasat.pdf

منبع:پژواک ایران


عباس منصوران

فهرست مطالب عباس منصوران در سایت پژواک ایران 

*فراخوان دفتر روابط بین‌الملل حزب کمونیست ایران برای پشتیبانی از جنبش جاری در ایران  از خیزش ستمدیدگان برای نان، ‌کار،‌ آزادی! پشتیبانی کنیم [2022 May] 
*اورآسیا، دکترین دوگین و نئوتزاریسم پوتینی در جبهه‌ی اکراین  [2022 Mar] 
* جنبش آموزگاران و فرهنگیان و دانش آموزان، یک برآمد صنفی صِرف نیست  [2022 Jan] 
*از شوراگرایی تا شورا و اشاره به یک آسیب شناسی   [2021 Sep] 
*طرح امنیتی «پایپینگ» برای مهار اعتصاب سراسری کارگران  [2021 Jul] 
*در محکومیت اخلال در محاکمه‌ی یکی از عاملین کشتار ونسل کشی در ایران  [2021 Jul] 
* بخوان به نام کمون! به مناسبت صد و پنجاهمین سالگرد کمون پاریس!   [2021 Mar] 
* جعل تاریخ و جعل ماهیت و اهداف سیاهکل در خدمت نئولیبرالیسم   [2021 Mar] 
*از ناسیونالیسم تا دولت های شب پا تبیین ریشه های بحران از نگاه انحلال طلبان در رهبری خودبرگزیده ی کومه له  [2021 Mar] 
*مهدی کوهستانی نژاد بازهم ورودی دیگردر آلوده سازی جنبش کارگری و برآمد سیاهکل در ایران  زیر نام « تاثیر جنبش کارگری بر جنبش سیاهکل...»(۲) [2021 Feb] 
*مهدی کوهستانی نژاد بازهم ورودی دیگردر آلوده سازی جنبش کارگری و برآمد سیاهکل زیر نام « تاثیر جنبش کارگری بر جنبش سیاهکل...»(1) [2021 Jan] 
*هوشنگ عیسی بیگلو‌، نماد آزادیخواهی، مقاومت و منش انسانی   [2015 Jan] 
*اکراین جبهه اروپایی رویارویی دو بلوک سرمایه داری جهانی  [2014 Mar] 
*«غریبه ای به نام کتاب»  [2014 Feb] 
*بحران سازی هایی که هنوز هم نادیده گرفته می شوند  [2014 Feb] 
*بیعت در وحدت، در لانه ی کرکس ها  [2014 Jan] 
*لغو«اعدام» یا توهم زایی لغو  [2013 Dec] 
*آگاهی طبقاتی  [2013 Dec] 
*رفیق صدیقه حائری،زنی از گردان انقلاب   [2013 Dec] 
*حافظه تاریخی، آگاهی تاریخی  [2013 Dec] 
*حافظه تاریخی، آگاهی تاریخی (۲)  [2013 Nov] 
*حافظه تاریخی، آگاهی تاریخی (۱)  [2013 Nov] 
*«خدایان نجاتم نمی‌دادند» (۱) حکومت ایران،‌ قاتل مجاهدین [2013 Sep] 
*استبداد حاکم بر سازمان مجاهدین  [2013 Jun] 
*تناقض‌های حکومت باندها و بمب‌ موعود عجله ‌فرجه  [2013 Jun] 
*اتحادیه های سنتی، بستری برای رفرمیسم  [2013 Mar] 
*اقدام مستقیم کارگران، گامی به‌سوی پالایش جنبش کارگری  [2013 Mar] 
* هوشنگ عیسی بیگلو‌، نماد آزادیخواهی، مقاومت و منش انسانی  [2013 Feb] 
*سوسیالیسم پرولتری در نقد بولیواریسم ضد سوسیالیستی (6)  [2012 Dec] 
*سوسیالیسم پرولتری در نقد بولیواریسم ضد سوسیالیستی (5)  [2012 Dec] 
*سوسیالیسم پرولتری در نقد بولیواریسم ضد سوسیالیستی (۴)   [2012 Nov] 
*سوسیالیسم پرولتری در نقد بولیواریسم ضد سوسیالیستی (۳)  [2012 Nov] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه‌داری (۱۸)  [2012 Nov] 
*سوسیالیسم پرولتری در نقد بولیواریسم ضد سوسیالیستی (2)  [2012 Nov] 
*سوسیالیسم پرولتری در نقد بولیواریسم ضد سوسیالیستی (۱)  [2012 Nov] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه‌داری(۱۷)  [2012 Nov] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه‌داری (۱۶)  [2012 Nov] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه‌داری (۱۵)  [2012 Oct] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه‌داری (14)  [2012 Oct] 
*آب را گل بکنید! علیه تریبونال دادخواهی   [2012 Sep] 
*«ایدئولوژی آلمانی»[1]،دستیافتی فلسفی در نقد ایدئولوژی (۹)  [2012 Aug] 
*«ایدئولوژی آلمانی»[1]،دستیافتی فلسفی در نقد ایدئولوژی (۶)  [2012 Jun] 
*پایان دوران کیمیایی تشکل های کارگری و ضرورت سازمان یابی‌های نوین  [2012 May] 
*دوران کیمیایی تشکل های کارگری و ضرورت سازمان یابی‌های نوین ضرورت روی کرد طبقاتی پرولتاریا به سیاست (بخش دوم) [2012 May] 
*دوران کیمیایی تشکل های کارگری و ضرورت سازمان یابی‌های نوین  [2012 Apr] 
*آلترناتیوِ بازتولید فرهنگی استبداد شرقی و تقویم برهنگی ها  [2012 Apr] 
*«ایدئولوژی آلمانی»[1]، دستیافتی فلسفی در نقد ایدئولوژی (۶)  [2012 Apr] 
*«ایدئولوژی آلمانی»، دستیافتی فلسفی در نقد ایدئولوژی  [2012 Mar] 
*«ایدئولوژی آلمانی» ، دستیافتی فلسفی در نقد ایدئولوژی (۴)  [2012 Feb] 
*حکومت یا دولت؟ هیاهوی انتخابات حکومتی تحریم، روی دیگر سکه‌ی ترمیم و شرکت  [2012 Feb] 
*«ایدئولوژی آلمانی» ، دستیافتی فلسفی در نقد ایدئولوژی (۳)  [2012 Feb] 
*نظام بحران، بحران تحریم، بحران تغییر  [2012 Jan] 
*«ایدئولوژی آلمانی»، دستیافتی فلسفی در نقد ایدئولوژی (۲)  [2012 Jan] 
*در بیان کرکس ها و فداییان!  [2012 Jan] 
*«ایدئولوژی آلمانی»، دستیافتی فلسفی در نقد ایدئولوژی (۱)  [2012 Jan] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه‌داری (۱۳)  [2012 Jan] 
*آدونیس های زمینی، چکامه سرایان سوریه  [2011 Dec] 
*پرستو در باد، روایتی از مبارزه، عشق و بازنگری بینش چریکی  [2011 Nov] 
*گزارشی از مرگ کارگر گمنامی که در ۲۲ تیر ۱۳۷۸ به دست جنایت‌کاران جمهوری اسلامی کشته شد  [2011 Nov] 
*چشم‌انداز تغییر نظام در ایران و مداخله‌ی خارجی  [2011 Nov] 
*بحران فراگیر سرمایه‌ نقد اقتصاد سرمایه‌داری (۱۱)  [2011 Oct] 
*بازگشایی مدارس و آموزشگاه‌ها  [2011 Sep] 
*بحران فراگیر سرمایه‌ نقد اقتصاد سرمایه‌داری (۱۰)  [2011 Sep] 
*بحران فراگیر سرمایه، نقد اقتصاد سرمایه‌داری (۹)  [2011 Aug] 
*یونان به چند پول می ارزد؟! بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه‌داری (۷) [2011 Jun] 
* جنایت کشتار در اردوگاه اشرف، جنایت علیه بشریت است  [2011 Apr] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه‌داری (۷)  [2011 Mar] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه داری (۶)  [2011 Mar] 
*اعتصاب سراسری کارگران، تنها سلاح در برابر نسل کشی  [2011 Mar] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه داری   [2011 Mar] 
*بحران فراگیر سرمایه‌، نقد اقتصاد سرمایه داری (۴)  [2011 Feb] 
*بحران فراگیر سرمایه‌ با خوانش مارکس (۳)  [2011 Jan] 
*بحران فراگیر سرمایه‌ با خوانش مارکس (۲)  [2011 Jan] 
*بحران ساختاری سرمایه‌ با خوانش مارکس (۱)  [2010 Dec] 
*یادِ بسیارانِ اسیر  [2010 Dec] 
*قتل‌های حکومتی و حکومت قاتل‌ها  [2010 Dec] 
*براي كشورما نمي‌شود خط فقر تعريف كرد   [2010 Nov] 
*از شهلا جاهد باید دفاع کرد  [2010 Nov] 
*کابوس نئوفاشیسم، ناسیونال مهدویسم  [2010 Aug] 
*دکترین شوک یا فاشیسم اقتصادی میلتون فریدمن (۱)  [2010 Aug] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها (۱۰)  [2010 Jul] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها (۹)  [2010 Jul] 
*نظریه‌پرداز دکترین شوک و اقتصاد فاشیستی و راز ظهور یک زبان شناس (۴) اکبر گنجی از قلم طلایی کرملین تا جایزه بنیاد فریدمن [2010 Jun] 
*نظریه‌پرداز دکترین شوک و اقتصاد فاشیستی و راز ظهور یک زبان شناس (۳)  [2010 Jun] 
*جایزه‌ی نظریه‌پرداز دکترین شوک و اقتصاد فاشیستی و راز ظهور یک زبان شناس (2) اکبر گنجی از قلم طلایی کرملین تا جایزه بنیاد فریدمن  [2010 May] 
*جایزه‌ی نظریه‌پرداز دکترین شوک و اقتصاد فاشیستی و راز ظهور یک زبان شناس (۱) اکبر گنجی از قلم طلایی کرملین تا جایزه بنیاد فریدمن [2010 May] 
*نان و خون نه!‌ نان و گل سرخ!  [2010 May] 
*ضرورت سازمان‌یابی شوراهای بیکاران  [2010 Apr] 
*منافات حقوق بشر با حقوق انسان  [2010 Apr] 
*پیمان شوم و «روحانیت کمپرادور»  [2010 Mar] 
*تعیین حداقل دستمزد،‌ چالش شديد کار و سرمایه  [2010 Mar] 
*پیامی بر پیکر علی کروبی، با امضا کبود ومُهر ولایت  [2010 Feb] 
*برای کار ، نان و آزادی  [2010 Feb] 
*بودجه بحرانی و بحران زای حکومت نظامی ۸۹  [2010 Feb] 
*یاد سازمانده اعتصابات و جنبش شورایی نفتگران گرامی‌باد  [2010 Feb] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها  [2010 Jan] 
*همصدایی هراسناکان قیام  [2010 Jan] 
*طبقه کارگر ایران، در سالی که گذشت  [2010 Jan] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها  [2009 Dec] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها(۷)  [2009 Dec] 
*۱۶ آذر، پیوستار اعتراض‌ و جنبش در پیوند  [2009 Dec] 
*قطعنامه چهارم شوراى حكام آژانس بين‌المللى انرژى اتمى و روانپریشی الیگارش‌مهدویون  [2009 Dec] 
*بحران حاکم و حاکمیت بحران   [2009 Nov] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها (۶)  [2009 Nov] 
*هدف فوری و استقلال طبقاتی کارگران  [2009 Nov] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها (۵)  [2009 Oct] 
*نشست وین گام دیگری در مرداب مشروعیت بخشی   [2009 Oct] 
*انرژی هسته‌ای، چماق ارتجاعی!  [2009 Oct] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها (۴)  [2009 Oct] 
*پیرامون شعارها  [2009 Sep] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها (۳)  [2009 Sep] 
*«سبد» سرکوب و راه‌کار حاکمیت کودتا  [2009 Sep] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها (۲)  [2009 Aug] 
*«نه زیستن، ‌نه مرگ»، «دوزخ روی زمین» و گزمه‌گان دوزخ  [2009 Aug] 
*خیزش همه‌گانی و ستیز الیگارش‌ها  [2009 Aug] 
*شکاف مرگ آور و کودتای باندهای حکومتی در برابر قیام حکومت شوندگان   [2009 Jun] 
*انتخاب متجاوز  [2009 May] 
*ایدئولوژی کشتار و تروریسم در غزه  [2009 Jan] 
*طرح موازی یک موضوع یا پنهان‌داشتن منبع و مرجع اشاره‌ای‌ به مقاله‌ «باور به معاد: ایمان به شکنجه» و کتاب «دوزخ روی زمین» [2008 Dec] 
*آسیب‌شناسی «هشدار» زرافشان  [2008 Nov] 
*محمود درویش قلب بیدار فلسطین   [2008 Aug] 
*این امیرحسین فطانت همان شکارچی دانشیان و گلسرخی‌ست؟  [2008 Jan]