بحران فراگیر سرمایه نقد اقتصاد سرمایهداری (۱۰)
عباس منصوران
«ما واپسینکسانی خواهیم بود که انکار کنیم
سرمایه تضادهایی را در بردارد.
در عوض، هدف ما بسط و رشد کامل آنهاست.»
کارل مارکس، گروند ریسه
بحران در دو سوی اطلس
بحران در دو سوی اطلس اقتصاد مالی، اقتصادی در ماهیت تضادآفرین و اکنون با غلبهای اعتباری است. در این اقتصاد، دیگر پولی در میان نیست، آنچه جاری ست، رقمی مجازی است بدون پشتوانه، که در کسری از ثانیه، ارزش سرمایه ی سوداگر چندین برابر و یا آنکه «پودر» میشود. همین مجاز که فلاکت و سیه روزی میلیونها انسان را مجاز می شمارد. در این اقتصاد، بحران بانکها، بحران مالی، بحران در اقیانوس سرمایه، خیزاب به این سوی و آن سوی اطلس است که گرداب و گردباد میآفریند. در اروپا، یونان، ایرلند، پرتغال، و اسپانیا برای ور شکستگی ردیف شدهاند. ایتالیا در پشت سر به لرزه در افتاده است. دراین برهه از بحران مزمن و دورانی سرمایهداری، اکنون، کشورها و دولت ها ورشکست میشوند و نه تنها شرکتها. کشتی دولت ها واژگون و تالاب سرمایه به گرداب کوبیده میشود. در آمریکای شمالی، در کشورهای پیرامونی، نمونهی قحطی، بیکاری سراسری در برخی جاها افزون بر ۵۰ درصد در میدانهای کار، ارتش ذخیرهاند که برای بازگشت به کار، هرگز برای بیشترشان، بازگشتی در میان نیست. شاید که جنگ جهانی دیگری برای مصرفشان باید.
گویا در این برههی بحرانی، همهی راهها به آلمان ختم میشود حتی از آن سوی اطلس، آمریکا نیز به آلمان چشم دوخته است. با آغاز اعلام پول واحد اتحادیه اروپا، یک یورو، برابر با یک دلار بود؛ اکنون یک یورو برابر با یک و نیم دلاراست؛ یعنی یک اروپایی نسبت به یک آمریکایی در آمریکای شمالی، پنجاه درصد ساعت کار کمتر و همان میزان حقوق و یا مزدی را میگیرد که یک آمریکایی با دو برابر کار وی. اقتصاد آلمان به هزینهی سوخت و ساز جان و تن ارزش آفرین نیروی کار، نزدیک به۷۵ درصد صادراتی است و ارز میگیرد، در حالیکه فرانسه نزدیک به ۳۰ درصد و با اقتصادی بیشتر کشاروزی و صادرات خدماتی و سلاح. در اسپانیا این اقتصاد، بیشتر کشاورزی، گردشگری است با هزینهای بسیار گران و قابل رقابت. آلمان بدهی خارجی کمی دارد و ذخایر و پشتوانهای اعتباری سترگ. دولت آلمان در این بحران سخت بدهیها، به اهرم فشار بر همپیمانان خود در اروپا روی آورده است. آنگلا مرکل برای برون رفت از این بحران، سیاست روی آوری به ترمزهایی را اعلام کرده است. بازار مالی، راه دیگری میخواهد و شخصاً دستور جلوگیری از سوداگری بازار سهام (به روش فروش اعتباری کوتاه مدت سهام بانک ها در بورس فرانکفورت) را صادر کرده است. فیلیپ روسلر، وزیر اقتصاد آلمان پیشنهاد برپایی شورای ثبات اقتصادی تازه در اروپا - شورایی که در شرایط اضطراری و هنگام وخامت اقتصادی در یک کشور، برپا میشود - را پیش روی گذارده است. شورایی که بر کارکرد یکایک کشورهای عضو، نه تنها مدیریت بلکه دخالت فوری داشته باشد. «برای نمونه مجازاتهایی به هنگام اعطای وامهای میلیاردی اتحادیهی اروپا.»[ [2]]
پرسش این است، آیا یورو قابل نجات است؟
برخی از خبرگان سرمایه، پاسخ اشان آری است. آری! اگر سیاست مالی با سیاست پولی یکی شود. یورو ده سال پیش، به جنگ دلار رفت تا جانشین دلار شود یا دستکم ارزی دو قطبی که دست بالا را داشته باشد. در ناتوانی و افت قدرت دلار، اما بازیگر نوینی وارد شد- یوآن از چین! اینک یورو ناچار است قطب یوآن را جان پناه بگیرد. اختلاف نظر بین بازار و سیاستمداران سرمایه نخبهگانی سیاسی سرمایه در آلمان به دولت آلمان پیشنهاد میکنند که برای رهایی یونان از ورشکستگی و آنارشیسم و سرانجام انقلاب در اروپا و در واقع برای نجات دولتها، ۵۰ درصد از وامهای یونان بخشوده شود یا دستکم آرام، آرام، ده در صد ده درصد، شاید که این موج ویرانگر، فروکش کند. جورج سوروس، سوداگری که در دهه نود (1990) کمر پوند و روبل را شکست، میگوید بگذار این کشور آویزان شده بیفتد. اکنون که سرمایه جهانی بحران آفریده، خود نیز در تکاپوی حل آن و برون رفت از بن بست، باید هزینه بپردازد. به باور این سوداگر پیر: کشورهای آویزان شده و بحران زده، باید جدا شوند و گرنه تمامی اروپا با خود به گرداب خواهد برد. بنا به معیار جاری اقتصادی (و نیز بنا به پیمان ماستریخت)، هر کشور برای دریافت وام دولتی (sovereign debt) ، تا سه درصد میزان کل تولید ناخالص ملی میتواند وام گیرد؛ یونان ۱۱۰ درصد تولید ناخالص ملی خود وام گرفت. این خود مراکز مالی مشاور در آمریکا بودند که با دریافت درصد کلانی از یونان، سند جعلی تنظیم کردند تا بیلان اقتصادی و کارکرد سالانه مالی یونان را به گونهای جلوه دهند تا وام ستانی و گرفتن تسهیلات از اتحادیه اروپا و صندوق جهانی پول را آسان سازند. با کشف این جعل بود که آشکار شد یونان هرگز توان بازپرداخت وام ها را ندارد.
دو شیوه برای حفظ نظام حاکمیت سرمایه
- یک سیاست متمرکز مالی و سیاسی.
راه حل سومی برای سرمایه در میان نیست. کارگزاران مالی از کارگزاران سیاسی در دولت سرمایه میخواهند که راه حلی برای بحران در پیش گیرند. بحران سازان، خود در بحران گرفتارند. کارگزاران سیاسی باید نظم مالی (رگلاسیون) را تنظیم کنند. برای سیاستمداران این خودمشکل زا و بحران آفرین خواهد بود. کارگزاران مالی از سوی بازار پیشبرد سیاست ها و تنظیم سیاستهای مالی را از سیاست مداران میخواهند و از سوی دیگر، سیاسمتداران نگران- نگرانان آینده نگر- تنظیم مالی دیگری را قانونی میشناسند. بحران سرمایه با آتش سرمایه مالی شعله ور شد، بحران آفرید و بحران شکاف افکن، و اینک جهان در خطر بی ثباتی سیاسی است. پارادوکسی که خود به بحرانی چاره ناپذیر تبدیل شده است. از نگاه منطقی و «اخلاقی»، بحرانزایان، باید خود، چاره ساز آن بحران باشند، اما از نظر عملی خود بحران سازان نمیتوانند بحران زدا باشند.
۱- رگولاسیون یعنی کنترل و نظارت ابزارسرمایه مالی. این راهکار را، دولت میخواهد و بازار زیر بار نمی رود.
۲- همکاری و همراهی دولتهای سرمایهداری در رگولاسیون یکسان و همخوان.
۳- واکنش های زنجیره ای «رادیکال آزاد» نهادها و سرمایههای مالی در جهان را باید مهار کرد- چیزی که در عمل مهار ناپذیر است.
۴- ابزارهای نوین اقتصاد مالی، آنارشی در نابسامانی است و خود یک نهاد «خودسر» است.
۵- سرمایههای مالی باید مهار شوند. سرمایهداران مالی نمی گذارند.
۶- پیشنهاد فرانسه برای سه قطبی شدن ارز، یوآن را به بازار جهانی و گشودن بازارچین و اروپا اتحاد دو ارز- نجات یورو به یاری یوآن...
۷- سرمایه یا «رادیکال آزاد» در دست سرمایهداران بزرگ و دارندگان «هج فوندها» برای سودآوری بیشتر، دولتها را به چالش می کشند.
۸- نخبهگان سیاسی نظام کاپیتالیسم در دستگاه اجرایی سرمایه (دولت) باید سرمایهها را به سامان وادارند و تنشها را مهار کنند تا برای مناسبات مستبدانهی حاکم و برای امپراتوری سرمایه، پیآمدهای اجتماعی تهدید آفرینی در پی نداشته باشند. نخبهگان اما خود کارگزارانی هستند که بر «شن خانه » دارند.
جورج سوروس کیست؟
سوروس (جورج شوارتز) از خانوادهی یهودی مهاجری از بوداپستِ مجارستان به آمریکا میباشد که اینک به یکی از جنجالیترین سوداگران و میدان داران سرمایه جهانی در آمده است. سوروس در سپتامبر سال ۱۹۹۲ به هنگامی که افزون بر ده ميليارد دلار ارز بريتانيا را پيش فروش کرد و پس از خريد دوباره از بانک انگلستان با بهایی کمتر، به سودی هنگفت دست يافت. با کاهش ارزش پوند، افزون بر يک ميليارد و صد ميليون دلار سود برد و به آٔدمی شهرت یافت که بانک انگستان را به زانو درآورده است. او بنیانگذار تز «جامعه باز» و شیفته پوپر و نیز گاهی منتقد وی است. بنیاد مالی و سیاسی وی، در بیش از ۲۹ کشور جهان با بهره گیری از نگاه فلسفی پوپر، در توهم یافتن راه سوم «نه سرمایهداری، نه سوسیالیسم» است! سوروس به گفته خود «فیلسوفی ناکام ولی سوداگری کامیاب» است. در پی در افتادن با مارگارت تاچر در بریتانیا (سال ۱۹۹۳)، در سال 1998 روسیه را به فلاکت نشانید و حتا کشوری هماننند سوئد را از دم تیغ گذرانید. به باور وی و دیگر سردمداران بازار بورس و سرمایه مالی، پس از اخراج یونان، برای رونق باید پول یونان را بی ارزش ساخت، تا با شوکی مرگ آور بتواند اگر چیزی برای صادرات داشته باشد، صادرکند.
به باور وی و دیگر همفکرانش،نه تنها یونان باید از دامن اروپا، زدوده شود، که دیگر کشورهای همانند یونان باید کنار گذارده شوند. تنها هفت کشور بسنده است- آلمان، انگلستان، فرانسه، هلند، سوید، بلژیک و فنلاند. تا ایالات متحده اروپا، ایالات نامتحده اروپا شود و خیزش کارگران را بار دیگر بر فراز قاره واپس زنند. اینک، دولت یونان، دولت بانکها، دولت دست نشاندهی استعمار نو در استعمار بانکها است. اگر اسپانیا بیرون رانده شود و به پزو بازگشت، پزو ناتوان، تورم کهشکانی و دولت و حکومت سرمایه فرومی پاشد و هرج و مرج و شورش و سرانجام انقلاب فراگیر میشود. فرانسه نزدیکترین همسایه این شورش و خیزش خواهد بود و قاره اروپا ، «بهار عربی» را در میدانهای خویش میزبان خواهد بود.
«... فلک ها را چو منديلی به دست خويش درپيچد
چراغ لايزالي را چو قنديلی درآويزد
چو شيری سوی جنگ آيد، دل او چون نهنگ آيد
بجز خود هيچ نگذارد و با خود نيز بستيزد
چو هفصد پردهی دل را به نور خود بدراند
ز عرشش اين صدا آيد، بناميزد! بناميزد!
چو او از هفتمين دريا به کوه قاف روی آرد
از آن دريا چه گوهرها کنار خاک در ريزد»[[3]]
تجویزها و تضادها
جورج سوروس، با بسیج ده ها تن از پرفسورهای اقتصاددان و دیگر ورزیده ترین کارشناسان اقتصادی و مالی به سان یکی از بزرگترین بازیگران بازار مالی در جستجوی نظام اقتصادی جدید یا « راه سوم» است که نه سرمایه داری باشد ونه سوسیالیسم! با اطمینان می توان گفت که سوروس به دنبال هر نظام نوین اقتصادی باشد، قطعاً در پی نظام اقتصاد توحیدی بنی صدر و قسط و اقتصاد «مال خمینی» نیست که بیشتر به هذیان و یاوه شبیه است تا نظام اقتصادی برپایه قسط اسلامی! اسلامی که مالکیت خصوصی را ارج می نهد و در آغوش کاپیتالیسم،الیگارشی هولناکی را به حاکمیت نشانیده با این سخنان چه کار! عدالت اقتصادیاشان همان عدالت اجتماعی حاکم درایران است!
دانشمندان اجیر شده سوروس اکنون مدتی است در سالن ها نشسته اند تا روزی همانند ارشمیدس برهنه به کوچه درآیند و فریاد یافتم یافتم سر دهند! به این کشف دست یابند و به باور او برای نجات اتحادیه اروپا و یورو یونان، باید آرام آرام کنار گذارده شود. بازار (مارکت) سرمایه مالی، بازار بورس واوراق قرضه، سرمایههای تولیدی ووو با کارگزاران سیاسی، هریک دیگری را متهم میسازد. اختلاف نظر آنان، اختلاف در روش راه برون رفت از بحران است و چگونگی حفظ نظام بردگی پسا مدرن. مرکلها راه حل خود را دارند و سوروسها چیز دیگری دیکته میکنند. بانکداران، نمیدانند که جنبش و شورش گرسنگان کل نظام جهانی سرمایه را به گرداب فروپاشی میکشاند. مرکلها، از جنبشهای اعتراضی میهراسند. کارگزاران سیاسی سرمایه، با کارگزاران بازار سرمایه در برابر بحران، درمانده ماندهاند. چتر نجات، برای تمامی سرنشینان این بالن در حال سقوط موجود نیست. تنها چند نفر میتوانند نجات یابند، بقیه را باید بدون چتر رها کرد. "سیگمار گبریل" دبیر حزب سوسیال دموکرات آلمان در گفتگو با "راینیشن پست" گفت: حکومت مرکل دیگر قابل قبول و قابل تحمل نیست. این حکومت در جریان یکی از بزرگترین بحرانهای مالی دههّای اخیر کاملاُ بدون برنامه عمل کرده است. این حکومت ظاهرا به حکومتی تبدیل شده است که دیگر نمیتواند به صورت گروهی کار کند. این شرایط برای آلمان و اروپا بد است.» به پیشنهاد صدراعظم آلمان و رئیس جمهوری فرانسه، آنگلا مرکل و نیکلای سارکوزی ایجاد نوعی “دولت اقتصادی واقعی” یا نهاد اقتصادی، فراگیر در منطقۀ پولی یورو، میتواند نجات واحد پولی یورو از بحران کنونی آن را فراهم آورد.[ [4]] کارآیی آرام بخش، در چنین بازار خود کامهای، ناشدنیاست. اقتصاد بدون پول، پول بدون اقتصاد است. «کِرِدیت»، یا اعتبارمالی بی اعتباری پول است و اعتبارهای مجازی، از یک سوی پول پارو میکند و از یک سوی سونامی ویرانگر از اقیانوس سرمایه به پیرامون خویش و درهم کوبیدن زمین و زمان و انسان. ناشدنی است، زیرا که هر روز و هر ساعت صدها هزار نخبهگان اقتصادی در پی یافتن ابزارهای جدیدی برای این اسپیکولاسیون و بورس مالی هستند. روز ۲ سپتامبر ۲۰۱۱ در یک مسابقه فوتبال بین مجارستان و سوئد، ارزش و هزینهي مسابقه ده میلیونکرون سوئد بود، اما اسپیکولاسیون یا شرط بندی روی این بازی معمولی به یک میلیارد کرون یعنی صد برابر رسید. این یک مورد بی اهمیت و ناچیزی است در برابر بازارهای مالی جهان. به همین سیاق است که صندوق جهانی پول و بانک اروپا به یونان وامی پذیرا شد، که صدها برابر، تنها میلیاردها یورو به صورت سی دی اس[5] و غیره به صورت مجازی در بازار مالی به گردش در آمد.
در آمریکای شمالی، و اروپای مرکزی بیم شورش میرود ونه تنها بیم شورش که شعلههای شورش در بریتانیا، این قلب تپنده اقتصاد اروپا را تا آستانه حکومت نظامی کشانید. در کشورهای پیرامونی خیزش های سراسری، دولتهای مستبد را به زیر می کشانند. در اسراییل موج اعتراضی صدها هزار نفره، با شعار نان و کار و مسکن جهانیان را به شگفتی واداشته است. هر مستبد خونریز هولآور، اینک موشوار به سوراخ های زیر زمینی پناه میآورد، کاخ ها و اتاق خوابشان زیر پای پابرهنگان است. قذافیها حتی مجال جمع آوری آلبوم عکس هایش با خانم رایس، وزیر امور خارجه بوش که «ملکه آفریقایش» نامیده بود و دیگر روابطش را نمییابد. عایشه دخترقذافی در فرار به سوی الجزایر در حالی که با «شمشیر اسلام» و «شمشیر عرب» و دیگر برادرانش که هر یک فرمانده لشگر و ارتشی بودند، به ناچار در خیابان زایمان می کند، تا یک لحظه تجربهی میلیون ها انسان اسیر را ببیند. قحطی در آفریقا میلیونها انسان را به کام مرگ کشانیده است؛ بیکاری میانگین افزون بر۵۰ درصدی در جهان و مرگ و میر و بیماریهای پاندمیک این مناسبات بر جهان سایه شوم افکنده است.
در یونان، که با این همه جنجال رسانه ای و فشار مرگ آور صندوق جهانی پول و بانک اروپا، سرانجام تنها وام یک ماهه برای پرداخت حقوق وهزینه دولت وعده داده شد، اینک دولت مجری سیاست بانکها، دولت نواستعمار سرمایه مالی اجازهی پیشبرد سیاستهای سرمایه را یافته است. کشور به گرو ستانده میشود. فنلاند برای پرداخت دومیلیاردی و سهم خود به سان وام با بهره به یونان، نخستین کشور ونخستین باری است که در جهان و تاریخ سرمایه در غرب، همانند عهد قاجار و وثیقه گیری انگلیس و روس در عهد قاجار، وثیقه قابل تبدیل به احسن می خواهد. یونان باید بخشی از سرزمین و منابع طبیعی و سرمایهای خود را به گرو بگذارد تا به مالکیت فنلاند در آید. دولتها برای جبران بهره و بدهیها، باید همچنان بودجههای جاری و پیمانهای اجتماعی جاری صدها ساله بین «دولت و ملت» را برهم زند و بازستاند. ریاضت اقتصادی بر گرده تودهها، خصوصی سازی و فروش منابع وسرچشمه های مالی، اقتصادی، طبیعی و زیرساختها حتی، بخش ناچیزی است که به خزانهی بانکها و جبران کاهش میانگین سود سرمایهداران واریز میشود. فشار عظیم برگرده طبقه کارگر و لایهای پایینی. دولت لاغر و کم و هزینه تا بهره و وام ها را ماه به ماه بازپرداخت کند.
با پیشبرد پیشنهاد سوروسها، یورو از اسپانیا و یونان خارج می شود، سرمایههای بزرگ دوباره وارد میشوند و مراکز و آنچه قابل به پول است را خریداری میکند. فاشیسم زاده می شود. یا جنگ و ویرانی و فلاکت، یا انقلاب و لغو حاکیمت بحران، لغو علتالعلل بحران، لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید. بحران سرمایه مالی آنتی تز سرمایه ارزش افزای تولید از نظر دیالکتیکی به مرحله آنتا گونیستی رسیدهاند. تضاد بین سیاست مالی و سیاست پولی تضادی بین این دو نهاد بازار و دولت درآمده است. در یونان و اسپانیا... آلمان میگوید اورو به سکته قلبی افتاده است. یونان نشان داد و تضاد بین بانکداران اصلی و بانکداران اروپا و بخش دیگری از سرمایه داران کشورهای پیرامونیتر (خرده بانکها) اوج گرفته است. در اینجا همه این زیانها و ورشکستگیها، باید از گردهی نیروی کار و حکومکت شوندگان و بازنشستگان و توانخواهان و بیماران و بی سرپرستان جبران شود. ریاضت اقتصادی، یعنی مرگ از گرسنگی، بیکاری و پذیرش مرگ دستجمعی. اصل رقابت بین اتحادیه اروپا (اورو در برابر دلار) تبدیل شدن به قدرت دوم اقتصادی جهان بود. این رقابت با زایش سرمایهداری، در قاره اروپا و آمریکا، همواره، پنهان و آشکار، سرکش و زیر خاکستر، جاری بوده است. جنگ جهانی،نخست و دوم و پیش از آنها در چهرهی ناپلئون بناپارت و لویی بناپارت در سال ۱۷۶۵ و بیسمارک از آلمان در سال۱۸۷۱ در هجوم به فرانسه و درهم کوبیدن کمون پاریس و قتل عام کارگران و کموناردهای بینالملل درپاریس قهرمان. تضادهای اورو درآغاز، خوش بینانه به همراه تضادهای دیگر بین کشورها سرپوش گذاشتند. اینک این سرپوش، گشوده شده است و انفجاری سخت با ترکشهایی بر سر روی ساکنین زمین. بحران، این انفجار را شلیک داده است و اتحادیه اروپا به اروپای نامتحد گراییده است. اروپای بزرگ رویایی، اکنون اتحادیهی بحرانی کوچک، به آنتاگونیسم رسیده است. پرچمی صلح آمیز بر روی تانکهای سیاست پولی به اهتزاز درآمده، اما در خزانههای شلیک و گلولهها پنهانند.
ادامـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه دارد
حلقه استکهلم
عباس منصوران- پنجم سپتامبر۲۰۱۱ a.mansouran@gmail.com
[1]بخشهای۴-۱ این نوشتار از جمله در سایتهای زیر بازتاب یافتهاند(با پوزش از دستاندر کاران سایتهای دیگری که از بازتاب این نوشتار از سوی آنها بی خبریم) :
سایتهای http://www.pezhvakeiran.com/page1.php?id=28834, www.communshoura.com, http://www.gozareshgar.com/10.html?&tx_ttnews[tt_news]=11727&tx_ttnews[backPid]=23&cHash=f258e91d6f, http://www.ofros.com/maghale/mansoran_bohran.htm, http://www.tipf.info/bohrane,sakhtare,sarmaei.
دویچه وله، رادیو فارسی ۱۰ اوت ۲۰۱۱[2]
مولانای بلخی فرزانه، دیوان شمس تبریزی.[3]
[4] http://persian.euronews.net/2011/08/16/sarkozy-merkel-urge-closer-euro-economic-governance/
[5] به نوشتار شماره ۸ و ۹ نگاه شود.
منبع:پژواک ایران