وقتی که تو باشی
ثریا پاستور
وقتی که تو باشی
شادی و خنده
درب خانه ام را
می کوبد و
غم و اندوه , پر می کشد
از وجودم
وقتی که با نگاهت
می نشینی بر نگاهم
عشق و نور را
می پاشی
بر در و دیوار قلبم و
زندگی ام را
لبریز می کنی
از صفای درونت
همیشه بمان
نگاهت را
بر من بباران
تا مست شوم
تا در آغوش نگاهت
بیاسایم دمی
کام گیرم
جان بگیرم
غرق لذت شوم
با تو چنان همدمی
همیشه بمان
تا گلدان عمرم
سیراب شود
از هستی زلالت
از گرمی وجودت
باورم کن
وقتی که تو باشی
شادی و خنده
درب خانه ام را
می کوبد
منبع:پژواک ایران