نامزدی پ. مهرکوهی در انتخابات ریاست جمهوری اسلامی
پ. مهرکوهی
امروز آگاهی یافتیم که روز شنبه و در واپسین ساعت و زمان قشقرق نام نویسی ی نامزدان انتخابات رییس جمهوری، پ. مهرکوهی هم خود را به همراه دوستانش آقایان «سمنو پور»، «شله زرد زاده» و «بیخیال» به تهران رسانیده و در ستاد نام نویسی ی وزرات کشور حاضر شده و ثبت نام کرده است. گزارشگر شبکه ی کشک می گوید: خروج پ. مهرکوهی و همراهانش از وزرات کشور همزمان با ورود اکبر شاه و یاران وی شد. در این هنگام بود که آقای بیخیال گویا به نشانه ی ارجگذاری، پیروزی، دوستی و چاقسلامتی انگشت شست اش را برای اکبرشاه برافراشت. ولی این کنش دوستانه ی آقای بیخیال از سوی اکبر شاه و همراهان بد فهمیده شد و تنشی میان آقایان «ابو تریالدر»، از محافظان اکبر شاه، و آقای بیخیال پیش آمد که با پادر میانی ی «سمنو پور» و سپس پ. مهرکوهی فروکش کرد و خوشبختانه موضوع رسانه ای نشد. پ. مهرکوهی در باره ی سوء تفاهم پیش آمده به یکی از شاهدان که گزارشگر شبکه ی «شیلا و مینا» از آب در آمد گفت که همراهان او به دلیل غربت نشینی ی چهل ساله و همنشینی با بیگانان برخی از رفتارهای آنان را نادانسته پذیرفته اند. این یک مسأله ی طبیعی است که در همه ی جهان پیش می آید. برای نمونه می شود گمان برد که برخی از همراهان اکبر شاه مغول زاده نباشند ولی به دلیل هم نشینی ی طولانی با اکبر شاه خوی غارتگری یی که ما از گذشته ی مغولان می شناسم و از میراث های ارجمند ِ پدران اکبر شاه است در آقایان رخنه کرده باشد. در آن صورت جای شگفتی نیست اگر این دوستان در جذب ِ سنت حسنه ی غارتگری چنان خُبره شوند که بخواهند روی دست استاد خود بزنند و مایه ی رشک میهن فروش ترین و مردمفروش ترین و مافیایی ترین مردم جهان شوند. دیگر آن که برخی از ایرانیان امروزه فیلشان به یاد سرزمین داغ ِ حجاز پیش از اسلام افتاده است و دم از دوران جاهلی می زنند. گویی این ما ایرانیان بودیم که دختران خود را زنده به گور می کردیم و اینان آمدند تا ما را از آن زشتکاری باز دارند. وی افزود با همه ی این ها، همه ی ما انقلابی هستیم و انشاءالله انفلابی خواهیم ماند. او گفت که وی کمتر از دیگران انقلابی نبوده و نیست، اگر چه نشانه ی چاقسلامتی ی وی و دوستان اش بد فهمیده شود و آن را به حساب غربزده گی ی وی بگذارند. پ. مهرکوهی افزود آن جه امروز رخ داد مرا برای شرکت در انتخابات آهنگمندتر ساخت. زیرا دوست من، آقای بیخیال، انگشت و دست دوستی به سوی اکبر شاه دراز کرد و شایسته ی اکبر شاه، که همه ی دندان هایش در جهان سیاست ریخته و به چین و ماچین هم سفر کرده است، نبود با آن همه خبره گی سیاسی که از وی انتظار می رفت چنین ساده دست برادری ما را پس بزند! مهرکوهی گفت در آستانه ی انقلاب او و دوستانش همه گی دوست داشتند به جرگه ی انقلابی ها به پیوندند. در آن هنگام وی و همرزمان اش همه ی کوشش خود را برای رسیدن به پاریس به کار بردند تا شاید آنان هم چون برخی کسان دیگر بتوانند به کاروان ِ نیرومند «غارتگر پس از این» بپیوندند ولی این کار به دو دلیل انجام نگرفت. نخست آن که او و همراهان در آن هنگام در کشور آرژانتین به سر می بردند و در آن جا کار می کردند و آن کشور در چنان بحرانی به سر می برُد که ایشان ناچار بودند برای خرید یک بلیت هواپیما به پاریس بیش از دو سال کار و پس انداز نمایند. «از سوی دیگر آقایان بنی صدر و ابراهیم یزدی و دیگر دوستان چنان دولا پهلو روی سفره ی انقلاب و قدرت افتاده بودند که ما مطمئن شدیم در صورت ِ رفتنمان به پاریس و پیوستن به موج انقلاب چیزی بیش از آن انگشتی که امروز سوءتفاهم آفرین شد به ما نخواهد رسید. سفره ی نعمتی افتاده بود و برخی بر سر آن نشسته بودند. کیست که دوست داشته باشد از سر ِ سفره برخیزد و جایش را به دیگران به دهد؟ آدم ِ حسابی و فهمیده و پراگماتیک هنگامی که دیگر جا برای خوردن، چاپیدن و باد و پف کردن ِ بیشتر نداشته باشد آنفدر سر سفره می نشیند تا فرزندان و دور و وری ها برسند. من به این که آقای اکبر شاه و فرزندان و گماشتگان اش از برکت انقلاب پروار شدند رشک نمی برم. حتا از این که گرگزاده گانی مانند احمدی نژاد چنان دزدیدند که دیگر واژه گان ِ دزد و غارتگر هم بی معنی و چم شده اند ناراحت نیستم. ولی امیدوارم که شورای نگهبان در برخورد با نامزدها گزینشی برخورد نکرده و به نیروهای تازه نفس و تازه از راه رسیده هم میدان بدهند. خوشبختانه این کار در پهنه ی اقتصادی انجام گرفته است و شما امروزه در پای پیمان نامه های کلان اقتصادی به نام هایی برخورد می کنید که برایتان در نگاه نخست ناباورانه می آید. در بخور بخور های امروزه هم رسوفیل های شناخته شده دست در دیگ شده اند و هم آنانی که زمانی دفترچه ی سرخ مائو کتاب ِ دینی و مناجات نامه اشان بود، آقایانی که شب ها پیش از تیمم در صفحه های کتاب «مسائل لنینپسم» ِ دایی ژزف امکان نداشت به همسر اشان دست بزنند. امروزه به همه ی این ها در حوضه ی اقتصاد فرصت داده شده که حسابی برای خودشان برقصند. امید است که این رقص به پهنه ی سیاست هم کشیده شود. من همان گونه که در نشست مادرید هم گفتم تنها راه پیشرفت ِ کشور ما را در برنامه ای می دانم که در برابر مردم نهاده ام. شعار من «گردش و دانش» است. این آن چیزی که مردم می خواهند و من آمده ام تا رقص را بر سر سفره ی مردم بیاورم
منبع:پژواک ایران