PEZHVAKEIRAN.COM ای آرش، مگذار تا برایشان امید شوی!
 

ای آرش، مگذار تا برایشان امید شوی!
شیوا آذرنوش

«یگانه نقطه شروع برای رسیدن به یک سرنوشت محترمانه تر، خودِ انسان ها هستند.» واتسلاو هاول
 
شاید برای نوشتن این چند خط کمی دیر باشد. تا ساعاتی دیگر رأی ها به صندوق ها ریخته خواهند شد و دفتر انتخابات ریاست جمهوری دوره چهاردهم بسته می شود گرچه فصلی جدید از قصه ی رنج و ناامیدی مردم سرزمینم آغاز می گردد. در این چند روز هیاهوی انتخابات مجالی برای اندیشیدن به دیگر موضوعات باقی نگذاشت. رویداد غیر منتظره اول، تایید صلاحیت مسعود پزشکیان برای ورود به رقابتهای انتخاباتی بود که امید اصلاح طلبان را برای حضور مجدد در هسته قدرت موجب شد. اما شمارش آرا، شگفتی بزرگ‌تری را نمایان کرد: عدم مشارکت ۶۰ درصدی افراد واجد شرایطِ شرکت در انتخابات بعنوان نقطه ی ممتاز این کنش گری جمعی ( البته اگر بتوان به آمار حکومت اعتماد کرد). بایکوت گسترده صندوق های رأی توسط مردم چنان آشفتگی و هراسی در دل حکومت انداخت که پس از چند روز سکوت، بالاترین مقام سیاسی برای نخستین بار در طی سال‌های رهبری ناچار به اعتراف به « غلط بودن پیش بینی ها» و « کمتر از حد توقع بودن میزان مشارکت» گشت. واکنش دفاعی مهره های اصلاح طلب حکومت در برابر این کنش سیاسی جامعه، شروع بازی دوگانه ی بد و بدتر میان دو کاندیدا بود که با هراس افکنی از روی کار آمدن جلیلی و ترغیب مردم برای بازپس گیری «ایران» همراه با وعده های فریبنده و البته ناشدنی به اوج خود رسیده است. 
گویی اپوزیسیون نظام در حال مبارزه با جریان طرفدار جلیلی است تا ایران را به دروازه های تمدن بزرگ برساند و معجزه وار به فلاکت و رنج ملت پایان دهد. شعارهای ایران گرایی، آزادی، رها شدن از انزوا، بازگرداندن غرور ملی، گشایش اقتصادی و سیاسی و … از هر سو بگوش می رسد گویا در آستانه ی انقلابی دیگر هستیم تا دیو بیرون رود و فرشته درآید. آیا این اولین فرصت برای اصلاح طلبان در بدست گرفتن قدرت بوده تا از حقوق پایمال شده ی ملت دفاع نمایند؟ با دادن وعده هایی که تحقق آنها بطور اساسی از اختیار رییس جمهور خارج است، فضای جامعه را آکنده از دلخوشی های بی پایه و اساس نموده اند. می کوشند مردم را سردرگم نمایند و به آنها بقبولانند که این آخرین فرصت برای نجات ایران است و در صورت عدم مشارکت، مردم سزاوار و مسئول هر فلاکتی هستند که پیش آید. 
مایه ی تاسف است که ظاهرا این تهدیدها و ترغیب ها بر بخشی از جامعه حتی ایرانیان خارج از کشور موثر بوده و آنها را دودل نموده است.
تصمیم به شرکت یا عدم شرکت در انتخابات پانزدهم تیرماه یک مسئله ی شخصی است. بویژه برای مردم رنج دیده و گرفتار داخل کشور نمی توان تعیین تکلیف کرد چرا که سال‌ها فشار اقتصادی و روانی و نیز ناامیدی از اپوزیسیون خارج از کشور شاید آستانه ی تحمل شان را پایین آورده و برای نجات به هر فرصت ممکن متوسل می شوند. شرکت در این انتخابات را به دو دلیلِ کلیِ منطقی و اخلاقی نادرست می دانم. 
براساس منطق و عقل، ریاست جمهور در حکومت اسلامی یک مقام تشریفاتی است و براساس قانون اساسی بسیاری از اختیارات در دست رهبری است. رئیس جمهور کارآمدی لازم را برای احقاق حقوق مردم دارا نمی باشد. ریاست جمهوری در معنا مقامی بی اعتبار است که از انقلاب به این سو هر دوره ناتوانی اش در برآوردن خواست های مردم بیشتر آشکار شده. مشارکت در انتخابات حتی به صورت محدود،  ابزار و امکاناتی در اختیار قشری از جامعه برای ایجاد توازن بیشتر و بهتر با هسته ی قدرت قرار نمی دهد. قانون اساسی جمهوری اسلامی این فرصت را به رئیس جمهور نمی دهد و پزشکیان نیز اهل ایستادن در برابر خواست رهبری نیست. پس حتی با انتخاب پزشکیان مردم چهار سال دیگر درگیر وعده ها و سرانجام ناامیدی خواهند شد. نظام سیاسی اجازه ی تحولات را نمی دهد. وقتی ۳۷ میلیون رای نداده اند باید به دنبال تقویت و ادامه ی این ایستادگی بود چرا که مشارکت بالا در مرحله ی دوم به معنای مشروعیت بخشی به نظام و پایمال کردن دستاورد قبلی است. دستاوردی که رهبری را ناچار به اعتراف به شکست کرد. عدم مشارکت شاید منجر به برآمدن جلیلی از صندوق انتخابات گردد ولی واقع بینانه که نگاه کنیم چه فرقی بین جلیلی است با ادامه ریاست جمهوری رئیسی اگر زنده بود؟ عدم رأی دهی مردم باعث ترس در دل حاکمیت و بی اعتباری آن می شود. حتی نیروهای داخل حاکمیت بتدریج دچار ریزش خواهند شد. صدای مردم باید به بلندترین شکلش شنیده شود. پوسته پوسیده ی حکومت در تلاش برای بازیابی خود است اگر این فرصت را با مشروعیت بخشی به آن دهیم، پوسته ی بازسازی شده با قدرت بیشتری به مملکت و مردم آسیب می زند و نسل دیگری قربانی می شوند. مشارکت در انتخابات فقط باعث تجدید حیات حکومت می شود. البته منطقی که بنگریم آینده در هر دو سوی انتخاب ناروشن است چه پزشکیان انتخاب شود چه جلیلی. ولی اصل، نشان دادن قدرت و پایداری در تصمیم گیری است که ملت با صدای بلند «نه» را فریاد بزنند. هیچ حاکمیتی نمی تواند بدون رضایت مردم، کشور را مطابق میلش اداره کند. اصرار رهبری و دیگر حکومتی‌ ها به شرکت مردم برای رأی دادن برای این است که بحران را احساس کرده اند. حتی اجازه ی حضور پزشکیان برای این بود که به اهمیت آرای مردم پی برده اند. 
از بُعد اخلاقی موضوع همان بس که به جوانان پر پر شده و خونهای ریخته شده بیندیشیم. به چشمان زیبای جوانان که با بی رحمی نشانه گرفته شد و دنیای تیره ی آنان را تاریک‌تر نمود. 
به مادران و پدران داغدیده که فرزندان بیگناهشان زیر ضربات باتون یا با گلوله ی جنگی کشته شدند فقط برای اینکه آزادی و حق زندگی را فریاد زدند. به دخترانی که پیکر بی دفاع آنها مورد تعرض و خشونت قرار گرفت. به آنهایی که حکومت کشت و گفت مرگ خود خواسته بوده.
به خواهش خانواده های داغدیده برای حمایت از خواسته ی عزیزان پر پر شده شان و عدم مشارکت در انتخابات نمایشی. 
 
به «آنها که گفتند نه»
                    
جولای ۲۰۲۴ 
 
 
*این جمله ای است برگرفته از نمایشنامه ی رواییِ « آرش» نوشته بهرام بیضایی.
۱۳ تیر ماه مصادف با جشن تیرگان و روز بزرگداشت آرش کمانگیر بود که بخاطر همزمانی تقریبی با انتخابات ۱۵ تیرماه آنرا برای تیترمقاله انتخاب کردم.
 
 
*«آن ها که گفتند نه» نام فیلمی مستند به کارگردانی نیما سروستانی است که به اعدام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ می پردازد. آقای ایرج مصداقی یکی از شخصیت های فیلم مستند فوق است. 

منبع:پژواک ایران