PEZHVAKEIRAN.COM محمد مختاری: ما نیاز به «تمرین مدارا» داریم.
 

محمد مختاری: ما نیاز به «تمرین مدارا» داریم.
احد قربانی دهناری

اگر محمد مختاری را به قتل نمی‌رسید، اول اردیبهشت امسال او ۸۰ ساله می‌شد. یاد او و اندیشه‌های او می‌کنیم.
محمد مختاری (۱۳۷۷ - ۱۳۲۱ ه. خ) شاعر، نویسنده، مترجم و منتقد، در ماجرای موسوم به "قتل‌های زنجیره‌ای" به قتل رسید. محمد مختاری در کتاب «تمرین مدارا» تاکید می کند که آزادی، عدالت و دموکراسی فقط یک واقعیت حقوقی، اقتصادی و سیاسی نیستند، بلکه پیش از همۀ اینها فرایند و زایندۀ فرهنگ خاص خودشانند. او در کتاب «چشم مرکب» می نویسد: "انقلاب ذات ما را عریان کرد." و درکتاب های «تمرین مدارا»، «انسان در شعر معاصر» و «چشم مرکب» این "ذات" یعنی فرهنگ استبدادی، فرهنگ "شبان رمگی" یا «فرهنگ بی چرا» را با دیدی ژرف، نکته سنج و بدیع بررسی و نقد می‌کند.
مختاری در آثارش نشان می دهد در فرهنگ، ما نیاز به «تمرین مدارا» داریم. چرا که ما تاب تحمل مخالف خود را نداریم. اگر کسی با ما مخالفت می کند، به جای بررسی و نقد نظراتش، خود او را نقد و نفی می کنیم. مدارا در فرهنگ ما نهادینه نشده است. نتیجه اینکه به جای درک حضور دیگری و مدارا که پایه و بنیاد فرهنگ دموکراتیک هستند، با حذف دیگری یا ستیزه با دیگری مواجه هستیم.
مختاری استدلال می کند که فرهنگ ما «بی‌چرا» است. ما عادت به پرسیدن یا پرسیده‌شدن و به طور کل، توانایی شک داشتن به خودمان را نداریم. در عرصۀ سیاسی حق پرسیدن از مردم ما همیشه صلب شده است. زیرا شاه یا رهبر گویا دارای توانایی فرابشری بوده اند، جواب همۀ سوالات را می دانسته اند و برای حفظ قدرتشان مانع دخالت جامعه در امر حکومت و تعیین سرنوشت خود می شده اند. حتی در خانواده نیز پدر، شوهر یا به هرحال بزرگتری بوده است که به قول کانت[1] نقش قیم[2] دیگر اعضای خانواده را بازی می کرده و به جای آن ها می اندیشیده و طبعاً تصمیم می گرفته است. در چنین فرهنگی است که حتی حق بنیادین هر انسان برای فکر کردن، تشخیص دادن و انتخاب آزادانۀ او نفی می شده است و متأسفانه همچنان نفی می شود. در این فرهنگ انسان ها برابر نیستند، بلکه یکی به دلایلی بر دیگری برتری دارد. رابطه آن ها رابطه ای نابرابر و تبعیض آمیز است. این جور روابط به رابطۀ ارباب و بنده می ماند. یکی حرف می زند و دیگری گوش می دهد. یکی فرمان می دهد و دیگری اطاعت می کند. فرهنگ "شبان رمگی" نیز در برخورد ما با انسان های دیگر نمایان می شود. "قیم گرایی" و "پدرسالاری" عناصر اصلی چنین فرهنگی هستند. میل به سلطه بر دیگری اساس و بنیاد "ساختار استبدادی ذهن" است. ستم فرهنگی بر زنان، اقلیت های ملی و مذهبی نیز فرایند همین ساختار استبدادی ذهن است که نمی خواهد دیگری که با او متفاوت است و منافع متفاوتی دارد را به رسمیت بشناسد. انگار انسان ها نقش رمه را بازی می کنند و شاه و رهبر و قیم نیز نقش شبان را دارند و گمان می‌کنند رمه را به راه درست هدایت می کنند.
مختاری در کتاب «تمرین مدارا» برای آسان‌تر کردن بازخوانی فرهنگ، مجموعه ای از ضرب‌المثل های ما یا نمونه هایی از ادبیات کهن ما را جمع آوری کرده که بخشی از آن ها فرهنگ پدرسالاری، مردسالاری، بیگانه‌ستیزی و یا انفعال در فرهنگ ما را نمایان می سازند.
در مقالۀ «بازخوانی فرهنگ»، مختاری می نویسد که فرهنگ یک پدیده  تاریخی است که از پیشنیان به ما به ارث می رسد. فرهنگ از ناخودآگاه جامعه برمی آید و هم در آن ریشه می دواند. فرهنگ همیشه متغیر است و در دوران مختلف تاریخی با تغییرات اجتماعی دگرگون می شود. این تغییرات همیشه به معنای پیشرفت فرهنگی نبوده و در مواردی حتی کاملاَ برعکس هم بوده است.
ما نمی توانیم بدون مدارا و درک حضور دیگری به آزادی، دموکراسی و عدالت برسیم. مدارا یا به زبان غربی "تلرانس (tolerance)" در برابر فرهنگ استبدادی قرار می گیرد. و با آن درمی افتد. و این درافتادن یا مقابلۀ  فرهنگی باید از درون خودمان و در خانۀ خودمان شروع بشود. به همین دلیل مبارزۀ فرهنگی برای آزادی و برابری شاید بسیار طولانی تر و سخت تر از گونه های دیگر مبارزه باشد.
محمد مختاری در مقالۀ « بازخوانی فرهنگ»  ضمن تاکید بر این‌که "بازخوانی فرهنگ یکی از ضرورت‌های دوران ما است" می‌گوید:
بازخوانی فرهنگ از دوره‌ی انقلاب ضرورت اساسی و همه جانبه یافت. زیرا انقلاب به هر حال ذات ما را عریان کرد. ما را واداشت به دیدن و دریافتن این که چه بوده‌ایم و نمی دانسته‌ایم. با انقلاب شروع کرده‌ایم به داوری درباره‌ی بازدارندگی خویش، و فاصله گرفتن... به هر حال با انقلاب دریافته‌ایم که با یک نظام دیرینه‌ی تاریخی – فرهنگی رو به روییم که عین ساخت ذهنی و معرفتی و نظام درونی ما است. درون و بیرون ما عرصه‌ی یک حضور فرهنگی است. این هر دو مثل یک متن واحدند که تجزیه ناپذیرند... چه بسا در بیرون می‌کوشیده‌ایم با فرهنگی دیگر رابطه گیریم، اما در درون، باز بر همان اساس قدیم، یا روش‌ها و گرایش‌های همساز با اساس قدیم، عمل کرده‌ایم. چه بسا مبارزان سیاسی و منتقدان تفکر و اخلاق و معنویت، شاعران و نویسندگان و اندیشمندان که به رغم تضاد با وجوه بازدارنده کهن، و نفی نظری آن ها، خود در عمل باز صدای همان وجوه بازدارنده می شده اند و می شوند... بازخوانی فرهنگ هم چنان که تمرین انتقاد است، تمرین مدارا نیز هست. گسترش ذهنیت انتقادی و افزایش تحمل در برابر اندیشه ها و عقاید دیگران، دو روی یک سکه اند. هر دو نیز کارکرد جامعه مدنی اند که چشم انداز امروزی شان نهادی شدن حقوق و آزادی های دموکراتیک است.
اگر انتقاد از " دیگری" مستلزم مدارا با " دیگری" است، نقد "خویش" مبتنی بر تأمل در "خویش" است. درک نارسایی ها و دشواری ها، عارضه ها و بازدارندگی های فرهنگی ما، مداراییِ دردناک می طلبد. به این اعتبار بازخوانی فرهنگ، گفت و شنیدی با سُنت خویش است یعنی گفت و شنید یکی از اجزای این فرهنگ با اجزای دیگر آن است. گفت و شنید با خویش، روی دیگر گفت و شنید با دیگری است. این دو، هم در گرو نهادینه شدن مدارایند، و هم زمینه و عملی برای این نهادینه شدن اند. گفت و شنید یک رابطه است. و دو سوی رابطه، در نقد نظر، مکمل و تصحیح کنندة همند. زیرا برقرار ماندن رابطه، در گرو تفاهم در تفاوت، و مدارا در اختلاف ها است از این رو اساس گفت و شنید بر امکان درک حضور دیگری استوار است، درک حضور دیگری نیز مبتنی بر درک و پذیرش حق و شأنِ برابر اندیشگی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... برای دیگری است.
مختاری نشان می دهد که مدارا با تمکین تفاوت دارد. مدارا درک و به رسمیت شناختن حضور دیگری است. اما تمکین نوعی همکاری با دیگری است. مدارا که بنیاد فرهنگ دموکراسی است، بر این حقیقت استوار است که انسان ها اساساً با یکدیگر متفاوت هستند و این تفاوت باید به رسمیت شناخته بشود. از سوی دیگر اما دولت های تمامیت گرا این تفاوت ها را به رسمیت نمی شناسند و از این طریق منافی تکثر و تفاوت انسان ها هستند.
مدارا یک مفهوم منفعل و یک طرفه نیست، بلکه فرایندی از تفکر انتقادی است. تفکر انتقادی در همه چیز شک می کند و خدا، پیغمبر و شاه و رهبر را به باد پرسش می گیرد. تفکر انتقادی بنیاد تجددگرایی (مدرنیته) است. نگاه انتقادی یک آموزۀ مدرن است و مدارا فرایند چنین آموزه ای است. کسی که به خرد انتقادی معتقد است، باید تحمل شنیدن حرف مخالفش را هم داشته باشد.
با شعر او در می یابیم او نه فقط با برهان و استدلال با فرهنگ استبدادی به مبارزه برخاست، بلکه این فضا و فرهنگ را با تمامی وجود خود حس می کند:
جست و جو
دستی به نیمه ی تن خود می کشم
چشم هایم را می مالم
اندامم را به دشواری به یاد می آورم
خَنجی درون حنجره ام لرزشی خفیف به لب هایم می دهد:‏
‏ - نامم چه بود؟
‏ این جا کجاست؟

دستی به دور گردن خود می لغزانم
سیب گلویم را چیزی انگار می خواسته است له کند
‏ له کرده است؟
در کپه ی زباله به دنبال تکه ای آیینه می گردم
چشمم به روی دیواری زنگار بسته می ماند‏
خطی سیاه و محو نگاهم را می خواند:‏
‏ «آغاز کوچه های تنها
‏ و مدخل خیابان های دشوار
‏ تُف کرده است دنیا در این گوشه ی خراب
‏ و شیب فاضلاب های هستی انگار این جا
‏ پایان گرفته است.»‏
باد عبور سال هایی کز این جا گذشته است اندامم را می برد
و سایه ای کرخت و شرجی درست روی سرم افتاده است.‏
سنگینی پیاده رو از رفتن بازم می دارد
می ایستم کنار ساختمانی که نا تمام ویران شده است
خاکستر از ستون های سیمانی
افشانده می شود بر اشیای کپک زده‏
از زیر سقف سوراخی گاهی سایه ای بیرون می خزد
خم می شود به سوی گودالی
که در کَفَش وول می خورند سایه های نمور گوش ماهی ها
دستی به سوی سایه ی دیگر دراز می شود‏
و محو می گردد
در سایه ی بلند جرثقیلی زنگ زده
و حلقه ی طنابی درست روی سرم ایستاده است.‏
در انقباظ ناگهانی
‏ دردی کشیده می گذرد از تشنج خون
انگار چشم هایم
آن جا به روی سیم خاردار پرتاب شده است

نیمی از این تن ‏
‏ اکنون آشناست.‏
نیم دگر ‏
‏ آن سایه ی شکست است که دوران انحلالش
‏ پایان گرفته است.‏
تنها نیاز تاریکی را به خاطر می آورم
مثل پوستی هنوز بر استخوان کشیده شده ست و
چهره اش در نیمی از چهره ی زمین
‏ گم گشته است
تا آدمی تنزل یابد به ناگزیرترین شکل خویش و ‏
‏ نیم سایه ی گرسنگی تنش را چون کسوف دایم بپوشاند
‏ و هر زمان که چشمانش فروافتد
‏ بر نیمِ آفتابی ذهنش
‏ چشم بندی بر تلالو خونش ببندند
‏ سرنگونش آویزند
‏ در چاه های شقاوت:‏
‏ حس کبود غار که تنهامان نگذاشته است از سایه ای
‏ به سایه و چاهی به چاه و ‏
‏ ریشه های ظلمت را گره زده ست به گیسوانمان
‏-«گیسوی کیست این که به زنگار می زند؟
و زسیم خاردار
آویخته است؟»‏
‏ گام ها از پی هم می رسند
‏ تخت کبود و قوس درد که تودر تو فرود می آید پرشتاب و ‏
‏ کلاف عصب را برش می زند
‏ در کف پا و ‏
‏ زیر چشم بند فرو می رود.‏
‏ خون و لعاب دندان های هم را حس می کنیم از کهنه پاره ای
‏ خشکیده
‏ که راه های صدا را نوبت به نوبت در دهان هر یکمان بسته
است و جیغ ها بر می گردد
تا سرازیر شود به درون
آماس می کند روح و تاول بزرگ می ترکد در خون و ادرار
از نیمسایه ای که فرو افتاده است بر خاک
دستی سپید ساق عفن را
می برد و می اندازد و در سطل زباله
گنجشک های سرگردان
دیگر درنگ نمی کنند
بر سیم ها که رمز شقاوت را می برند
و عابران – که اکنون کم کم می بینمشان – می آیند و می روند‏
نه هیچ یک نگاهی می اندازد
نه هیچ یک دماغش را می گیرد
و تکه ای از آفتاب انگار کافی ست تا از هم بپاشند
هم ذاتی عفونت و وحشت که سایه ای یگانه پیدا می کنند
تابوت ها که راه گورستان را ‏
تنها
می پیمایند
و این خیابان دراز که غیبتش را تشییع می کند

‏-«آن نیمه ام کجاست؟
تا من چقدر گورستان باقی است؟»‏
گودال ها چه زود پر شد
از ما که از طناب ها و آمبولانس ها یکدیگر را پایین
می آوردیم
حتی صدای گریه ی هیچ کس را انگار نشنیدم
تا آمدی و ایستادی روزی بر سینه ی بیابانی‏
و از تشنج خونت آوایی برخاست
که یک روز در تنم
پیچیده بود و تاول را
ترکانده بود
آن شب که شهر را از تابوت بیرون کشیدند
گودال دسته جمعی ما را ستاره ها نشان کردند
از زیر دب اکبر یک شب پایین آمدند و رد پایشان
بر خاک ماند.‏
تا خانه ها نشانی مان را پیدا کردند،
به راه افتادند
آمدند
تا رویایشان را پیدا کنند
و بولدوزرها، تانک ها، از برابر سر رسیدند.‏

آن گاه آمدی و ایستادی و از تشنج خونت
خاک از صدای گمشده ی خویش
آگاه شد

دیدم که استخوان هایم
از گوشت تنت گویاتر شده است ‏
و ناله ای که بر می آمد از درونشان
پنهان ترین زوایای سنگ را به سنگ می شناساند.‏
دیدم به روی خاک می لغزد دست هایت
و شکل می گیرد اندامم
خط ها بروز می کند و سایه ها به هم می گرایند.‏

گیسویت از کدام جهت پیچید در گیسوانم
دیدار خاک هیچ پریشانش نکرد
انگار ریشه ای که مددگیرد از ریشه ای
دیدم که بید مجنون می روید می روید
و ریشه در تنم آویخته است.‏
‏-«پس عشق بود؟
گسترده بود نقشه ی میدان مرگ
و عشق بود؟»‏

این واژه را چگونه به خاطر آوردم؟
باید کسی دوباره آن را بر زبان آورده باشد
که اکنون پژواکش را می شنوم.‏
وقتی که آیه های غیبت هر روز در محله ای خوانده می شد
یک روز کودکی که پای طناب ایستاده بود
و گوش ماهی بزرگی را به گوش چسبانده بود
ناگاه سر بر آورد و بی تحاشی چیزی گفت و گریخت.‏
و من هنوز ایستاده بودم
بین تمام جمعیت
پژواک گام هایش را می شنیدم
می شنوم
غوغای استخوان هایش را می شنیدم
می شنوم
انگار آن صدف را بر گوشم نهاده ام‏
می لرزد از طنینش لب هایم
سنگینی زمین گویی در انگشتانم مانده باشد.‏

نزدیک می شود آن نیمه ی گریخته
گیسوی موج برداشته
بر شانه ی خیابان های تباه

هر دم هزار چهره ی مرگ از برابرت برود
و آن که چهره ها را آراسته است
دیدار هم زمان شان را هرگز احساس نکرده باشد‏
آن گاه عشق مهیا شود
تا چهره های غایب را تصدیق کند!‏

این غیبت از حضور من اکنون واقعی تر است
قانون این خیابان
ساده ست
از گوشه های پرت دنیا نیز هر کس می تواند به این زوال بگرود

عشق از کنار این میدان ها چگونه گذشته است؟
وز خاکروبه های روان در جوی های تاریک کدام گوش ماهی را می توان برداشت
که لحن ما را هنوز به یادمان آورد؟
بر می دارم
از روی خاک ساعتی مچی را
که روی صفحه ی چرکش هنوز لکه ای سرخ می زند‏
و هر دوعقربه اش
افتاده است
حتی شماره هاش نیز پاک شده است

برمی دارم
می برم
می آویزم
از گیسوی سپیدی که تاب می خورد
بر سیم خاردار
حس می کنم که انگشتانم به رنگ پستان هایی در آمده است
که بوی شیر از آن ‏
همواره می دمید
و قطره های سپید
پیوسته بر کسوف پوستش می چکید.‏

این ساعت از کدام جهت گشته است؟
معمای هراس فروخورده است
آن سرخی و طراوت لب شور را که از انگشتانت می تراوید.‏
انگشت های شیری
و حلقه های سرخ نامزدی
از تار گیسوانی مهتابی آویختند
از ماه تا زمین موجی شد از صدف های ارغوان
که حلقه حلقه گذر می کردند
تا زاد روز تنهایی را چراغان کنند
داسی فرود آمده بود و صدای خاک را می درود
آن کس که صبح از خانه در می آمد
رویای مردگان را با خود می برد‏
آن کس که شب به خانه در می آمد
رویای مردگان را باز می گرداند
و سرخی از لبان تو شیر از انگشتان من به یغما می رفت
تا هر دو
خاموش شوند
پیراهن سپید عروسان تاریک گردد
و گیسوی جنین به سپیدی گراید...‏
‏-«آغاز کوچه های تنها
و مدخل خیابان های رسوا...»‏
شعری که می وزد از دیوار نوشته
آن نیمه ی دگر را سراغ می دهد

الهام شاعران نفسم را باز می شناساند
بی جانهاده عشق نشان هایش را
تا واژه واژه ردش را بگیرم و تمام دلم را بازجویم
در شهری
که در محاصره‌ی خویش مرگ را یاری کرده است. ‏
 
احد قربانی دهناری
۱ اردیبهشت ۱۴۰۱ - ۲۱ آوریل ۲۰۲۲
 


[1] Immanuel Kant (1724 – 1804)

[2]   Vormund

منبع:پژواک ایران


احد قربانی دهناری

فهرست مطالب احد قربانی دهناری در سایت پژواک ایران 

*بهارانه‌ها (۱)  [2024 Mar] 
*ترفندهای رژیم اسلامی برای به پای صندوق آوردن مردم در انتخابات نمایشی-فرمایشیِ-مهندسی‌شده  [2024 Feb] 
*اعدام ابزار سیاسی حکومت اسلامی برای ایجاد ترس و ارعاب  [2024 Jan] 
*عدم تمرکز قدرت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در ساختار گردانندگی کشور سوئد  [2024 Jan] 
*علل ناتوانی اپوزیسیون در همکاری و سازماندهی جبهه‌ای مشترک برای سرنگونی حکومت اسلامی (آسیب‌شناسی)   [2023 Nov] 
*امکانات و چالش‌های نافرمانی مدنی در ایران  [2023 Aug] 
*حق دفاع مشروع چیست؟  [2023 Aug] 
*آیا تعیین حداقل دستمزد لازم است؟  [2023 Aug] 
*چرا جمهوری اسلامی مخالف پیوستن به کنوانسیون پالرمو است؟   [2023 Jun] 
*اخلاق سیاسی در اپوزیسیون ایران  [2023 May] 
*روز جهانی زنان در ریاضیات به مناسبت زادروز مریم میرزاخانی   [2023 May] 
*چرا جمهوری اسلامی مخالف کنوانسیون پالرمو است؟   [2023 May] 
* حکومت دینی خلفای عباسی (۱۳۲ - ۶۵۶ هـ. ق)  [2023 Apr] 
*حکومت دینی خلفای اموی (۴۱ - ۱۳۲ ه‍.ق)  [2023 Mar] 
*معرفی کتاب « وزن واژه»  [2023 Mar] 
*بهارانه‌ها شادیانه‌های چکامه‌سرایان به مردم و پرچم مبارزه‌ی آنها در برابر قشریون و خودکامگان  (شعرها و ترانه های سرزمین نوروز) [2023 Mar] 
*در آداب و آئین مبارزه ائتلافی  [2023 Mar] 
*فراتر از دروغ و وقاحت: گوبلز باید به شاگردی امیرعبداللهیان بیاید   [2023 Mar] 
*حقوق تضمین‌شده‌ی اقلیت‌های گوناگون در اسناد سازمان ملل متحد برای رفع تبعیض‌ها   [2023 Feb] 
*دوم اسفند روز جهانی زبان مادری را با گسترش امکانات برای آموزش زبان مادری، گرامی بداریم!  [2023 Feb] 
*حکومت دینی خلفای راشدین  [2023 Feb] 
*بودجه ۱۴۰۲ بودجه‌ی سرکوب، جنگ‌طلبی، دروغ‌پراکنی و خرافات‌گستری از سفره‌ی فردستان  [2023 Feb] 
*حکومت دینی محمد در مدینه  [2023 Jan] 
*شکاف امیدبخش در سران حکومت اسلامی  [2023 Jan] 
*معرفی کتاب «توضیح‌المسائل کوچک برای فرودستان» اثر آگوست استریندبری  [2023 Jan] 
*ابزارهایی در جعبه ابزار انقلاب  [2022 Dec] 
*یلدا، آبیاری نهال امید و روشنایی در درازترین شب سال  [2022 Dec] 
*چرا جدایی دین از دولت (سکولاریسم) بهترین گزینه است؟  [2022 Dec] 
*« مرگ بر اصل ولایت فقیه» و همراهی روحانیون بزرگ شیعه با آن  [2022 Dec] 
*خواست‌ها و ویژگی‌های جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی»  [2022 Oct] 
*گذار از جمهوری اسلامی – چگونه؟  [2022 Oct] 
*شاهزاده‌ی عزیز، جنبش مردم ما برای براندازی حکومت اسلامی به رهبری نیاز دارد  [2022 Sep] 
*اسلام و مدرنیته  [2022 Sep] 
*سنجش اعتبار منابع اطلاعات وظیفه‌ی همه‌ی ماست  [2022 Aug] 
*سیمین بهبهانی: در کرامت زن و نکوهش جنگ  [2022 Jul] 
*سوسیال دموکراسی و دولت ِ رفاه همگانی  [2022 Jul] 
*پاسخ به چند شبهه در باره مواضع شورای ملی تصمیم  [2022 Jul] 
*سه بی‌شرمی باور نکردنی در سه سطح  [2022 Jul] 
*ضرورت و شرایط همبستگی ملی نیروهای مبارز برانداز  [2022 Jun] 
*شکل‌گیری اندیشه‌ی ولایت فقیه و فقهای برجسته‌ی مخالف آن  [2022 May] 
*ادامه‌ی جنگ پس از آزادی سرزمین‌های اشغالی جنایت کلان جمهوری اسلامی علیه مردم ایران و عراق [2022 May] 
*نگاهی به خواست‌های گارگران ایران در روز همبستگی جهانی کارگران  [2022 May] 
*نگاهی به درخواست‌های آموزگاران در روز آموزگار  [2022 May] 
* آسیب‌شناسی پراکندگی در جنبش براندازی  [2022 Apr] 
*محمد مختاری: ما نیاز به «تمرین مدارا» داریم.  [2022 Apr] 
*جنگ‌افزارهای هسته‌ای: دلهره دائمی بشریت  [2022 Apr] 
*آرزوها وپیمان‌های سالِ نوخورشیدی  [2022 Mar] 
*بهارانه‌ها  [2022 Mar] 
*خیزش دی‌ماه ۱۳۹۶ – گستره، خواست‌ها و آسیب‌شناسی  [2022 Jan] 
*آرزوها و پیمان‌های سال نوی میلادی  [2021 Dec] 
*انتخابات شیلی: آیا شیلی که مهد نئولیبرالیسم بود، گور آن نیز خواهد شد؟   [2021 Dec] 
*جشن شب یلدا، آبیاری نهال امید، شادی و روشنایی در درازترین شب سال  [2021 Dec] 
*لایحه‌ی بودجه جمهوری اسلامی برای سال ۱۴۰۱  برنامه‌ی اقتصادیی مبهم، ویرانگر، تبلیغی با تمرکز بر نظامی‌گری، رانتخواری و ایدئولوژی سرکوبگر [2021 Dec] 
*اوقاف در حکومت اسلامی و نظام سکولار  [2021 Dec] 
*آرامش دوستدار روشنگر امتناع، ناپرسایی و دینخوئی در اندیشه، کردار و رفتار ما، درگذشت  [2021 Oct] 
*بجای غنی‌سازیِ اورانیوم، آب دریا را شیرین کنید  [2021 Oct] 
*آزادی چگونه نهادینه می‌شود؟  [2021 Sep] 
*واقعیت و ایمان: به مناسبت عزاداری دهه محرم در دوران کرونا  [2021 Aug] 
*مفاهیم سیاسی که همه کنشگران باید به آن بیندیشند  [2021 Jul] 
*جان مبارز گذار از نظام تمامیت‌خواه در خطر است   [2021 Jul] 
*گذار از جمهوری اسلامی - چگونه؟  [2021 Jun] 
*شعر جلاد از موریس اوگدان شاعر امریکائی  [2021 Jun] 
*در استرس و مشغولیات روزمره بچه‌ها را فراموش نکنیم! به مناسبت روز جهانی کودک، اول ژوئن (۱۱ خرداد) [2021 May] 
*چرا نه به جمهوری اسلامی؟   [2021 May] 
*کمربند سبز آمریکا از خمینی تا طالبان: نگاهی به توافقنامه میان آمریکا و گروه طالبان  [2021 May] 
*ضرورت تشکیل جبهه‌ی گسترده‌ی گذار از جمهوری اسلامی و حزبِ سوسیال دموکرات فراگیر  [2021 Mar] 
*آسیب‌شناسی تفرقه‌ی جنبش و مردم ایران   [2021 Feb] 
*آرزوها و پیمان‌های سال نو میلادی  [2020 Dec] 
*شریعت اسلامی، حقوق اساسی و حقوق بشر  [2020 Dec] 
*رسالت جمهوری اسلامی، فلاکت مردم  [2020 Dec] 
*انتخابات ایالات متحده امریکا و جنبش ضد تمامیت‌خواهی ما  [2020 Nov] 
*دورنمای تشکیلاتی جنبش مخالف تمامیت‌خواهی در ایران  [2020 Nov] 
*کتاب «رواداری: مروری بر تسامح، تساهل و مدارا در فرهنگ و ادب ایران» «مغایر ضوابط نشر» تشخیص داده شد.  [2020 Oct] 
*شریعت و حقوق مدنی قانون چیست و چگونه به وجود می آید؟  [2020 Sep] 
* زندگینامه‌ی سیاسی بابک امیرخسروی  [2020 Aug] 
*معرفی کتاب کسوف اثر آرتور کُستلر ترجمه‌ی گلناز غبرایی  [2020 Jun] 
*قاتل رومینا اشرفی تنها پدرش کربلائی رضا نبود  [2020 Jun] 
*قاتل رومینا اشرفی تنها پدرش کربلائی رضا نبود  [2020 Jun] 
*محسن حیدریان تجسم تجربه و پیشگام درس‌گیری مبارزان ایران   [2020 May] 
*کرونا: آنچه روشن شد، آنچه در انتظار ماست، آنچه باید انجام داد  [2020 Apr] 
*نتایج انتخابات نه بزرگ به جمهوری اسلامی و ‌مشروعیت رژیم  [2020 Mar] 
*قیام آبان ۱۳۹۸ ضرورت و فوریت اتحاد نیروها را بازهم برجسته‌تر می‌کند  [2019 Nov] 
*پیاده‌روی اربعین: قدرت‌نمائی خرافات و تحمیق در ‏برابر دانش و آگاهی   [2019 Oct] 
*من نبرد دشوارِ منِ مستقل و آفریننده در فرهنگ فرد‌ستیز   [2019 Oct] 
*سکولاریسم در کشورهای عربی  [2019 Sep] 
*راز ماندگاری عاشورا  [2019 Sep] 
*ضرورت مبرم تفکر مستقل و خودسالاری  [2019 Aug] 
*سرچشمه‌ها و شیوه‌‌های گوناگون تدوین قوانین شرعی ‏اسلامی   [2019 May] 
* برای بهبود اوضاع ایران، منتظر رهبری و رهبران نباشیم!   [2019 May] 
*آیا مامور معذور است؟   [2019 Feb] 
*ما خیلی کارها می‌توانیم بکنیم  [2019 Jan] 
*چهل سالگی انقلاب بهمن: نویدها و عملکردها   [2019 Jan] 
*مبارزه ایرانیان داخل و خارج کشور مکمل یکدیگرند  [2018 Nov] 
*بحران ساختاری ژرف ایران و راه برون‌رفت از آن   [2018 Sep] 
*روز جهانی زن بر زنان زحمتکش و مبارزان برابری زنان و مردان خجسته باد!  [2018 Mar] 
*شعارهای قیام دی ماه ۱۳۹۶ برنامه مبارزه فردا   [2018 Jan] 
*نامه سرگشاده به رزمندگان پرشور خیزش ‏دی ماه ۱۳۹۶‏   [2018 Jan] 
*ترور معنوی، ادامه ترور فیزیکی  [2017 Dec] 
*آیا داعش شکست خورد؟  [2017 Nov] 
*آخرین مرخصی   [2017 Apr] 
*تحریم انتخابات  [2017 Apr] 
*رشد و تکامل من با فرزندانم  [2017 Apr] 
*شادی ستیزی در شیعه و جمهوری اسلامی ایران ابزاری برای تحمیق و تسلط بر توده ها طفلی به نام شادی [2017 Mar] 
*روز جهانی زن بر زنان زحمتکش و مبارزان برابری زنان ‏و مردان خجسته باد!‏  [2017 Mar]