دلایل ورود آشکار ترکیه به باتلاق نظامی
فرهاد فردا
انفجار بمب در شهر سوروچ که بیش از ۳۰ کشته و ۱۰۰ زخمی بر جا گذاشت، و یا کشته شدن ۲ پلیس توسط پ ک ک و حتی کشته شدن یک سرباز ارتش ترکیه در مرز سوریه توسط نیروهای داعش، نه دلیل، بلکه بهانهای بود برای پوشاندن و عملی کردن یک توافق پشت پرده میان حاکمان ترکیه و دولت ایالات متحده آمریکا. اتحاد آمریکا با کردها از ابتدا، به مانند همکاری ترکیه با داعش، مبنایی ابزاری داشت. تمرکز آمریکا بر روی داعش در عراق و نه در سوریه و تقویت همزمان نیروهای کرد سوری از ابتدا به هدف تمکین ترکیه در مقابل طرحهای آمریکا بود. هدف ترکیه نیز از باز گذاشتن دستهای داعش از آغاز، تا آنجا که به کردها مربوط میشود، ضعیف کردن نیروهای کرد در سوریه و در نتیجه آن در ترکیه بود. سیر حوادث اما در جهت طرحهای آمریکا پیش رفت، با این تفاوت که به علت تعلل بیش از حد ترکیه در قبول جایگاه خود در این طرح ها، نیروهای کرد بیش از انتظار ترکیه قوی شدند. این قدرت فقط منوط به خاک سوریه نبود. نیروهای کرد در افکار عمومی غرب و لایههای میانی آن، به مثابه نیروهایی که با داعش مبارزه میکنند، نقشی مثبت یافتند.
با پدیدار شدن "حزب دمکراتیک خلق ها" و موفقیت آن در انتخابات، یک جریان اجتماعی شکل گرفت که بیان تغییر و تحولات دهههای اخیر در بافت اجتماعی ترکیه بود. موفقیت این حزب، طرحهای حزب حاکم برای تداوم اقتدار خود از طریق رای حداکثر در انتخابات را بهم ریخت.
مفاهیم قومی در جوامعی که در آنها تقسیمات طبقاتی و ساختار مدرن تولیدی و اجتماعی بست یافتهاند، برای درک و توضیح جهان هستی مفاهیمی غیر علمی هستند. این مفاهیم به مثابه ایدئولوژی عمل میکنند و بیش از آن که به چشمها قابلیت دیدن حقیقت را بدهند، به مانند مه و تاریکی عمل کرده و مددیار ناآگاهی و کور ذهنی میشوند. در کشورهای پیرامونی که روندی ناهمزمانی یا چند زمانی که در مارکسیسم کلاسیک برای آن از مفهوم "رشد (مرکب) ناموزون" استفاده میشود را طی میکنند، چگونگی ارتباط اینگونه مفاهیم قومی با ساختار طبقاتی و تولیدی-اجتماعی مدرن شکلی پیچیده مییابد. "کردها" به مانند "ترکها" با آهنگی اما کندتر، به "اقشار" و "طبقات" تقسیم شدهاند. شیوه زندگی و روابط اجتماعی آنان بنا بر حسب نیاز و درجه رشد سرمایه، دستخوش تغییر شدهاند. بخشهای انبوهی از کردها در مناطقی زندگی میکنند که سرزمینهای بومی آنان نیست. شهرهای بزرگ تولیدی و یا دارای امکان کسب و درامد، سالها است که به موطن اصلی آنها بدل شده است. بسیاری از آنها برای استفاده از امکانات موجود کاری، تحصیل و رشد موقعیت، بر زبان ترکی به مانند زبان مادری خود مسلط هستند. میان آنان و ترکها آمیزش و روابط خانوادگی ایجاد شده است. این "کردها" در رابطه با "معضل کرد" در ترکیه که معضلی واقعی است، بنا بر جایگاه خود، درکهای مختلف دارند و راهحلهای گوناگونی را تصور میکنند. در طول دهه گذشته در پرتو رشد اقتصادی این روند تسریع شد و بسیاری از آنها به درجات مختلف جذب طبقات متفاوت اجتماعی شدند. بخش اعظم این توده انبوه در شهرهای بزرگ در صفوف کارگران و تهیدستان شهری جای گرفتند. بخشی از آنان به لایههای میانی و رقم ناچیزی نیز به طبقه فوقانی ملحق شدند. این اقشار و طبقات بنا بر جایگاه خود درکی متفاوت از ماشین دولتی حاکم دارند. این تقسیم بندیها بر روی احزاب و کارکرد و اهداف آنان تاثیر میگذارند و اگر احزاب قدیمی با نیازهای آنان مطابقت نداشته باشند، شرایط ایجاد احزاب و تشکلهای جدید را فراهم میکنند. در شهرهای جنوبی و توریستی که امکان رسیدن به ثروت فراهم بود، میتوان کردهای متمول را یافت که حتی موجب حسد بومیان ترک میشوند. این افراد تنها کمک مالی به پ ک ک نمیدهند، بلکه پ ک ک نیز باید به وجود آنان در سیاست خود امکان بیان بدهد.
"حزب دمکراتیک خلقها" کانال ارتباطی بخش عظیمی از لایههای میانی کرد با ساختار سیاسی حاکم و ترکهای هم قشر خود است. بسیاری از آنان در شهرهای عمدتاً کردنشین، عملا از طریق موقعیت خود در شهرداریها و ادارات نقش سر انگشتان ماشین دولتی را عهده دار شدهاند. تعمیق نفوذ این کانال ارتباطی فرا قومی با توجه به قابلیت و هدف ادغام آن در ماشین دولتی در شرایط شکننده سیاسی و جنگی منطقه برای حزب حاکم و نیروهای با نفوذ در "هسته سخت دولت" نقش بازدارنده ایفا میکند و به این دلیل این آزمایش باید متوقف و خنثی شود. نقش این پروژه باید حدالمقدور در انتخابات و فعل و انفعالات پیش رو محدود شود. "شرایط اضطراری" شرایط یکه تازی "هسته سخت دولت" و یا به کار گیری روش و متد آن است. نزدیکی و جذب پشتیبانی نیروهای ناسیونالیست ترک در جامعه و دستگاه دولتی-نظامی برای برقراری "سیستم ریاست جمهوری" و خنثی کردن خطر احتمالی ارتش و ژنرالها با توجه به رشد قدرتشان در شرایط جنگی، به کار گیری شیوه بناپارتیستی "الغا طبقات" به کمک ایجاد جوّ نفاق "ترک" و "کرد" از ملزومات رسیدن به این اهداف است (حزب حاکم بر خلاف تصور من با حزب ماورا راست MHP کابینه تشکیل نداده است، ولی همان روشی را بکار گرفت، که نتیجه یک چنین ائتلافی میتوانست باشد).
حمله به PKK و در نتیجه آن تضعیف "حزب اتحاد دمکراتیک" به معنی آشتی و نزدیکی هر چه بیشتر دو پایه ایدئولوژیی دولت یعنی هوادارن مذهب سنی و ناسیونالیسم ترک میباشد.
ترکیه عجالتا نقش و جایگاهی را که آمریکا در طرحهای خود در رابطه با خاور میانه برای آن کشور تعیین کرده است را پذیرفته است و در این معامله، آمریکا دستهای ترکیه را برای تضعیف PKK در ترکیه و سوریه آزاد گذاشته است. اعلام پذیرش درخواست آمریکا مبنی بر استفاده از خاک ترکیه برای حملات به خاک سوریه و اعلام "جنگ" ترکیه با داعش، فقط بعد از گذشته چند ساعت از جنایت در شهر سوروچ، گواه نقش آمریکا در عملیات نظامی ترکیه بر علیه PKK و نیروهای کرد است.
آمریکا اما هنوز به نیروهای کرد در درگیریهای سوریه و عراق نیازمند است. آمریکا همچنین به تهدید مداوم "خطر کردها" برای تمکین ترکیه نیازمند است. سرکوب تمام عیار PKK و کردها در سوریه، نیمه دولت اقلیم کردستان را دچار مشکلات جدی میکند و همزمان به معنی اقتدار دولت شیعه عراق و نزدیکی نیمه دولت اقلیم کردستان به دولت رقیب یعنی ایران است. این موضوع به هیچ وجه به سود ترکیه نیست.
سرعت چرخش ترکیه چه در رابطه با دادن امکانات به آمریکا در خاک خود، چه در رابطه با درگیری با داعش و چه در رابطه با بیپایه کردن "روند مذاکرات صلح" با PKK تنها ریشه در نکات طرح شده در بالا ندارد، نتیجه روند مذاکرات میان آمریکا و ایران، نیز یکی از دلایل مهم در تصمیمات دولت ترکیه است: ترکیه حفظ و تقویت نقش خود در منطقه در مقابل ایران را تنها از طریق دیپلماسی و اقتصادی ناکافی میداند و در این رابطه استفاده از ابزار نظامی و تشدید همکاری هرچه بیشتر با آمریکا را حیاتی میبیند.
دلیل دیگر در تغییراتی است که مربوط به نقش آتی روسیه در سوریه است. این البته فقط فرضیهای بیش نیست: اگر آمریکا "منافع" روسیه در اوکراین را حداقل در شرایط فعلی پذیرفته باشد و از پذیرش اوکراین در ناتو صرف نظر کند و کریدوری را در شرق اوکراین برای روسیه در نظر گرفته باشد، این احتمال وجود دارد که روسیه از حفاظت اسد دست کشد. آیا این موضوع ترکیه را بر آن داشت تا برای تغییرات در راه، جایگاه خود را تنظیم کند و قبل از هر تغییری در رابطه با سرنوشت اسد، تا حد ممکن نیروهای کرد را تضعیف کند و به عنوان عضوی از "نیروهای ائتلافی" علیه داعش در تقسیم غنائم در تحولات آینده منطقه دخیل شود؟
موضوع دیگر وجود بحثی است که در محافل بالای اروپا در جریان است که به شکل تفسیر در رسانهها بیان میشود، برای ایجاد "یک شورای همیاری" در منطقه که در آن ایران و عربستان نقش کلیدی بازی خواهند کرد، این طرح تحت سرپرستی اروپا که تاریخا در منطقه حساسیت برانگیز است، انجام نگیرد، بلکه با شرکت فعال چین و ژاپن و کره به نیابت از اروپا رهبری شود. این طرح شامل همکاریهای درازمدت اقتصادی کشورهای منطقه، تشکیل یک دولت جایگزین در سوریه که در آن هم منافع ایران و هم منافع عربستان و متحدانش در نظر گرفته شود (چیزی شبیه OECD) میباشد.
دخالت سیاسی چین در منطقه، آخرین چیزی است که آمریکا خواهان آن است، آیا این احتمال که تحت چنین شرایطی و قبل از شکلگیری چنین بحثی، آمریکا برای تحکیم نقش خود هرچه بیشتر به نیروهای کرد، میدان خواهد داد، با توجه به این که در سوریه بجز رژیم اسد و نیروهای کرد، نیروی سکولار دیگر وجود ندارد. آیا این دورنما موجب ترغیب ترکیه برای این ریسک بزرگ بود؟
بیشک ورود ترکیه به باتلاق درگیریهای سوریه، نقطه عطفی در سرنوشت ترکیه و منطقه است. بحران نظام سرمایه داری، تقسیم مجدد جهان را در دستور کار نظامهای امپریالیستی قرار داده است. کشورها و قدرتهای ریز و درشت منطقه، اسیر در منطق کور دستگاه دولت ملی، در این تقسیم خونبار، ناگریز به اجرا نقش پادو و گماشته میباشند. بدون خیزش طبقه کارگر جهانی ، منطقه و جهان را سرنوشتی هولناک در انتظار است.
فرهاد فردا
۲۰۱۵/۰۷/۲۵
* در باره نفوذ داعش در شهرهای ترکیه و احتمال پاکستانیزه شدن ترکیه قبلاً به کرّات پرداختهام و در اینجا تکرار آن را ضروری نمیبینم.
منبع:پژواک ایران