نامهای سپیتاک و مگابرن در تاریخ ماد دیاکونوف و ایران باستان پیرنیا
جواد مفرد کهلان
در تاریخ ماد به نقل از کتسیاس گفته شده است که آستیاگ دو نواده دختری به نامهای مهابرن و سپیتاک از دختر خود آمی تیدا و سپیتمه (داماد و ولیعهد آستیاگ) داشت. آستیاگ بعد از شکست از کوروش در همدان پنهان شده بود ولی چون برای دستگیری وی این دو نوادگانش مورد شکنجه قرار گرفتند. برای آزادی ایشان خود را تسلیم نمود. چون حرف "گ" در روسی جایگزین "ه" هم می باشد لذا کریم کشاورز هیئت نادرست مهابرن به خطا به جای مگابرن آورده است. حسن پیرنیا در تاریخ "ایران باستان" این دو نام را به درستی به دو صورت اسپیتاک (سپیتاک) و مگابرن آورده و جایی این مگابرن را در مقام حاکم گرگان برادر کورش و جایی دیگر پسر خوانده کورش به شمار آورده است. هر دو عنوان انتسابی درست بوده اند. چون کوروش بعد از قتل سپیتمه همسر پیر وی آمی تیدا مادر مگابرن و سپیتاک را به عنوان همسر یا مادر به دربار خود برد از این جاست که کورش نواده و داماد آستیاگ به شمار رفته است. کتسیاس میگوید که کورش بعد از بردن آمیتیدا به دربار پسران وی مگابرن و سپیتاک را به حکومت نواحی گرگان و دربیکان بلخ انتصاب نمود. هرتسفلد ایرانشناس معروف آلمانی به درستی سپیتاک پسر سپیتمه را همان زرتشت سپیتمان حاکم بلخ شمرده است. چون نام زرتشت سپیتمان ترکیبی از نوع اضافه بنوت دارد. یعنی زرتشت پسر سپیتمه که وی نیز از سوی کتسیاس (راویان کتاب او اوزبیوس، کورگیوس و اُروسیوس) حاکم بلخ به شمار رفته است. در برخی از روایات منقول از کتاب پرسیکای کتسیاس به جای نام زرتشت مغ، اوخسیارتس (هوخشثرته، یعنی فرمانروای خوب) بکار رفته است که مسلماً این یکی لقب وی بوده است.
در خبر خارس میتیلنی رئیس تشریفات دربار اسکندر در ایران نامها یا القاب این دو برادر ویشتاسپ و زریادر ذکر شده اند و گفته شده است که از آدونیس و آفرودیت آسمانی زاده شده بودند. ویشتاسپ در ماد سفلی حکومت میکرد و زریادر در ماد کوچک و اران تا دروازه دربند. این زریادر با هوتس (آتوسا دختر کورش) ازدواج نمود. در اساطیر اوستایی نیز نام این دو برادر به صورت ویشتاسپ و زریر (حاکم آذربایجان و اران به نشانی رود دائیتی/ارس) منعکس گردیده است. خبر خارس میتیلنی حاوی اخبار پیش از انتقال حکومت ایشان به پیش دربیکان بلخ و ناحیه گرگان است. نامهای زریادر (دارای تن زرین) و زریر (زرین مو) به وضوح یاد آور نام زرتشت (زرت-ائشت= دارای کالبد زرین) می باشند.
القاب دیگر سپیتاک همانا بردیه (تنومند) و گائوماته (دانای سرودهای دینی) می باشد. چون بسیار جالب است که گزنفون و کتسیاس بردیه را درست همانند سپیتاک زرتشت، حاکم سمت آذربایجان و ارمنستان و حاکم بلخ معرفی نموده اند. در واقع کورش سوای این داماد و پسرخوانده/ برادرخوانده، پسری حقیقی هم به نام وه یزداته بردیه هم داشته است که حاکم نیمه شرقی امپراطوری هخامنشی به شمار می رفته است که اولی به نیابت از همین بردیه و کمبوجیه (هنگام سفر جنگی وی به مصر) حکمرانی می نموده است. این هر دو بردیه در واقعه کودتای داریوش کشته شدند.
در شاهنامه فردوسی از دو برادر فریدون (دوست منش= هخامنشی، منظور کورش هخامنشی) به نامهای کتایون (کتایه، بزرگ خانه) و برمایون (برمایه، تنومند) یاد گردیده است که علیه حکومت برادرشان توطئه ناموفقی می نمایند. از این دو برادر (در واقع برادر خوانده) همانا مگابرن ویشتاسپ (تیگران خبر موسی خورنی) و سپیتاک بردیه (گائوماته زرتشت) مراد می باشند.
در اوستا و شاهنامه مگابرن ویشتاسپ با رقیب وی یعنی ویشتاسپ هخامنشی (حاکم پارت پدر داریوش) مشتبه شده و یکی به شمار رفته است. همینطور سپنداته (اسفندیار) که بنا به کتسیاس لقبی بر گائوماته بردیه بوده، در شاهنامه و کتب پهلوی و اوستا به صورت نام اصلی داریوش (قاتل گائوماته بردیه) متجلی شده است.
چرا کیقباد همان دایائوکو نخستین فرمانروای ماد است؟
1- کی قباد سرسلسله پادشاهی خاندانی است که اعضاء آن شش تن بوده اند:کی قباد،کی اپیوه، کی کاوس (پادشاه سرزمین چشمه ها)، فرود-سیاوش، کی خسرو،آژیدهاک-آخروره. بعلاوه اعضاء فرعی خانواده که لهراسب و پسرش ویشتاسپ (گشتاسپ) بوده اند. متقابلاً اعضاء خاندان پادشاهان ماد عبارت بوده اند از شش تن به اسامی دایائوکو،اوپیته-اوپیس، خشثریته پادشاه کاشان (سرزمین چشمه ها)، فرائورت، کیاخسار (هوخشتره) و آستیاگ (آژیدهاک خبر موسی خورنی) و اعضاء فرعی که عبارت از سپیتمه جمشید و پسرش مگابرن ویشتاسپ بوده اند.
2- حامیان کی قباد ویتیریسا و اوزو (زو) بوده اند. حامیان دایائوکو، رؤسای اول پادشاه اورارتو و ایرانزو پادشاه ماننا بوده اند.
چرا کی کاوس همان خشثریته سومین پادشاه ماد است؟
1- پدر کی کاوس (پادشاه سرزمین چشمه ها) یعنی اپیوه با چهار پسر خویش از سوی سرزمین فرمانروایی ویتیریسا با جنگ و گریز به سوی سرزمین ری و سرزمین کاشان (=محل چشمه) آمده بود.
متقابلاً منابع آشوری میگویند اوپیته (اوپیس) که از سوی پدرش دایائوکو ابتدا نزد رؤسا پادشاه اورارتویی گروگان بود بعد با چهار پسر خویش به دره قزل اوزن آمد ولی چون آنجا را نا امن یافت به سوی سرزمین پارتاکی (سرزمین کنار چشمه ها) روی آورد.
2- کی کاوس در سمت کوه ارزیفیه (کوه عقاب/ کرکس) با دیوان (آشوریان) به نبرد پرداخت و با عقابانش (منظور مردم سمت کوه ارزیفیه) از بالای البرز به شهر آمل نزول کرد و در آنجا در محاصره دیوان (آشوریان) قرار گرفت. متقابلاً خشثریته در سمت کوه کرکس کاشان به نبرد با اسرحدون پادشاه آشوری بر خاست و چون یارای مقاومت در خود ندید از بالای البرز به شهر آمل مازندران گریخت. وی در عهد آشور بانيپال سپاهیان آشوری را که به سرداری شانابوشو در تعقیب وی به شهر آمل مازندران آمده بودند به یاری آترادات پیشوای آماردان شکست داده و تار و مار نمود و ایران مادی بعد از این واقعه (هفتخوان رستم، گرشاسپ، آترادات) برای نخستین بار در تاریخ مستقل شد.
3- پسر و جانشین کی کاوس یعنی فرود-سیاوش در هجوم تورانیان به رهبری افراسیاب (پر آسیب) در شهر گنجک سیاوش کشته شد. متقابلاً فرائورت جانشین و پسر خشثریته در هجوم غافلگریانه مادیای اسکیتی در شهر گنجه اران به قتل رسید.
چرا کیخسرو همان کی آخسارو (هوخشتره) است؟
1- کی خسرو، ائورو ساره را در سمت جنگل سفید به قتل می رساند. متقابلاً ساراک پادشاه آشور بر اثر ترس از کی آخسارو (هوخشتره) در هنگام محاصره شدن نینوا و تسخیر آن خود را به درون شعله کاخهای خویش می اندازد.
2- کیخسرو، دژ بهمن (به مان=خانه خوب) مقر دیوان را در سمت اردبیل (=شهر ثروت) ویران میکند و به سلطه ایشان خاتمه میدهد. متقابلاً کی آخسارو شهر نینوا (=شهر برکت و نعمت) را کشتار و آن را تبدیل به ویرانه می نماید.
3- کی خسرو بتکده کنار دریاچه چیچست را ویران می نماید. متقابلاً کی آخسارو شهر اورارتویی رؤسا در شمال دریاچه چیچست (خرابه های بسطام حالیه) را ویران می نماید.
4- کی خسرو، با یک شبیخون افراسیاب تورانی (سکایی پر آسیب) قاتل پدر خویش سیاوش(فرود) را در کنار دریاچه چیچست دستگیر و به قتل می رساند. متقابلاً کی آخسارو، قاتل پدر خویش فرائورت یعنی مادیای اسکیتی را در کنار دریاچه اورمیه غافلگیر کرده و به قتل می رساند.
5- صورت اصلی نام کی خسرو همان کی آخسارو (پادشاه نیرومند) است؛ نه چنانکه تصور شده است آن مأخوذ از لقب اوستایی هئوسروهً بوده باشد که به معنی نیکنام است.
منبع:پژواک ایران