کهن ترین همنوازی جهان در ایران یا کارگاه جام سازان عیلامی
جواد مفرد کهلان
دیدن مطلبی جالب و به ظاهر افتخار آمیز و تحسین انگیزی تحت عنوان کهن ترین همنوازی جهان در کاوشهای چغامیش خوزستان در برخی تارنگارهای ایرانی مرا وادار به مراجعه به کتاب دنیای گمشده عیلام تألیف والترهینتس، ترجمه فیروز فیروزنیا نمود ولی نتیجه از نظر اینجانب دگرگونه از آب در آمد. چون دو عکس شماره 10 و 15 کتاب اشکال مشابهه این تصویر را به وضوح مربوط به سازندگان ظروف سفالی و شیشه ای نشان میدهند که والتر هینتس به صراحت در مورد کارگاه سفال و ظروف بودن آنها سخن رانده است و لذا این تصویر جالب نیز بی شک مربوط به همان سفالکاران کارگاه سفالگری است. شکل شماره 11 با تعداد 5 کارگر و ترتیب و تقسیم کار در کارگاه صرفاً تفاوت جزئی با تصویر مورد بحث دارد. دو دسته ظرف شیشه ای یا سفالی در دستان یکی از تصاویر را به اشتباه دو شیپور تصور نموده اند. شخص نشسته مقابل او به وضوح دارد با دستگاه چرخان زیر دستش گل آماده شکل میدهد که در نزد باستانشناسان با طبل اشتباه شده است. و دو خانم (لااقل یک خانم) پشت سر وی دارند ظروف سفالی خام در کوره کارگاه جا سازی کرده و می پزند. شخص بالایی نیز از تصویر مشابهش در شکل 11معلوم میگردد که در حال جا سازی ظروف سفالی پخته است. مسلم به نظر میرسد شکل چنگ مانند بزرگ که وی با دستانش نگهداشته است وسیله ناودانی شکل سبکی با نرده چوبی است که گل سیال بیرون کارگاه از بالا بدان هدایت میشده است. برآمدگی انتهای پایینی شکل چنگ مانند هم گواه جمع شدن موادی است که از سمت بالا بدان ارسال شده است. جالب است اکنون نیز سفالگران سنتی ایران کارگاههای خود را برای شرایط دما و رطوبت مناسب غالباً در زیر زمینهای گود و نسبتاً مرطوب و کم نور می سازند. بنابراین این وسیله ساده بهترین راه ارسال گِل سیال بیرونی به داخل کارگاه بدون آسیب زدن به رطوبت و دمای لازم کارگاه بوده است. در شکل 15 کتاب هینتس سازندگان جام در حال دمیدن در ظروف برای شکل دادن بدانها دیده میشوند. کثرت ظروف سفالی تصویر اصلی مورد بحث جای تردیدی در کارگاه سفال سازی آن نمی گذارد. باستان شناسان پروفسور پينهاوس دولوگازو خانم هلن .جی.کانتور به خطا این کارگاه جام سازی را محفل نوازندگان عیلام باستان گرفته اند. استاد فریدون جنیدی نیز خود دقت بیشتری روی این تصاویر انجام نداده و نظر بسیار گمراه کننده ایشان را با طمطراق فراوان بدینسان منتشر نموده است:
"کهن ترین همنوازی جهان در ایران :در کاوشی که بین سالهای 1961 تا 1966 میلادی در تپه «چغامیش» خوزستان (نزدیک دزفول) به دست پرفسور«دلوگاز» و«هلن. جی. کانتور» [1] صورت گرفته است، سندی پنج هزار ساله به دست آمده است که کهنترین همنوازی (ارکستر) جهان را در خود به یادگار دارد.
این باستانشناسان در مورد این تصویر گفته اند :
نوازندهی سوم دو چیز شاخ مانند به دست گرفته است. ما در آغاز میپنداشتیم قاشک باشد. ولی روی تکهی دیگر به وضوح دیدیم که انتهای یکی از این شاخها به دهان نوازنده میرسد. بیگمان نوازنده، یک آلت موسیقی بادی، که شاید بوق بوده، مینوازد. یکی دیگر هم به دست دارد. نفر چهارمی که دستش را به گونهها برده، درست همان حالت آوازخوان را رادر که بعدها در هنر مصری یافته شد و هنوز هم در خاورمیانه این حالت را میتوان دید.
بنابراین در این تصویر با «ارکستری» روبرو هستیم که دارای سازهای زهی و ضربی و بادی است و خوانندهای با آواز آنان را همراهی میکند. تازه ارکستر گوشهای از صحنه است. نوازندگان جز طبل زن، به سمت راست برگشتهاند. برابر آنها مردی روی بالشی نشسته و میزی در جلوی خود دارد که روی آن خوراکیها و افشرههایی چیدهاند و خدمتکاری مشغول پذیرایی است.
صحنه نمایشگر ضیافتی است همراه با موسیقی و احتمالا این ضیافت به آیینهای دینی نیز بستگی داشته است.[2]
باید چند نکته را نیز به این نوشتار افزود :
نخست اینکه، در سمت چپ لوحه نشانی از بریدگی میبینیم، پس احتمالا سازهایی در طرفی که شکسته و اکنون وجود ندارد نیز وجود داشته است.
دو دیگر اینکه، این مراسم دینی نیست و بزرگی یا امیری را نشان میدهد که در حال رامش است.
سه دیگر آنکه، آنچه روبروی این مرد است «خوان»[3] است مه ایرانیان روی آن غذا و شراب میخوردهاند و نوشیدن نیز پس از صرف غذا بوده است :
چونان خورده شد، خوان بیاراستند می رود و رامشگران خواستند
(فردوسی)
و این بیتی است که بارها در شاهنامه آمده است و اینک تصویر آن از پشت پردههای پنج هزار سالهی روزگار بیرون میآید !
این تصویر یک راز بزرگ دیگر را نیز روشن میسازد و آن اینست که «چنگ»، سازی ایرانی است و چون در آن هنگام چنگ هفت وتری در ایران بوده پس نتهای موسیقی به ترتیبی که امروزه در جهان شناخته شده است در ایران حداقل پنج هزار سال مرتب شده بوده است !
پانوشتها :
[1] استاد باستان شناسی دانشگاه شیکاگو.
[2] مرزهای نو، ص. 26 خرداد 1349 به نقل از ماهنامهی یونسکو.
[3] «خوان» به معنی میز هنوز در واژههای «خوانچه» به معنی میز با پایههای کوتاه و پیشخوان به معنی میزی که جلوی دکانها میگذارند بر زبان ما جاری است. «میز» نیز واژهای ایرانی است و از «میزد»(مـیـَزد) گرفته شده است، و آن غذایی است که در جشنها و مراسم مذهبی داده میشده و «میزدپان» کسی بوده است که آن غذا را در جشن یا مراسم مذهبی میداده است و بعدها واژهی «میزدپان» به «میزبان» تغییر آوا داده است. میز به معنی خوان در سالهای اخیر از میزبان مشتق شد و در شعرها و نوشتههای باستانی همه جا از آراستن خوان سخن رفته است نه از آوردن خوان که معنی سفره از آن بیاید. رومیزی نیز در زبان فارسی «دستار خوان»(دستارخوان - دسترخوان) نامیده میشود.
دلی را، کش از آنجا نیست قوتی میان اهل دل، دستارخوان است
(عطار نیشابوری) »
زمینهی شناخت موسیقی ایرانی - استاد فریدون جنیدی
منبع:پژواک ایران