مطابقت تُرکمنها با تورگیش های باستانی
جواد مفرد کهلان
قبیلۀ بزرگی از ترک زبانان قدیم به نام تورگیش که کثیرالعده بوده و گاهی با ترکان (دارندگان توتم گرگ، اخلاف هونها) و تبتیان و چینیان علیه آن دیگری ائتلاف می کرده است، دست آخر در همسایگی قرقیزها اسکان گرفت. نام تورگیش را به صورت توروک-ایش در زبان ترکی می توان به معنی دارندگان کلاهخود مخروطی گرفت. کلاهخود فلزی و نوک تیز ترکان و مغولان بر روی کلاه پشمی استوار می شد که این کلاه پشمی بزرگ اکنون هم زنده است. نام ترکمن هم به صورت ترک (ترگ)- مان (من) در زبانهای ایرانی به معنی خانوار دارندۀ کلاهخود است. بر این اساس ترکمن ها همان تورگیش های باستانی هستند که ترجمۀ ایرانی نام قدیمی خود را که مشابه آن نام قدیمی هم است، بر خود نگهداشته اند. بنابراین نام ترکمن ارتباطی با واژۀ ترک و کومان ندارد: نامهای قزاق ترکی و تور ایرانی و کومان سکایی و هسینگ نو چینی مترادف هم به معنی عاصی و عصبانی و جنگاور نام جنگجویان هون و سکایی و اسلاوی بوده اند:
कुमनस्adj. kumana[s] angry
معنی بسیار محتمل نام شهر عشق آباد پایتخت ترکمنستان نیز در اینجا ضمیمه میگردد:
مقایسۀ واژۀ آرشَ (پاک و مقدس) در سنسکریت با اَشه اوستایی (پاک و مقدس) می تواند اشاره بدان باشد که نام اشکانیان (ارشکانیان) با شهر آساک در هیئت آشاک (محل مقدس) در جوار نیسا (محل آسودن رهبر) پیوند داشته است. ولی نظر به اینکه شهر عشق آباد زیارتگاهی نیست و در قدیم استراحتگاه کاروانهای راهی شهر نیسا بوده، لذا نام آساک (آشَکَ) کهن آن به همین صورت اصلی آن در اساس می تواند به معنی محل چشمه باشد که به احتمال زیاد نام شهر عشق آباد پایتخت ترکمنستان که به داشتن چشمۀ آب اصلاح و انشا شده اش معروف است، از آن عاید شده است:
आशक adj. [A]shaka more water.
واژۀ آشک بدین معنی در نام آشخانه (آشک- انه) خراسان هم که به داشتن چشمه های فراوانش معروف است، به کار رفته است.
شهر آساک (آشَکَ) می تواند همان عشق آباد حالیه باشد؛ چون پایگاههای آساک و نیسای بنیانگذار اشکانیان بعید است که دور از هم بوده باشند.
در واقع در گذشته کسی به سند وجود تورگیش ها و ارتباط نام آنها با ترکمن ها پی نبرده است و لذا بر اساس منابع موجود زمان خویش نظریه پردازیهای سطحی نموده اند که برای آشنایی، آن نظریات این مقاله از نشریۀ مارقوش نقل میگردد:
"ریشه یابی کلمۀ ترکمن
مروزی، پزشک درباره سلطان ملکشاه سلجوقی به سال ۵۱۴ هجری قمری در کتاب “طبیعت حیوان” خود که اخباری را از مردم و سرزمینهای چین، ترک و هند آورده و مینورسکی آن را در سال ۱۹۴۲میلادی به انگلیسی ترجمه نموده، در باره غز و ترکمان چنین مینویسند: هنگامیکه که آنان (ترکان – غزها) با قلمرو مسلمین تماس یافتند، اکثرا اسلام آوردند و ترکمان نامیده شدند. میان این عده و کسانی که قبول اسلام نکرده بودند خصومتهای پدید آمد. سپس تعداد مسلمانانی نیکو شدند. آنان بر کفار (ترکان و غزان مسلمان ناشده) غلبه یافتند و آنان را بیرون راندند ترکمانان در سراسر قلمرو اسلام پراگنده شدند و جوش رفتاری کردند به حدی که بر قسم اعظم قلمرو و اسلام به سلطنت نشستند.
به اعتقاد او پس از جنگ بین ترکمنهای مسلمان شده و ترکهای هم نژاد و غیر مسلمان آنان، این گروه از خوارزم رانده و به منطقه بجنگ مهاجرت کردند. مینورسکی در زمان ترجمه مطالب این کتاب مروزی، خود نیز اشاره میکند “شایع گشتن اصطلاح ترکمان هم زمان با اسلام آوردن غزها بوده است. “ ابوافداء در کتاب ”البدایه و النهایه” خود در بارۀ علت لفظ ترکمان به اُغوزها چنین مینویسد: “ پس از آنکه سلجوق در سن ۱۰۷ سالگی وفات یافت پسرانش جانشین وی گردیدند. یکی از پسرانش میکائیل با ترکان کافر به جهاد پرداخت و در این راه جان خود را فدا نمود بعد از وی پسرانش طغرل و چغری جای او را گرفتند و کارشان رونق یافت و ترکان مسلمان گردشان را گرفتند ایشان (ترک ایمانند) که مردم ترکمان گویند”. مؤلف کتاب “المختصر فی اخبارالبشر” در خصوص وجه تسمیه ترکمان به اوغوزها مطالبی ارائه نموده است. که اگر چه نمیتواند از صحت علمی برخوردار باشد و نیز مورد توجه و مداقه علمی قرارگیرد، ولی از جهت آشنایی با طرز تلقی گذشتگان درباره لفظ ترکمان حائز اهمیت میباشد. وی مینوسد: “ایشان (غزان) طایفه از ترکان بودند که در ماوراء النهر متمکن بودند که پادشاه ختا آنان را از آنجا بیرون راند. پس آهنگ خراسان نمودند و حال آنکه کافر بودند، اسلام آوردن و با مسلمانان معاشرت کردند. بعضی از افراد این قوم اسلام آوردند و با خراسانیان معاشرت نمودند و زبان خراسانیان را آموختند و میانه قوم خود و مردم خراسان، مترجم بودند و به مرور ایام مردم خراسان مسلمانان طایفه غزان را ترجمان میگشتند رفته رفته قوم غز همگی مسلمان شدند لذا به همگی اُغوزها ترکمان (ترک ایمان) اطلاق نمودند. ”
رشید الدین فضل الله همدانی، مؤلف کتاب “جامع التواریخ” که بخش قبایل توجهی از اثرش را به برسی پیشینه، تقسیمات و وجه تسمیه و سایر ویژگی قبایل و طوایف گوناگون ترک و مغول اختصاص داده، در باره وجه تسمیه اُغوزها به ترکمان در کتاب “جامع التواریخ” (جلد۱، ص۳۰تا۴۳) چنین اظهار نظرمیکند: لفظ ترکمان در قدیم نبوده و همه اقوام صحرانشین ترک شکل را مطلق می گفتند. وقتی اُغوز از ولایت خود به بلاد ماورالنهر و ایران در آمد و تولد و تناسلی ایشان در این ولایت بسیار شد به سبب اقتضاء آب و هوا شکل تاجیک گشتند و چون تاجیک مطلق نبودند، اقوام تاجیک ایشان را ترکمان گفتند، یعنی به ترک مانند و بدان سبب این نام بر مجموع شعب اقوام اُغوز اطلاق رفته و بدان معروف شده اند.
محمود کاشغری در قرن ۵هجری (۱۱میلادی) در”دیوان لغت الترک”خود ترکمان را به معنی ”ترک مانند” گرفته و بر افسانه و اسطوره ای در این باب چنین تکیه میکند: در زمان آمدن اسکندر به سرزمین ترکان حکمران ترک منطقه بالاساغون به جانب شرق که در آنجا فقط ۲۲ نفرمانده بودند عقب نشینی کرد (که این ۲۲نفر قبایل بیست دو گانه اُغوز را از نظر وی تشکیل دادند.)
کمی بعد دو نفر دیگر بر تعداد آنها افزوده شد. اسکندر به این۲۴ نفر که با خود علائم و مهر (اونقون و تمغا) ترکی حمل میکردند به زبان فارسی گفت که باعث گردید کلمه ترکمان به وجود آمد.
دیسن راس به نقل ازآرمینوس وامبری میگوید: ”وجه تسمیه ترکمن از کلمه “ترک” اسم خاص که عشایرهمواره به هنگام صحبت از خود به کار می برند مشتق شده است و ”من” پسوندی است معادل شیپ یا دام در زبان انگلیسی بنا به گفته مینورسکی تعبیری که جین دنی در کتاب خود ارائه میدهد نیز میتواند درست ترین مفهوم از کلمه ترکمن باشد، طبق این تعبیر ترکمن از ترکیب ”ترک” و پسوند ”من” لفظی که در زبان ترکی مفهوم تشدید یا بزرگ نمودن را دارد تشکیل شده است. طبق این نظریه ترکمن احتمالآ به معنای ترک پورسانگ یا به زبان ایتالیایی ترکون میباشد (۵،ص۲۶-۲۷)
نظریه هنرفیلد:
((هنرفیلد)) مردم شناس در بارۀ واژه ترکمان مینویسد: ایرانیان وجه تسمیه ترکمان را بدین طریق شرح میدهند که ترکمان در موقع حمله به خراسان با زبان آن سامان ازدواج کردند و اولاد آنان ترکمان یعنی مانند: ترک نامیده شدند. این وجه تسمیه ظاهرا موجه، نادرست و متناقض به نظر میرسد زیرا عدۀ زیادی از افراد این قوم که ترکی حرف میزدند و در آن سمت جیحون باقی مانده اند خود را ترکمان میخوانند. به عقیدۀ من این نام از کلمه ترک و کومن ترکیب یافته و به آن قسمت از قوم کومن که در سمت شرقی دریای خزر تحت استیلای ترکان آلتایی باقی ماندند اطلاق شده است. یک قسمت مستقل دیگر آمده در سمت غربی دریای خزر و در سمت شمال دریایی آزوف استقرار یافتند و بعد ها به سوی مجارستان رفتند، بین ترکمن ها و ازبک ها من اختلاف قبیله ای می بینم و لاغیر و از لحاظ نوع و شکل مشابه هستند. صورت صاف که در قسمت چانۀ نوک تیز و بزرگ است. ریش آنها زرد رنگ، سرآنها اغلب، بدن آنها که قوی و عضلاتی است کوچک به نظر میرسد.
ولی اختلاف بین این دو وجود دارد و آن اینکه ترکمنها بادیه نشین و ازبکها ده نشین هستند. سپس از آنکه ترکمان (ترکها) به میان فارسی زبانان آمده اند. وقتی فارس ها از آنان سؤال می کردند که هستی؟ جواب میدادند : ترکمن یعنی من ترک هستم. در دایرة المعارف فارسی مصاحب در بارۀ کلمۀ ترکمان چنین آمده است: ترکمن یا ترکمان نام مردمی ترک (ترکها) و مسلمان سنی، ساکن آسیای مرکزی و مستطیل الرأس (دارای سرکشیده) هستند، و به این جهت به آسانی شناخته میشوند (درازی سر آنها تا حدی در گهواره به عمل می آید). جمعیت آنها را ۱۰ میلیون برآورده کردند.
ترکمنها قریب ۷۲% جمعیت ترکمنستان را تشکیل میدهند. در ایران تمرکز آنان بیشتر در گرگان (ترکمن صحرا) و در افغانستان در قسمت شمال و شمال غربی افغانستان زندگی می نمایند. از قبایل متعدد آنها آرساری، یموت و کوکلان میباشد. در خانه های استوانه مانند، معروف به ابه (الاچیق) زندگی میکنند. عدۀ کثیر از آنها زندگی چادر نشینی دارند و جمعی نیز به کشاورزی پرداخته اند .
نام ترکمان را از قرن پنج هجری قبل (۱۱ میلادی) مورخین ایرانی مانند: گردیزی و ابوالفضل بیهقی به همان معنی اُغوز در ترکی و غز در عربی و فارسی بکار برده اند از سلسله های ترکمان که سابقا در ایران حکومت کرده اند قراقویونلو (۷۷۱ – ۸۷۲ هـ.ق) آق قویونلو (۸۰۰ – ۹۰۸ هـ.ق) می باشند ترکمنها از جملۀ ترکمانان آسیایی مرکزی بودند که پس از حملۀ مغول خصائص نژادی خود را حفظ کردند. چون خود آنها نتوانستند مملکتی تشکیل دهند، در کشور های مختلف (ایران، خوارزم، بخارا در قرن هفدهم میلادی در افغانستان) میزیستند. ولی تا حدی خود را حفظ میکردند و به کرّات قشون های را که برای سرکوبی آنان فرستاده شد مقهور کردند قبایل ترکمن با دیگر نیز اغلب در جنگ بودند و فقط از جنبۀ ادبیات منظوم وحدتی داشتند، بدین معنی که جملگی مختوم قلی (نیمۀ دوم قرن هجده میلادی و نیمۀ اول قرن نوزده میلادی) را شاعر محلی خود می شمردند. با فتوحات روسیه در آسیای مرکزی، ترکمنها مقهور شدند.
سرزمین های آنها در سالهای بعداز ۱۸۸۵ بین روسیه، ایران و افغانستان تقسیم شد در ” کتاب لغت برهان قاطع” در سال ((۱۰۶۲ هـ.ق)) در بارۀ کلمۀ ترک چنین آمده: به ضم اول و سکون ثانی معروف است که نقیض تاجک باشد و گویند از اولاد یافث بن نوح هستند.
ولایت ترکستان را نیز به طریق مجاز ترک گویند و کنایه از مطلوب و معشوق و غلام باشد. در بارۀ ترکمن نیز مینویسد: به معنی ترک مانند است و لقب طایفّۀ هم است از ترکان بی اعتدال گویند آنها از اولاد یافث بن نوح نیستند. در پانویس همین صفحه نیز دربارۀ ترکمان چنین آمده: ترکمان یا ترکمن نام قومی است ترک در آسیای مرکزی این نام از قرن پنجم هجری (۱۱ میلادی) نخست به شکل جمع فارسی ترکمانان توسط نویسندگان ایرانی مانند: گردیزی و ابوالفضل بیهقی استعمال شده و به همان معنی که اُغز در ترکی و غز در عربی و فارسی بکار رفته، میدانیم که غزان نخست در مغولستان سکونت داشتند و در کتبیه های اورخون متعلق به قرن هشتم میلادی ذکر ایشان در مغولستان رفته. اُغزان مزبور را ترک محسوب داشته اند نه ترکمان و ترکمانان را فقط در جانب مغرب یاد کرده اند.
به علت مهاجرت های ترکمانان به سوی مغرب، زبان و قیافۀ آنان تعدیل شد، به قسمی که بین ایشان و بقیه ترکمانان فقط شباهتی مختصر باقی ماند. امروزه ترکمانان در اسیای مرکزی و شمال گرگان و خراسان سکونت دارند.
خیر الله سالاری
منبع: مارقوش / دایره المعارف ترکمن صحرا"
منبع:پژواک ایران