سوالی حاشیهای، اما مهمتر از متن؛ بررسی سکوت رهبران در برابر خاوران و اعتراضشان به کهریزک
نیک آهنگ کوثر
دنبال کردن شبکههای اجتماعی و سایتهای اشتراک لینک مانند بالاترین، ایدههای فراوانی به دست میدهد. بالاترین در مواقعی تبدیل به یک اتاق فکر بزرگ شده که میتواند حتی راهنمای مهمی برای رهبران «سبز» هم باشد. بر اساس گزارشهای رسیده، میرحسین موسوی و همسرش هر روز مطالب و کامنتهای بالاترین را مرور میکنند. به عبارت بهتر، مخاطبان سیاسی آنها با استفاده از این شبکه مهم با آنها در تماسند. اما در دل بحثهای این چند روز، سوالی مطرح شد که جای تامل بسیاری دارد. یکی از اعضای بالاترین چنین پرسیده است: «نکتهای که برای من جای سوال داره اینه که آقای کروبی و موسوی با این همه معذوراتی که طرفداران آنها برای آنها عنوان میکنند چطور میتونن پرده از جنایات کهریزک بردارند ولی برای گفتن حقایق تلخ دهه اول انقلاب معذوریت دارند؟». به عبارت بهتر، رهبران «سبز»، وقتی در جنگ قدرت گرفتار آمدهاند، میتوانند به نقض گسترده حقوق بشر معترض باشند، اما زمانی که همراه حاکمیت بودهاند، در مقابل جنایتها سکوت کردهاند. مطمئنا با توجه به شرایط سخت داخلی، نمیتوان انتظار داشت که میرحسین موسوی یا مهدی کروبی بتوانند به راحتی در این باب موضعگیری کنند، چون علاوه بر فشارهای عادی، اطلاعات بسیار زیادی که در آرشیوهای نظام وجود دارد از رسانههای مختلف بیرون خواهد زد و در فضایی گلآلود، هر حرفی ممکن است گفته شود که با منافع هیچکسی همخوان نباشد.
اما سوال بزرگ از سران «سبز» این است که زمانی که اعدامهای دهه ۶۰ انجام گرفت، زمانی که هزاران نفر در زندانها شکنجه شدند (و آقای کروبی در نامه خود به آیتالله منتظری در سال ۶۷ به نرمخویی ایشان و اعتراضشان به این نوع برخوردها تاخته است)، سالهایی که دهها هزار نفر از حقوق اولیه خود، برخلاف همین قانون اساسی بهواسطه برداشتهای فراقانونی دولت محروم شدند، رهبری نظام با ایشان همراه بود. در آن دوران، حمایت کامل آیتالله خمینی را داشتند و دم برنیاوردند و معترض نقض گسترده حقوق بشر و «جنایت علیه بشریت» نشدند، اما حالا رهبری نظام کاملا مقابل ایشان است چه خواهند کرد و چه راهکاری برای جبران این نقض گسترده دارند؟
بدون تردید، بسیاری از جانبداران و هواداران رهبران «سبز»، از طرح سوالهایی در باره دهه ۶۰ ناراحت میشوند، چون پیگیری این وقایع و باز شدن موضوع، نقاط ضعف بسیاری را آشکار خواهد کرد. طبیعتا هیچ طرفداری از باز شدن ضعفهای «بت» یا «مولا»ی خود راضی نخواهد بود و یکی از راههای رفع مشکل، پاک کردن صورت مساله و ترور شخصیت پرسشگر برای انحراف افکار عمومی است. کاری که در رسانههای غربی از سوی نزدیکان احزاب بهوفور انجام میگیرد.
ولی نکته مهمتر این است که چرا حساسیت طرفداران بر اساس انتقاد از رهبران تشدید میشود؟ آیا با زیر سوال رفتن رهبران، کل حرکت اعتراضی زیر سوال میرود؟ آیا با سوال از رهبران «سبز» خون نداها و سهرابها کمرنگ میشود؟ رنجی که فعالان سیاسی بردهاند از یادها میرود؟ صدای شلاقهایی که احمد زیدآبادی خورده را نشنیده میگیرند؟ آیا اعتراض شهدا و زندانیان رنج دیده به نقض حقوق اولیهشان نبود؟ به تلاش حاکمیت برای خفه کردن نداهای مردم نبود؟
تلاش فعالان سیاسی خیمه زده در برخی رسانههای «سبز» بر این است که با محو سوالات مهم از رهبران، نقد راه و روش حرکت سیاسی فعلی نیز تبدیل به یک تابو شود و هر کسی حرفی زد و نقدی کرد، متهم به نادیده گرفتن خون شهیدان و زجر عزیزان دربند شود.
با این حال، اینکه من نوعی در این سر دنیا در کنج عافیت بنشینم و چنین سوالی طرح کنم، به هیچ وجه هنر نیست، اما بهتر از سکوت مرگباری است که ۲۲ سال است حاکم بوده و با کمک حامیان «امام» بر جامعه ما مستولی شده است.
همه ما کم و بیش مسوولیم. اگر در جایگاهی باشیم که بتوانیم به راحتی بپرسیم، و جویای واقعیت شویم، از مسوولان فعلی و ماضی باید سوال کنیم و اگر سکوت کردیم، با چیزهای دیگری توجیه نکنیم. اگر در داخل کشور نمیتوانستیم، حالا که میتوانیم. موسوی و کروبی «مصونیت» لازم را برای طرح سوالهایی در باره «کهریزک» را دارند، چطور از این «مصونیت» در قبال «خاوران» در طول این همه سال بیبهره بودهاند؟
سوال فقط از این دو نیست! بقیه کجای کار بودهاند؟ کسانی که این همه سال از مصونیت حکومتی بهرهمند بودهاند و ثروتی اندوختهاند چه؟ کسانی که قانون خودشان را دور زدهاند چه؟
باید از هاشمی رفسنجانی که در مقابل مرگ پدرشوهر دخترهایش سکوت کرد پرسید. هیچکس در تاریخ نظام جمهوری اسلامی به اندازه هاشمی رفسنجانی اطلاعات نداشته است. او حتی پروندههایی که برای فرزندانش تشکیل شده را در اختیار داشته و هر از گاهی ناجی افسانهایشان بوده. هاشمی در این پازل بزرگ چه جایگاهی دارد؟ وقتی آیتالله حسن لاهوتی، یکی از بزرگترین حامیان بنیصدر جانش از دست میرود، چرا نباید از هاشمی رفسنجانی که رهبر ارکستر برکناری نخستین رئیس جمهوری ایران بود سوال کرد که دلیل مرگ پدر شوهر «فائزه» چه بوده؟ آیا حسن لاهوتی را در زندان اوین «خودکشی» کردند؟
بهانههایی که حامیان رسانهای رهبران «سبز» میآورند، نسبت به سوال طرح شده توسط این عضو «بالاترین» عملا ارزشی ندارد. سوالها با وجود همه اتهامزنیها و حملات شخصی در محیطهای مجازی، وجود خواهد داشت و کاربرانی هر از گاهی با طرح ایدهای، دایره این سوالها را افزایش خواهند داد.
صورت مساله را تغییر ندهید و پاک نکنید، جوابی بدهید که همه ما را واقعا آگاه کند. دانستن حق مردم است و مسوول، مسوولیت دارد.
منبع:خودنویس