بارکش غول بیابان
کریم قصیم
موضوع اصلی این نوشته توجه دادن خوانندگان و هموطنان شریف و آزاده به مواضع اخیر یک « َرجُل سیاسی» است که نه از تبلیغ دروغ آشکار درمورد رزمندگان شهراشرف پرهیزی دارد و نه از عواقب احتمالی و جنایت بار شعروشعارهای خود شرم می کند.
درست حالا، سربزنگاه، که هم اعوان شیاطین در کمین جان رزمندگان اشرف نیم خیزشده اند، و هم یک جنبش گسترش یابنده حقوق بشری برای تثبیت حفاظت اشرف بالاگرفته و یک نوع همبستگی نیروهای ایرانی/ بین المللی درخواست ضمانت حقوق و حفاظت شهراشرف را فریاد می زند، دفعتاً این « َرجُل»، بارکش غول بیابان شده و درجهت معکوس به شعارها و خواسته های رژیم کولی می دهد، مارک « انحلال ارتش آزادیبخش» را به سینه زده ، پرونده های هزاربار باطل شده وزارت اطلاعات کذائی را به دوش می کشد ...
پیش ازطرح و افشای مواضع اخیر وی، مقدمتاً باید به وضعیت جاری اشاره کنم:
فراترازیک ماه است که پیکاری حق طلبانه و عمیقاً حقوق بشری به منظور تثبیت حفاظت شهراشرف و تأمین حقوق مسلم و مستند ساکنان آن شروع شده و هم اکنون نیز رو به گسترش و اعتلا ست. به شهادت متون امضاءشده و اسناد کنوانسیونهای بین المللی و نیز نظریه های کارشناسی اعاظم حقوق بین الملل(مثلاً پرفسوراریک داوید)، مسئولیت حفاظت«شهر اشرف» با قوای ائتلاف / نیروی آمریکائی است، البته مادام که این نیرو درعراق حضور داشته باشد. اما، ازچند ماه پیش زمزمه های جنایت باری شنیده می شد، و بعد سخنگوی دولت عراق حرفهایی بی اساس، درباب حذف حفاظت و تهدید «اخراج مجاهدین و...» به زبان آورد و همزمان رژیم و عوامل شناخته شده اش درعراق نیزدُم تکان دادند که بلی، « محل آنها منحل و خودشان مسترد می شوند...»! اینها ، البته خیالات خام حسرت به دلان ولایت فقیهی و ایادی تروریستی آنها(سپاه قدس و بدر) درعراق بود. علاوه براینها، کلیه اخبارو گزارشهای آنچنانی بی.بی.سی. و دیگراعوان انصارآخوندی نیزبکلی خالی ازواقعیت بودند.. بعدهم دراثرکارزار حقوقی که به راه افتاد و فشارسیاسی / حقوقی که ازجانب هزاران نماینده اروپائی / و امریکائی وبخصوص سازمانهای حقوق بشری به فرماندهی نیروهای ائتلاف وارد شد،سرانجام سخنگوی این نیروها و بعد شخص ژنرال پترائوس موضع گرفت و به صراحت گفت که اساساً بحث حذف حفاظت و انحلال و این حرفها درکارنبوده، بلکه گردانی از قوای عراقی درخط حفاظتی شهراشرف کنارنیروهای آمریکائی مستقرشده و مشغول آموزش دیدن جهت انتقال مسئولیت حفاظت با ضمانت اجرای آنست! به دنبال این موضع فرماندهی نیروهای ائتلاف، که به صورت گفته شده برای اشرفیان و کل مقاومت ایران به هیچ وجه رضایبخش نبود، کارزارمبارزاتی گسترده ای جهت تثبیت حفاظت اشرف به راه افتاد. پیکاری که به صورتی شگفت انگیزتاکنون بخشهای قابل توجهی از نیروهای اجتماعی /سیاسی خود عراق، طیفی وسیع ازنیروها و گروههای ایرانی و یک جنبش فزاینده بین المللی را دربرگرفته و کماکان پیش می رود.
دراین بین ناگهان یک موضعگیری خاص بیرون زد ، که نمی توان محتوای آن را به سکوت و مسامحه پشت گوش انداخت و به حساب اختلاف سیاسی و فکری گذاشت و گذشت.
نویسنده ( فرخ نگهدار) زیرنقاب خاتمی گونه "عدم خشونت"، صاف و پوست کنده سازرژیم را کوک کرده شعار « انحلال اشرف » را جارمی زند! همین جا بگویم که هرآینه این نوشته درکیهان رژیم و مثلاً به امضای حسین شریعمتداری درمی آمد، باری، به جهت پلشتی و ناکسی (دریک کلام رذالتی) که درآن موج می زند، ظرف و مظروف را متناسب و درخور می یافتم. ولی با مدعای اپوزیسیون و صلح دوستی و جنبش مدنی و...نه خیر، سکوت جایزنیست. باید این دغلکاری رژیم پسند و بخصوص تبلیغ شعار جنایت بار« انحلال» را افشاء کرد. رزمندگان اشرف صدبار و به صورتهای گوناگون اعلام کرده اند، به قوانین دموکراتیک و حقوق بین الملل احترام می گذارند ونیز ازحقوق مستند و مکتوب خود صرفنظر نمی کنند. حفظ سازمان و سامان ارتش آزادیبخش ، یعنی دستاورد فراتراز بیست سال کار وخون جگرشان را نیز برای خود و کل مقاومت ایران حق بدیهی دانسته اند . هرگز بقاء ارتش موضوع مذاکره نبوده است.
بنابراین همیشه این امر روشن بوده و هست که « پیگیری خط انحلال ارتش» درعمل میدانی قطعاً به معنای تحریک به درگیری و نتیجه اش نیز – درشرایط غیرمسلح بودن رزمندگان - وقوع یک جنایت جمعی است. اما فرخ نگهدار اعتنائی به این اصول اعلام شده و عواقب احتمالی ندارد. حتی با دروغ آشکار سناریوی فرموده را می چیند. مبنای اصلی این صحنه چینی، مدعای "مسلح بودن" ساکنان شهراشرف است:
« به نظرمن سازمان ما می بایست ازمدتها پیش رسماً خواهان انتقال کنترل محل استقرار نیروهای مسلح سازمان مجاهدین خلق ایران، موسوم به "ارتش ازادیبخش ایران" به دولت قانونی عراق شده و ازآن دولت رسماً تقاضا می کرد که دراولین فرصت آن را تعطیل کند...»
با همین دروغ و دغل است که درمقاله او صورت مسأله کنونی شهراشرف و جنبش حق طلبی جاری، یعنی امر تثبیت حفاظت بالکل دگرگون می شود. بحث حفاظت اشرف و ضمانت حقوق بشراشرفیان کنارمی رود و به جای آن بحث موهوم خطریک نیروی مسلح می نشیند که البته، « دراولین فرصت»، باید تعطیل شود! شتردرخواب بیند پنبه دانه!
همه می دانند که ارتش آزادیبخش- که درجنگ هیچ دخالتی نداشت و شلیکی نکرده بود- بعداً کلیه سلاحهای خود را درقرارو مدار با فرماندهی نیروهای ائتلاف ( چند هفته بعد ازسرنگونی رژیم صدام) تحویل داد و اشرفیان اکنون فراتراز 5 سال و نیمست که اساساً سلاح در اختیار ندارند. ولی خیر، از نظر"نگهدار" آنها هنوز مسلح هستند! لابد به این دروغ آشکارمحتاج است.
تمام سازمانها و طیف نیروهائی که دربالا فشرده شرحش رفت، اکنون جملگی درکارو تلاش اند که اتفاقاً مسئولیت حفاظت اشرف تثبیت شود و هرگونه مشارکت دولت عراق دراین مسئولیت، اصل کاردرنهایت تحت ضمانت آمریکائیها باقی ماند، چون قانوناً آنها مسئول قطعی پیدایش این وضع اند(جنگ و مسئولیتهای مربوطه). نگفته پیداست که سبب اصلی اینهمه کارو تلاش جنبش کنونی مقاومت، خطری است که ازجانب عوامل و ایادی نفوذی ولایت فقیه ( سپاه قدس/ نه بدریها و دیگرشبه نظامیان ...) یعنی دشمنان قسم خورده مجاهدین، وجود دارد. رژیم و عوامل متعدد شبه نظامی و مسلح اش شب و روزدرکمین اند. هرنوع سهل انگاری دراین مسائل می تواند به سرعت به یک فاجعه منجر شود. درتجارب تاریخی، موارد زیادی از این نوع ساده اندیشیها به خون نشسته اند. این سخن، که گویا فلان و بهمان دفترپناهندگی و سازمان عام المنفعه و ناظران حقوق بشری می توانند مانع جنایتکاران شوند، دربهترین حالت توهمی بیش نیست. چنین مواضعی، و بعضاً تصمیمهایی، یا ازسرنادانی و غفلت بوده اند و یا، به شهادت اسناد تاریخی، جزوی ازتوطئه چینی و مقدمه چینی برای جنایات بعدی. هنوزخاطره کشتارهای جمعی که درخلال جنگهای یوگسلاوی تکه پاره شده پیش آمدند،بروجدان بسیاری ازناظران درمحل و مسئولان سازمانهای وابسته و حتی فرماندهان کلاه آبیهای ملل متحد سنگینی می کند! ولی نگهدار همین طوردنده خلاص و «خاطرجمع» خواهان " انتقال کنترل محل استقرار... به دولت قانونی عراق" است، حتی بدون هیچ گونه ضمانت! به عقیده او دراین انتقال بی ضمانت هیچ خطری نخوابیده:
« آیا با انتقال مسئولیت... به دولت عراق خطرتحویل... به دولت ایران افزایش می یابد؟ آیا با این انتقال خطرنقض حقوق بشر درمورد مجاهدین افزایش می یابد؟ برای هیچ کدام ازاین ادعاها یا پیش بینیها دلایل واقعی وجود ندارد.»!
خیر، نه ربودن اعضای سازمان مجاهدین خلق توسط عوامل وابسته به وزارت کشورعراق شاهد مثال و "دلیل واقعی" به حساب می آید و نه حضورسپاه قدس و بدر و سایرشبه نظامیان وارداتی رژیم درساختارهای قدرت! نه انفجارپمپ و قطع آب و آذوقه مجاهدین نشانه های خطراست و نه شکیک مکرر موشک ازداخل خاک عراق به شهراشرف دلیل موجهی برای احتیاط ، نه تهدیداتی که بارها علناً توسط عوامل دستگاه آخوند حکیم و سایرایادی دست نشانده رژیم ابرازشده حاوی خطرجدٌی است! وانگهی، به نظر نگهدار، حقوق بشر نزد دولت عراق و دستگاههای نظامی اش بسا امنتر است تا نزد ارتش آمریکا! تتمه آن «خط امام» قدیمی را ملاحظه می فرمائید؟! بعلاوه، فرخ نگهدارکه نمی تواند همینطوری پرونده های آخوند ساخته را فراموش کند.. کردها و شیعیان عراق مدعی مجاهدین نیستند ( اگربودند صدایشان بلند بود)، ولی او ،درست سربزنگاه حفظ حقوق اشرف، «حق طلبی» خاص خود را نشان می دهد :
« احزاب کردستان عراق و گروههای شیعه مدعی بوده اند نیروهای مستقردرپادگان اشرف با ارتش صدام علیه آنان همکاری کرده و علیه حقوق بشردست به جنایت رده اند...»
می بینید که دربحبوحه جنبش بین المللی حقوق بشری برای دفاع ازحفاظت شهراشرف و بالاگرفتن پشتیبانی طیف گسترده اپوزیسیون ازحق مسلم اشرفیان، قلمزن « صلح دوست» چگونه درجهت کینه توزی با رزمندگان اشرف آتش افروزی می کند و باز پرونده های هزاربار مصرف شده اطلاعاتی را مجدداً پیش می کشد. راستی، هیچ فکرکرده است که درخارج کشورو دریک محیط دموکراتیک دارد جولان می دهد و بابت آن دروغها و این دغلکاریها حتی قابل تعقیب است؟
تازه به همین هم اکتفا نمی کند. درست درزمانی که همه نیروهای ترقی و دموکراسی، ازعراق تا اروپا و آمریکا، دارند ازحق و حقوق اشرف می گویند و می نویسند و تبلیغ می کنند،« سهم او» نگهداری از حقوق بشراعضای سازمان در برابر «رهبری مجاهدین» است:
« رهبری مجاهدین ازسوی گروه وسیعی ازاعضا و هواداران خویش [؟!] متهم به نقض حقوق بشردردرون سازمان شده است...»!
بازهم همان پرونده ها... بازهم همان حرفها... آیا نگهدار ناچاربود این همه دوسیه رنگ رفته را یک جا بچپاند توی همین یک ُرقعه ارسالی به روزنامه؟ این قدر غیرت حقوق بشری اش به جوش آمده بود؟ نه، « خط امامی» سابق و صلح طلب کنونی، آن قدرها هم حقوق بشری خلص نیست که فقط روی اتهامات فوق پافشاری کند! درنوشته اش روشن می کند که هرآینه یک خواست سیاسی ناب ولایت فقیهی، یعنی « انحلال بلادرنگ ارتش آزادیبخش» در دستور قرارگیرد البته حاضراست آن خواسته های حقوق بشری راکنارگذارد... اصل قضیه، چه قبلاً و چه اکنون، همانا خواسته انحلال اشرف و ارتش بوده و هست که – رژیم و این قبیل «اپوزیسیون اش» را حسرتزده پیرکرده است:
« هرسازمان صلحدوست، هرنیروی طرفداربسط جنبش مدنی ... باید برچیده شدن پادگان اشرف و تحویل نیروهای مسلح مستقر درآن به کمیساریای عالی پناهندگان وابسته به ملل متحد را خواستار باشد و پیگیری این خواسته را تا رسیدن به مقصود هرگز رها نکند.»
باشد. وقتی طرف ، افسارگسیخته، تا این جا پیش می رود ما هم نباید این « پیگیری» ارتجاعی را بی جواب گذاریم و لذا، به نوبه خود، به شعاراصیل اشرفیان تأسی می جوئیم، بسیارخوب : ما زن و مرد جنگیم بجنگ تا بجنگیم!
و اما، درباره تجارب تاریخی یک باردیگر و محض هشدارباش تکرارمی کنم: فراموش نشود که جنایتهای جمعی درکنگو، درروآندا و... اینها همگی علیرغم حضور کلاه آبیها و نزدیکی دفاترصلیب و ناظران متعلق به سازمانهای وابسته ملل متحد به وقوع پیوستند. آنها که مثل من سنی ازشان گذشته، خوب به یاد دارند که چگونه درسال 1961 پاتریس لومومبا ، نخست وزیر ساقط شده و امید جنبش استقلال طلبی کنگو را، درست زیرچشم نیروهای ملل متحد، ربودند و بردند به شهادت رساندند.
اما، عزم و اراده مقاومت ایران و همت بزرگ جنبش بین المللی حق طلبی اشرف براین است که هرگز چنین فاجعه ای درآن جا تکرارنشود. پس، به پیش! برای تثبیت حفاظت اشرف، زمین و زمان را بسیج و پیشاپیش « بَدان را ز بد دست کوته کنیم ».
فرخ نگهدارهم که بارها خود را یک َرجُل سیاسی پنداشته ، به بوش و این و آن « نامه» نگاشته و اظهارلحیه کرده، باید بداند سوای این ادا و اطوارها، اشخاص و مدعاهایشان درست سرهمین بزنگاههای حساس محک می خورند. او با همین ُرقعه رذالت که در«کاراکثریت،20 سپتامبر» به چاپ رسانده ، آشکارا نشان داده نه یک َرُجل، که حتی « ُرجَیل سیاسی » هم به حساب نمی آید. می خواهد کماکان زیرعَلَم رژیم سینه بزند ؟ هنوزهم ازارتباطات قدیمی «خط امامی» خط بگیرد؟
منبع:پژواک ایران