ناقوس مرگ استبداد(2)
يادداشت هفتگي كريم قصيم
کریم قصیم
آغاز پايان ديكتاتوريهاي ايدئولوژيك معولاً به اين صورت بوده: ابتدا شكافي در هيأت حاكمه استبداد بروز مي كند, بعد - بسته به نوع كنش حاكم ظالم - اختلافات دروني ساختار هاي مسلط و هژمونيك نظام ( حزب , سطوح بالاي دستگاههاي امنيتي/ نظامي سركوب ,..) بيشتر و بيشتر آشكار مي شود و همزمان مردم ستمديده و معترض در فضاي اختلاف جناحهاي نظام به ميدان مي آيند و خواسته هاي خود را فرياد مي زنند. از اين جا به بعد ديگر, در هردو طرف, عوامل تأثير گذار و تأثير پذير بسيارند. ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كار مي آيند و بر دوسوي روند حوادث اثر مي گذارند.
جنبش اخير حق طلبي و آزاديخواهي مردم ايران هم همين مسير را پيمود و رسيد به نقطه اي كه واكنش حكومت مي توانست براي طرفين كارساز باشد و جوانان را موقتاً هم كه شده به خانه بازگرداند. با قبول خواست ابطال انتخابات, نوعي «سازگاري» جناحهاي نظام صورت مي گرفت. البته « عمود نظام» متزلزل مي شد, ولي, به قول باغبانها, با گذاشتن چند تا « قيّم » زير شاخه هاي ترك برداشته, اصل شجره نظام براي مدتي باقي مي ماند. در آن مرحله, همه چيز بستگي داشت به كنش ولي فقيه. مركز ثقل فعل و انفعالات همان بود كه حاكم ظالم چه مي كند. ولي خامنه اي به صرافت نيفتاد, نرفت دنبال خط سازش و تعامل. ارج و مرتبه جوانان را به رسميت نشناخت و عزم آنها را به پيروزي جدي نگرفت. ولي فقيه توان فهم و انجام يك سياست پوپوليستي را هم نداشت. عامل خارجي و اين و آن مدعا ر ا پيش كشيد و به خشم جوانان افزود. شايد ابعاد فساد قدرت و جنايات واقعه , شايد فشار سران رانت خوار سپاه تقريباً همه كاره ....هرچه بود ولي فقيه از خطر شيطان پايين نيامد. هزاربار بدتر از شاه, جواب حق طلبي مدني جوانان را با كهريزك و زندان و گشتاپو داد. درست اين جا اتفاق فوق العاده مباركي افتاد. توده مردم و جوانان مجروح و ضربديده به هم پيوستند, شعار شفابخش « نترسيد, نترسيد, ما همه با هم هستيم» فشار روحي و تهديد مرگبار كهريزك را خرد و خاكشير كرد, همبستگي و دليري جاي ترس را گرفت و بار ديگر , بارها و بارها, حضور جوانان معترض خيابانها را پر و ايران را به هواي رسيدن آزادي دلگرم كرد. ندا و سهراب و... كه به خون غلطيدند, دنيا هم به خشم و فرياد آمد. خامنه اي نفهميد كه روح زمانه در ايران به سمت مقاومت و آزادي چرخيده است. نگرفت كه تهديد و سركوب ديگر اثر معكوس مي گذارد. مثل آن مستبد فلك زده ديگر(سي سال پيش) هر كار كرد لاجرم به شدًت و حدّت تضادها افزود. شمار شكافهاي نظام و ژرفاي آنها بيشتر شد. حق طلبي مدني اوليه كه زخم خورده و تحقيرشده ناكام ماند, نيروي عظيم ارضاء نشده اش پرچم مطالبات اساسي را بر افراشت: شعار و خواست ”استقلال , آزادي , جمهوري ايراني” آماج و چشم انداز جنبش شد. اين جا مسأله ديگري رخ نمود.« آقايان رهبران» جنبش سبز دفعتاً جا خوردند. از «ساختارشكني» دم زدند و در آرايش قواي گسترده و همگام جنبش , به دست خودگره اي انداختند.
خَبط «آقايان» و خَطر انشعاب
به محض آن كه سر اين انبان غير دموكراتيك را باز كردند, اعوان شياطين و عمله فاشيسم مذهبي - همچون حسين شريعمتداري و روح الله حسينيان و اژه اي و خيل امام جمعه هاي شيّاد - به ميدان ريختند. بوي گوشت متعفن « حفظ نظام خامنه اي» بلند شده بود. لاشخورها و كركسهاي افسرده , لختي , جان تازه اي گرفته و دنبال طعمه افتادند.
توده جوانان دلير و از جان گذشته, غافلگير, دريافتند كه مدعيان رهبري پيشاپيش آنان گام بر نمي دارند, پساپس حركت مي كنند و اگر دستشان برسد, چه بسا آنها را به « رجعت» هم سوق دهند. درس آموزنده اي بود, چه مي شد كرد ؟ از پاي نشسينند؟ نه, گذشته چراغ راهشان بود, چاره در همت و گامي فراتر از پيش, به پيش! شانزده آذر پيش آمد و دانشجويان شجاع و آزاديخواه در سراسر ايران يك پارچه برخاستند و فرياد مرگ بر ديكتاتور, مرگ بر خامنه اي و مرگ بر اصل ولايت فقيه, ايران و جهان را تكان داد. دود از كله ولي فقيه , سران سپاه و كل ارتجاع برخاست.
در همين ايّام يك اتفاق بي اهميت – سوزاندن عكس خميني و پخش مكررفيلمش از رسانه هاي كذايي – بهانه اي براي منبر رفتن شيّادان, نيزه كردن عكس سوخته و جوّسازي قرون وسطايي شد. آقايان از اين « فتنه عكس» هم رودست خوردند و اين بار نه بحث ساختار , بلكه خودشان عامل خبط آشكاري شدند:
از وزارت كشور ِ همان دولت, كه ماهها پيش مشروعيت كل آن را در ملاء ايران و جهان مردود اعلام كرده بودند, متقاضي جواز راهپيمايي زيرعكس خميني شدند!
شگفتا از خواست ” ابطال انتخابات ” تا راهپيمايي زير عكس آن امام زنداني كش. عجب گاف گنده اي. يا اين كه ميل خفيه رجعت به خانه پدري؟ يعني دانسته انشعاب جنبش را به قمار گذاشته بودند؟ .
باري, عدو شود سبب خير... خوشبختانه ولي فقييه چنان از حساب احتمالات وحشت داشت كه اين جوازشوم صادر نشد. ولي يك لحظه فرض كنيم پروانه راهپيمايي آقايان را امضاء مي كردند. پرسيدني است مگر كي ها مي آمدند پشت پرچم خميني نشان آنها تظاهرات كنند؟ توده هواداران مقاومت سازمانيافته و خانواده هاي دهها هزار شهيد و زندانيان سياسي دهه هاي سابق كه هرگز. ميليونها نفر طبقه متوسط شهري و درس خوانده هايي كه خواهان زندگي مدرن و آزاد هستند كه هرگز, توده دانشجويان و جواناني كه حالا ديگر ازفرمان قتل عام زندانيان سياسي در سال 67 نيز آگاهند به طورحتم خير, آزادانديشان ديني و غيرديني كه از اين اعمال خرافه انزجار دارند قطعاً خير . ...مي ماند جماعت عقب مانده ترين اقشارمتعصب مذهبي و همين لات و لوتهاي حلقه مصباح و چماقداران و بخشي از بسيجيها و مزدبگيراني كه در جمعه گذشته , در اين و آن شهر در ابعاد چندهزار نفر دورهم جمع شدند و بلافاصله شعارهاي بگير و ببند وبكش نسبت به همان « آقايان » را عربده كشيدند. واقعا ً بايد گفت شانس آوردند و ِقصِردر رفتند. خطر از بيخ گوش حضرات و جنبش رد شد, تا كي ؟ خداداند! آيا حالا حاضرند از اين تجربه ها درس گيرند و پندي كه مروجّان آنها به ديگران مي دهند آويزه گوش خود كنند؟, «خميني مرده و به گذشته مربوط است».
ُشكوه شُجاعت
آقاي منتظري درگذشت. صدها هزارنفر به احترامش به خيابان آمدند و صداي مرگ بر ديكتاتور (عليه خامنه اي) در مراسم تشيع جنازه اش به آسمان رفت. آشكارا توده مردم مسلمان شيعه عزادارشد. مردمان و بزرگان سني كشور نيز سوگوارشدند. من و ماي غير مذهبي و سكولار نيز, نه بخاطر منزلت ديني و سابقه و مقام فقاهتش – كه ملك و ملت ازنظام اينها جزخسران نديده - , بلكه به احترام شكوه شجاعت آقاي منتظري, به خاطر استمراربر حقوق ديگران و پايداري عليه حاكم ظالم يادش را گرامي مي داريم. ايشان بيست و يك سال پيش براي دفاع از حق حيات هزاران زنداني اسير مجاهدخلق در برابر فرمان كشتار توسط جبّاراعظم قد علم كرد و يك تنه حرف حق را به زبان آورد .
بزرگش مي داريم چون حاضرشد بهاي سنگين شجاعت اخلاقي و دفاع از مظلوم را تا به آخر بپردازد. چون با ضعفاء و زندانيان همدرد بود, جاه و مقام را به هيچ گرفت و تا دم آخر زبان اعتراض به ظلم باقي ماند.
احترامش مي گذاريم, چرا كه دراين خيزش عمومي براي كسب آزادي با مردم همدرد و همزبان شد,خامنه اي را از ولايت خلع و حكومتش را جاثر دانست و اين مهم را با صداي بلند اعلام داشت. روحش شاد.
22 دسامبر2009 , مطابق 1 ديماه 1388
منبع:پژواک ایران