قاب‌ها و نقاب‌های اندیشه در تاریخ ایران (بخش دوم)
علی میرفطروس

به یادِ معلّم و هنرمندِ زندانی عزیز قاسم زاده که می گفت:
-«آنکه بر در می کوبد شباهنگام به کُشتنِ چراغ آمده است».
 
*تحقیقات موجود از جدائی قاطعی كه میان افكار اولیۀ شاعران و متفكران و عقاید دورۀ كمال شان موجود است غافل اند.
*توجه کنیم که«حافظِ قرآن خوان» چقدر از خرابات،پیرِ مغان، باربد، نکیسا، سیاوش، کیخسرو، جامِ جم، جمشید،فریدون، مانی،مهر،خسرو،شیرین،آتشکده و زرتشت یاد کرده و چه مقدار مثلاً از شخصیّت های اسلامی، تقریباً هیچ!.
neghab.jpg
منحنیِ شخصّیت و دوره بندیِ اندیشه ها
سركوب‌های خونین دگراندیشان به آیندگان آموخت كه «زبان سرخ، سرِ سبز می‌دهد بر باد».در چنان شرایطی است كه حافظ تأكید كرده :
هزار گونه سخن در دهان و لب خاموش
و یا:
 
در این وادی به بانگِ سیل بشنو
كه صد من خون مظلومان به یک جو
پرِ جبریل را اینجا بسوزند
بدان تا كودكان، آتش فروزند
سخن گفتن كرا یار است اینجا
تعالی الله چه استغناست اینجا۲۳
مولوی نیز در سدۀ هفتم هجری/ سیزدهم میلادی شِكوه می كرد:
احمقان سرور شدستند و ز بیم
عاقلان سرها كشیده در گلیم۲۴
لذا، حافظ به «رندان خرابات» توصیه می كرد:
اگرچه باده فرَح بخش و باد، گل بیز است
ببانگ چنگ مخور می، كه محتسب تیز است
در آستین مرقّع، پیاله پنهان كن
كه همچو چشم صراحی، زمانه خونریز است
یغمای جندقی(شاعر عصر قاجار)كه در بارۀ «زاهدانِ ریائی» می گفت:
نه زاهد بهرِ پاسِ دین ننوشد می، از آن ترسد-
كه گردد آشكارا وقتِ مستی، كُفر پنهانش...
سرانجام برای حفظ جانش از تكفیر امام جمعه شهر، توبه كرد و چنین سرود:
ز شیخ شهر، جان بردم به تزویر مسلمانی
مدارا گر بدین كافر نمی كردم، چه می كردم ۲۵
در چنان شرایطی فضل الله نعیمی(بنیانگذار فرقۀ حروفیّه)برای مصون ماندن از تكفیر شریعتمداران می گفت:
تا به من ره نبَرَد كس بجز از من، هرگز
در صُورهای پراكنده از آن می آیم۲۶
عمادالدین نسیمی (شاعر بزرگ حروفی) نیز شرایط دگراندیشان را چنین توصیف می کرد:
اگر کسی به تو رمزی ز سِرِّ حق گوید
چو مُلحدش بسرآری به خنجرِ خونخوار۲۷
و لذا، توصیه می کرد:
مكن آه ای دلِ پر غم! بپوش اسرارِ دل محكم
كه نامحرم، خطابین است و می باید خموش آمد۲۸
بنابراین، روایت اسحق افندی در بارۀ حروفیان می تواند درست باشد:
حروفیّه، اسرار خویش را پنهان و حقیقتِ عقاید خود را كتمان می كنند چرا كه بیم دارند علمای اسلام به حقیقتِ عقایدشان آگاه شوند و آنان را محو و نابود سازند»۲۹
پیدایش فرقه های باطنی و یا رواجِ تقیّه با توجه به چنان شرایط دشواری قابل درک است.استفاده از لفّافۀ مذهب و عرفان در بیان عقاید نشانۀ هوشمندی متفكرانی است كه در برابر استفادۀ شریعتمداران از دین - به‌عنوان حربه‌ای علیه اِبراز هرگونه آزاداندیشی- كوشیدند تا با همان سلاح (مذهب) علیه مذهب و پاسداران آن عمل كنند. این امر - با توجه به محدودیّت‌های تاریخی،درجۀ آگاهی مردم و ظرفیّت وجدان عمومی جامعه - تنها شیوۀ ممكنِ مبارزه برای مصون ماندن از تكفیر و سركوب شریعتمداران بود.
استفاده از كنایه و استعاره باعث می‌شد تا افكار حقیقی این شاعران و متفكّران برای اكثریّت مردم ناشناس بماند به‌همین جهت،این کوشش ها و كشاکش های فکری با آنكه الهام‌بخش قهرمانی‌ها و فداكاری‌های بزرگ در نبرد با استبداد مذهبی شدند اما نتوانستند تا حدِّ جنبش‌های اجتماعی ارتقاء یابند بلكه در نهایت، به‌صورت جریانات كم‌دوام فرقه‌ای و «روشنفكری» ظهور كردند.
تحقیقات موجود از جدائی قاطعی كه میان افكار اولیۀ شاعران و متفكران و عقاید دورۀ كمال شان موجود است غافل اند در حالیکه می دانیم شخصیّت (یعنی: منِ اجتماعی و فرهنگی انسان) پدیده‌ای است متحوّل كه در جریان روابط و حوادث اجتماعی شكل می‌گیرد و قوام می‌یابد.بر این اساس، ما معتقدیم كه در سده های گذشته بسیاری از متفكران و شاعران آزاداندیش در آغاز، مذهبی بوده‌اند (و غیر از آن نیز نمی‌توانستند باشند). ما تبلور این تفكّرات و تعلّقات مذهبی را در آثار اولیۀ همۀ شاعران و متفكران سده های گذشته مشاهده می‌كنیم. در این باره كافی است كه به ابنِ راوندی اشاره نماییم:
ابن راوندی(در سدۀ ۳ هجری/۹ میلادی) یكی از بزرگان مذهبی به‌شمار می‌رفت بطوریكه رسالاتش، مدّت‌ها مورد رجوع و استفادۀ شیعیان بود، اما او در آخرین دوران زندگی خود، از عقاید اسلامی برگشت و مرتد شد و در مخالفت با اسلام رسالات متعدّدی نوشت. راوندی در كتاب های الدامغ ،نَعت الحکمه،التّاج و الزمرّد قرآن را مردود دانسته و به تمام پیغمبران (خصوصاً به پیغمبر اسلام) تاخته است. او در كتاب «الدّامغ» تأكید می‌كند:
خدا، همچون دشمن خشمگینی‌ست كه داروئی جز كشتن او نیست».
راوندی پس از ارتداد از اسلام، مورد تكفیر و تعقیب قرار گرفت و متواری شد و در سال ۳۰۱ه‍/۹۱۳م در گمنامی و آوارگی درگذشت. او دارای ۱۱۴ رساله بود كه متأسفانه امروزه اثری از آنها در دست نیست و ما تنها از طریق «ردیّه»های مخالفان با عقاید ابن راوندی آشنا می شویم ۳۰
***
حملات و هجوم‌های پی ‌در پی و دست‌به‌دست گشتنِ حكومت‌ها نیز باعث موّاجیّت (گوناگونیِ) عقاید فلسفی شاعران و اندیشمندان بود. وجود نظرات گوناگون در بارۀ دین و فلسفۀ هستی در آثار بسیاری از شاعران و متفكران ایرانی، ناشی از شرایط گوناگونِ سیاسی و اجتماعی آنان بوده است. در آن «شبِ تاریک و بیم موج و گردابی چنان هائل» شاعر بزرگی مانند حافظ چه بسا که دارای عقاید متفاوتی بوده و لذا،اگر با تورّقی در دیوان حافظ ،او را مسلمانی بنامیم كه «قرآن را به چهارده روایت می‌خوانده» تمامِ سخن نیست۳۱،توجه کنیم که«حافظِ قرآن خوان»چقدر از سیاوش، مغان، پیرِمغان ،خرابات، جمشید ، جامِ جم، فریدون ، کیخسرو، باربد ، نکیسا ، مانی ، مهر، خسرو، شیرین ، آتشکده و زرتشت یاد کرده و چه مقدار مثلاً از شخصیّت های اسلامی، تقریباً هیچ!
مهم این‌ست که نشان دهیم حافظ در طول زندگی پرآشوب و خصوصاً در آخرین دورۀ حیات خود، چه سیر و سلوكی كرده است؟ چرا که خوانندۀ نكته‌بین در اشعار حافظ ابیات فراوانی می‌یابد كه به‌روشنی گرایش‌های مختلف و گاه متضادِ حافظ در برخورد با مذهب و فلسفۀ هستی را نشان می‌دهند. به‌عنوان مثال: او تأكید می‌كند كه در مكتب «پیرِ مغان» (پیشوا و رهبر زرتشتی) به معرفت و آگاهی رسیده و از جهل و گمراهی نجات یافته است:
آن روز بر دلم درِ معنا گشوده شد
كز ساكنان درگه پیرِ مغان شدم
و یا:
بندۀ پیر مغانم كه ز جهلم برهاند
بر این اساس، حافظ، ضمن قبول «حكایت معقول پیر مغان»، عذر و امتناع خود را از پذیرش قول فقهای اسلامی ابراز می كند:
پیر مغان حكایت معقول می كند
معذورم ار محالِ تو باور نمی كنم
یا:
دولت پیرِ مغان باد كه باقی سهل است
دیگری گو برو وُ نام من از یاد ببر
و یا:
حافظ! جناب پیرِ مغان مأمنِ وفا است
من ترکِ خاكبوسی این در نمی كنم
و اینچنین است كه حافظ می كوشد تا «آئین دین زرتشتی»را دو باره زنده كند:
بباغ، تازه كن آئین دین زرتشتی
كنون كه لاله برافروخت آتش نمرود
بر این همه،باید افزود که آخرین شعرهای حافظ در هجوم اوباش و پاسداران بوسیلۀ زنان خانه «بخاطر وحشتی كه بدیشان دست داده بود»از میان رفت و از ترس اینكه «مبادا از آن[شعر] ها مضرّتی به حافظ رسد، جمیع مُسوّدات را پاره پاره كردند و در آب شستند»۳۲
نمونۀ دیگر، نظامی گنجوی است.او در نخستین دورۀ شاعری، مسلمانی متعبّد است (كتاب مخزن الاسرار)، در اواسط دوران زندگی، شاعری هوسباز، پرشور و بزمی است(منظومۀ هفت گنبد) و در پایان زندگیش، شاعری فرزانه است كه در جستجوی «آب حیات» و نوعی «مدینۀ فاضله» است(منظومۀ اسكندر نامه).
 
شاعری ناشناخته!
در بیشترِ تذکره های ادبی و تاریخ ادبیّات های موجود(از جمله کتاب گرانسنگِ استاد ذبیح الله صفا) به زندگی و اشعارِ عماد الدین نسیمی،شاعر بزرگ فرقۀ حروفیّه در سدۀ ۸ هجری/۱۴ میلادی اشاره ای نشده است.در ایران استاد دکتر صادق کیا نخستین کسی است که به فرقۀ حروفیّه عنایت نموده و در«واژه نامۀ گرگانی»(۱۳۳۰) و مقالۀ «آگاهی های تازه از حروفیان» (۱۳۳۳)از عماد الدین نسیمی یاد کرده است.
در کتاب کوچک نگارنده در دوران دانشجوئی («جنبش حروفیّه و نهضت پَسیخانیان»،۱۳۵۶) اشاراتی به زندگی،اشعار و عقاید نسیمی شده است.
اشعارِ عمادالدین نسیمی نشان می دهند که وی نیز زمانی معتقد به مذهب شیعه بوده و اشعاری در مدح حضرت محمد، علی و سایر امامان شیعه سروده است از جمله:
خدا را مصطفی را مرتضی را
حسن شاه و حسینِ کربلا را
به زین العابدین آن سرورِ دین
محمد باقر آن شاهِ رجا را...
نسیمی را ز لطف خود ببخشای
شفیع آورده است آلِ عبا را ۳۳
ضعف پرداخت و کیفیّت نازلِ این شعر نشان می دهد که متعلّق به ایّام جوانی یا دوران ابتدائی شاعری نسیمی است،امّا در دوران کمال، نسیمی اشعاری به غایت زیبا سرود که گاه به غزلیّات سعدی و حافظ پهلو می زنند.ما این موضوع را در بخش«خلّاقیّت و جایگاه ادبیِ نسیمی» مورد بررسی قرار داده ایم، ولی اگر بدانیم که مانند نظامی گنجوی،خاقانی شروانی، فلکیِ شروانی و اوحدی مراغه ای نسیمی نیز اهل آذربایجان بوده و به زبان تُرکی دیوان مهمّی دارد،آنگاه ارزشِ ادبی و خلّاقیّت هنریِ اشعارِ فارسی او دو چندان می شود.
از جملۀ خلّاقیّت های شعری نسیمی،استفادۀ او از ظرائف کلامی و دقّت در بکارگیری حروف و کلماتِ همساز (همصدا) است.آگاهی نسیمی از هنر موسیقی به غنای شعری وی می افزود، مثلاً: در سطرِ زیر تکرارِ صدای« ز » (در کلمات زاهد ، ذکر، زلف) و کلمۀ «بتاب»(هم به معنای پیچ و تاب در رابطه با زلف،و هم به معنای خشم و قهر در رابطه با زاهد) ظرفیّت شگفت انگیزی به شعر می دهد:
زاهد چو ذکرِ زلفِ تو کردم بتاب رفت
یا : تکرار حرف« ر » و صدای بلند « آ » در بیت زیر تصویرِ«دار» را در ذهن خواننده عینیّت بیشتری می بخشد:
سرِ ما ز سِرِّ عشقش سرِ دار دارد آری!
سرِ مَحرمِ «اناالحق» سرِ پایدار باشد
همچنین، در بیت زیر تکرار حروفِ «ق»و«ت»(ط) و صدای بلندِ«آ »(در کلماتِ قیام ،قامت، قیامت، طرف، تو و لطیف) به فضای حسّی شعر برای تصوّرِ «بلندیِ قامتِ یار » می افزاید:
ای ز قیامِ قامتت هر طرفی قیامتی
جز تو که دارد اینچنین خوب و لطیف قامتی
نسیمی یکی از بی پروا ترین شاعران در مبارزه علیه «زاهدان ریائی» بود. در اوج اختلافاتِ مذهبیِ «هفتاد و دو ملّت»، او از همبستگی و یگانگیِ انسان ها یاد می کرد و با دریغ می گفت:
طرّار بُرد گر همه را هست روا،چون
یک مرد در این قافله بیدار نباشد
نسیمی در اواخر زندگی به عقایدی دست یافت که سرانجام - مانند حلّاج - سرنوشت خونینِ وی را رقم زد:
بیرون ز وجودِ خود خدا را
زنهار! مجو که گفتمت فاش
گوئی که به غیرِ ما کسی هست؟
از خویش تو این حدیث متراش
اینگونه عقاید و اشعار باعث شد تا نسیمی به شهر حَلَب مهاجرت کند ولی در این شهر نیز از تکفیر و تهدید در امان نماند و...
سرانجام در آستانۀ ۴۹ سالگی به فتوای شریعتمداران نسیمی را زنده زنده پوست کندند و پیکرش را برای عبرت مردم به دار آویختند۳۴
تفاوتِ مفهوم اجتماعی و مفهوم فلسفی
نكتۀ دیگر ، درک تفاوتِ مفهوم اجتماعی و مفهوم فلسفی در آثار شاعران و متفكران سده های گذشته است. به‌ عبارت دیگر، تعریف یا تمجید از حضرت محمّد یا علی -لزوماً- دلیلی بر اعتقادِ فلسفیِ آنان به خدا یا اسلام نیست، بلكه این امر، ضمن رعایت افكار عمومی، ناشی از یک گرایش اجتماعی بوده است، همچنان‌كه شاعرانی از لنین یاد نموده و او را ستایش و تمجید كرده‌اند.مثلاً: عارف قزوینی که ابتداء در لباس روحانیت بود و تحت تأثیر تُرک های عثمانی،شعر «اتحاد اسلام» را سروده بود،با پیروزی انقلاب بلشویک ها در روسیه، بسوی لنین جلب شد و در ستایش او چنین گفت:
ای لنین، ای فرشتۀ رحمت
كن قدم رنجه، زود، بی زحمت
تخم چشم من آشیانۀ تست
هین، بفرما كه خانه خانۀ تست۳۵
این گرایش اجتماعی در میان بسیاری از شاعران،روشنفکران و رجال سیاسیِ بعد از مشروطیّت رواج داشت چندانکه سیّد ضیا طباطبائی نیز شیفتۀ عقاید لنین بود.ابوالقاسم لاهوتی نیز ابتداء مذهبی بود و در ستایش حضرت علی می گفت:
ای علیِ عالیِ عالی نژاد
ای ولیِ والیِ والا نهاد
من به توام عاشق و دلباخته
والۀ آنم که تو را ساخته
لاهوتی پس از گرایش به «راهِ لنین» چنین سرود:
تودۀ­ رنجبرانیم که با راهِ لنین / در همه روی زمین
متحد بهرِ عوض کردن دنیا شده‌ایم / همه دانا شده‌ایم۳۶
فرّخی یزدی هم ابتداء گرایش های اسلامی داشته و در مدح اسلام، شعر می سرود ۳۷
بنابراین، دوره بندی اندیشه های شاعران و متفکران ایران برای ترسیم منحنی شخصّیتِ آنان بسیار ضروری است.
***
چنین تفسیری از تاریخ اجتماعی و ادبی ایرانِ بعد از اسلام پذیرفتنی‌تر است.در پرتو تجربه‌های هولناکِ امروز، اینک به شرایط دشوار دگراندیشانِ دیروز آگاه تر می شویم.بر این اساس، بازخوانی متون ادبی و منابع تاریخی چشم-‌ اندازهای نوینی برای شناختِ قاب ها و نقاب های اندیشه در تاریخ ایران خواهد گشود.
مهرماه ۱۳۶۹
 
پانویس ها:
۲۳ -بیت ها از دیوان حافظ، به تصحیح ابوالقاسم انجوی شیرازی است.
۲۴ - مثنوی معنوی،به خط سید حسن میرخانی، دفتر چهارم، ص۳۶۰
۲۵ - نگاه كنید به: غزلیات یغمای جندقی، ص۶؛ تذكرة اختر، احمد گرجی نژاد تبریزی (اختر)، ج۱، ص۷۴۸؛ تذكرۀ منظوم رشحه، تصنیف محمدباقر رشحه اصفهانی، ص۸۲.
۲۶ -دیوان فارسی فضل الله نعیمی و عمادالدین نسیمی، ص۱۹
۲۷ -دیوان نسیمی،ص۲۵۳
۲۸ -همان ، ص۸۷
۲۹ - كاشف الاسرار و دافع الاشرار،قطع جیبی،طبع اسناتبول،۱۲۹۱ هجری، ص۵.
۳۰ - برای بحثی مفصّل در بارۀ ابن راوندی و عقاید وی،نگاه كنید به: مِن تاریخ الالحاد فی الاسلام، عبدالرحمن بدوی،مقالۀ پاول کِروس،طبع الثانیه،سینا للنشر،قاهره،۱۹۴۵، صص۸۹-۲۱۹؛ خاندان نوبختی، عباس اقبال آشتیانی صص۸۷-۹۴؛ دانشنامه ایران و اسلام، زیر نظر احسان یارشاطر، ج۴، صص۵۷۱-۵۷۳؛ بیست گفتار، مهدی محقّق، صص۱۸۹-۲۲۸؛ حلّاج،علی میرفطروس، ۱۲۲-۱۲۶؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۳، مقالۀ رضا رضازاده لنگرودی، صص ۵۳۱-۵۳۹.
۳۱ - در بارۀ «قرآن خوانی حافظ» و حدودِ این ادعا، نگاه كنید به مقالۀ ارزشمند دكتر باستانی پاریزی،«حافظِ چندین هنر»در:حافظ شناسی، ج۷، صص۳۴-۳۶ و۴۰-۴۲ و۷۳.
۳۲ - این روایت تذكرۀ «عرفات العاشقین» (تقی الدین اوحدی) به ترتیب، در مقدمۀ حافظ یكتایی و شاملو آمده است. برای آگاهی از اوضاع اجتماعی-سیاسی و مذهبی زمان حافظ نگاه كنید به: مطلع السعدین و مجمع البحرین، كمال الدین عبدالرزاق سمرقندی، قسمت اول، به اهتمام عبدالحسین نوائی، صص۲۹۰-۲۹۹؛ حافظ، مقدمۀ انجوی شیرازی؛ تاریخ عصر حافظ، دكتر قاسم غنی؛ از كوچۀ رندان، دكتر عبدالحسین زرین كوب، خصوصاً صفحات ۵۷-۷۴
۳۳- دیوان فارسی نسیمی،ص۲۵۷،نسخۀ رستم علی اف ،منقول از نسخۀ استانبول
۳۴ - انباء الغُمر بانباء العُمر،ابن حجر عسقلانی، ج۷ ،طبع بیروت،۱۴۰۶ه/۱۹۸۶میلادی،ص ۲۷۱ ، بدائع الزهور فی وقایع الدهور،ابن ایاس، ج۲،طبع قاهره،۱۴۰۴ه/۱۹۸۴،ص۳۶
۳۵ - نگاه كنید به: از صبا تا نیما، یحیی آرین پور، ج۲، صص۳۴۹-۳۵۰ و۳۵۱؛ مقایسه كنید با شعر «مدح مولای متقّیان علی» سرودۀ نیمایوشیج كه از شعرهای اولیّۀ اوست و گویا بخاطر تعریض (یا تعرّضِ) گروهی متعصّب از بی اعتنائی نیما نسبت به حضرت علی سروده شده است زیرا كه در آغاز قطعه، نیما خطاب به «مدعی» می گوید:
گفتی ثنای شاهِ ولایت نكرده ام / بیرون ز هر ستایش و حد ثنا علی است
مجموعه آثار نیما، دفتر اول، بكوشش سیروس طاهباز، ص۶۳۵.
۳۶ - دیوان کامل ابوالقاسم لاهوتی‌،با مقدمه و تصحیح مجتبی برزآبادی فراهانی‌، نشراوستا فراهانی، تهران ، ۱۳۸۰،‌ص۴۷۵
۳۷ - نگاه كنید به: دیوان فرّخی یزدی، صص ۱۹۱-۱۹۳. با سپاس از دوست فرزانه ام داریوش كارگر، كه این دو مورد را به من یادآور شده است.

منبع:پژواک ایران


فهرست مطالب علی میرفطروس در سایت پژواک ایران 

*گامی در تاریخ (بخش پایانی)  [2023 Aug] 
*آسیب شناسي یك شکست، علل شکستِ استقرارآزادی وجامعة مدنی در پرتوِ کارنامة سیاسی دکتر محمّد مصدّق (از انقلاب مشروطه به انقلاب مشروعه)  [2023 Aug] 
*گامی در تاریخ (بخش چهارم)،علی میرفطروس  [2023 Aug] 
*گامی در تاریخ (بخش دوم)، علی میرفطروس   [2023 Jul] 
*گامی در تاریخ (بخش نخست)، علی میرفطروس  [2023 Jul] 
*حلاّج؛ روح زمانۀ ما  [2023 May] 
* نگاهی به فرصت‌سوزی‌ها و فرصت‌سازی‌های تاریخیِ ما  [2023 Apr] 
*بیم ها و امیدهای «جنبشِ مَهسا»  [2023 Apr] 
*نقدی بر مقالۀ بی‌بی‌سی دربارۀ «پژوهشگری بی‌باک!»  [2023 Apr] 
*نکاتی دربارۀ تاریخ اجتماعیِ ایران  [2023 Mar] 
*انقلاب اسلامی و ضرورت بازاندیشی (بخش پایانی)  [2023 Feb] 
*انقلاب اسلامی و ضرورت بازاندیشی (بخش دوم)  [2023 Feb] 
*انقلاب اسلامی و ضرورتِ بازاندیشی  [2023 Jan] 
*انقلاب مدرنِ ملّی و نیاز های فوریِ آن  [2022 Oct] 
*روزی تو بازخواهی گشت سرفراز  [2022 Oct] 
* ضرورت تشکیل «کمیتۀ نجات ملّی»  [2022 Sep] 
*نگاهی نو به جنبش بابک خُرّمدین، بخش پنجم  [2022 Sep] 
*نگاهی نو به جنبشِ بابک خُرّمدین (بخش چهارم)  [2022 Aug] 
*عبور از ۲۸ مرداد۳۲،علی میرفطروس  [2022 Aug] 
*نگاهی نو به جنبش بابک خرمدین (بخش سوم)  [2022 Aug] 
*نگاهی نو به جنبشِ بابک خُرّمدین (بخش دوم)  [2022 Aug] 
*نگاهی نو به جنبش بابک خُرّمدین (بخش نخست)  [2022 Aug] 
*چهار چهرۀ روشنفکری: منوچهر هزارخانی، رضا براهنی، پرویز ناتل خانلری و احسان یارشاطر  [2022 Apr] 
*حکومت رضاشاه و «دستِ انگلیسی‌ها»!  [2022 Feb] 
*ما و قندِ پارسی  [2022 Feb] 
*آخرین شعرِ  [2022 Feb] 
*نفت، شاه، «انقلاب اسلامی» ...و دیگر هیچ! (بخش دوم)  [2022 Jan] 
*نفت، شاه، انقلاب اسلامی... و دیگر هیچ! (بخش یکم)  [2022 Jan] 
*«شعبده بازِ سپیده‌ای که دروغین بود»! (به بهانۀ فیلم «کیمیا و خاک»،ساختۀ ارسلان براهنی)  [2022 Jan] 
*دو کتاب بدیع و ارزشمند  [2021 Dec] 
*از کُردستانِ دل تا سیستانِ جان ،علی میرفطروس   [2021 Dec] 
*یادِ دوست(به يادِ دکتر داریوش کارگر )  [2021 Nov] 
*ایران درّودی: عارفی در مکاشفۀ رنگ‌ها  [2021 Nov] 
*قاب‌ها و نقاب‌های اندیشه در تاریخ ایران (بخش دوم)  [2021 Oct] 
*قاب ها و نقاب های اندیشه در تاریخ ایران،بخش نخست  [2021 Sep] 
*۱۱ سپتامبر: ریشه‌ها و بازاندیشی‌ها  [2021 Sep] 
*عصرِ عُسرت و معمّای ۲۸ مرداد، (بخش سوم)  [2021 Aug] 
*از انتقاد تا انتقام!   [2021 Jul] 
*عصرِ عُسرت و معمّای ۲۸ مرداد (بخش نخست)  [2021 Jul] 
*خلیل ملکی و تراژدیِ روشنفکرانِ تنها  [2021 Jul] 
*بُردی از یادم...، به یادِ «لُرِتا»، عبدالحسین نوشین و محمّد عاصمی  [2021 Jul] 
* مقدّمه ای بر شعرِ چنگ‌نوازِ سیستانی : اندکی شادی بايد/ که گاهِ نوروز است  [2021 Mar] 
*سیّد ضیاء ؛ «مردِ اوّل یا مردِ دوم کودتا»(بخش دوم)  [2021 Mar] 
* سیّدضیاء؛ «مردِ اوّل یا مردِ دوم کودتا» (بخش نخست)  [2021 Feb] 
*سیاهکل و انقلاب اسلامی: اشاره‌ای به زمینه‌های نظریِ دو رویداد  [2021 Feb] 
*در حاشیۀ خیابان انقلاب  [2021 Jan] 
*تجدّدِ آمرانۀ دوران رضاشاه؛ کمبودها و کامیابی‌ها (بخش دوم)  [2021 Jan] 
*تجدّدِ آمرانۀ دوران رضاشاه؛ کمبودها و کامیابی‌ها (بخش نخست)  [2021 Jan] 
*نگاهی تازه به «انقلاب اسلامی»، بخش سوم  [2015 Feb] 
*نگاهی تازه به«انقلاب اسلامی»،بخش دوم،علی میرفطروس کودتای نفتی آمریکاوعربستان علیه شاه! (بخش دوم)  [2015 Feb] 
*نگاهی تازه به«انقلاب اسلامی»  [2015 Feb] 
*انقلاب اسلامی:داس ها،یاس ها وهراس ها  [2013 Feb] 
*نامه اى به سناتور لیندسی گراهام ،سناتورجمهوریخواه آمریکا  [2010 Nov]