PEZHVAKEIRAN.COM داستان شاهزاده ی کوچولو و نقدی بر ترجمه خانم لیلی گلستان، بخش دوم !
 

داستان شاهزاده ی کوچولو و نقدی بر ترجمه خانم لیلی گلستان، بخش دوم !
علی شکر‌الهی

آنتوان دُ سنت اگزوپری، نویسنده فرانسوی داستان '' شاهزاده ی کوچولو'' جمله ای پر مفهوم در فصل چهارم این کتاب آورده است که نیازمند یادآوری است :

'' من دوست ندارم کتابم را سرسری بخوانند ! ''

باید خاطرنشان کنم که سنت اگزوپری بیش از ده جلد کتاب و مقاله ارزنده دیگر نیز نوشته است که یکی از معروفترین انها کتاب « Terre des hommes » سیاره آدمیان می باشد. در واقع جانمایه داستان شاهزاده ی کوچولو از همین کتاب الهام گرفته که از یکسو روایت زندگی پرتلاطم سنت اگزوپری وازسوی دیگر مکمل آن است.

این کتاب تا کنون توسط پنج مترجم ایرانی از جمله آقای پرویز شهدی تحت نام '' زمین آدمها '' به پارسی برگردانده شده است.

در اینجا فرصت را مغتنم شمرده به خوانندگان و دوستداران کتاب شاهزاده ی کوچولو توصیه می شود که اثر ارزنده فوق را نیز بخوانند.

تا هم اکنون بیش از ۱۹۰ ترجمه پارسی از داستان شاهزاده ی کوچولو توسط مترجمین ایرانی در دسترس خوانندگان قرار گرقته که شوربختانه کاستی ها و اشتباهات ترجمه در آنها به وفور ملاحظه می شود. شاید بتوان ادعا کرد که اگر آنتوان دُ سنت اگزوپری اکنون زنده بود چنین می نوشت ؛

  '' من دوست ندارم کتابم را سرسری ترجمه کنند. ''

 

در بخش اول نوشتار به نقد و بررسی ترجمه خانم لیلی گلستان تا فصل هشتم پرداخته و به برخی از کاستی ها و اشکالات اشاراتی شد، اکنون ادامه بررسی ها.

از جمله نکات برجسته ای  که باید به آن اشاره شود، موضوع تکامل و نیز واکاوی یک پند اخلاقی دیگر در این داستان است.

در فصل هشتم داستان، زمانیکه گل رُز در اتاق سبز خود برای رسیدن به اوج زیبایی روزها و ساعتها وقت صرف کرده و سپس پدیدار گشته بود، شاهزاده ی کوچولو به او می گوید :

'' وای که شما چه زیبا هستید... '' !

و گل پاسخ می دهد :

 مگر نه ؟ و سپس ادامه می دهد :  '' و من همزمان با خورشید زاده شده ام. '' 

در این داستان، گل رُز سمبل و بیانگر آفرینش و پیدایش زن از دیدگاه تکامل است، بر خلاف تفکرات مذهبی که عنوان می شود زن از دنده چپ مرد بیرون آمده است.

 

سپس گل به شاهزاده کوچولو می گوید :

C’est l’heure, je crois, du petit déjeuner, avait-elle bientôt ajouté, auriez-vous la bonté de penser à moi…

خانم گلستان جمله فوق را چنین ترجمه کرده اند ؛

  '' فکر می کنم وقت صبحانه است و بعد ادامه داد: یک فکری هم به حال من بکنید... ''

 

از نگاه من، آنچه که بسیاری از مترجمین پارسی زبان از جمله خانم گلستان به آن دقت کافی مبذول نداشته اند، پندی اخلاقی است که در جمله فوق نهفته است.

گل رُز به شاهزاده کوچولو فرمان یا دستور تهیه صبحانه نمی دهد، بلکه سنت اگزوپری با این شیوه نگارش، مخاطب را در موضعی اخلاقی ـ انسانی قرار می دهد. ترجمه این جمله بسیار شیوا چنین است ؛

  '' گمان می کنم هنگام صبحانه باشد، و سپس افزود، نیک دلی آنرا دارید که فکری به حال من کنید ! ''

  نیک دلی و خیرخواهی داشتن در انجام کاری، با دستور و امر کردن به اینکه '' فکری به حال من بکنید '' بسیار متفاوت است. و این موردی ست که مترجمین از آن غافل شده اند.

   

نکته قابل اشاره دیگردر فصل هشتم این است که ؛

گل به عمد سرفه می کند تا با این بهانه شاهزاده کوچولو را مقصر جلوه دهد و نه اینکه او را متوجه تقصیرش کند !

برداشت و ترجمه خانم گلستان چنین است ؛

  '' گل باز سرفه کرد تا او را متوجه تقصیرش بکند.''

ترجمه جمله ای دیگر در پایان همین فصل از خانم گلستان از این قرار است ؛

'' باید از ورای حیله گری هایش، متوجه مهر و محبتش هم می شدم. ''

 

خطای بزرگ در اینجاست که آن گل رُز حیله گر یا مکار نبود !

در متن فرانسوی از واژه '' pauvre ruses '' به معنای '' ترفند و یا شگردهای مسکین گونه '' استفاده شده.

به معنای '' ترفند '' دقت کنید !  بعنوان مثال شعبده بازان را حیله گر نمی نامیم بلکه آنها برای جلب توجه تماشاگران از ترفندهایی ماهرانه استفاده می کنند. 

از سوی دیگر، اکنون مسلم شده که گل رُز در داستان شاهزاده ی کوچولو، نمادی سمبلیک از بانو کنسوئلو، محبوبه ی زیبا و دلربای سنت اگزوپری بوده که به این شکل در داستان آورده شده. چگونه می توان تصور کرد که سنت اگزوپری محبوبه خود را حیله گر خطاب کند ؟

در ضمن در مواردی دیده شده که برخی مترجمین برای ترجمه واژه '' coquette '' از لفظ  '' عشوه گر '' استفاده کرده اند، یا حتی خانم سمانه رضائیان و آقای کاشیگر، او را '' لوند '' خطاب نموده اند.

اگر سنت اگزوپری حی و حاضر بود می گفت ؛ امان از دست مترجمین پارسی زبان ایرانی !!!  آیا من آن گل رُز، دلداده و محبوبه ام را عشوه گر و لوند می نامم ؟ من در وصف او گفتم که او '' coquette '' بود و کوکت یعنی دلربا، تودل برو !

شوربختانه اینگونه اشتباهات و کاستی ها در بسیاری از ترجمه های پارسی به چشم می خورد که امیدوارم در آینده فرصتی برای پرداختن به آنها پیش آید.

شاهزاده ی کوچولو در این داستان با آدم بزرگهای گوناگون در سیاره های مختلف دیدار می کند و هر شخصیتی را بسته به شرایط موجود و میزان احساس نزدیکی اش، گاه با واژه '' شما، vous '' و گاهی با '' تو، tu '' مورد خطاب قرار می دهد.

برای مثال در فصل هشتم، گل رُز و شاهزاده ی کوچولو در ابتدای آشنایی یکدیگر را شما خطاب می کنند اما پس از اینکه با هم خو گرفته و مأنوس شدند، ( برخی علاقه و تأکید دارند که واژه apprivoiser را اهلی کردن ترجمه کنند ) یکدیگر را '' تو '' خطاب می کنند.

البته خانم لیلی گلستان این مورد را بر خلاف بسیاری دیگر از مترجمین بدرستی رعایت نموده اند.

بویژه در بسیاری از ترجمه ها که کتاب فوق از انگلیسی به پارسی برگردانده شده، مترجمین متوجه این شیوه نگارش در متن فرانسوی نشده و همه جا از واژه '' you، تو '' استفاده کرده اند.

حتی در فصل دهم که مربوط به دیدار با پادشاه است، او را '' تو '' خطاب می کنند. این مورد یکی از دلایل تأکید بر مزیت ترجمه داستان شاهزاده ی کوچولو از زبان اصلی یعنی فرانسوی در مقایسه با نسخه انگلیسی آن است.

نگاهی به فصل نهم از ترجمه خانم گلستان بیندازیم ؛

ایشان نیز همچون بسیاری از مترجمین پارسی زبان از جمله آقای قاضی، واژه ''sotte  '' را احمق ترجمه کرده اند، بدین صورت ؛

'' من احمق بودم... تو هم مثل من احمق بودی. ''

اگر واژه '' sotte ''‌‌ بصورت مؤنث و واژه '' sot '' را بصورت مذکر، احمق ترجمه کنید، پس واژه '' stupide '' را چه ترجمه خواهید کرد ؟

قابل ذکر است که در اینمورد، بهترین ترجمه از آقای احمد شاملوست ؛

'' من سبک سر بودم... تو هم مثل من سبک سر بودی. ''

علاوه بر انتخاب درست واژگان جایگزین، به این نکته نیز باید اندیشید که آیا می توان شاهزاده ی کوچولو را '' احمق '' نامید در حالیکه با درایت دریافته بود که آن طرح در فصل دوم، تصویر یک کلاه نبود بلکه مار بوآیی بود که فیلی را بلعیده و با تیزهوشی وجود گوسفند را از پشت جعبه دریافته بود ؟!

آیا شاهزاده ای که نویسنده در سراسر داستان تلاش کرده او را مظهر تیزهوشی و پرسشگری نشان دهد، احمق بود ؟

شاهزاده ای که در فصل دوم، سه بار با صراحت و به آسانی گوسفندهای ترسیم شده را ارزیابی کرده و آنها را نپذیرفته بود، احمق بود ؟

حیف نیست که لطافت و فرهیختگی یک نوشته و رمان فلسفی با این ترجمه های نادرست و بی سلیقگی در انتخاب واژگان از میان برود ؟

بررسی فصل دهم ؛

مهمترین نکته پندآموز و خردمندانه در این فصل آنجاست که پادشاه به شاهزاده ی کوچولو گوشزد می کند که ؛

 '' بنابراین تو خودت را قضاوت خواهی کرد، این دشوارترین است. و براستی خود را قضاوت کردن بسیار دشوارتر است از اینکه دیگران را قضاوت کنی. ''

Tu te jugeras donc toi-même, lui répondit le roi…                                                            

 

نگاهی بیندازیم به ترجمه خانم گلستان ؛

'' به پادشاه گفت: پس من فقط تو را قضاوت می کنم. دیگری را قضاوت کردن، کار سختی خواهد بود. از اینکه خودت را قضاوت کنی هم سخت تر است.''

بر اساس نوشته و محتوای متن فرانسوی در این فصل، قرار بر این نبوده که شاهزاده ی کوچولو شاه را قضاوت کند !

علاوه بر آن، در این فصل جمله '' پادشاه نافرمانی را بر نمی تافت '' و چندین کلمه دیگر در ترجمه ایشان از قلم افتاده است.

خانم گلستان، واژه '' discret '' را '' با حرکتی آرام '' ترجمه کرده اند که البته معنای درست آن، بی آلایش، بدون لاف و هیاهو می باشد. در ضمن آقای قاضی این واژه را '' شاهانه '' ترجمه کرده اند.

نکته دیگر اینکه واژه '' mille '' در زبان فرانسه به دو معناست ؛ به معنی هزار و یک میل مقیاس مسافت، به زبان انگلیسی، مایل، و هر میل معادل ۱۶۰۹ متر است.

در ترجمه خانم گلستان چنین آمده ؛ '' هزاران هزار بار دور از آبادی.''

لذا این پرسش مطرح می شود که ؛ هزاران هزار بار دور از چه ؟ متر، کیلومتر، فرسخ، میل یا مایل ؟

امیدوارم فرصتی باشد که در آینده به بررسی سایر فصلهای کتاب شاهزاده ی کوچولو، ترجمه خانم لیلی گلستان پرداخته شود.

 

  علی شکرالهی

 

منبع:پژواک ایران