تکثرگرایی و کثرتگرایی مردم ایران قبل و بعد از انقلاب ۵۷ (قسمت اول)
اکبر دهقانی ناژوانی
این عقب ماندگی چند دلیل ساده دارد. ۱- تا به حال ما انسانها به این توجه نداشتهایم و یا کمتر توجه داشتهایم که ما انسانها در رابطه با هم رشد میکنیم و روی رشد هم تاثیر متقابل داریم. ۲- نمیدانستیم که این تاثیرات چند درصد احساسی و چند درصد عقلانی هستند. ۳- نمیدانستیم که عقل و احساس در رابطه با هم رشد دارند و روی رشد هم تاثیرات متقابل درست یا غلط میگذارند. ۴- نمیدانستیم که این تاثیرات احساسی و عقلانی تا چه قدر با واقعیات ذهنی، روحی و جسمی خودمان و طرفهای مقابل ما هماهنگی دارند. ۵- در طول تاریخ علم ما کم بوده و علم نتوانسته به موقع ذهن، روح، عقل و احساس ما را در برخورد با واقعیات اجتماعی و محیط زیست یاری دهد، در نتیجه ما این دو، یعنی عقل و احساس را در برخورد با واقعیات اجتماعی و محیط زیست درست بکار نبردیم و یا اگر هم این دو را درست بکار برده باشیم خیلی سطحی و جوابگویی درستی در هر سطحی نداشتهاند و مشکلات و موضوعات را پیچیده تر، لاینحل تر و سر در گم تر کردهاند. به همین خاطر چندین قرن عقل و احساس در رابطه با هم و در رابطه با واقعیات اجتماعی و محیط زیست درست رشد نکردهاند. در نبود علم عقل بشر ضعیف و در نبود یاری دهنده عقلی و علمی احساس در ذهن من و شما جوابگویی درستی با مشکلات و واقعیات اجتماعی و محیط زیستی نداشته و کور شده است. ۶- احساسکور در ذهن و روح بشر بر عقل ضعیف غلبه کرده و مدام توی سر عقل میزده که چرا تو تا اینقدر ضعیف هستی؟ نهایتا خود احساسکور به تنهایی همه کاره ذهن و روح ما مردم شد و در نبود یاور عقلی و علمی متوصل به توجیه گرایی، دروغگویی و سر همبندی کردن شد تا ذهن و روح و جسم ما را بطور کاذب کنترل و تنظیم کند و بطور کاذب با واقعیات اجتماعی و محیط زیست وفق بدهد. ۷- چندین قرن ما بطور دقیق یاد نگرفتهایم که مشکلات فردی و جمعی در رابطه با هم بوجود میآیند و مشکلات جمعی راه حل فردی ندارند و برای پیدا کردن راه حل جمعی باید کلی همکاری و همفکری درست با هم داشت تا به راه حلهای درست فردی و جمعی برسیم. ۸- چون همه اینها را نمیدانستیم، در نتیجه در ذهن، روح، عقل و احساس خودمان شناخت و تعریف درستی از اوضاع و واقعیات درونی و بیرونی خود نداشته و در بر خورد با همدیگر و در برخورد با موضوعات و رخدادهای اجتماعی و محیط زیست در جایی میبایستی عقلانی برخورد میکردم بر عکس احساسی بر خورد کردیم و یا در جایی میبایستی احساسی برخورد میکردیم اشتباها عقلانی برخورد کردهایم، در نتیجه ما این محیطها را خراب و آنها هم ذهن، روح، عقل، احساس و جسم ما را خراب کردهاند. ۹- ما از روی نادانی، ناتوانی و تنفر نسبت به هم به تضاد و دشمنیهای خودمان در رابطه با هم دامن زده و تقصیرها را به گردن هم انداخته و در هر زمان از همدیگر و از مشکلات فرار کردهایم. پس از چند دهه و چند سده همه ما در اندازههای مختلف از نظر ذهنی، روحی، عقلی، احساسی و جسمی بیمار شدهایم. از طرفی دیگر مشکلات لاینحل روی هم جمع و آنها را به نسلهای بعدی انتقال دادهایم. ۱۰- در مرحلهای از بحران و بن بست اجتماعی ما خودمان را خشن، خود محور، خودبزرگ بین، انحصارگرا و در اندازههای مختلف دیکتاتور و دیکتاتور پرست بار آوردهایم. با برداشت غلط خودمان لغات تکثرگرایی، کثرتگرایی و زیر مجموعه آنها، یعنی مذهب، ناسیونالیسم، قومگرایی را رشد منفی دادهایم. از دل چنین تکثرگرایی و کثرتگرایی اجتماعی بحرانزا نظامهای زیر مجموعهای ایدئولوژیکی مذهبی، ناسیونالیستی و قومگرایی افراطی کهنه، راکد و متوهم بیرون آمدند. این ایدئولوژیهای افراطی که در هر زمان با اقتصاد گره میخوردند نظامهای برده داری، فئودالیسم و سرمایه داری انحصارگرا را بوجود آوردند. این اواخر سوسیالیسم و کمونیسم افراطی هم از تضاد این نظامها بوجود آمدند و همه این نظامها به دلایل بالا پر فراز و نشیب و جنگها، پسرویها و پیشرفتها را آفریدند.
در این تضاد، دشمنی و بی قانونی تکثرگرایی و کثرتگرایی و زیر مجموعه مذهبی، ناسیونالیستی، سلطنت طلبی، قومگرایی و کمونیستی آنها به تمام معنی در جامعه ایران از هم پاشیده و به هم ریخته و فردگرایی و انحصارگرایی و آتش به اختیاری بر آنها حاکم است. دیگر دولتی وجود ندارد.
سیستم مذهبی آخوندی و اپوزیسیونهای ایدئولوژیک زده و کلماتی، مثل مذهب، ناسیونالیسم، قومگرایی و کمونیسم افراطی مردم را به یاد بدبختی، افراطگرایی، بی عقلی، فقر و هزار و یک عیب و بدبختی دیگر میاندازند. امروزه بوی علم به مشام مردم خورده و ما مردم برای بر طرف کردن کمبودهایی که از احساسکور مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی و کمونیستی افراطی و راکد گرفتهایم دنبال راه فرار و نجات میگردیم تا ذهن و روح خودمان را از مذهب و رژیم جمهوری اسلامی و ایدئولوژیهای افراطی رها سازیم.
اما امروزه علم در سراسر جهان کم و بیش پیشرفت کرده و احساسکورهای مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی و کمونیستی در جنگ با علم هستند و از پس علم بر نمیآید. به همین خاطر احساسکورهای ایدئولوژیکی حاکم بر ذهن و روح بعضی از ایرانیها که ذهنگرایانه شیفته سکولار دموکراسی هستند رنگ عوض میکنند و سوار بر موج دموکراسی و سکولاریسم میشوند که عزیز جون سکولار، دموکراسی، لائیسیته و اتنیکی دوست داری! چه خوب! پس چرا نشستهاید؟ حالا که کشورهای پیشرفته مانع پیشرفت شما و شما را غارت میکنند برای آگاهی خودتان به کلمات سکولاریسم، دموکراسی، لائیسیته و اتنیکی که نو هستند خودتان را مشغول کنید و با بحث و گفتگو در باره آنها با مفاهیم آنها آشنا شوید تا پیشرفت بکنید و با آنها آینده خودتان را بسازید.
عقل ضعیف در ذهن و روح افراد ایرانی میگوید که ما از این لغات هیچ نوع اطلاع نداریم. تمام اینها برای ما بیگانه و ذهنگرایانه هستند، چون ما با این لغات بزرگ نشدهایم. احساسکور میزند توی سر عقل که دوباره فضولی کردی. این افراد از احساسکور خود میپرسند که این کی بود؟ احساسکور میگوید عقل فضول. همه از عقل ضعیف، ناکار آمد و فضول خود عصبانی و از احساسکور میخواهند که آن را در صندوقچه ذهن و روح خودشان زندانی کند. احساسکور که دشمن علم و عقل است از این گفته خیلی راضی و عقل را در صندوقچه ذهن و روح این افراد خود شیفته، مشنگ و کمبود دار که عاشق سکولار دموکراسی کاذب هستند زندانی میکند تا این افراد ذهنگراتر و رؤیایی تر و بی خیال عقل و علم شوند و تصور رؤیایی از سکولاریسم، دموکراسی، لائیسیته و اتنیکی خودشان را ذهنگرایانه رشد بدهند تا در آینده با آنها تخم دو زرده بکنند.
احساسکور فرمان صادر میکند پس چرا معطل هستید؟ این کلمات سکولاریسم، دموکراسی، لائیسیته و اتنیکی ورانداز کنید و در باره آنها با هم بحث کنید و برایشان منشور، آیین نامه، مرام نامه و اساسنامه بنویسید.
احساسکور میداند که این ذهنگراها با ور رفتن به این کلمات هم خود فریبی و هم دیگران فریبی میکنند و از واقعیات فاصله گرفته و در جلسات و پرسش و پاسخها نسبت به هم فخر فروشی کرده و برای همدیگر عقل کل میشوند و برای دفاع از این لغات سکولار دموکراسی به جان هم میافتند و کمبودهای چند قرنه و چند دهه خودشان را بطور کاذب و ذهنگرایانه بر طرف میکنند. بعضیها هم با پول مدرک دکترا و مهندسی میخرند و برای هم پز عقلی میدهند. احساسکور از این بابت که همه آنها را سر کار میگذارد خیلی راضی است.
اما امروزه پیشرفت علم، صنعت، اقتصاد و عقلگرایی حرف دیگری برای افراد دارد. برای مثال کمونیسم در برابر علم شکست خورد و تقریبا از بین رفته. اما عدهای ایرانی کم عقل و گرفتار احساسکور چند دهه تنشان به تن کمونیستها خورده. و کمبودهای کمونیستی بر ذهن و روح این افراد سایه افکنده و سنگینی میکند، پس بنابراین کمبودهای کمونیستی این افراد به کمبودهای دیگر که از جامعه مذهبی، ناسیونالیستی و قومگرایی ایران گرفتهاند افزوده شده است. از طرفی دیگر فاصله کشورهای پیشرفته از ایران خیلی زیاد است و این افراد کمونیسم ضعف و کمبود خودشان را حس میکنند، ولی بیشتر غرب را مقصر و از غرب متنفر هستند.
احساسکور کمونیستی حاکم بر ذهن و روح این افراد چپی افراطی آنها را دلداری میدهد و به آنها میگوید که عزیز جون با وجودی که از غرب و سرمایه داری خوشتان نمیآید، ولی ته دلتان به غربیها ناسزا بگویید، اصلا بگویید《 پیش به سوی راه رشد غیر سرمایه داری》و به آخوندها هم بد بگویید. اما فعلا با سرمایه داری و آخوندها در نیفتید، چون آنها فعلا قوی و حاکم هستند. شما تحمل این وضعیت را بکنید حتما ما بر جمهوری اسلامی و جهان سرمایه داری پیروز میشویم. من به شما قول صد در صد میدهم که ما با برنامه دراز مدت استراتژیک خودمان کمونیسم را جهانی میکنیم. اما امروزه تاتیک ما این است که وصل شویم به جمهوری اسلامی و کشورهای غربی و شرقی و با چندرغاز برای آنها جاسوسی بکنیم. این بهترین راه حل علمی و منطقی برای شرایط امروز ماست. به این طریق جمهوری اسلامی و سرمایه داری به ما شک نمیکند و کمتر به ما گیر میدهد. از طرفی دیگر در جلسات بحث و گفتگو کمونیستی خودتان سکولاریسم، دموکراسی، لائیسیته و اتنیکی را با دید کمونیستی واقعی بررسی کنید، چون سکولاریسم، دموکراسی، لائیسیته و اتنیکی در سرمایه داری درست به دست نمیآیند. مگر ندیدید که ترامپ زد زیر میز دموکراسی آمریکا و جهان، این کلمات سکولاریسم، دموکراسی، لائیسیته و اتنیکی در کمونیسم واقعی واقعیت درست خودشان را پیدا میکنند.
پس از این گفتگوی احساسکور کمونیستی در ذهن و روح افراد چپی ایرانی این افراد چپی کم عقل و گرفتار احساسکور کمونیستی غرق در رؤیای کمونیستی و خیلی خوشحال و در ذهن و روح رؤیا پرداز کمونیستی خود حسابی با سکولاریسم، دموکراسی، لائیسیته و اتنیکی ور رفته و در جلسات، بحثها و گفتگوها با هم به این کلمات دهن پرکن رنگ و لعاب کمونیستی میدهند و برای دفاع از این کلمات به جان هم میافتند. احساسکور کمونیستی خیلی راضی که توانسته در ذهن و روح این چپیها سوار بر موج سکولار دموکراسی بشود و این چپیها را فریب بدهد و ذهن و روح و ارگانیسم آنها را بطور کاذب تنظیم و بیشتر بر ذهن و روح آنها غلبه بکند.
احساسکور ناسیونالیستی به احساسکور کمونیستی میگوید رفیق حسابی چپیها را میگذاری سر کار، موج سواری بر سکولار دموکراسیت خیلی خوب است. احساسکور کمونیستی میخندد و میگوید تو چی؟ تو که روی موج دریاها تاج روی سر سلطنت طلبها و مشروطه خواهان گذاشتی. از تاجزاده و شاه زاده چه خبر؟
این دو احساسکور با تمام اینکه سایه هم را با تیر میزنند بدشان نمیآید که بعضی وقتها به همدیگر نان قرض بدهند و همدیگر را تقویت کنند. این دو احساسکور سلطنت طلبها و چپیها را به جان هم میاندازند تا حسابی جو سلطنت طلبی برای سلطنت طلبهای افراطی از یک طرف و جو کمونیستی برای چپیهای افراطی از طرف دیگر گرم شود. در چنین جوهای داغ این دو احساسکور در ذهن و روح سلطنت طلبها و در ذهن و روح چپیها بیشتر تقویت و بیشتر بر ذهن و روح آنها حاکم مطلق و این افراد چپی و سلطنت طلب را بر علیه هم افراطی میکنند تا مرز به جان هم افتادن و کشتن همدیگر. چرا؟، چون هر چه بیشتر چپیها و سلطنت طلبها متوهم، بی عقل و ضعیف باشند احساسکور کمونیستی و احساسکور ناسیونالیستی پادشاهی بیشتر بر این احمقها حکمت مطلقه میکنند. جمهوری اسلامی و اربابان خارجی هم تمام این جریانات را میدانند و کمونیستها و سلطنت طلبها را بر علیه هم تحریک میکنند تا با خرابکاری خودشان هم به خودشان و هم به جامعه ایران ضربه بزنند و هم کمکی به جمهوری اسلامی و اربابان شرق و غربش بکنند. خود جمهوری اسلامی و اربابان شرق و غرب هم در سطح بالاتر با هم دشمنی دارند و با تمام دشمنی با هم به همدیگر نان قرض میدهند تا بیشتر بر گرده مردم ایران سوار شوند.
با وجود تمام این ترفندها احساسکورهای مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی و احساسکور کمونیستی حاکم بر ذهن و روح مذهبیها، سلطنت طلبها، قومگراها و چپیهای افراطی درست ارضاء نمیشوند و ناراحت هستند، چون اگر میتوانند اپوزیسیون چپ و راست مذهبی و غیر مذهبی را فریب بدهند، ولی مردم داخل ایران را نمیتوانند فریب بدهند، چون مردم به خود آگاهی رسیده و به ایدئولوژیهای افراطی مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی و کمونیستی پشت کردهاند. به همین خاطر احساسکورهای مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی، و کمونیستی افراطی با تمام دشمنی با همدیگر با هم متحد میشوند و یک صدا به مذهبیها، سلطنت طلبها، مشروطه خواهان، قوگرایان و چپیهای افراطی فرمان صادر میکنند که فلان فلان شدهها با منشور بازی، با وکالت بازی، با به دست گرفتن پرچمهای رنگ و وارنگ قومی و اتنیکی، با جلسات و سخنرانیهای چنین و چنانی، با به اورشلیم رفتن، با آوردن پرویز ثابتی در تظاهرات، با فرستادن ماموران مذهبی و غیر مذهبی افراطی سپاه پاسداران به درون تظاهرات مردمی برای شناسایی افراد و عکس و فیلم گرفتن از مردم با تمام اینها ضربه محکمی به تظاهرات داخلی و خارجی مردم و ضرباتی به جنبش انقلابی مهسا بزنید و زمینههای موج سواری سکولار دموکراسی پر تلاطم را برای ما احساسکورهای ایدئولوژیکی بیشتر فراهم کنید تا ما برای مردم سکولار دموکراسی از نوع تاج زاده و شاه زاده بیاوریم.
اما دیگر با این ترفندهای رنگ و وارنگ نمیتوانند مردم ایران را فریب بدهند، چون اولا مشکل فعلی بی نانی، بی آبی، بی پولی، بی کاری و اگر ما مردم دیر بجنبیم قحطی و چه بسا یک جنگی را هم به ما تحمیل میکنند. تنها راه باقی مانده برای مردم قیام مردمی است. دوم خوشبختانه اکثریت مردم ایران بعد از انقلاب به خودآگاهی جمعی رسیده و از کثرتگرایی و تکثرگرایی مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی و کمونیستی افراطی وازده فاصله گرفته و به آنها پشت کردهاند. سوم مردم به اعمال نفوز کشورهای مختلف و به جمهوری اسلامی و به اپوزیسیونهای رنگ و وارنگ نه گفتهاند. چهارم سکولاریسم، دموکراسی، لائیسیته و اتنیکی من در بیاری ذهنگرایانه که اپوزیسیونهای ایرانی برای آنها سر و دست میشکنند را مردم داخل ایران نمیخواهند، چون مردم میدانند که با سیستم سکولار دموکراسی بزرگ نشدهاند و با کلماتی، مثل سکولاریسم، دموکراسی، لائیسیته و اتنیکی آشنایی ندارند. پنجم مردم با احساسکور مذهبی، ناسیونالیستی، قوگرایی و کمونیستی در جنگ هستند و با کمک علم، عقل سلیم و احساس سالم سعی میکنند بر آنها پیروز و از آنها فاصله بگیرند. این ایدئولوژیها باید شخصی شوند و از بار سیاسی و اجتماعی آنها کاسته شود و این ایدئولوژیها نقشی در سیاست و دولت نداشته باشند.
ششم مردم ایران سعی میکنند که عقل سلیم و احساس سالم خودشان را با کمک علم رشد بدهند تا با هم بیشتر همگرا و متحد شوند و از نو کم کم تکثرگرایی و کثرتگرایی را در جامعه ایران درست تر باز تعریف کنند همانطور که خودشان میفهمند و میخواهند، نمونهاش جنبش انقلابی مهسا.
راهش هم این است که مردم با هم متحد و در برخورد عقلی و احساسی درست با واقعیات اجتماعی و محیط زیست این محیطها را سالم سازی کنند تا این محیطها سالم شوند و متقابلا تاثیرات درست بر ذهن، روح، عقل، احساس و جسم ما بگذارند و آنها را درست تنظیم و بسازند. چگونگی درست تر این راه را در قسمت دوم این مقاله باز خواهم کرد. موفق و پیروز باشید! پاینده و جاویدان ایران عزیز ما
منبع:پژواک ایران