«شیخ شمسعلی»
احمد رشیدی

در حکایت است، که شیخی با پنج کلاس اکابر بر کرسی قضاوت نشست، و پس از خونریزی بسیار، بر جان و مال مردم نیز حاکم گشت، اما از فرط بیسوادی، مضحکه ی پیر و جوان گشته، و حتی وقتی خطیبان حکومتی برایش متنی نوشته بودند، سه بار تلاش کرد، تا در نطقی بگوید، شیخ شمسعلی، شش سیخ کباب، شش کاسه ماست، خورد و نمرد، و چون نتوانست، نهایتاً مرده را به اشتباه شیخ طوطی نامید، و گفت این جمله را لوکوموتیر هم نتوان کشید...
داستان این شیخکان کلاش، در حکومت و اندیشه اسلامی از هر قماش! البته به این بلای چهار دهه محدود نیست، و سابقه ی دیرینه ای در طنز کوبنده ی ضد اشغالگری مردممان داشته، که قدیمی های اقوام نیز از آن بی بهره نبودند، و بیاد دارم، یکبار بزرگی که مانند دیگر اقوام، از حکومت اسلامی آخوندها دل پر خونی داشتند، و از امثال من و ما، در آن شور نوجوانی و جوانی، فریب آخوندهایی را نخورده بودند، که رهبران سیاسی آنروزها امام خمینی خطابش می کردند!، اما بزرگان فامیل، علیرغم سواد اندک، بنا به تجربه ی کافی و شناخت عینی از ما بسیار جلوتر بودند،  در رابطه با موضوعی حکایتی از عبید زاکانی را در مجلسی برایمان نقل کردند که
روزی یک عرب نزد قاضی رفت و گله کرد که مردی پارس، کفش او را در مسجد دزدیده است.
قاضی سخن او را شنید و گفت پرونده بسته شود!
حاضران شگفت زده از قاضی پرسیدند چرا این گونه حکم کردی؟!
قاضی گفت: نه عرب کفش می پوشد و نه مرد پارسی به مسجد می رود!
 هنگامی که منظورشان را پرسیدیم، گفتند، 
معنای ساده ی لطیفه ی عبید شاید این است، که یک ایرانی نمی تواند مسلمان باشد، و به مسجد علی و فاطمه و...در این سوی و آن سوی مرز رفت و آمد کند!، و دقیقاً به همان دلیل که یک مسلمان نیز نمی تواند ایرانی باشد و سنگ اشغالگران را با هر روایت نوین و کهنه در عاشورا به سینه و گل بر سر زند!
اگر نگویید خواب نما شده است، در اولین ساعات بامداد امروز که قصد روان شدن به سوی خانه قاضی و محکمه داشتم، ناگهان دیدم که باد چرخ ماشینم را خالی کرده اند، و از شما چه پنهان، با خود اندیشیدم، شاید از آن بابت باشد، که بنده شاکی اصلی محکمه را جابجا می کنم و...، حامیان و مأموران داخلی و بیرونی متهم، که از اندرون تا برون!، بساط نمایش های روحوضی شیادی اسلامی بر علیه شاکی و شاهد و محکمه را براه انداخته اند، حتی اینرا هم برنتافته، و کودک یکی از عساکر خویش را برای این عملیات بزرگ گسیل کرده اند... و از بابت این پیشامد بامدادی نیز به یاد عبید افتادم.
شیطان را پرسیدند که کدام طایفه را دوست داری؟گفت:دلالان را. گفتند: چرا ؟ گفت: از بهر آن که من به سخن دروغ از ایشان راضی بودم، ایشان سوگند دروغ نیز بدان افزودند!.
پس آیا از این همه شیخ و شیاد مدعی خدا بناید به شیطان برد؟، بقول مش قاسم دایی جان ناپلئون، از ما گفتن، تا قبر آ آ آ آ !
 
احمد رشیدی
بیست و هشتم Oktober
استکهلم

منبع:پژواک ایران


احمد رشیدی

فهرست مطالب احمد رشیدی در سایت پژواک ایران 

*انقلاب یواشکی رهبری پشمکی *  [2022 Oct] 
*محکومیت نوری و پیروزی و پیامی برای خردورزی  [2022 Jul] 
*دیسکو های خیابانی، خار چشم دشمنان ایران و ایرانی  [2022 May] 
*نمایشی از ده فرمان منشور جمهوری دمکراتیک اسلامی پس از شکست در دادگاه نوری  [2022 May] 
*پایان دادگاه نوری، بهترین فرصت فرقه ی شما، برای محاکمه ی ما!  [2022 Apr] 
*بیشرفان پرسه زن در دادگاه نوری*  [2022 Mar] 
*چرا شکست خوردگان در دادگاه نوری به سیمین اسکویی حمله میکنند؟  [2022 Mar] 
*پیروزی در دادگاه استکهلم بر دشمنان، و م، و یک قدم مانده به نوروز و بهار پیروزی در دادگاه استکهلم، و شادی جنبش دادخواهی و مادران خاوران و آبان   [2022 Mar] 
*شهادت حمید اشتری در دادگاه، و حواشی و واکنش‌ها!  [2022 Feb] 
*اندر باب حاشیه سازان دادگاه نوری  [2022 Feb] 
* زنگ های دادگاه و دادخواهی برای که بصدا در می آیند؟   [2022 Jan] 
*کمون پرولتاریایی پوپولیستی!   [2022 Jan] 
*«نشانه های بوری، در دادگاه نوری»   [2021 Dec] 
*«دفاعیه ی نوری، پندی و پرسشی برای همه»  [2021 Nov] 
*«شیخ شمسعلی»   [2021 Oct] 
*«شارلانیسم سیاسی در دادگاه نوری»   [2021 Oct] 
*«دادگاه نوری و جارچیانی بدین کوری!»  [2021 Sep] 
*«شجاعت انتقاد از خود و هوچی گری های بیخود»  [2021 Aug] 
*دو رویکرد در دادگاه نوری جنایتکار   [2021 Aug] 
*من و مجاهدین و دادگاه استکهلم  [2021 Jan]