نقد چند خبر و سرمقالههای روزنامههای کیهان و جمهوری اسلامی
هوشنگ بهداد
" نه پسر قاتل نه پدر معتاد مقتول، که حاکمان جنایتکار مقصرو قاتل اصلی می باشند"
این تیتر خبری" اشد مجازات در انتظار فرزند پدركش" در روز نامه جمهوری اسلامی 16 آبان بازتاب داده شد . اگر از موضع سطحی نگری و عاطفی و معلول گرایانه ی با این موضوع بر خورد شود مشخص است که پسر قاتل پدر کش بطور قطع مقصر است که تقاضای اشد مجازات نیز حقش می باشد . اما اگر چنانچه بصورت رابطه یعلت و معلولی و ریشه ای این قضیه مورد کنکاش قرار گیرد تا که مشخص شود عامل یا علت و انگیزه ی قتل چیست . آنگا داستان تغییر می کند؟ چونکه معلوم می شود که نه مقتول قربانی مضاعف شرایط کنونی است . قاتل هم خودقربانی وضعیت حاکم می باشد.زیرا که فرزند پدرکش اعتراف کرده است که پدرش معتادبود که پیوسته بهانه می گرفت که ازدستش کلافه شده بودم . چون هر زمان که خمار می شد روزگارمان را سیاه می کرد.
اوایل انقلاب آخوند خلخالی محور صدور احکام اعدام برای معتادین و قاچاقچیان مواد مخدر در برنامه ی تلویزیونی گفت کسانی که درد مرا می فهمند می دانند که من چه می کشم ؟ زیرا که گفته می شد خودش دودی نبود. اما دو پسر معتاد داشت که یکی از این دو دانشجو و دیگری هم عضو کمیته بود که خودش داستانی دارد که بیانش در این مقاله نمی گنجد . بهرحال افرادی تجربه ی معتادین اقشار پائین جامعه را دارند بخوبی اشراف و آگاهی دارند که یک معتاد قشر پائین جامعه چگونه محکوم به مرگ تدریجی می باشد . یعنی در حقیقت مرده ی متحرک است که فرقش با مرده در نفس کشیدن مصنوعی است . برای اینکه برای یک معتاد به جز تلاش کردن برای تأمین هزینه ی مواد و خود سازی کردن چیز مهم ارزشمند دیگری وجود ندارد .به خصوص اگر تزریقی یا قرصی شده باشد که یا خماری و یا مواد دار بودن جنس تزریقی اندام و روح و روانش را جراحی و خراطی وضعیف وداغان می کند . بقول معرف هرروز پس می رود .
میاگین عمر معتاد های غیر از مصرف تریاک نه اینکه طولانی نیست ، بلکه برعکس کوتاه مدت می باشد. زیرا که یا در حال ترزیق مصرف اور دز یا سنگ کوب کردن می میرند یا بمرور در اثر خماری قیافه شان تراشیده و نفله می شوند . متأسفانه فر هنگ غالب بر جامعه آنگونه است که اینگونه جماعت معتادین را نه اعضای خانواده ونه جامعه پذیرای شان نمی باشند.به ویژه اینکه حاکمان کنونی بر ایران به جز مانور تبلیغاتی در راستای اهداف خاص دادن هر گز درشرف راه حل ریشه ای اعتیاد ودر فکر نجات معتادین جامعه نمی باشند. در صورتی که این قربانیان محصول خودشان است. عجیب اینکه این معتادین دارای روح و روان بس حساس و ضربه پذیر می باشند . آنگونه که پای درد ل شان نشستن هر یک تاریخچه ای از سر گذشت خود دارند . ولی احساس غالب اینان آرزوی مرگ می باشد . زیرا که هیچگونه آینده ای برای اینان در جامعه ی ساخته شده در ایران متصور نیست .
حال به خاطر داشته باشید فرزندان جوان و مغروری که مواجه با پدر یا مادری معتاد می باشند چگونه است و چه می کشند ؟ برای اینکه معتادین جزو مطرودین و فراموش شدگان قشر جامعه می باشند که نه به حال خود رها شده اند، بلکه وجود شان نه مایه افتخار که بر عکس مایه سر شکستگی و شر مساری برای اعضای خانواده است .
حال بر گردیم به شرایط چگونگی اعتیاد که چیست و چه کسانی بسوی اعتیاد کشانیده می شوند؟ مواد مخدر چون نقش مسکن دارد. زیرا که ابتدا حالت نشئگی یا غیر طبیعی به فرد مصرف کننده دست می دهد و برایش خود فراموشی و بی خیالی همراه دارد . معمولاً مصرفش بطورمقطعی موجب فراموش کردن شرایط سخت تحمیل شده غیر قابل تحمل برای مصرف کننده می شود. اما مصرف آن بمرور تبدیل به عادت، سپس عادت مزمن و در نهایت اعتیاد ترک ناپذیر می شود . طبیعی است که افراد ضعیف و سست عنصر و بی اراده و کم تجربه بیشتر توی دام اعتیاد کشیده می شوند. البته در کنار نقش افزایش سرکوب و خفقان و عدم تفریحات سالم و سر گرم کننده در جامعه ، از طرف دیگر قابل دسترس و فراوان بودنش در جامعه نیز نقش مؤثری در جذب مصرف مواد مخدرو اعتیاد دارد.
بالاخره رژیم فاشیستی مذهبی کودتائی که بیش از 30 سال است که ادعای مبارزه ی با مواد مخدر و قاچاقی و اعتیادمی کند . چون به شیوه ی معلولی یا درحیقیت اهرم چماق و ارعاب و خفقان در جامعه از این حربه استفاده چند جانبه کرده است . بنابراین روش مبارزه کردنش که همراه با تبعیض و سطحی گری بوده است . لذانه این معضل خانمان برانداز و ویران کن را حل نکرده است،بلکه بطور منفی موجب رشد مصرف مواد مخدر و معتادی در جامعه شده است .به خصوص اینکه چون ارگان های ما فیائی مواد مخدر وابسته به حکومت نقش اساسی در ورود و توزیع مواد مخدر دست دارند.بطوریکه تا درون سلول های انفرادی زندان هم به آسانی مواد مخدر برده می شود . بطر نمونه تعداد 65 اسکله ی غیر مجاز در اختیار سپاه پاسداران است که در سواحل بنادر جنوب کشور بطور 24 ساعته در حال تخلیه ی انواع و اقسام مواد مخدر و کا لاهای قاچاق و مشرو بات الکی می باشند . زیرا گذشته از اینکه باز ار بیش از دو میلیارد دلار سالیانه در آمد توزیع و فروش مواد مخدر را با نیروی انتظامی در اختیار خود دارد . همچنین ترانزیت ورود محموله های مواد مخدر از مرز پاکسان و افغا نستان با سیستان و بلوچستان و کرمان و انتقال به ترکیه و اروپا را بر عهده دارد. البته از مرز زمینی با عراق از طریق اعزام زوار محموله های موادمخدر منتقل می شوند . در مورد انتقال مواد مخدر به عربستان هم از سوی حجاج آنگونه فزونی یافته و گندش در آمده است که پس ا ز دستگیری نفرات زیاد از سوی عربستان و اعتراض جدی کردن اکنون معاون وزارت بهداشت مجبور شده است تا برای ردگم کردن و پاک نمودن صورت مسئله اخطار کند که ناقلان مواد مخدر به عربستان در ایام حج نروند .
در خاتمه اینکه مقصر و قاتل اساسی نه پسر قاتل قربانی و نه پدر مقتول قربانی مضاعف می باشند . بلکه حاکمان جنایتکاری می باشند که این شرایط را 30سال است که با خفقان و سرکوب و سانسورو فقر و بیکاری و شکاف عمیق طبقاتی به محرومان وتهی دستان جامعه یا قربانیان تحمیل کرده اند . تا که ماشین کشتاردستگاه آلوده به فساد و رشوه و تبعیض و بی عدالتی قضائیه بطور مستمر فعال باشد . به خصوص اینکه درمملکتی که رهبرش و رئیس مجمع مصلحت نظام و خبرگانش معتاد می باشد و طبق آمار جدید تعداد 15 میلیون معتاد عملی و تفننی و یا نیمه معتاد وجود دارد و بیش از 30 سال است که ادعای مبارزه با مصرف مواد مخدر و اعتیاد و قاچاقچی می کند.سئوال است که چگونه است که تاکنون نه یک مقام حکومتی و نه یک آقازاده در این مورد دستگیرو محاکمه نشده است؟ اما در عوض هر چه بازداشت و محکوم شده و سرشان بر سر دار رفته است همگی از اقشار فرودست و محروم جامعه بوده اند که خمینی شیادقول حکومت را به اینان داده بود.
http://www.jomhourieslami.com/1388/13880816/index.html
جمهوری اسلامی 16 آبان ماه سال 1388
اشد مجازات در انتظار فرزند پدركش
سري كه پدرش را قرباني خشم خود كرد در دادگاه كيفري استان فارس به اشد مجازات محكوم شد. به گزارش ايسكانيوز رسيدگي به اين ماجرا از تابستان 1386 پس از آن آغاز شد كه زني ميانسال به كلانتري � آباده � فارس رفت و از ناپديد شدن شوهر 50 ساله اش � اكبر � خبر داد . تلاش پليس براي كشف كليد معما ادامه داشت كه كارآگاهان به پسر 18 ساله اين خانواده مظنون شدند و وي را دستگير كردند. � سامان � دربازجويي مقدماتي خود را بي گناه خواند اما با ديدن مدرك هاي دادگاه پسند چاره اي جز بيان حقيقت نيافت : � من و پدرم هميشه بر سر مسائل پيش پا افتاده با هم درگير بوديم .آن روز من دير به خانه آمدم و پدرم كه دلخور شده بود كمر به كتك بست . � پسر ناخلف اضافه كرد : هنگام درگيري ناگهان پدرم را هل دادم كه سرش به پله خورد و جان باخت .از شدت ترس و دستپاچگي نمي دانستم بايد چه كار كنم . با كمك برادرم جنازه را داخل صندوق عقب ماشين گذاشتم به بيابان هاي اطراف � آباده � بردم و داخل چاه انداختم . به دنبال اين اعترافها جنازه � اكبر � پيدا و به پزشكي قانوني سپرده شد.همچنين با تكميل تحقيق پليس كيفرخواست صادر و به شعبه پنجم دادگاه كيفري استان فارس فرستاده شد. در نشست رسيدگي به اين پرونده كه به رياست قاضي � رضاييان � تشكيل شد ابتدا نماينده دادستان كيفرخواست را خواند.سپس شاكيان در جايگاه ويژه قرار گرفتند و حكم اشد مجازات خواستند. نوبت دفاع به � سامان � كه رسيد ادعاي تازه اي مطرح كرد : � پدرم معتاد بود و مدام بهانه مي گرفت .اگر يك روز دستش به مواد مخدر نمي رسيد روزگار ما را سياه تر مي كرد. من ديگر توان تحمل رفتار او را نداشتم و از همه چيز و همه كس بيزار شده بودم . � وي اضافه كرد : پدرم به دنبال دعوا با من بي هوش شد اما هنوز نفس مي كشيد كه دستانم را به دور گلويش حلقه زدم و جانش را گرفتم .پدرم مستحق مرگ بود. گزارش ايسكانيوز مي افزايد در پايان هيئت قضايي وارد شور شد و � سامان � را به اشد مجازات ـ مرگ ـ محكوم كرد . راي تا 20 روز پس از ابلاغ قابل تجديد نظر خواهي است.
"می تواند سرنخ کشته و مجروج شدن 44 نظامیان در پادگان تگزاس در تهران باشد"
گزارش خبری که دریک پادگان نظامی تگزاس آمریکا که تازگی ها رخ داده است که منجر به کشتته و مجروح شدن تعداد 44تن ازنظامیان آمریکائی شد که اکنون خبرش با تیتر درشت در صحفه ی اول ورق پاره ی جمهوری اسلامی مورخ 16 آبان باز تاب داده شده است . این واقعه که عجیب مورد توجه خبری رسانه های رژیم فاشیستی مذهبی کودتائی واقع شده قابل تأمل است . چونکه گزارش شده است که تیرانداز مهاجم 39 ساله یک نظامی روانشناس مسلمان می باشد ک قرار بود به عراق اعزام می شده است . از سوی دیگرچون موضوع عراق و افغانستان در عنوان تیتر خبری مطرح شده است که هردو کشور از سوی آمریکا اشغال نظامی شده اند . مهمتر اینکه این دو کشور تبدیل به نوعی نزاع و در گیری و تصیفه ی حساب میان آمریکا و رژیم فاشیستی مذهبی کودتائی شده است. طوریکه تا کنون تعدادی زیادی ازنظامیان آمریکائی بدست عوامل رژیم فاشیستی مذهبی کودتائی در این دو کشور کشته و مجروح شده اند .زیرا که حاکمان تهران می خواهند تا نظامیان آمریکا از این دو کشور خارج و پاسداران جای شان رابگیرند . به خصوص اینکه بحران مذاکرت هسته ای میان دو کشور بس حاد شده است. همچنین هنوز زمان زیادی از کشته شدگان فر ماندهان پاسداران در مرز استان سیستان و بلوچستان با پا کستان نمی گذرد که ار گان فاشیستی تر وریستی پا سداران کودتا گر آمریکا را متهم وعامل این اقدام انتحاری دانست و تهدید نمود که هر طوری شده بزودی عاملان و مسببان را در برون مرز هر جا که باشند شناسائی و دست به انتقام و مجازات علیه شان زد ه خواهد شد. همینطور پس از کودتای تقباتی 22 خرداد که منتهی به اعتراضات گسترده ی خیابانی ضد حکومتی شده است خیلی بیش از گذشته بطور آشکارا سران رقیب مغلوب دوم خردادی ها متهم به بر طرح اندازی کودتای مخملین و نرم افزارشبکه ی اینترنتی باپشتیبانی مالی و سیاسی و تبلیغاتی آمریکا شده اند. بنابراین اکنون همچون همان زمان که پاسدار محسن رفیقدوست فر مانده سپاه و قت سپاه پاسداران پیرامون انفجار که منجر به کشته شدن صد هاکماندوهای نیروی در یائی آمریکا ئی در لبنا نشد . رفیقدوست اعلام کرد که هم چاشنی و هم ایدئولوژی اش از تهران به لبنا ن رفته بود. اکنون نیز با بر تجربه ی تاریخی اعتراف این پاسدار رفیقدوست در آن زمان و با توجه به تهدید انتقام گرفتن پاسداران در شرایط کنونی می تواند هر دو اعتراف و تهدید را بهم پیوند زد و نتیجه گرفت که سر نخ طراحی این اقدام در پادگان نظامی تگزاس ، پیام انتقام ویانه ی اقدام مرگ در تهران و جماران و پاسداران طراحی شده است .
روزنامه ی جمهوری اسلامی 16 آبان ماه سال 1388
در پايگاه نظامي تگزاس : تيراندازي به سربازان اعزامي به عراق و افغانستان 44 كشته و زخمي برجاي گذاشت
يك افسر ارتش آمريكا كه قرار بود به عراق اعزام شود در يك پايگاه نظامي در تگزاس 13 تن را به ضرب گلوله كشت و 31 تن ديگر را مجروح ساخت . به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) مالك حسن 39 ساله روان پزشك ارتش آمريكا با دو اسلحه به سمت سربازاني كه قرار بود به عراق و افغانستان اعزام شوند آتش گشود. اخبار ضد ونقيضي از هويت حسن اعلام شده اما بسياري وي را اردني الاصل دانسته و برخي وي را اهل روستايي كوچك در بيت المقدس اعلام كرده اند. ژنرال باب كنه فرمانده پايگاه نظامي مذكور اظهار داشت : در اين حادثه تنها يك فرد تيرانداز در صحنه به ساير افراد شليك كرده است اين فرد خود كشته نشده و هم اكنون در بازداشت و در شرايط باثبات جسماني به سر مي برد; گفته مي شود مالك حسن قصد داشت پس از تيراندازي به سمت محل جشن فارغ التحصيلي كه 600 تن در آن حضور داشته اند برود اما سربازان حاضر درصحنه با شليك به سمت وي مانع او شده اند. وي 6 سال به عنوان روانپزشك در بيمارستان رواني نظامي والتر ريد آمريكا در واشنگتن فعاليت كرده و سپس به پايگاه فورت هود تگزاس منتقل شده بود. به گزارش خبرگزاري فرانسه باراك اوباما رييس جمهور آمريكا درواكنش به اين حادثه آن را � طغيان وحشتناك خشونت � ناميد و با خانواده هاي قربانيان و مجروحان ابرازهمدردي كرد. وي اظهار داشت : از دست دادن سربازان خود در خارج از كشور به اندازه ي كافي مشكل است اين مساله بسيار ترسناك است آنها در خاك آمريكا و در يك پايگاه نظامي هدف تيراندازي قرار گيرند. مجلس سناي آمريكا نيز در جلسه روز پنج شنبه خود به احترم كشته شدگان اين حادثه يك دقيقه سكوت اعلام كرد. ژنرال آمريكايي : تيرانداز تگزاس الله اكبر مي گفت رابرت كان فرمانده پادگان فورد هود تگزاس روز جمعه در شبكه ان بي سي آمريكا مدعي شد فردي كه به سوي همقطاران خود در اين پايگاه نظامي تگزاس شليك كرد در هنگام تيراندازي فرياد الله اكبر سرداده است . اين ژنرال آمريكايي در پاسخ به پرسش اين شبكه آمريكايي در اين خصوص كه آيا سرگرد نبيل مالك حسن در هنگام تيراندازي فرياد الله اكبر سرداده است پاسخ داد گفته هاي دست اول نظاميان اين پايگاه اين مسئله را تاييد مي كند. نبيل مالك حسن سي ونه ساله از افسران روان پزشك فلسطيني تبار در ارتش امريكا كه قرار بود به عراق اعزام شود روز پنج شنبه حدود ساعت سيزده وسي دقيقه به وقت محلي با دو قبضه سلاح كمري در بزرگترين پايگاه ارتش امريكا در فورد هود تگزاس تيراندازي خود را آغاز كرد. وي كه براثر تيراندازي پليس محلي زخمي شد از اين ماجرا جان سالم بدر برد. او ظاهرا تنها تيرانداز بوده است . به گزارش خبرگزاري فرانسه از واشنگتن شمار زيادي از نظاميان آمريكايي پيش از اعزام به ماموريت در عراق يا افغانستان آزمايش هاي پزشكي را در اين ساختمان مي گذراندند .
ورق پاره ی کیهان18 دوشنبه آبان ماه سال 1388
نقد وبررسی " سرچشمه شايد ..! "(يادداشت روز)
" هر چه بگندد نمکش می زنند. وای به روزی که بگنند نمک"
گفته می شود دزدکه از دزد بزند شاه دزد است .به خصوص اگر این دزد شاه شده تخصص های دیگری همچون مچ گیری کردن هم دارا باشد.اما اکنون مدتی است که این شاه دزد در مورد برخی شریک دزدهای بقدرت خزیده در دایره ی خودی ها دچار برخی ازمحذورات اخلاقی و سیاسی و باندی شده است که اتفاقاً ناشی از ادامه ی جنگ قدرت و قبضه ی آن و تلاش برای حذف رقیب دارد که موجب شده است دستش بد جوری توی پوست گردو گذاشته شود. طوری که برای حل مشکل مجبوربه گیردادن خودی شده است البته شکافتن این داستان گیر دادن نه تداعی کننده ی داستان تف و تاق و ریش است . بد تر نوعی خودزنی آشکارشده است زیرا که این اقدام خونین کردن خود نه موجب ترساندن حریف یا رقیب نمی شود، بلکه بیشتر سبب فاشو نمایان شدن ضعف واختلافات درونی می شود. بهر حال این مسئله ی غامض تبدیل به این ضرب المثل معروف شده است که گفته می شود
ناگفته نماند که گیر دادن سربازجوحسین شریعتمداری به رحیم مشائی در یادداشت روزخود یک نوع بهانه تراشی تا کتیکی و پوششی پیرامون موضع مهمتر دیگریست که مر بوط به دیدارپنهانی رحیم مشائی با دلال وجاسوس چند جانبه هوشنگ امیر احمدی دریکی ازهتل های شمال کشوراست که ار تباط به موضوع بسیار مهمتر و بحرانی هسته ای دارد که گندش از طریق گفتگوی شبکه ی تلویزیونی فارسی بی بی سی با این دلال و جاسوس چند جانبه هوشنگ امیراحمدی نژاد در آمد که هرگز ازسوی سر بازجو حسین شریعتمداری قابل تحمل ونا دیده گرفتن درز این خبر وعبور بی توجه نسبت به آن امکان پذیرنمی باشد.زیراکه ضمن مدافع سر سخت بودن ازپروژه و اهداف هسته ای عامل مهم حذف رقیب از صحنه ی رقیب همین مسئله بوده است که از طریق ورق پاره ی کیهان و به ویژه ی ستون یادداشت روز هایش دنبال شده است.
بنابراین دراین شرایط که پروژه ی هسته ای تبدیل به تشدید بحران درونی حتی باند های مافیائی اصولگرائی شده است و بحران بیرونی اش را مضاعف نموده است. از سوی دیگر موجب شدت بخشیدن جنگ قدرت و ثروت برای حذف رقیب مغلوب دوم خردادی ها با طرح کودتای پاسدار ی شده که هنوز به پایان نرسیده ومنجر به یکپایه شدن کامل رژیم کودتائی نشده است تا که تسلط کامل براوضاع داشته باشد . زیرا با حضوراعتراضی های گسترده ی مردم در صحنه با فریاد های ادامه دار مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای که بسط و تعیمم به فریادمرگ برولایت فقیه و پائین کشیدن تصویر لوطی جماران عمودخیمه ی نظام و لگد کوب کردنش در رژه ی تظاهرات معترضین در روز 13 آبا ن شده است. در صورتی که روز ملی مبارزه با استکبار جهانی نامیده شده است . بنابراین وضعیت را آنگونه پیچیده و خطری وحساس نموده است که هرگز صلاح و جایز نیست تاکه سر باز جو حسین شریعتمداری در برابر سخنرانی رحیم مشائی و منتقدان وی بی خیال شود و با شیوه ی هویج و چماق تهدید نکند و رهنمود و توصیه ندهد.
بهر حال سر باز جو حسین شریعتمداری بدون اشاره کردن بدیدارپنهانی رحیم مشائی با دلال و جاسوس هوشنگ امیر احمدی در یک هتلی در شمال کشورانجام شد. اما سایر انتقادات تحلیلی و تفسیری خود رااین سر باز جو شریعتمداری نسب به سخنرانی اخیر رحیم مشائی در كنفرانس انجمن سالانه دانشگاه هاي باز كه اخيراً با ميزباني دانشگاه پيام نور برپا شده بود بابررسی کردن خطرات و عوارض جانبی این سخنرانی و اظهارنظر رحیم مشائی آن را ردیف و بر جسته کرده است تاکه توانسته باشد در پایان یادداشت روز خود به پاسدار گماشته ی احمدی نژاد از بر کناری رحیم مشائی داده باشد.بهر صورت اتهامات تقسیم بندی شده ی رحیم مشائی این چنین است:
كاوش هاي باستاني نشان مي دهد كه انسان به خدا اعتماد داشته است، اما چرا خدا محور وحدت نشده است؟ من مي گويم مشكل اين است كه به تعداد انسان ها خدا هست و خداي هر انساني با توجه به شناخت آن فرد از خدا با خداي فرد ديگر متفاوت است. ملت ها در طول تاريخ همواره يك خدا را نپرستيده اند�. مطلب فوق را آقاي اسفنديار رحيم مشايي، رئيس دفتر رياست محترم جمهوري در كنفرانس انجمن سالانه دانشگاههاي باز كه اخيراً با ميزباني دانشگاه پيام نور برپا شده بود، بيان داشته و نتيجه گرفته است كه �خدا محور وحدت انسان ها نيست�!اظهارات آقاي مشايي كه اميدواريم صحت نداشته باشد و به خطا نقل شده باشد، با توجه به حضور پررنگ ايشان در دولت و نزديكي مثال زدني-والبته غيرقابل توجيه- وي با رياست محترم جمهوري، زمينه ساز تبليغات سوء-و همراه با ملامت و حتي تمسخر- فراواني شده است،كه در اين باره اگرچه گفتني بسيار است ولي از آن ميان اشاره به چند نكته ضروري تر به نظر مي رسد.ابتدا بايد گفت كه اظهارات آقاي مشايي با آموزه هاي صريح اسلام و همه اديان الهي مغايرت دارد. اظهارات رحيم مشايي با واقعيات تاريخي و مخصوصاً واقعيت غيرقابل انكار اين سال ها نيز در تناقض آشكار است.چه كسي مي تواند، وحدت ملت هاي مسلمان در عصر حاضر را كه عليه نظام سلطه جهاني شكل گرفته است انكار كند؟!البته ترديدي نيست كه اين وحدت هنوز به نقطه اوج خود نرسيده است ولي گام هاي بلندي كه به ويژه پس از پيروزي انقلاب اسلامي در اين راستا برداشته شده به اندازه اي عظيم و كارساز است كه قدرت هاي استكباري، مخصوصاً آمريكا و اسرائيل، بيشترين توان مالي، سياسي و تبليغاتي خود را براي مقابله با آن بسيج كرده اند. ممكن است آقاي مشايي -البته براي فرار از ماجرا- بگويد منظور من نفي ضرورت وحدت با محوريت خدا نبوده است، بلكه اعلام كرده ام اين وحدت تحقق نيافته است! كه در اين صورت بايد گفت؛ جنابعالي ابتدا به زعم خود استدلال كرده ايد كه برداشت همه انسان ها از خدا با يكديگر متفاوت است و سپس نتيجه گرفته ايد كه خدا نمي تواند محور وحدت انسان ها باشد. بنابراين... چه عرض شود؟!آقاي رحيم مشايي- آگاهانه يا ناخودآگاه- با اظهارات ياد شده پيام همه پيامبران الهي، ائمه اطهار عليهم السلام و توصيه هاي دلسوزانه و اكيد حضرت امام(ره)، رهبر معظم انقلاب، تمامي انسان هاي فرهيخته و دلسوخته براي انسان ها را، نه فقط زير سؤال برده، بلكه با آن به مقابله نيز برخاسته است. و البته، كم نيستند افرادي كه اينگونه سخنان سخيف، غيرعلمي و مسخره را بر زبان دارند و از اين زاويه، اظهارات آقاي رحيم مشايي قابل اعتناء نيست، اما، ايشان به حق يا به نا حق- و به اعتقاد نگارنده قطعاً به ناحق- در جايگاه برجسته اي از دولت قرار دارد و اظهارات ايشان، دقيقاً به همين علت- و تأكيد مي شود كه فقط به همين علت و نه به علت شخصيت حقيقي او- به حساب دولت نوشته مي شود. و از اين روي، سخنان بي پايه وي اگر آگاهانه باشد كه نه فقط جفا، بلكه خيانت به مردم، نظام و انقلاب اسلامي است و چنانچه مانند برخي ديگر از اظهارات وي، ريشه در ناآگاهي ايشان داشته باشد، كه حضور اينگونه افراد در پست هاي مهم دولتي- آنهم دولت اصولگرا- غيرقابل توجيه و بي اعتنايي به رأي و اعتماد مردم است! فقط نيم نگاهي به تلاش گسترده دشمنان و هزينه هاي كلاني كه براي ايجاد تفرقه در ميان ملت ها و مخصوصاً براي اختلاف افكني در ميان ملت هاي مسلمان هزينه مي كنند، كمترين ترديدي باقي نمي گذارد كه اظهارات رحيم مشايي، در جايگاه رئيس دفتر رياست جمهوري- و چند مسئوليت ديگري كه يدك مي كشد- فقط در بستر پروژه هاي عريض و طويل دشمنان اسلام و انقلاب و در راستاي پيشگيري از وحدت مسلمين قابل ارزيابي است. البته درپي آن نيستيم كه آقاي مشايي را وابسته به كانون هاي بيگانه بدانيم، ضمن آن كه با توجه به مواضع و عملكرد چندساله اخير آقاي مشايي، به وضوح مي توان بر رضايت دشمنان از حضور ايشان در پست هاي كليدي تأكيد ورزيد.گفتني است در ماجراي رسواي برلين يكي از مدعيان اصلاحات طي مصاحبه اي گفته بود؛ مشكل دموكراسي در كشور ما آن است كه در ايران �هنوز خدا نمرده است�!"
بالاخره اینکه سر باز جو حسین شریعتمداری در پایان قرائت بند های کیفر خواست رحیم مشائی همانگونه که اشاره شد.برای اینکه پاسخ منتقدان را دادده و جلو انتقادکردن بیشترشان را مسدود کرده باشد پاسدار گماشته احمدی نژاد را مورد مخاطب خود قرار داده است و به وی اینگونه عدم صلاحیت رحیم مشائی درون دولت نا مشروع دهم را گوشزد کرده یا بقول خودش با وی سخن دلسوزانه و نصحیت گونه گفته است :
بالاخره، سخني نيز با برادر عزيزمان جناب آقاي دكتر احمدي نژاد، رئيس جمهور محترم و منتخب در ميان است و آن، اين كه؛ در شخصيت آقاي اسفنديار رحيم مشايي چه برجستگي و امتياز ويژه اي ديده ايد كه ديگران نه فقط نمي بينند، بلكه براي اثبات عدم صلاحيت وي دلايل مستحكمي نيز ارائه مي كنند و در همان حال، جنابعالي- با عرض پوزش- ضمن آن كه دليل و نشانه قابل قبولي براي اثبات صلاحيت او نداريد، ايشان را در پست هاي حساس و كليدي دولت مي گماريد و بر آن اصرار هم داريد؟! آيا همين موضع اخير آقاي مشايي- صرف نظر از مواضع و عملكرد قبلي- كه در تقابل آشكار با آموزه هاي اسلامي، انقلابي و توصيه هاي اكيد حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب است، دليل قانع كننده و مستحكمي براي كنار گذاشتن ايشان نيست؟! ترديد نكنيد كه مصلحت نظام، مردم و شخص حضرتعالي در آن است. سرچشمه شايد گرفتن به بيل، چو پر شد نشايد گذشتن به پيل "
اما اکنون که نتیجه ی ادامه ی جنگ قدرت و ثروت میان باندهای ما فیائی و کودتائی غالب با مغلوب منجر به کودتای تقلبتی 22 خرداد و حذف رقیب مغلوب دوم خردادی ها شد . البته که جراحی قیب از طریق کودتا بی هزینه نبود . زیرا که واکنش اعتراضی پس از 22 خرداد رابهمراه داشت. اما خوشبختانه حضوراعتراضی میلیونی مردم منتهی به بازشدن یا وزیدن نسیمی شد که خاکستر کمی پس زده شد و آتش پنهان و نهفتته ی زیر خاکستر پس از 30 سال پنهان بودن فرصت شعله وری و خود نمائی یافته است . برای همین رشد دامنه دار حضور اعتراضی مردم ناراضی با فر یاد های مرگ بر دیکتاتورو خامنه ای با چاشنی سایر شعار های ارتقا یافته تر تکمیلی این فریاد که پژواک آن درخشم و کین ونفرت تظاهر کنندگان طنین اندازشده و موج می زند نشان از حرکت دامنه ی شعله های پرتو آتش سر کش به سمت در خواست عریان شدن نا بودی رژیم فاشیستی مذهبی کودتائی سوق داده می شود . به خصوص اینکه نسل جوان وارد صحنه ی مبارزه شده که70%جمعیت کشور را تشکیل می دهد که در کنار جنبش آزادیخواهی دانشجوئی قرارگرفته است و دارد تجربیات تکامل یافته تر مبارزات دوران انقلاب 57 را در صحنه ی عمل دنبال می کند .
مهمتراینکه نقش حضو رزنان و دختران شانه به شانه ی مردان و جوانان پسردر دانشگاه ها و خیابان ها و حتی در میان تجمع خانواده های داغدار و عزا دار و زندانیان سیاسی و عقیدتی در جلوی درب زندان اوین بسیار چشم گیر و انگیزاننده می باشد .به خصوص اینکه این حضوراعتراضی همگانی در صحنه ی مبارزه موجب آسیب و ضربه پذیرشدن دستگاه اختناق ارعاب وو حشت و سانسور شده که 30 سال است نهادینه شده است که پارامترتعیین کننده دربقا و ادامه ی رژیم نا مشروع وضد مردمی کودتائی در بیش از 30 سال گذشته داشته است . چونکه این سرکوبگری سازمان یافته ی داخلی مکمل و موازی و تقویت کننده ی کننده ی سیاست صدور تروریسم وارتجاع به برون مرز و مداخله گری در امورداخلی کشور های همسایه و اقدامات تروریستی و بحران آفرینی و جنگ افروزی در خاورمیانه بوده است .چونکه درست همان نقشی که ساواک در بقای شاهرا دارد که بامنحل شدنش در زمان نخست وزیری شاپور بختیار منجربه فرو پاشی اش شد.
ازطرف دیگر حضور معترضان در صحنه و ایستادگی و مقاومت شان به ویژه نقش تلفن مبایل و اینترنت که هم ازهمه صحنه ها تصویر و صدا بر داری می کند وهم سریع ازطریق شبکه ی خبر رسانی اینترنتی بازتاب داده می شود . عجیب این ابتکار موجب خنثی کردن سانسور خبری در داخل و سبب اطلاع رسانی برون مرزی شده که عامل تقویت روحیه ی مبارزان داخلی و مخالفان برون مرزی شده است . همچنین عامل شکاف و تجدید آن درون دولت نا مشروع کودتائی و حامیانش شده است .بطوریکه سر بازجو حسبین شر یعتمداری با دستپاچگی و دست به خود زنی زدن مجبور شده است که علیه ی پاسدار گماشته احمدی نژاد و مشاور ویژه اش رحیم مشائی تیغ کشی علنی کند.
درخاتمه اینکه با آشکار شدن شکاف ها و اختلافات میان حاکمان کودتائی که حاصل فشاراز پائین معترضان ناراضی در صحنه ی مبارزات دانشگاهی و خیابانی و حضورشبانه ی پشت بام خانه ها باآمادگی پرداخت بهاو هزینه اش می باشد. لذا در چنین شرایطی وظیفه ی مدعیان اپوزیسیون رنگارنگ برون مرزاست که با ادعای آزادیخواهی و دمکراسی طلبی که برای مردم ایران دارند. که با درک درست شرایط و اتخاذ روش اصولی مبارزه با رژیم فاشیستی مذهبی کودتائی بسیج شوند که در وضعیت متزلزل و ضربه پذیرقرار دارد که برای بقای ننگین خودش اجباردارد در پشت پرده بازد وبند کردن عقب نشینی از طرح های هسته اش کند . در این شرایط می بایست که مخالفان مسئولانه در بستر وحدت و همگامی نزدیک تر بهم دیگر حرکت کنند . حتی اگر شده بصورت تاکتیکی و مقطعی گام بر دارند و پرهیز از هرگونه حاشیه پر دازی ها و نق زدن هائی نمایند که بدون ارتباط به شرایط مبرم مبارزات روز مردم داخل ایران می باشد. ازطرف دیگر موجب تحلیل رفتن انرژی و نیرو می شود. زیرا که دشمن حاکم در سرکوب مخالفان جدی اش هر گز درنگ نکرده و نمی کند و تبعیض قائل نمی شود. به جزاینکه هر کدام از مخالفینش که جدی تر و مقاوم تر باشد سر سختانه و وحشیانه تر باهاش بر خورد و مبارزه می کند و انتقام می گیرد.به خصوص اینکه تجربه 30ساله گذشته نشان داده است که هرزمان حاکمان ایران احساس خطر جدی کرده اند همه جناح و باند هایش بطور مشترک درسر کوب و قتل عام کردن مخالفان با هم شدند .همچون پس از 30خرداد سال 60و تابستا ن خونین سال 67 که اختلاف نظری در کار نبود . حال سئوال است چرا این توان همبستگی در عمل علیه ی دشمن مشترک تا کنون در اپوزیسیون وجود نداشته است؟
http://www.kayhannews.ir/880818/2.htm#other200
ورق پاره ی کیهان18 دوشنبه آبان ماه سال 1388
سرچشمه شايد ..! (يادداشت روز)
�كاوش هاي باستاني نشان مي دهد كه انسان به خدا اعتماد داشته است، اما چرا خدا محور وحدت نشده است؟ من مي گويم مشكل اين است كه به تعداد انسان ها خدا هست و خداي هر انساني با توجه به شناخت آن فرد از خدا با خداي فرد ديگر متفاوت است. ملت ها در طول تاريخ همواره يك خدا را نپرستيده اند�.
مطلب فوق را آقاي اسفنديار رحيم مشايي، رئيس دفتر رياست محترم جمهوري در كنفرانس انجمن سالانه دانشگاههاي باز كه اخيراً با ميزباني دانشگاه پيام نور برپا شده بود، بيان داشته و نتيجه گرفته است كه �خدا محور وحدت انسان ها نيست�!
اظهارات آقاي مشايي كه اميدواريم صحت نداشته باشد و به خطا نقل شده باشد، با توجه به حضور پررنگ ايشان در دولت و نزديكي مثال زدني-والبته غيرقابل توجيه- وي با رياست محترم جمهوري، زمينه ساز تبليغات سوء-و همراه با ملامت و حتي تمسخر- فراواني شده است،كه در اين باره اگرچه گفتني بسيار است ولي از آن ميان اشاره به چند نكته ضروري تر به نظر مي رسد.
1- ابتدا بايد گفت كه اظهارات آقاي مشايي با آموزه هاي صريح اسلام و همه اديان الهي مغايرت دارد. چرا كه در كلام خدا نه يك بار، بلكه بارها تاكيد شده است كه ايمان به خدا مي تواند و بايد محور وحدت انسان ها باشد، به عنوان نمونه- و فقط يك نمونه- مي توان به آيه 64 از سوره مباركه آل عمران اشاره كرد كه خطاب به پيامبراكرم(ص) مي فرمايد �بگو اي اهل كتاب بيائيد به سوي سخني كه ميان ما و شما يكسان است و آن، اين كه جز خداي يگانه را نپرستيم و چيزي را همتاي او قرار ندهيم� و نمونه هايي از اين دست در كلام خدا و در آموزه ها و دستورات رسول اكرم(ص) و ائمه اطهار عليهم السلام به فراواني و صراحت وجود دارد و از جمله بايد از آقاي مشايي با آنهمه ادعاي اسلام شناسي! پرسيد؛ نظر جنابعالي درباره آيه شريفه �واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا- همگي به ريسمان الهي چنگ بزنيد و متفرق نشويد.� كه به فراواني بر زبان مسلمين جاري بوده و هست، چيست؟!
2- اظهارات رحيم مشايي با واقعيات تاريخي و مخصوصاً واقعيت غيرقابل انكار اين سال ها نيز در تناقض آشكار است.
چه كسي مي تواند، وحدت ملت هاي مسلمان در عصر حاضر را كه عليه نظام سلطه جهاني شكل گرفته است انكار كند؟!
البته ترديدي نيست كه اين وحدت هنوز به نقطه اوج خود نرسيده است ولي گام هاي بلندي كه به ويژه پس از پيروزي انقلاب اسلامي در اين راستا برداشته شده به اندازه اي عظيم و كارساز است كه قدرت هاي استكباري، مخصوصاً آمريكا و اسرائيل، بيشترين توان مالي، سياسي و تبليغاتي خود را براي مقابله با آن بسيج كرده اند.
بنابراين وقتي �اسلام� به تنهايي عامل و محور اصلي وحدت ملت هاي مسلمان با مذاهب گوناگون است،چگونه مي توان ادعا كرد �خدا� نمي تواند محور وحدت انسان ها باشد؟! و حال آن كه اعتقاد به اسلام بعد از اعتقاد به خداوند تبارك و تعالي است.
گفتني است �آلوين تافلر� ، نظريه پرداز معروف آمريكايي كه چند كتاب از وي در ايران به فارسي ترجمه شده است مي گويد �كاري كه ]امام[ خميني كرد، فقط ايجاد اتحاد ميان ملت هاي مسلمان و عليه آمريكا نبود بلكه او همه خدا باوران جهان راعليه غرب برانگيخته است�.
3- ممكن است آقاي مشايي -البته براي فرار از ماجرا- بگويد منظور من نفي ضرورت وحدت با محوريت خدا نبوده است، بلكه اعلام كرده ام اين وحدت تحقق نيافته است! كه در اين صورت بايد گفت؛ جنابعالي ابتدا به زعم خود استدلال كرده ايد كه برداشت همه انسان ها از خدا با يكديگر متفاوت است و سپس نتيجه گرفته ايد كه خدا نمي تواند محور وحدت انسان ها باشد. بنابراين... چه عرض شود؟!
4- آقاي رحيم مشايي- آگاهانه يا ناخودآگاه- با اظهارات ياد شده پيام همه پيامبران الهي، ائمه اطهار عليهم السلام و توصيه هاي دلسوزانه و اكيد حضرت امام(ره)، رهبر معظم انقلاب، تمامي انسان هاي فرهيخته و دلسوخته براي انسان ها را، نه فقط زير سؤال برده، بلكه با آن به مقابله نيز برخاسته است. و البته، كم نيستند افرادي كه اينگونه سخنان سخيف، غيرعلمي و مسخره را بر زبان دارند و از اين زاويه، اظهارات آقاي رحيم مشايي قابل اعتناء نيست، اما، ايشان به حق يا به نا حق- و به اعتقاد نگارنده قطعاً به ناحق- در جايگاه برجسته اي از دولت قرار دارد و اظهارات ايشان، دقيقاً به همين علت- و تأكيد مي شود كه فقط به همين علت و نه به علت شخصيت حقيقي او- به حساب دولت نوشته مي شود. و از اين روي، سخنان بي پايه وي اگر آگاهانه باشد كه نه فقط جفا، بلكه خيانت به مردم، نظام و انقلاب اسلامي است و چنانچه مانند برخي ديگر از اظهارات وي، ريشه در ناآگاهي ايشان داشته باشد، كه حضور اينگونه افراد در پست هاي مهم دولتي- آنهم دولت اصولگرا- غيرقابل توجيه و بي اعتنايي به رأي و اعتماد مردم است!
5- فقط نيم نگاهي به تلاش گسترده دشمنان و هزينه هاي كلاني كه براي ايجاد تفرقه در ميان ملت ها و مخصوصاً براي اختلاف افكني در ميان ملت هاي مسلمان هزينه مي كنند، كمترين ترديدي باقي نمي گذارد كه اظهارات رحيم مشايي، در جايگاه رئيس دفتر رياست جمهوري- و چند مسئوليت ديگري كه يدك مي كشد- فقط در بستر پروژه هاي عريض و طويل دشمنان اسلام و انقلاب و در راستاي پيشگيري از وحدت مسلمين قابل ارزيابي است. البته درپي آن نيستيم كه آقاي مشايي را وابسته به كانون هاي بيگانه بدانيم، ضمن آن كه با توجه به مواضع و عملكرد چندساله اخير آقاي مشايي، به وضوح مي توان بر رضايت دشمنان از حضور ايشان در پست هاي كليدي تأكيد ورزيد.
گفتني است در ماجراي رسواي برلين يكي از مدعيان اصلاحات طي مصاحبه اي گفته بود؛ مشكل دموكراسي در كشور ما آن است كه در ايران �هنوز خدا نمرده است�!
6- و بالاخره، سخني نيز با برادر عزيزمان جناب آقاي دكتر احمدي نژاد، رئيس جمهور محترم و منتخب در ميان است و آن، اين كه؛ در شخصيت آقاي اسفنديار رحيم مشايي چه برجستگي و امتياز ويژه اي ديده ايد كه ديگران نه فقط نمي بينند، بلكه براي اثبات عدم صلاحيت وي دلايل مستحكمي نيز ارائه مي كنند و در همان حال، جنابعالي- با عرض پوزش- ضمن آن كه دليل و نشانه قابل قبولي براي اثبات صلاحيت او نداريد، ايشان را در پست هاي حساس و كليدي دولت مي گماريد و بر آن اصرار هم داريد؟! آيا همين موضع اخير آقاي مشايي- صرف نظر از مواضع و عملكرد قبلي- كه در تقابل آشكار با آموزه هاي اسلامي، انقلابي و توصيه هاي اكيد حضرت امام(ره) و رهبر معظم انقلاب است، دليل قانع كننده و مستحكمي براي كنار گذاشتن ايشان نيست؟! ترديد نكنيد كه مصلحت نظام، مردم و شخص حضرتعالي در آن است،
سرچشمه شايد گرفتن به بيل
چو پر شد نشايد گذشتن به پيل
حسين شريعتمداري
لطفاً برای باز دید سایر مقالات و مطالب به این آدرس رجوع شود :
http://naghdematboat.blogspot.com /
منبع:پژواک ایران