وارونه گوئی و آدرس غلط دادن برای منحرف نمودن اذهان عمومی از زد و بندهای پشت پرده
نقد و بررسی سر مقاله " دومين ابرقدرت شكست خورده"
هوشنگ بهداد
ولی معلوم نشد که چرا مقامات مسئول آمریکائی نه اینکه به این خطبه های اخطار آمیز رفسنجانی هیچ توجهی نکردند، بلکه حضور و اقدامات تروریستی و کشتن نظامیان آمریکائی که از سوی پاسداران و عوامل نفوذی رژیم تر وریستی در این دو کشور اجرا می شد واکنش جدی نشان ندادند؟ بدتر اینکه با اقدامات و سیاست و مذاکرات مماشات گرانه ی محور امنیت عراق و هسته ای که دنبال کردند . مهمتر اینکه نام مجاهدین را توی لیست ساز مان و گروه های ترئوریستی نگهداشتند. در نهایت حفاظت اشرف را تحویل دولت دست نشانده ی حاکمان تهران عراق دادند که شاهد بودیم در اشرف اخیراً چه اتفاقی افتاد ؟ خلاصه شرایط یکه تازی حضور و مانور دادن و رجز خوانی کردن های تبلیغاتی علیه ی آمریکا و اسرائیل و رهبران کشور های عربی در این دو کشور اشغال شده و منطقه ی خاور میانه برای رژیم تروریستی فاشیستی مذهبی حاکم بر ایران با پیگیری اهداف هسته ای چگونه بطور کامل فراهم شد که نتیجه آنگونه شده که اکنون سر مقاله نویس نقل قول کرده است که رابرت گیس وزیر دفاع آمریکا اعتراف صریح به ناتوانی در افغانستان کرده و نتیجه گیری نموده که آمریکا دومین قدرت بزرگ است که در افغانستان دچار شکست خفت بار شده است که تلاش می نماید بر روی این شکست سر پوش بگذارد .
در دنباله سر مقاله نویس با وارونه گوئی و پاک کردن صورت مسئله که مدعی شده تقویت کردن طالبان از سوی آمریکا علیه ی اسلامی بود که حاکمان ایران نمایندگی می کنند که مانعازنفوذ و حضورش در منطقه شود که بایداذعان کرد که هر گز نه اینگونه بوده است، بلکه بر عکس برای تقویت چنین اسلامی برای حذف مخالفان و رقبای داخلی و فرو پاشیدن امپراتوری شوروی سابق بموازات حمایت از مر تجعان حاکم بر ایران از طالبان حمایت شد . چون سیاست غرب از سال 56 که در پا کستان کودتای نظامی ژنرال ضیاه ء الحق علیه ی ذوالفقار علی بوتو انجام شد. سپس اعلام جمهوری اسلامی در پاکستان نمود . پیش مقدمه ی سال بعد مدل جمهوری اسلامی مشابه ی پاکستان بدون یک کلمه کم و زیاد از سوی خمینی شیاد در ایران بود تا اینکه در دنباله نه اینکه همه کشور های خاور میانه تا شاخ آفریقا که گرایش و رابطه با روس ها داشتند با چرخش بسوی غرب به خصوص آمریکا سوق داده شدند ، بلکه همانگونه که گفته شد موجب فرو پاشی شوروی سابق و بلوک وابسته میسر و سپسیکی یکی عضو نا تو شوند .
اکنون پس از 31 سال شاهد می باشیم که مدل کودتای ضیاء الحق از طریق پاسداران در22 خرداد درایران تکرار شدهاست . چون قرار است ادامه ی نقش طالبان در افغانستان را پاسداران به شکل دیگری دنبال کنند . فقط اختلاف بر سر جدیت پاسداران به دسترسی سلاح هسته ای می باشد که آمریکا بدلیل فشار لابی های اسرائیل موافق این موضوع نمی باشد. اما اکنون سر مقاله نویس برای پاک کردن چنگال خون آلود پاسداران و عواملش در ایجاد تنش و نا آرامی واقدامات تروریستی در افغانستان و حتی پاکستان و با آدرس غلط دادن از اقدام مشترک آمریکا وطالبان تحلیل داده است تاکه این چنین کشور های عضو ناتو بقول وی مجبورشوند نیروهای کمکی نظامی بیشری به افغانستان اعزام کنند :
"سيا زماني با ايجاد � القاعده � و طالبان درصدد اجراي طرحي بود كه بتواند چهره اي مخدوش از اسلام گرائي را به دنياي معاصر نشان دهد و چنين وانمود كند كه اسلام گرائي و تروريسم دوروي يك سكه اند. البته سيا در اين زمينه از هر فرصتي سواستفاده كرد ولي نهايتا همين گروههاي تروريستي دست پرورده از كنترل � سيا � خارج شدند و بحران كنوني را براي آمريكا و متحدانش به وجود آوردند. به موازات اين ديدگاه نقطه نظرات ديگري نيز شنيده مي شود كه بموجب آن حتي هنوز هم سرنخ حوادث منتسب به طالبان و القاعده همچنان در اختيار � سيا � قرار دارد و مجريان اين طرح شيطاني با دامن زدن به پيچيدگيهاي قضايا سعي دارند فضاي پرالتهابي را به وجود آورند تا اهداف و برنامه هاي خود را بهتر به اجرا بگذارند و تضمين منافع دراز مدت آمريكا را با اطمينان بيشتري ميسر سازند"
بهر حال گذشته از اینکه کدام کشوری بهتر از حاکمان تهران توانسته حضور آمریکا و منافع اش را در منطقه تأمین کند. اما از سوی دیگر رشد اختلافات داخلی که ناشی از جنگ قدرت و ثروت است و منجر به حذف رقیب مغلوب دوم خردادی ها از طریق کودتای پاسداری در نمایش خیمه شب بازی 22 خرداد شد .اکنون بدلیل عیان و عریان شدن فضای نارضایتی عمومی که با حضور مردم معترض و فریادهای مستمر خشمگینانه ی مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای اشان که در جامعه طنین انداز شده است وضعیتی را حاکم کرده که موجب متزلزل شدن موقعیت پاسداران کودتا گر شده است . بنا براین سیاست مشت آهنینی که بوش بدنبال آن بوداکنون از سوی پاسداران کودتا گر و با یک دست کردن نظام ایجاد شده است که قرار است بطور پنهانی مذاکرات پشت پرده را با دشمن و شیطان بزرگ به پیش ببرد . ولی شرایط اعتراضات مردمی تحمیل شده کودتا گران حاکم را مجبور کرده است تا با زدن زیرآب مبارزه با شیطان بزرگ سریع وزیر آدمربای دستگاه جاسوسی خارجه منوچهر متکی را یک روزقبل از بر گزاری نشست مذاکرات هسته ای گروه 5+1 در ژنوعازم سفر به آمریکا کنند تا در پشت پرده دیدار ها و قول و قرار ها و زد و بند ها گذاشته شود.
در خاتمه اینکه برای رد گم کردن و منحرف نمودن اذهان عمومی پیرامون این سفر نا بهنگام و معنی دار متکی برای زد و بندپشت پرده با شیطان بزرگ ، بلافاصله اقدامات تروریستی در افغانستان و پا کستان اوج گرفته است و سیاست دخالت گری و دشمنی کردن با روند مذاکرات صلح خاورمیانه نیز شدت یافته است . همچنین صدور احکام اعدام متهمان باز داشتی های وقایع پس از نمایش خیمه شب بازی کودتائی 22 خرداد در داخل کشور در دستور کار قرار گرفته است. همینطور خط افزایش خفقان و سانسواز طریق تعطیل و توقیف روز نامه های رقیب مغلوب نیز شروع شده است. زیرا که هم نگرانی از حرکات اعتراضی مردم ناراضی و خشمگین در داخل کشوراست .هم در بعد بیرونی اضطراب و وحشت از فشار و تحریم پروژه ی هسته ای مطرح است. زیرا که گفته شد آمریکا بدلیل فشار لابی های اسرائیل موافق دسترسی به سلاح هسته ای کودتا گران حاکم بر ایران نمی باشد. نا گفته نماند که البته آمریکا خو اهان تغییر رژیم درایران هم نمی باشد. زیرا که نیاز به بحران سازی و جنگ افروزی هایش در کشور های همجوار و خاورمیانه برای گسترش حضورنیروی نظامی اعضای ناتو در افغانستان دارد. به خصوص اینکه نگرانی از ناامن شدن پاکستان که کشور مسلمان است و دارای بمب اتمی می باشد که جای خود دارد. برای همین حضور پررنگ نظامی آمریکا در افغانستان را مضاعف می کند که شرایطش را اقدامات تروریستی پاسداران کودتا گر حاکم برایران با حمایت لوطی جماران خامنه ای به عنوان مترسک و لولو خور خوره در منطقه آماده و هموار می کنند.
هوشنگ �بهداد
برای بازدید سایر مقالات و مطالب به این لینک رجوع شود.
naghdematboat.blogspot.com
دومين ابرقدرت شكست خورده
بسم الله الرحمن الرحيم
رابرت گيتس وزير دفاع آمريكا ضمن اعتراف صريح به ناتواني آمريكا در افغانستان هشدار داد كه آمريكا نبايد و نمي تواند دومين � ابرقدرت شكست خورده � در اين كشور باشد. گيتس درحاليكه سعي مي كرد بر شكست خفت بار آمريكا در اشغال افغانستان سرپوش بگذارد مدعي شد آمريكا درحال خروج از افغانستان نيست اوضاع را تحت كنترل دارد و گامهاي خود را � رو به جلو � برمي دارد ولي بايد تصميمات سرنوشت سازي اتخاذ كند و همه را به � حمايت از جنگ � فرا بخواند.
گيتس كه در مصاحبه با شبكه خبري � سي ان ان � سخن مي گفت سعي داشت از اين فرصت براي توجيه اقدامات پنتاگون و ارتش در افغانستان بهره گيري كند و درعين حال ناكاميهاي ناتودر اين كشور را تا سر حد امكان توجيه نمايد. گيتس مدعي شد كه شكست هاي مستمر آمريكا در افغانستان بخاطر عدم اعزام نيروهاي نظامي بيشتر به اين كشور اتفاق افتاده و تا نيروي بيشتري اعزام نشود احتمال تكرار اين شكستها وجود دارد. گيتس اقدامات اخير كاخ سفيد براي اعمال فشار بر كنگره را ضروري خواند و خاطرنشان ساخت اعضاي كنگره برداشت مناسبي از تحولات افغانستان ندارند و بايستي با رايزني هاي بيشتر آنها را با ديدگاه كاخ سفيد براي افزايش نيروها و تخصيص بودجه نظامي بيشتر براي افغانستان همراه و متقاعد ساخت .
با صرفنظر از دردسرهاي اوباما و � گيتس � در كنگره آمريكا مشكلات اصلي آمريكا و ناتو در سراسر افغانستان و حتي در پاكستان ريشه دوانيده است. سيا زماني با ايجاد � القاعده � و طالبان درصدد اجراي طرحي بود كه بتواند چهره اي مخدوش از اسلام گرائي را به دنياي معاصر نشان دهد و چنين وانمود كند كه اسلام گرائي و تروريسم دوروي يك سكه اند. البته سيا در اين زمينه از هر فرصتي سواستفاده كرد ولي نهايتا همين گروههاي تروريستي دست پرورده از كنترل � سيا � خارج شدند و بحران كنوني را براي آمريكا و متحدانش به وجود آوردند. به موازات اين ديدگاه نقطه نظرات ديگري نيز شنيده مي شود كه بموجب آن حتي هنوز هم سرنخ حوادث منتسب به طالبان و القاعده همچنان در اختيار � سيا � قرار دارد و مجريان اين طرح شيطاني با دامن زدن به پيچيدگيهاي قضايا سعي دارند فضاي پرالتهابي را به وجود آورند تا اهداف و برنامه هاي خود را بهتر به اجرا بگذارند و تضمين منافع دراز مدت آمريكا را با اطمينان بيشتري ميسر سازند.
التهابات و انفجارات اخير در افغانستان دقيقا در چارچوب همين اهداف است كه معني و مفهوم واقعي خود را پيدا مي كند و به پنتاگون ارتش آمريكا و � سيا � فرصت مي دهد مانور سياسي ـ تبليغاتي جانانه اي را در كنگره و كاخ سفيد به راه اندازند و نه تنها رهبران كنگره را كه حتي ساير اعضاي � ناتو � را هم با ديدگاه واشنگتن در مورد ضرورت افزايش نيروهاي نظامي در افغانستان همراه سازند. اظهارات اخير � رابرت گيتس � در مورد شكست در افغانستان با همين اهداف و انگيزه ها بيان مي شود. او با انتخاب دقيق كلمات هشدار دهنده سعي دارد موافقت كنگره آمريكا از يكطرف و همراهي اعضاي اروپائي ناتو از طرف ديگر را جلب كند و به همين دليل آمريكا را يك � ابرقدرت شكست خورده � معرفي مي كند و مدعي است مي تواند معجزه كند و مانع شكست كامل و قطعي آمريكا شود! اينكه پنتاگون و ارتش آمريكا با چه اهدافي به جنگ در افغانستان دامن مي زنند بحث مهمي است كه طرح جزئيات آن در مقطع كنوني تغيير چنداني در اصل موضوع پديد نخواهد آورد ولي معضل كنوني ناشي از عدم آگاهي رهبران كنگره از يكطرف و اعضاي اروپائي ناتو از سوي ديگر نيست بلكه دقيقا برعكس ادعاي گيتس و دستيارانش ريشه هاي معضل كنوني در اينست كه هم رهبران كنگره و هم اعضاي اروپائي ناتو كاملا به اين امر واقفند و در اين مورد به قطعيت رسيده اند كه پنتاگون و ارتش آمريكا نه تنها درصدد حل بحران افغانستان نيستند كه حتي بخاطر تامين اهداف خاص خود مشخصا در جهت گسترش بحران و تعميق جنگ قدم برمي دارند و حتي به آن دامن مي زنند.
دلائل روشني وجود دارند كه براي اثبات اين ديدگاه مي توان به آنها استناد كرد.
1 ـ تغيير رويكرد جنگي آمريكا در افغانستان ـ اگرچه اوباما در دوران تبليغات انتخاباتي در مورد ضرورت پايان جنگ در عراق و افغانستان سخن مي گفت و حتي خواستار پايان جنگ در اولين فرصت ممكن و تعيين جدول زماني خروج نظاميان آمريكا از اين دو كشور بود اكنون زمزمه هاي افزايش نيروها دقيقا با تبليغات انتخاباتي اوباما در تناقض است . ابتدا تصور مي رفت كه اوباما درصدد اصلاح سياستهاي جنگي بوش كوچك است ولي ابقاي � رابرت گيتس � در پنتاگون بخوبي نشان داد كه اوباما درصدد ادامه راه بوش در عراق و افغانستان است .
با اينهمه تغيير فرماندهي جنگ در افغانستان و انتقال ژنرال � مك كريستال � از عراق به افغانستان بخوبي نشان داد كه اوباما رويكرد جنگي آمريكا در اين كشور را تغيير داده و به � شدت عمل � بيشتر در فاز نظامي روي آورده است .
گيتس با شتابزدگي سعي كرد ژنرال � مك كريستال � را به افغانستان اعزام كند تا با تنظيم گزارشي براي كنگره و ساير مراكز تصميم گيرنده خواستار افزايش نيروها و درخواست افزايش بودجه براي جنگ در افغانستان شود. در واقع جدي ترين محور جمع بندي گزارش مك كريستال در مورد افغانستان به همين 2 مورد مربوط مي شود كه تغيير رويكرد جنگي آمريكا در اين كشور را بهمراه دارد .
2 ـ افزايش حملات موشكي در افغانستان و پاكستان ـ به موازات اقدامات سياسي ـ تبليغاتي براي تامين اهداف آشكار و نهان پنتاگون ارتش آمريكا به تشديد حملات موشكي عليه ساكنان شهرهاو روستاها در افغانستان و پاكستان پرداخته است . ابعاد مختلف انساني و خسارات وارده بر اثر حملات موشكي آمريكا در هفته هاي اخير به حدي است كه اعتراض رسمي مقامات ارشد هر دو كشور را برانگيخته است . با اينهمه پيامدهاي چندان محسوسي درخصوص بهبود وضعيت امنيتي براثر اين حملات پرخسارت موشكي گزارش نشده است.
3 ـ گرايش به مذاكره و تفاهم با طالبان ـ اگرچه آمريكا اصل اشغال افغانستان و تهاجم نظامي به اين كشور را با اثبات ضرورت سقوط رژيم طالبان به اجرا گذاشت ولي اكنون با تغيير رويكرد خود قدم به قدم به سوي مصالحه و تفاهم با طالبان به پيش مي رود. � مذاكرات طائف � جدي ترين انعكاس آشكار در اين زمينه بوده است ولي گزارشات ديگري وجود دارد كه نشانگر مذاكره و تفاهم چندجانبه با طالبان است كه در امضاي تفاهم نامه سياسي طالبان محلي و دولت پاكستان پيرامون � دره سوات � نمود عيني به خود گرفت . از آن پس طالبان به � قدرت برتر � در پاكستان و افغانستان تبديل شده كه مي تواند با يك � خيز جدي � در اسلام آباد و كابل به قدرت برسد. البته ظاهرا بازوي نظامي طالبان در پاكستان مورد حمله قرار گرفته و � بيت ا لله محسود � وجانشين وي هدف قرار گرفته اند ولي در ساختار سياسي ـ نظامي پاكستان و افغانستان � مهره هاي طالبان � كم نيستند!
4 ـ اهداف پنهان و دراز مدت ـ نگراني كنگره آمريكا و اعضاي اروپائي ناتو از اينست كه جنگ افغانستان به پوسته هاي ظاهري درگيري در منطقه تبديل شده ولي اهداف دراز مدت نومحافظه كاران به مسائل عمده تري باز مي گردد كه حتي در اجلاس ناتو منعكس نشده و در كنگره نيز مطرح نيست .
در واقع كنگره و اعضاي ناتو با جمع بندي اطلاعات موجود قادر نيستند ضرورت ادامه جنگ در افغانستان را دريابند ولي فشار كاخ سفيد پنتاگون و ارتش براي تداوم جنگ و حتي گسترش ابعاد آن بطرز روزافزوني تشديد گرديده است .
همين پديده به نگرانيها درخصوص اهداف پنهان و دراز مدت جنگ در افغانستان دامن زده و به مخاطبين مي فهماند حقايق مهمتري وجود دارد كه تعمدا مخفي نگهداشته مي شود و مي تواند به گسترش توليد و توزيع مواد مخدر در سطح جهان استقرار پايگاههاي دائم نظامي آمريكا در افغانستان و فراهم كردن زمينه هاي حضور نظامي در قلب جهان اسلام ارتباط داشته باشد.
آمريكا همواره به دنياي اسلام به چشم � طعمه � نگريسته و نيات پليدش عليه كشورهاي اسلامي آشكار است ولي روند تحولات پرشتاب افغانستان بخوبي نشان مي دهد كه آمريكا دومين � ابرقدرت شكست خورده � در اين كشور محسوب مي شود. تلاش � رابرت گيتس � و همدستانش به هرنتيجه اي ختم شود بعيد به نظر مي رسد تاثير چنداني در سرنوشت جنگ افغانستان داشته باشد و كمك محسوسي به اين � ابرقدرت شكست خورده � به حساب آيد
منبع:پژواک ایران