PEZHVAKEIRAN.COM عارف قزوینی خنیاگر آزادی
 

عارف قزوینی خنیاگر آزادی
زهرا شمس یداللهی

آن کسی را که در این ملک سلیمان کردیم

ملت امروز یقین کرد که او اهرمن است

(ناله مرغ اسیر)

عارف قزوینی که حدود صد سال پیش زندگی می کرد در نوجوانی به فراگیری خوشنویسی و موسیقی می پردازد. او صدایی خوش داشت و به همین دلیل پدرش او را به نوحه خوانی و روضه خوانی تشویق و ترغیب می کند. عارف به مرور زمان به ریا و سالوس ملایان پی می برد و تصمیم می گیرد عمامه  از سر بر دارد و می سراید:

من ازاین خرقه سالوس به در خواهم شد  

 ترک عمامه و دستار و ردا خواهم کرد

عارف هنگامی که در تهران زندگی می کند به دربار مظفرالدین شاه دعوت می شود تا در آنجا بماند و جزو فراشان شاه باشد اما او پس از مدتی از این کار سرباز می زند و به محل تولدش قزوین باز می گردد.

عارف به چندین هنر آراسته بود: شعر می گفت، آهنگ می ساخت و با صدای بنا به گفته ی خودش «داودی» سروده هایش را می خواند. خود او می گوید:

«... بدانید من که زود می میرم، اما مادر ایران قرنها مانند من پسری به وجود نخواهد آورد زیرا طبیعت چهار پنج چیز تنها به من داده که یحتمل در گذشته و آینده همه ی ِ آنها را به یک نفر نداده و نخواهد داد.  خیلی به ندرت واقع می شود که یک نفر هم استاد موسیقی باشد، هم خواننده ی بی نظیر، هم اول آهنگساز یعنی مبتکر در آهنگ، هم شعر ساز و هم گذشته از همه ی ِ اینها به قدری علاقه مند به وطنش باشد که جان خود را در راه آن اینطور تمام کند بدون اینکه به قدر سر مویی آرزوی مقام و مرتبه ای را داشته باشد.» (کلیات دیوان، تهران ۱۳۳۷، صفحه ۴۵۰)

در دوره ای که عارف زندگی می کند خودکامگی حکمرانان محیطی خفقان آور فراهم می آورد. ضعیف شدن کشور و مشاهده ی پیشرفت کشورهای دیگر هر  ایرانی میهن دوست را به فکر وامی دارد. پایه های این باور که «پادشاه سایه خدا روی زمین است» کم کم سست می شود. عقب ماندگی و نبود قانون برای به دست آوردن حقوق اولیه ی انسانی، نارضایتی مردم و گسترش خرافات، سالوس، دخالت بیگانگان در امور کشور وعوامل بسیار دیگری جنبش مشروطه را به وجود می آورد.

این نابسامانی ها عارف را هم مانند هر میهن دوست دیگری تحت تاثیر قرار می دهد تا جایی که می سراید:

 به مرگ راضی ام از وضع نامنظم ایران

ز پا فکنده مرا سخت غصه و غم ایران     

این دوره، دوره ی بیداری ادبیات است. طرح مسایل اجتماعی هرچه بیشتر جایی برای خود در ادبیات این دوره خصوصا شعر پیدا می کند. تاریخ این دوره در شعر مشروطه نهفته است. عارف شعرش را با مسایل اجتماعی در می آمیزد. در اشعار عاشقانه و وطنی او تلفیقی از ادبیات کلاسیک و ادبیات مدرن را می بینیم.

او در مردمی کردن ادبیات دوره مشروطیت نقش مهمی ایفا کرده است. استفاده از طنز و مفاهیمی چون آزادی و وطن و طرح مطالب اجتماعی و سیاسی جان تازه ای به ادبیات این دوره می دمد. خود او می نویسد: «...اگر من هیچ خدمتی به موسیقی و ادبیات ایران نکرده باشم وقتی تصنیف های وطنی ساخته ام که ایرانی از ده هزار نفر یکنفرش نمیدانست وطن یعنی چه ، تنها تصور می کردند وطن شهر یا دهی است که انسان در آنجا زاییده شده باشد. من آن روز شعر وسروده  های وطنی ساختم که دیگران در فکر خودسازی بودند و کار شعر وشاعری به افتضاح کشیده بود.»(کلیات دیوان، تاریخ تصنیف ساختن من)

عارف از شکاف های طبقاتی که در اجتماع عمیق تر و عمیق تر می شود ناخرسند است، از مشکلات زندگی اجتماعی مردمان و استبداد زمان، ریای زاهدان و دخالت بیگانگان سخت آزرده است. او که استبداد ستیز است با به کارگیری طنز به نقد قدرت حاکم می پردازد و در این راه از استعداد هایش در شعر به ویژه ترانه سرایی و همین طور موسیقی سود می جوید. در طنز عارف حقایق تلخ اجتماعی پررنگ تر می شود و مبارزه ی او با ناهنجاری ها در تصنیف هایش خود را نشان می دهد. روح اله خالقی در «سرگذشت موسیقی ایران» تهران ۱۳۳۳جلد اول می نویسد: «عارف اولین تصنیف سازی است که مضامین اجتماعی و افکار سیاسی و انتقاد از اوضاع زمان خود را در لباس شعر و آهنگ مجسم کرده و موسیقی را وسیله ی نشر و تبلیغ عقاید انقلابی و افکار آزادی خواهی خود نموده است...»

عارف افسوس می خورد که نتوانسته آنچه را که می داند بروی کاغذ بیاورد و از خود کتابی به یادگار بگذارد. او ادیب یا سخندان بزرگی نیست، در غزلیات و قصیده های او نارسایی هایی دیده می شود و خود او هم می گوید که « قلت بضاعت علمی » دارد اما در ترانه های او این لغزش ها دیده نمی شود.

خرافات زدایی، نقد سنت، قانون مداری و احقاق حقوق انسانی از دغدغه های شاعران دوره ی مشروطیت و نیز عارف است. عارف بیداری و آگاه کردن مردم را از وظایف خود می داند. او در شعرهایش به ترویج آزادی های فردی و اجتماعی می پردازد. همانطور که اشاره کردم عارف برای نشان دادن بی عدالتی ها، نبود آزادی، نبود حقوق انسانی و برای آگاه کردن مردم واقعیات تلخ زمان را در قالب طنز می ریزد. به کارگیری زبان کوچه و بازار در ترانه هایش و همینطور صمیمیت او در بیان این ناهنجاری ها موجب پخش سریع تصنیف های او در شهرهای گوناگون می شود. این شاعر و آهنگساز باور دارد  که تصنیف نباید تحریر داشته باشد تا مردم عادی یعنی همان هایی که این ترانه ها برای آگاهی شان ساخته شده است بتوانند آن را بخوانند. 

او تصنیف های فراوانی می سازد که خودش با صدای خوش آن ها را در کنسرت هایش می خواند .

عارف نارضایتی اش از حکمرانان منجمله ناصرالملک نایب السلطنه احمد شاه را در تصنیف «گریه را به مستی» می سراید:

گریه را به مستی بهانه کردم
شکوِه‌ها ز دست زمانه کردم
آستین چـو از دیده برگرفتم
سیل خون به دامان روانه کردم

...

عارف درباره ی حقوق زنان هم اشعاری دارد مثلا در باره حجاب می گوید:

ترک حجاب بایدت ای ماه، رو نگیر   

در گوش، وعظ واعظ بی آبرو مگیر(دیوان (۱۳۷۵)

در غزلی می گوید:

جامه ی زن بتن اولیتر اگر آید غیر

زانکه بیچاره در این مملکت امروز زن است 

تصنیف به یاد ماندنی «از خون جوانان وطن» را عارف در آغاز انقلاب مشروطه و به یاد قربانیان آزادی می سراید. این تصنیف در دوره های خفقان تاریخ ایران زبان حال آزادگان، نخبگان و مردمان عادی بوده و هست:

هنگام می و فصل گل و گشت چمن شد

در باد بهاری تهی از زاغ و زغن شد

...

 از خون جوانان وطن لاله دمیده

از ماتم سرو قدشان سرو خمیده

...

 خوابند وکیلان و خرابند وزیران

بردند به سرقت همه سیم و زر ایران

...

مشتی گرت از خاک وطن هست به سر کن

غیرت کن و اندیشه ایام بتر کن

...

از دست عدو ناله ی من از سر درد است

اندیشه هر آن کس کند از مرگ، نه مرد است

...

این تصنیف در دوره ی ستم و بیداد روزگار ما هم با نوای خوش خوانندگانی چون الهه، شجریان، سالار عقیلی و برخی دیگر خوانده شده است.

عارف لحظاتی پیش از مرگ (دوم بهمن ۱۳۱۲ خورشیدی) از خانمی که نزد او کار می کند می خواهد او را جلوی پنجره ی اتاقش ببرد تا برای آخرین بار آسمان میهن اش و آفتاب گسترده بر آن را ببیند. او در این لحظه زمزمه می کند:

ستایش مر آن ایزد تابناک

که پاک آمدم، پاک رفتم به خاک

زهرا شمس- بهمن ۱۳۹۸

 

منبع:پژواک ایران


فهرست مطالب زهرا شمس یداللهی در سایت پژواک ایران 

*اعتصابات سراسری کلید دروازه آزادی   [2023 Sep] 
*حمله‌های شیمیایی یا اعدام‌های نامرئی  [2023 May] 
*از زن تا ... ژن، ژیان، ئازادی  [2023 Mar] 
*کشتی نشستگان کشتی شکسته  [2023 Feb] 
*سنگ در چنگ   [2023 Jan] 
*آیا حکومت آینده در ایران باید «مشروعیت» داشته باشد؟  [2022 Dec] 
*زنی که می ستایم   [2022 Oct] 
*زندگی ( ۲)  [2022 Mar] 
*سرباز بسیجی   [2022 Feb] 
*سرباز بسیجی   [2022 Jan] 
*برای مبارزان راه آزادی   [2021 May] 
*از ما نیست که بر ماست!  [2021 Jan] 
* به بهانه روز بزرگداشت حافظ ۲۰ مهر کنتس آنا دونوای، عاشق شیراز، حافظ و سعدی  [2020 Oct] 
* آوای تو، آوای نی   [2020 Oct] 
*بر پا خیز و پای در راه بگذار: ادیت توماس ترجمه: زهرا شمس   [2020 Sep] 
*حافظ، گل و غنچه  [2020 Jun] 
*ای داد، ای فریاد، به دادمان برسید!   [2020 May] 
*جهان کرونا زده   [2020 Apr] 
*دزدی ادبی !؟  [2020 Mar] 
*به بهانه روز زن  [2020 Mar] 
*عارف قزوینی خنیاگر آزادی   [2020 Feb] 
*دیوار سکوت   [2020 Jan] 
*شیر ایران زمین   [2019 Dec] 
*کابوس   [2019 Dec] 
* اژدها  [2019 Nov] 
*تابوی ساحر   [2019 Oct] 
*نگین چشم   [2019 Aug] 
* فشرده ای ازقسمتی از سخنرانی افتتاحیه کنگره صلح توسط ویکتور هوگو- پاریس، اوت ۱۸۴۹   [2019 May] 
*بداختری شماره ۱۳‏   [2019 Mar] 
*زایمان به مناسبت روز زن ۸مارس برای زنان ایران و دخترم آزادی [2019 Mar] 
*دختران انقلاب بی بی مریم‌های روزگار ما  [2018 Nov] 
*پژواک نام حافظ در اروپا  [2018 Oct] 
*آرزو   [2018 Sep] 
*‏ نغمه ی خاموشان   [2018 Aug] 
*خنیاگران ایرانی پیام آوران فقر و تنگدستی   [2018 Mar] 
*همدلی  [2018 Jan] 
*بهبود ایمنی مدارس در برابر زلزله برگردان بخشی از کتاب Keeping schools safe in earthquakes, OECD [2016 Nov]