PEZHVAKEIRAN.COM حمید نوری نماد دنائت و فرومایگی در جمهوری اسلامی ایران!
 

حمید نوری نماد دنائت و فرومایگی در جمهوری اسلامی ایران!
علی شکراللهی

هنوز آب‌ها از آسیاب نیفتاده است! 
حمید نوری به طمع عیش و نوش و وعده ی برخورداری از «خدمات ویژه» در سفری لوکس و تفریحی به چند کشور اروپایی، به دام ایرج مصداقی افتاد. زمانیکه در فرودگاه آرلاندای استکهلم دستگیر شد، دست و پایش به لرزه افتاده و شگفت زده بود که به چه دلیلی بازداشت شده است. هنگامیکه به دست دستگاه عدالت سپرده شد با عجز و ناله و قسم حضرت عباس ادعا می کرد که اشتباهی رخ داده و با زاری و خواری مدعی بود که او حمید عباسی نیست. دلیل می آورد که در ایران، نام های خانوادگی عباسی و نوری متداول است و او را اشتباهی به جای فرد دیگری گرفته اند. حتی پس از اینکه دستگاه قضایی سوئد با کمک شاهدان و شاکیان ثابت کرد که او همان حمید عباسیِ جلاد و آدمکش است، باز با حقه بازیِ تمام عیاری درصدد بود که ثابت کند در دوران قتل عام زندانیان در سال ۶۷، او به دلیل زایمان همسرش در مرخصی شش ماهه به سر می برده و هیچ نقشی در کشتار زندانیان سیاسی نداشته است. 
وقاحت و بی شرمی این موجود فرومایه زمانی بیشتر ثابت شد که وقتی پس از چهار سال بازداشت و زندان طیِ  زد و بندی سیاسی (دیپلماتیک) بین دولت سوئد و جمهوری اسلامی به رهبران جنایتکارش تحویل داده شد، از روی فرش قرمزی که از خون ملت ایران رنگین گشته با فخر فروشی گذر کرد و با کمال وقاحت و دهان دریدگیِ تمام عیاری گفت؛ من حمید نوری هستم، من همان حمید نوری معروف به حمید عباسی هستم! 
در مورد مبادله حمید نوری با دو فرد بی گناهِ سوئدیِ گرفتار در بندِ رژیم ولایت فقیه بسیار گفته و نوشته شده است و دیگر نیازی به اضافه گویی نیست! اما در اینجا یک نکته قابل اشاره است؛ 
حمید نوری، این مزدور جنایتکار تا قبل از دستگیری برای مردم ایران چهره ای ناشناخته بود و حتی دامادش هم نمی دانست که او زمانی جلاد زندان گوهردشت بوده است. 
او تا پیش از این براحتی در کوچه و بازار قدم می زد، به رستوران می رفت، مسافرت می کرد، پشت فرمان اتومبیلش می نشست و آهنگ مرجان را گوش داده و زمزمه می کرد. 
در مجالس افطاری و شب نشینی های سران رژیم شرکت می کرد و بدون تردید اعمال ننگین گذشته اش را در کمال افتخار با آنها مرور می کرد. 
نکته اساسی اینجا است که حمید نوری در زندان سوئد به نوعی از امنیتی تمام عیار برخوردار بود، ولی اکنون که به ایران بازگشته، احتمال زیادی وجود دارد که از جانب دو نیرو در معرض تهدیدِ جانی باشد. بر این اساس باید باقی عمرش را در نگرانیِ حفظ جانش به سر ببرد. 
نخست مافیای چند گانه ی رژیم که به دلایل گوناگون ممکن است این مهره ی سوخته را سر به نیست کنند. دومین عامل تهدیدِ بالقوه برای جان او، خشم مردم ایران است. بهمین دلیل او دیگر نمی تواند بعنوان یک فرد عادیِ جامعه از کوی و برزن گذر کند زیرا هویت این مزدور برای مردم شناخته شده و هر ایرانی دردمندی در مواجهه با حمید نوری اگر به او حمله ور نشود دستکم چندین ناسزا نثارش خواهد کرد. 
بگذارید از منظری دیگر به این جنایتکار بپردازیم. محاکمه ی حمید نوری نقطه ی عطفی در تاریخ محاکمات یکی از جانیان رژیم در خارج از مرزهای ایران است که طی جلسات متعددِ دادگاه بسیاری از مسایلِ ناگفته بیان گردید و حجاب از چهره ی بیدادگاه های «عدالتخانه ی اسلامی» جمهوری اسلامی برکشیده شد. 
نکاتی را که شاهدان و شاکیان پرونده در جلسات محاکمه ی حمید نوری بیان کردند آنچنان غم انگیز و دردآور بود که اشک از دیدگان وکلا و حاضران در سالن دادگاه جاری می گشت. گاهی شرح فجایع اسفباری که بر قربانیان و زندانیان رفته بود باعث بروز تشنج در فضای دادگاه می شد و ریاست دادگاه ناچار به اعلام تنفس می گشت! 
اسناد جنایات حمید نوری، رهبران و همکاران جنایتکار او نه تنها در مرکز نگهداری اسناد سیستم قضایی سوئد حفاظت می شود بلکه بصورت فیلم و ویدیو در فضای مجازی ثبت گشته و تا ابد قابل دسترسی است. مهم تر اینکه این رخدادِ دادخواهیِ بی نظیر در حافظه ی جمعیِ ایرانیان دادخواه ثبت گشت و آیندگان درخواهند یافت که در طول بقای حکومت نکبت بار جمهوری اسلامی چه بر سر مردم ایران آمده است.
من بعنوان فردی از اعضای خانواده قتل عام شدگان تابستان سال ۱۳۶۷، از آقای ایرج مصداقی تشکر می کنم که حمید نوری را از پشت پرده ی خفا بیرون کشید و چهره ی این جانی را به جهانیان بویژه به مردم ایران و خانواده های جانباختگان راه آزادی در ایران معرفی کرد. 
 
علی شکراللهی
 
 
 

منبع:پژواک ایران