در کشور ما بيش از ۲۷۰ تالاب وجود دارد که ۸۰ مورد آنها از مساحتی بزرگ برخوردار هستند و از آن ميان تنها ۲۲ تالاب در سايت "کنوانسيون رامسر" به عنوان مهمترين تالاب های بين المللی به ثبت رسيده است. عليرغم اين پيمان نامه بين المللی اغلب تالابهای ايران در بحران حاد قرار دارند و کشور ما در يک فاجعه زيست محيطی دست و پا ميزند. پس از نابودی درياچه های کافتر، بختگان، مهارلو، طشک و برخی ديگر از تالابها از نقشه ايران و همچنين قرار گرفتن درياچه اروميه در آستانه نابودی کامل، نوبت خشک شدن هامون است.
هامون، پس از خشکسالی ها و نرسيدن آب به مرزهای ايران، به مرور قسمت های وسيعی از آن خشک شده است و اکنون به چهار درياچه کوچک مجزا تقسيم شده است: درياچه هامون صابری يا سيستان، درياچه هامون پوزک ايران، درياچه هامون هيرمند و درياچه هامون پوزک افغانستان که بخش کوچکی از آن نيز در ايران واقع شده است.
در يک گزارش معاون سازمان حفاظت محيط زيست کشور ميگويد: "وضعيت تالابهای ايران زياد مساعد نيست و در حدود چهل تالاب ايران ۲۰ تا ۱۰۰ درصد خشک شده است. تالاب هامون يکی از تالابهايی است که صد در صد خشکيده است.
بيرون آمدن از بحران به دريافت حق آبه ايران از کشور افغانستان بستگی دارد. با احيای تالاب بينالمللی هامون میتوان بار ديگر زندگی و رونق مجدد کشاورزی و بهبود فعاليت اقتصادی را به منطقه بازگرداند."، "پديده ريزگرد معضل بزرگی است که مردم منطقه با آن دست و پنجه نرم میکنند و مشکلات روحی ، بهداشتی و اقتصادی زيادی را بوجود آورده است." (همشهری ۲۱ ديماه ۱۳۹۲).
هامون درياچه ای که تا دو دهه پيش هر ساله پذيرای بيش از يک ميليون پرنده مهاجر بود و در بستر آن ۱۵ هزار صياد کار ميکردند و در پيرامون آن زنانی که با بهره گيری از نی های درياچه به توليد صنايع دستی اشتغال داشتند، امروز در حال نابودی است. در گذشته نه چندان دور دامداران سيستانی با ۱۲۰ هزار رأس گاوی در ۷۰ هزار هکتار، از اراضی اطراف درياچه استفاده ميکردند، ولی زير فشار زندگی سخت و در شرايط خشکسالی، مهاجرت کردند و امروز ۸۰۰ روستا زير هجوم ماسه و شن های روان درياچه خشک شده قرار گرفته اند. درياچه ای که سالانه ۱۲ هزار تن ماهی از آن صيد می شد، در حال حاضر يک بستر خشک و تفتيده است. در شرايط دشوار کنونی خشکی هامون منجر به پيدايش هزاران هزار پناهنده و آواره زيست محيطی در اين منطقه از کشور ما شده است. تخريب پوشش گياهی، خيزش توفان ماسه ای، آتش سوزی ها، کمبود نيروی ماهر، نبود سيستم آبرسانی، فقدان بودجه و بی کفايتی حکومتگران، خطرات اکولوژيکی اين منطقه را ابعاد گسترده ای داده است. حيات سيستان در گرو جاری بودن هيرمند و زنده بودن هامون است و هامون همچون قلبی است که تا کوچک ترين گزندی در آن ايجاد می شود، ساير بخش های ديگر را نيز با بحران مواجهه می سازد. متاسفانه هيچگونه مديريت يکپارچه در باره درياچه هامون به منظور حفظ منابع آن و تامين نيروی انسانی متخصص برای نگهداری از آن وجود ندارد و دولت غير از موارد تبليغاتی مبنی بر ايجاد "فراکسيون احيای درياچه هامون"، از هرگونه تلاش برای حفظ اين اکوسيستم حياتی دور ميباشد.
اين وضعيت دلخراش نتيجه مديريت نابسامان منابع طبيعی ايران است. نابودی تالابها و از آنميان بحران کشنده درياچه هامون و منابع طبيعی پيرامون آن اتفاقی نيست، بلکه ناشی از بی مسئوليتی و نبود کردار درست و نبود هوشمندی مديران و مسئولان طماع حکومتی و اداری است. بحران هامون ناشی از عدم رعايت قرارداد بين دوکشور ايران و افغانستان و نقض حقابه هامون ميباشد.
در تمام دوران جمهوری اسلامی اين روند بحرانزا در برابر ما بود، ولی حکومت هيچگاه اقدام جدی، با درايت لازم ننمود. چرا دولتهای مختلف ايران، اين بحران را به مسئله مرکزی جامعه تبديل نکردند؟ چرا آنها اين اختلاف جدی با افغانستان را در چارچوب فعاليت سازمان ملل متحد به بحث نگذاشتند و در پی چاره درنيامدند؟ چرا خانه خرابی سيستانی ها و زحمتکشان اين منطقه و ويرانی منابع طبيعی و خيزش ريزگرد و پنهان شدن کاشانه ها زير ماسه و بيماری های گوناگون ناشی از آلودگی محيط زيست، دولت را به واکنش نکشيد؟
پيمان شکنی افغانستان
سازمان ملل متحد اين تراژدی را ميشناسد. گریلوئيس، نماينده اين سازمان در ايران که در ديماه ۱۳۹۲ از سيستان و بلوچستان بازديد نمود و اظهار داشت:" تأمين حقابه هامون از سوی افغانها مهمترين راهکار برای احيای هامون است". او افزود: "چالشی که آينده ايران با آن مواجه است، چالش امنيت بشری ناشی از مسائل محيطزيستی همچون کمبود آب، تخريب اراضی، اقتصاد وابسته به کربن و انرژیهای فسيلی است که مهمترين و بزرگترين آن موضوع آب خواهد بود." گریلوئيس در ادامه میگويد: "نمیدانم چرا اينقدر موضوع هامون زمان برده و صداهای مردم شنيده نشده است. شاهد بوديم که برای احيای درياچه اروميه فعاليتهای زيادی انجام شد، ولی چرا برای احيای تالاب هامون تاکنون هيچ اقدامی انجام نشده است." گریلوئيس میگويد: "افغانستان در حال حاضر سهم آب بيشتری برداشت میکند و منافعی که از کشاورزی میبرد کوتاه مدت است. اگر اين برداشت آب و کشاورزی کوتاه مدت به خشک شدن هميشگی هامون منجر شود، با بادهای ۱۲۰ روزهای که در منطقه وجود دارد، توفانهای گردوغبار ايجاد میشود و ذرات گردوغبار را به سمت افغانستان و پاکستان نيز بر میگرداند. در چنين شرايطی تمامی اراضی کشور افغانستان، زير شن و غبار ناشی از اين خشک شدن قرار میگيرد."
نفی حقابه ايران و عدم اقدام جدی در حل اختلاف ريشه مشکلات است. مسئله حقابه ايران از هيرمند، به دادخواست حقوقی ايران از آب رودخانه هيرمند در منطقه سيستان اشاره دارد. در سال ۱۸۵۷ ميلادی بموجب پيمانامه پاريس افغانستان از خاک ايران جدا شد و مسئله حقابه رود خانه هيرمند برای ايران به يک امر اساسی تبديل گرديد. پس از شکست مذاکرات متعدد ميان سران حکومتی ايران و افغانستان در سالهای ۱۳۰۹ و ۱۳۲۷، با مداخله سه کشور امريکا، کانادا و شيلی، با رای کميسيون بررسی حقابه "کميسيون دلتا"، در دوران پهلوی قراردادی ميان اميرعباس هويدا و موسی شفيق در سال ۱۳۵۱ بامضا رسيد و قرار شد در هرثانيه ۲۶ متر مکعب معادل ۸۵۰ ميليون متر مکعب در سال سهم سيستان و درياچه هامون گردد. اما اين قرار داد عليرغم نارسائی های آن رعايت نشد، زيرا خشکی و کم آبی در منطقه و نيز ساختن سد "کجکی" از افغانستان و نصب پمپ های متعدد در مسير رودخانه برای کشت خشخاش، بحران را ممکن ساخت. در نتيجه سيستانی ها از حقابه خود محروم شدند و کشاورزی اين منطقه کاملن خسارت ديد و در سراسر منطقه سوداگران ترياک و مرگ و تروريسم فعال شدند. در اين شرايط مردم سيستان با بی آبی و بی توجهی حکومتی، زير فشار قرار گرفتند و بمرور با بحران هامون به بدترين سرنوشت دچار شدند. بطور مسلم در حقوق بين المللی بحران زيست محيطی در مورد تقسيم آب از جمله موارد پيچيده است، ولی در مورد هيرمند از آنجا که سابقه حقوقی وجود دارد، با حسن نيت و تلاش منطقه ای امکان آن وجود داشت تا با پشتکار جهت يک سازش مذاکرات صورت گيرد.
هيرمند و هامون در تاريخ و سياست
در افسانهها آمده است که هيرمند دختر پادشاه سيستان بزرگ بود که در دسيسهای اهريمنی ناخواسته موجب مرگ پدر میشود و پس از آگاهی بر سرگور پدر آنقدر اشک میريزد که رودخانهای بزرگ پديدار میشود. هيرمند نه تنها در افسانه ها زنده است، بلکه از اسطوره رستم و تاريخ زابل نيز جان گرفته است. زابل، مرکز سيستان، با قلعه رستم و نقش رستم پهلوان باگرز دوسر، و نيز قلعه سام، تخت شاه، آتشکده کرکوک، آتشکده کهک، آسيابهای بادی و بالاخره با تالاب هامون درآميخته است.
رودخانه هيرمند با حوزه آبريزی به وسعت ۳۵۰ هزار کيلومترمربع بزرگترين رود فلات ايران و کشور افغانستان است، اين رود با درازای نزديک به ۱۱۰۰ کيلومتر طولانیترين رود در جنوب آسيا در ميان سند در هند و دجله و فرات در عراق بشمار میآيد. اين رود در هنگام ورود از افغانستان به ايران به دو شاخه تقسيم میشود، يکی رود پريان که نزديک ۲۰ کيلومتر مرز ايران و افغانستان را در برميگيرد و سپس در داخل افغانستان دور زده و به هامون پوزک میريزد. شاخه ديگر هيرمند، رود سيستان نام دارد که حدود ۷۰ کيلومتر ازپهنای دشت سيستان را طی میکند و به هامون هيرمند در ايران میريزد. بر روی اين رودخانه در استان هلمند افغانستان سد "کجکی" با ظرفيت ۱۸۰۰ ميليون مترمکعب ساخته شده است، ساخت اين سد و آبگيری زياد افغانستان سبب شده است پيش از رسيدن آب رودخانه هيرمند به ايران، آب اين رودخانه به شدت کاهش يابد. متأسفانه در دو سال اخير ورود آب رودخانه هيرمند به کشور ما بسيار کم شده است.
در پی اين کاهش بيسابقه و رشد دشواری های فراوان در محيط زيست ايران و فلاکت سيستانی ها، علیاکبر صالحی اعلام کرد: ما برای احيای دوباره درياچه هامون پيگير دريافت حقآبه از رودخانه هيرمند هستيم (۲۶/۱/۱۳۹۰). شجاعالدين ضيايی، معاون وزارت انرژی و آب افغانستان در واکنش به صحبتهای صالحی، گفت: ميزان آبی که از رودخانه هيرمند به ايران میرود ممکن است در آينده کم شود، اما تأکيد کرد که افغانستان بهطور کامل به معاهدهای که در سال ۱۳۵۱ بين امير عباس هويدا، نخست وزير وقت ايران و موسی شفيق، نخست وزير وقت افغانستان امضا شد، پایبند است. اما چند روز بعد در چرخشی عجيب شفيق شهير، يک عضو مجلس نمايندگان افغانستان، بيان کرد که کشور افغانستان به آب رودخانه هيرمند نياز دارد و بايد در معاهده ۱۳۵۱تجديد نظر کند.
بتازگی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در گزارشی با عنوان "منابع آب دشت سيستان" با بررسی تاريخچه رژيم حقوقی رود هيرمند و تبيين معاهدات منعقده پيشين ميان ايران و افغانستان برای استفاده از آب اين رود، اعلام کرد: در مجموع شرايط برای جمهوری اسلامی ايران در استفاده از حقابه رود هيرمند عادلانه نيست. معاهده سال ۱۳۵۱ ميان ايران و افغانستان با وجود داشتن ضعفها و کاستیهای فراوان و با وجود اينکه در بسياری موارد به ضرر ايران است، به درستی از سوی مقامهای کشور افغانستان اجرا نمیشود و درعمل ايران به حقوق مندرج در اين معاهده نيز دست نمیيابد. بر اساس تحليل مرکز پژوهشهای مجلس، در معاهده مذکور ميزان حقآبه ايران از رود هيرمند در سالهای نرمال و بالاتر تنها ۲۶ مترمکعب در ثانيه است، اين در حالی است که ميزان نياز منطقه سيستان به آب اعم از شرب، صنعتی، خدماتی، توليدی و کشاورزی در طول يک سال در حدود ۱.۸ تا دو ميليارد مترمکعب است. بمعنای ديگر طبق اين گزارش از ابتدا ارزيابی سهم حقابه درست محاسبه نشده است. احمدعلی کيخا نماينده مردم زابل و زهک با انتقاد از مواضع و سياستهای کشور افغانستان درباره حقآبه سيستان از رودخانه هيرمند، تأکيد کرد: هماکنون کشور افغانستان هر مترمکعب آب مازاد رودخانه هيرمند را حدود يک دلار به ايران میفروشد، که اين موضوع بسيار ناعادلانه است. (منبع ايسنا)
اين گفته ها نشانگر آنست که سياست دو کشور بهيچوجه همسوئی نداشته و اختلافات درباره حقآبه ايران عميق است. ولنگاری ها و فقدان تلاش منظم و جدی از جانب حاکمان ايران زمينه ساز اختلافات حاد شده است. بايد به پای ميز مذاکره جدی و فوری برگشت و از سازمان ملل متحد درخواست کمک نمود. اين بحران به زيان مردم هر دو کشور است.
مردم سيستان در رنجند زيرا از محيط زيست سالم و منابع طبيعی خود محروم اند و بيشماری ار فرزندان رستم و سهراب، سيستان را ترک خواهند نمود. بحران آب در ايران فراگير است و در سيستان اقتصاد محلی و زندگی اجتماعی و سلامتی مردم را بهم ريخته است. طبق گفته کارشناسان، سالانه ۶۰۰ ميليارد تومان خسارت ناشی از خشک شدن درياچه هامون دامنگير مردم و دولت میشود. تالاب بينالمللی هامون با ۴۰۰ هزار هکتار وسعت، سالهاست که اسير خشکسالی و سوء مديريت حکومتی و نامهربانی کشور همسايه شده است و رو به نابودی ميرود. من اميدی به دستگاه حکومتی ندارم زيرا سودپرسی و فساد و نادانی و بی لياقتی آن، عامل ويرانگری زيست محيطی در ايران است. اميد من به کنشگران محيط زيست و افزايش آگاهی و پيکار شهروندان متعهد برای نجات هامون و ساير درياچه هاست.
جلال ايجادی استاد دانشگاه و کارشناس محيط زيست - پاريس idjadi@free.fr
منبع:گویا نیوز