PEZHVAKEIRAN.COM راست افراطی‌ همان «دُژمن» است!
 

راست افراطی‌ همان «دُژمن» است!
مزدک بامدادان

در زبان آلمانی فن‌واژه‌ای هست به نام "چماق فاشیسم" (۱). هرگاه حزب‌ها، کنشگران و چهره‌های سرشناس جهان سیاست در گفتگوی رودررو یا نوشتاری کم ‌می‌آورند و استدلال‌هایشان تَه می‌کشد، مخالف خود را "فاشیست" یا "نازی" می‌نامند و بدینگونه بجای درگیر کردن خود در یک گفتگوی چالشی، برچسب فاشیست و نازی را همچون چماقی بر سر او فرومی‌کوبند و اینچنین ناتوانی تئوریک خود را در پشت اهریمن‌سازی از دیگران پنهان می‌کنند.
در سرتاسر سده بیستم نیروهای ایدئولوژیک، چه نازی‌ها و فاشیست‌ها و چه مارکسیست‌ها اسلامیست‌ها بیش و پیش از آن که بر توانا‌ئی‌های خود تکیه کنند، در برساختن دشمنان پندارین کامیاب بوده‌اند. نازی‌ها در کنار شعارهای مردم‌فریبانه‌ای چون «کار، نان، آزادی!» همه مخالفان سیاسی خود را یکجا "بلشویک"، "خائن به میهن" و "یهودی" می‌نامیدند، برای فاشیست‌های ایتالیا هر کس که سرسوزنی با آنان زاویه داشت، "عنصر ویرانگر"، "کمونیست" و "دشمن ملت" بود. کمونیستها مخالفان خود را "ضدانقلاب"، "دشمن خلق"، "جاسوس امپریالیسم"، و به روزگار استالین حتا "تروتسکیست" می‌نامیدند. مائو تسه‌تونگ واژه‌های "مرتجع" و "رویزیونیست" را هم بر این فهرست افزود. پول‌پوت و خمرهای سرخ در کنار این همه از واژه‌های "دشمن طبقاتی" و "عنصر فاسد" نیز بهره می‌جستند. در کوران جنبش مشروطه دستگاه پروپاگاندای روحانیت شیعه مشروطه‌خواهان را "بابی" (۲) می‌نامید و به روزگار ما و پس از پیروزی انقلاب ۵۷ مافیای اشغالگر اسلامی مخالفان خود را "ضدانقلاب" و دیرتر "ضدولایت فقیه" نامید و مارکسیست‌های ایرانی نیز به جای گفتگو و بهره‌گیری از استدلال و داده‌های آزمون‌پذیر، از مخالفان خود با چماق "لیبرال"، "سرمایه‌دار زالوصفت"، "خورده بورژوا" و "نوکر امپریالیسم" پذیرایی می‌کردند. بیهوده نیست که واژه "دژمن" (دشمن) را می‌توان برترین دست‌آورد شورش فرومایگان دانست.
نئومارکسیست ایرانی، که امروزه به مانند همتایان شیعه‌اش تقیه می‌کند و خود را تنها "چپ" می‌نامد، در پی شکست‌های سهمگین در همه زمینه‌ها و از آنجایی که نمی‌تواند حتا به یک دست‌آورد ارزشمند در کارنامه‌اش ببالد، از همان الگوهای کهن پیروی می‌کند و هر کسی را که نخواهد به گفتمان‌های ایران‌ستیزانه او تن دهد، یک‌جا "راست افراطی" می‌نامد. کاربرد این واژه از سوی نئومارکسیستها و ووکیستها درست هم‌ارز کاربرد واژه "دژمن" از سوی سید علی خامنه‌ای است.
این ولی همه داستان نیست. پیشتر آورده بودم که انقلاب اسلامی به یک سونامی از ابتذال واژگانی دامن زد. این ابتذال را می‌توان در به کارگیری فن‌واژه راست افراطی نیز دید. سخن بر سر این نیست که ما چیزی به نام راست افراطی نداریم. سخن بر سر دو چیز است، نخست اینکه کسانی که تا کنون به حذف فیزیکی مخالفان خود دست گشوده‌اند، از کسانی بوده‌اند که خود را "چپ" می‌نامند. از تصفیه‌های درون‌سازمانی گروه‌های ترور پیش از انقلاب (۳) گرفته تا درگیری‌های درون سازمان چریک‌های فدائی اقلیت (۴) و کشتار چهارساله کومله و حزب دموکرات از یکدیگر (۵) و سرانجام آتش گشودن پیشمرگان دو جناح کومله در همین یک سال پیش (۶)، کسانی که خشونت و حذف فیزیکی را یکی از راه‌کارهای مبارزه سیاسی می‌دانند، هیچ‌کدام دستکم در سخن خود را راست نمی‌نامند، ولی در افراطی بودنشان جای هیچ گمانه‌ای نیست. نکته دوم این است که ووکیستها و نئومارکسیستها از فن‌واژه راست افراطی چنان گشاده‌دستانه بهره می‌گیرند، که آن را به یک دشنام‌واژه سیاسی فروکاسته‌اند. واژه‌نامه المعانی درباره واژه مبتذل می‌نویسد: «از ریشه بذل، آنچه که بسیار بکار رود، کثیرالاستعمال» و فرهنگ دهخدا آن را "پیش پا افتاده و مستعمل" می‌نامد.
راست افراطی اگرچه هنوز به گرد چپ افراطی که از کشتار مخالفان خود هم هراسی ندارد نرسیده است، ولی می‌تواند در آینده به خطری بزرگ فراروید، زیرا نئومارکسیستها بی‌آنکه تعریفی از این واژه داشته باشند، هرکه را که نمی‌پسندند، راست افراطی می‌نامند و در راستای سوداگریهای ایدئولوژیک این واژه را دچار ابتذال مفهومی می‌کنند. تا بی‌نمونه سخن نگفته باشم، یکی از کاربران سرشناس این دشنام‌واژه، یک استاد "فمینیست" رشته جامعه شناسی، که او هم میهمان هرروزه رسانه‌های بزرگ است، مرا نه تنها "راست افراطی"، که همچنین "مسلمان‌ستیز" نامیده است (۷). برای خوانندگان ناآشنا با اندیشه‌هایم ناگزیر از گفتنم که من اگر نخستین کس نباشم، دستکم یکی از نخستین کسانی بودم که واژه "چپ ملی" را در جایگاه یک گفتمان به درون سپهر سیاسی ایران آوردم (۸). از آن گذشته پژوهش‌های من در تاریخ و درون‌مایه اسلام به گواهی بسیاری از نواندیشان مسلمان دانشگاهی و بی‌یکسویانه است و نشانی از دشمنی با مسلمانان در آنها دیده ‌نمی‌شود‌‌ (۹). این همان ابتذالی است که از آن سخن می‌گویم. گرایشی که هم از دانش، بینش و توان تئوریک برای استوار کردن جایگاه خود بی‌بهره است و هم در پهنه گفتمانی و هم در میدان سیاست به ورشکستگی کامل رسیده است، چاره‌ای جز این ندارد که در پیروی از هیتلر، موسولینی، استالین، مائو، پول‌پوت، خمینی و سرانجام خامنه‌ای با برساختن دشنام‌واژه‌های دروغین از مخالفان سیاسی خود اهریمن‌سازی کند و با هیاهو و جنجال، در چشمان بیننده خاک بپاشد. راست افراطی اینان، همان "ضدولایت فقیه" سرکوبگران ولایی است.
به راست افراطی بازگردیم، کسی که شعار «رهبر ما پهلویه، هر کی نگه اجنبیه!» سر می‌دهد، کسی که برای آینده ایران یک حکومت توتالیتر می‌خواهد و انتخابات را بی‌هوده می‌داند، کسی که از همین امروز شکل بیرونی حکومت آینده را تعیین کرده، کسی که رنگارنگی فرهنگی، زبانی، دینی و آئینی مردمان ایران را نادیده می‌گیرد، بی‌بروبرگرد یک "افراطی"، و اگر در زمینه اقتصادی بیشتر دغدغه انباشت دارائی را داشته باشد، تا برخورداری شهروندان از آموزش و بهداشت و... را، یک "راست افراطی" است (۱۰). ولی همانگونه که آوردم، کارنامه دو جبهه سیاست ایرانی نشان می‌دهد که برای افراطی‌گری در میان کسانی که خود را چپ می‌نامند، نمونه‌ها بسیار فراوانتر از درون جبهه راست هستند.
هم نیروهای سیاسی و هم اندیش‌ورزان و اندیشمندان باید هم‌گام با زمانه پیش بروند و دانش خود را به‌روز کنند. اگر اسلامیستها به دنبال واگشودن پرسمان‌های سده بیست‌ویکم با راهکار‌های سده هفتمی هستند، مارکسیستها نیز می‌خواهند به پرسشهای سال ۲۰۲۴ با دانش سده ۱۹ پاسخ دهند. نه تنها پرسمان‌های سده ۲۱، که واژه‌شناسی آن نیز نیازمند به‌روزرسانی پیوسته‌اند. در همین راستا است که باید فن‌واژگان "چپ"، "راست"، "میانه" و به ویژه "افراطی" را از نو و به گونه‌ای تعریف کرد که به کار گره‌گشائی از تنگنا‌های امروز ما بیایند. آنچه که ما امروز می‌بینیم ولی نشانی از ویژگی‌هایی که برشمردم در خود ندارد. "راست افراطی" هنگامی که بر زبان بازماندگان سازمان‌های تروریستی دهه پنجاه ایرانی، مارکسیست‌های تقیه کننده و قبیله‌گرایان تفنگ بر دوش روان می‌شود، چیزی جز یک تلاش مذبوحانه برای رهایی از بن‌بست سیاسی و ایدئولوژیک نیست. ببینید در این آشفته‌بازارِ ابتذالِ واژگانی چه کسانی راست افراطی نامیده می‌شوند، آنگاه نگاهی در خود بیفکنید؛
آیا کشور زادگاهتان را دوست دارید و بر فرهنگ میهنی و پرچم و سرود ملی آن ارج می‌نهید؟
آیا خواهان یک ایران آزاد و یک‌پارچه با حق انتخاب مردم در شکل حکومت آینده هستید؟
آیا نقد دین، و به ویژه نقد اسلام را بخشی از روند روشنگری می‌دانید؟
آیا انقلاب اسلامی را شورشی کور و ایران‌ستیزانه و فرجام اتحاد شوم اسلامیسم و مارکسیسم می‌دانید؟
آیا تن به دوگانه‌سازی‌های دروغین نئومارکسیستها و ووکیستها نمی‌دهید و خواهان همگرائی همه نیروهای آزادی‌خواه هستید؟
آیا از اینکه سیاست قوم‌گرائی نئومارکسیتها در کشورتان رودهای خون روان کند می‌ترسید؟
آیا سیاست‌گری بر پایه قوم و نژاد و زبان را قبیله‌گرائی و واپسگرایی می‌دانید؟
آیا منافع ملی کشورتان را بر منافع ایدئولوژیک برتری می‌دهید و هم‌پیمانانتان (برای نمونه اسرائیل) را در این راستا برمی‌گزینید؟
آیا واژه ایران برایتان بسی فراتر از یک جغرافیا، یعنی سرزمین و میهن و خانه‌ای است که باشندگانش را از همه مردم جهان بیشتر دوست می‌دارید؟
اگر پاسختان به این پرسشها آری است، به شما شادباش می‌گویم؛
شما بی‌آنکه خود بدانید، یک "راست افراطی" هستید!
Die Faschismuskeule
۲) بنگرید به تاریخ مشروطیت، احمد کسروی، ۲۵۳۶ شاهنشاهی، برگ ۴۲۱
۳) بازماندگان اینان با آنکه همچنان آن گذشته سیاه را می‌ستایند و بر گرد سر تروریستهایی که از کشتن همرزمان خود نیز روزگردان نبودند هاله تقدس می‌نهند، هنوز هم بازیگران پهنه سیاسیت ایرانی میهمانان همیشگی رسانه‌های پربیننده هستند.
۴) درگیری مسلحانه در گاپیلون در سال ۱۳۸۴ که ۵ کشته برجای گذاشت.
۵) این درگیری و کشتار چهارساله (۱۳۶۷ - ۱۳۶۳) را خود این دو حزب "جنگ داخلی کردستان" می‌نامند و گفته می‌شود در طی آن سدها و شاید بیش از هزار پیشمرگه بر خاک افتادند.
۶) در پی شکست پروژه جرج تاون دو بخش کومله که پیشتر به هم پیوسته بودند، روز ۳۱ خرداد ۱۴۰۲به سوی هم آتش گشودند و دو پیشمرگه در این درگیری جان باختند.
۷) از آنجا که ایشان دلیری گفتگوی رودررو را ندارد، من نیز از بردن نامش می‌پرهیزم، تا روزی که این شیوه کودکانه که پای جنگ پارتیزانی را با تاکتیک «از دل تاریکی تیری بینداز و بگریز!» به میدان گفتگوهای سیاسی کشیده است، پایان یابد و کنشگران سیاسی از گفتگوی رودررو نهراسند.
۸) در اینباره بنگرید به گفتگوی من با نشریه فریدون با فرنام «چپ ملی؛ نشان تاریخی و امکان مفهومی»
https://www.youtube.com/watch?v=Ck7GxxNdalw&t=18s
۹) گفتگوی من با حسن یوسفی اشکوری و محمدالله صخره در برنامه پرگار یکی از هزاران گواه بر این سخن است. ولی از آنجا که مارکسیست ایرانی هنوز هم به مانند انقلاب شکوهمندش نمی‌تواند دل از همپیالگی با اسلامیستها برکند، هر گونه نگاه خُرده‌گیرانه به اسلام را با مسلمان‌ستیزی یکی می‌گیرد.
۱۰) در اینباره بنگرید به سخنرانی من با فرنام " راست افراطی، تعریفهای نو برای پدیده‌های کهن" در نشانی زیر:
https://youtube.com/watch?v=vjI3xrCbWQ0&si=rO1sJcFXdSIm5goM

منبع:پژواک ایران