PEZHVAKEIRAN.COM ایران یک کشور کثیرالمله نیست
 

ایران یک کشور کثیرالمله نیست
اتابک فتح‌الله زاده

چندی است که بار دگر بحث‌های کهنه به راه افتاده است که کشور ایران از ملت‌های گوناگون تشکیل شده است. پیش از ورود به اصل مطلب لازم است به این موضوع اشاره کنم که سرچشمه و زیر بنای فکری و پایه‌های تئوریک و سیاسی این گونه مقوله‌ها که «ایران کشور کثیر المله است» برخاسته از کجاست.
واقعیت این است اولین بار طرح این گونه مقوله‌های وارد اتی «ایران کشور کثیر الملله است» توسط حزب توده ایران وارد ادبیات سیاسی و فرهنگی ایران شد. این نسخه‌ی لنینی بدون همخوانی با واقعیت‌های تاریخی ایران، در هنگامه اشغال شمال ایران توسط ارتش سرخ و پیدایش «فرقه دمکرات آذربایجان» و «حزب دمکرات کردستان» بطور گسترده مطرح شد. گرچه حزب توده ایران با خطای معرفتی کورکورانه مبلغ و مدافع این نظریه در ایران شد اما پس از چندی از درون حزب توده ایران پرچم مخالفت با این نظریه بلند شد.
گرچه سوسیالیسمِ شوروی همچون حباب صابون از درون پاشید. با وجود این پس از گذشت ۸۰ سال هنوز که هنوز است تفکر لنینی هم چون ویروس جان سخت در کشور ما جولان می‌دهد. و هنوز هم آبشخور فکری بخشی از روشنفکران، دانشگاهیان، سیاسی‌های قوم گرا و سازمان‌های سیاسی به ویژه چپ سنتی ایران در مورد مقوله هایی مانند «ملت»، «ملی گرایی»، «اصل حق ملل در تعیین سرنوشت خویش»، «کشور‌های کثیر الملله» نظرات‌شان الهام گرفته از سیستم فکری و سیاسی لنین می‌باشد.
چپ سنتی ایران برای پاسخ به مشکلات و خواست‌های بر حق اقوام ایرانی، بطور مکانیکی و بدون تحقیق و بررسی شکل گیری روسیه‌ی تزاری را با ایران یکی در نظر می‌گیرد. لنین به درستی می‌گفت که روسیه زندان ملل است. در واقع امر روسیه‌ی تزازی با قلدری و قدرت نظامی کشورها و ملت‌ها‌ی دیگر را به ضرب زور به سیطره‌ی خود در آورد. در هر کجای کشور روسیه‌ی تزاری، جنبش‌های ملی و رهایی بخش بر علیه‌اش شکل گرفت به طرز وحشیانه سرکوب شد. در همین رابطه بود که لنین روس‌ها را «ملت سلطه گر» و دیگر ملل را «ملت‌های سلطه پذیر» می‌نامید. لنین برای جذب ملل ساکن روسیه که از سیطره‌ی تزار‌ها به جان آمده بودند با شعار «حق ملل در تعیین سرنوشت خود» به میدان آمد.
پس از پیروزی انقلاب اکتبر لنین بر شعار خود وفادار نماند. حکومت شوراها به رهبری لنین تمامی حکومت‌های نو بنیاد در قفقاز و آسیای میانه را سرکوب و قلع و قمع کرد و در واقع ادامه دهنده‌ی راه و روش تزار‌ها شد. لنین پس از پیروزی انقلاب اکتبر مطرح کرد که مبارزه در راه سوسیالیسم بر مسئله ملی اولویت دارد.
اصل مطلب این است که موقعیت قومی و ملی در ایران با موقعیت روسیه تزاری تفاوت ماهوی و اساسی دارد. ساکنان فلات ایران و اقوام ایرانی طی قرن‌ها و هزار‌ها با تمام فراز و فرود‌ها بطور طبیعی در هم تنیده و در یک پیوند تاریخی شکل گرفته است و افزون بر این دولت‌های تاریخی در وحدت بخشی و پیوند‌های تاریخی ساکنان اقوام ایرانی نقش بسزایی داشتند. ایران کنونی ما فراورده‌ی یک تاریخ مشترک سه هزار ساله می‌باشد. با چه منطقی ما حق داریم پس از گذشت بیش از ۱۰۰ سال از انقلاب اکتبر باز هم بطور کلیشه‌ای ایران را کشوری چند ملیتی و اقوام را به جای ملت بکار می‌بریم. ملیت در جهان امروز در واقع تعلق هر شهروند به یک ملت می‌باشد. واقعیت‌های تاریخی کشور مان با هیاهو تحریف نمی‌شود. نمی‌توان به تقلید از لنین کشور ایران را به ملت سلطه گر و ملل سلطه پذیر تقسیم کرد که گویا در ایران فارس‌ها ملت سلطه گر می‌باشند. ما در ایران فارس زبان، ترک زبان، عرب و کرد و بلوچ زبان داریم اما ملتی به نام ملت فارس، ترک، عرب، کرد، لر و گیلک نداریم. امروز اگر ما اقوام ایرانی را به عنوان ملت به رسمیت بشناسیم فردا به تعداد مدعیان باید به برپایی دولت مستقل تن دهیم. آیا مشخص نیست این طرز تفکر‌ها چه عواقب وحشتناک می‌تواند برای ساکنان این مرز و بوم به وجود آورد؟.
به گواهی تاریخ، مردمان این مرز و بوم با وجود داشتن هویت قومی و ایلی‌شان در کلیت، خود را متعلق به ایران می‌دیدند. بازتاب تعلق تاریخی به ایران، در سخنان شادروان عبدالرحمان قاسملو نیز بخوبی آشکار است که می‌گفت: «من کرد ایرانی، از هر ایرانی، ایرانی تر هستم». او شعار دمکراسی برای ایران و خود مختاری برای کردها را مطرح کرد. نباید منکر رفتار‌های نادرست و تبعیض‌های دوره حکومت پهلوی و همچنان سرکوب وحشیانه نظام جمهوری اسلامی بر علیه اقلیت‌های قومی و مذهبی بخصوص بلوچ‌ها و کردها شد. به باور من از همین امروز باید برای توسعه مناطق محروم تلاش کرد به کمبود‌های این مناطق توجه ویژه کرد. چگونه می‌شود انسان‌های آزادیخواه فقر و فلاکت بلوچ‌ها را مشاهده کنند و در عین حال از ایرانی بودن خود خجالت نکشند.
اکثریت ساکنان مردم ایران طی هزاران سال به لحاظ فرهنگی و عاطفی و تاریخی به هم گره خورده‌اند. نباید واقعیت‌های تاریخی کشورمان را نادیده گرفت و یا سرسری گذر کرد. باید از خود پرسید چرا این کشور در درازای تاریخ توانست تمامی نیروهای مهاجم را به مرور زمان از آن خود کند؟ حتی اقوام ترک و ترکمن و تاتار‌ها که طی چندین قرن پی در پی به سرزمین ما هجوم آوردند. پس از گذشت اندک زمانی هر کدام از آن‌ها خود را شاه ایران و متعلق به کشور ایران دانستند و در گسترش شعر و ادبیات فارسی تلاش کردند سیستم اداری و دیوانی ایرانیان را پذیرا شدند و حتی برای حفظ و نگهداری کشور علیه ازبک‌ها و عثمانی‌های ترک زبان شمشیر زدند.
فدرالیسم
باز هم یک کلیشه برداری دیگر، طرح پروژه فدرالیسم در ایران می‌باشد. عده‌ای از هموطنان بر این باورند که استقرار فدراسیون اقوام ایرانی، برای کشورمان یک راه کار مناسب می‌باشد. به باور من سیستم فدرال برای ایران غیر عملی و زیان بار خواهد بود. فدرالیسم به مثابه شیوه کشورداری منطبق با واقعیت‌های عینی و سیاسی کشورمان نیست. در واقع پذیرش فدرالیسم به نوعی گره زدن نابجا به دست و پا می‌باشد که فردا از باز کردن آن عاجز خواهیم ماند و موجب درد سر جدید خواهد شد.
اصولا فدرالیسم به مثابه یک شیوه کشور داری در هر کجای جهان که شکل گرفته است از همگرایی کشورها و یا واحد‌های کوچک جدا از هم آغاز شده و در نهایت به تشکیل دولت‌های مشترک منجر شده است. این روش برای آمریکا و بسیاری از کشور‌های اروپایی جواب مثبت داده است. در واقع حاکمان و مردمان این کشورها بنا به ملاحظات سیاسی و اقتصادی از پراکندگی به یگانگی و وحدت سرزمینی رسیدند.
به گواهی تاریخ اقوام ایرانی طی هزاران سال با تمام افت و خیز‌ها بطور طبیعی در زیر سایه دولت‌ها و سلسله‌های قدرتمند به هم جوش خوردند، در شادی‌ها و شکست‌ها با همدیگر روزگار خود را سپری کردند و با گذشت زمان صاحب تاریخ و فرهنگ مشترک شدند. این قابل درک نیست که ما برای قراری فدرالیسم اول اقوام ایرانی را بطور مصنوعی از هم جدا کنیم و سپس به نام نامی فدرالیسم این اقوام را دوباره به هم جوش بزنیم.
ایران امروز ما در این شرایط آشفته‌ی نیازی به فدرالیسم ندارد. نیاز مردم ایران برقراری دولتی بر اساس عدم تمرکز و دادن اختیارات وسیع به استان‌ها و به ویژه مناطق کردستان و بلوجستان و مناطق محروم می‌باشد. این حرف‌ها از کشفیات ما نیست. بیش از یک قرن است که پدران ما در انقلاب مشروطیت برای مهار قدرت مرکزی قوانین انجمن‌های ایالتی و ولایتی را در پارلمان ایران به تصویب رساندند.
تصمیم گیران در تهران هر کسی باشند باید از نگاه و رفتار‌های آقا بالا سری دست بردارند و در عمل از داشتن امتیاز و برتری طلبی کوتاه بیاید. اقوام ایرانی حق دارند در کنار زبان مشترک ایرانیان، آموزش زبان مادری خود را داشته باشند. آنان حق دارند در رشد فرهنگ قومی و در خود گرانی مناطق خود نقش داشته باشند. این گونه اقدامات زمینه‌ی همبستگی ملی ایرانیان را فراهم می‌کند. ایران وطن مشترک تمام اقوام ایرانی است که قرنهاست در این سرزمین زندگی می‌کنند.
انگیزه‌ی این نوشته کوتاه من واکنشی به برنامه تلویزیون بی بی سی در مورد «تمامیت ارضی» و دفاع دکتر کامران متین از مقوله‌ی «ایران یک کشور کثیرالمله» و افزون براین سکوت و لکنت زبان بخشی از چپ‌ها و جمهوری خواهان در نشست جبهه جمهوری خواهی در قبال «تمامیت ارضی ایران» می‌باشد.
یاد آوری این نکته اهمیت دارد برای رفع حساسیت‌های تاریخی و نگرانی‌ها می‌توان به محتوای شعارها وفادار ماند و در عین حال شکل شعارها را آراسته تر و به روز کرد. اینگونه اقدامات به نوبه خود می‌تواند به همبستگی ملی کمک کند. به طور نمونه می‌توان به جای شعار «تمامیت ارضی ایران»، «یک پارچه گی سرزمینی» و یا به جای شعار «خود مختاری»، «خود گردانی» را انتخاب و بکار برد.

منبع:پژواک ایران