آیا ویروس «کرونا» به رهبر جمهوری اسلامی علی خامنهای کمک میکند تا مشکل انتقال پول به نظام درحال فروریختهاش تسهیل شود؟ بدون شک این همان چیزی است که دسته «معتدل» درتهران به آن امید بستهاند تا به آنها این توان را بدهد در برابر قدرت درحال شکل گیری که خمینی مسلکان تندروتر را ترجیح میدهد، اندکی مقاومت به خرج دهند.
به نظر گروه رئیس جمهوری حسن روحانی، جمهوری اسلامی سالانه نیاز به دستکم 60 میلیارد دلار دارد تا بتواند از عهده تأمین «هزینههای اساسی»اش برآید. این پولها شامل حقوق نیروهای بخشهای نظامی، امنیتی و مدنی، پرداخت حقوق بازنشستگان و ازکارافتادگان و کهنه سرباز و خانواده کشته شدگان( که حدود 1.2نفر برآورد میشوند)، منابع مالی برای حفظ نظام اسد در دمشق، گروههای مزدوران همچون «حزب الله» در لبنان و «الحشد الشعبی» در عراق و «جهاد اسلامی» و «حماس» در غزه میشود.
گروه روحانی برآورد میکنند تهران علیرغم تحریمهایی که دولت رئیس جمهوری ترامپ اعمال میکند، میتواند دست کم نیمی از این مبلغ را از طریق صادرات مقداری نفت تأمین کند. همچنین میتوان حدود پنج میلیارد دلار را از راه سه برابر کردن نرخ بنزین در داخل کشور تأمین کرد. آنها برای جلوگیری ازآشوبها در سطح ملی، مانند آنچه در زمستان گذشته کشور را به لرزه درآورد، افزایش نرخ برخی خدمات دیگر مانند آب و برق را تا زمانی دیگر به تعویق انداختند. طبق پیشنهادی که وزیر خارجه محمد جواد ظریف سال پیش به مقامات فرانسوی ارائه کرد، اتحادیه اروپا میتواند خط اعتباری سالانه به ارزش15 میلیارد دلار برای ایران باز کند تا زمانی که تحریمها برداشته شوند. براساس منابعی در تهران، طبق برنامه ریزی صورت گرفته خط اعتباری با مبلغ پنج میلیارد دلاری که روسیه داد و مجموعه وامهایی که با بانکهای اروپایی برسرآنها توافق شده، پوشش داده شود. با این حال تاکنون خبری از پول روسی نشده؛ مسکو سخن از کالاهای روسی به ارزش یک میلیارد روبل به میان آورده در حالی که تهران به پول نقد دلبسته است.
برای تأمین اموال مورد نیاز ظریف دست به دیدار از چند کشور آسیایی و اروپایی زد و جز وعده به چیزی دست نیافت. با این حال، ظهور ویروس «کرونا» به تعدیل موضع منفی که ژاپن، چین، آلمان و فرانسه درپیش گرفته بودند، منجر میشود. پیام جدید تهران این است که جمهوری اسلامی برای کاستن از ویروس «کرونا» و جلوگیری از مرگ و میر تعداد زیادی ایرانی نیاز به کمکهای انسانی دارد.
اولین نشانه از تأثیر پیام روز دوشنبه گذشته رسید وقتی دولت آلمان اعلام کرد، آماده تقدیم کمک نقدی به مبلغ پنج میلیون دلار از طریق اتحادیه اروپا برای تهیه تجهیزات پزشکی مورد نیاز مقابله با ویروس است.
روشن است که ابتکارعمل آلمان که از کانال مالی اروپا معروف به «اینستکس» که برای دور زدن تحریمها طراحی شده اجرا میشود، هدفش گرفتن نبض اوضاع است: آیا واشنگتن به مخالفت میکند و آن طور که رئیس جمهوری ترامپ چندین بار تهدید کرده بود، دست به اقدامات انتقام آمیزعلیه بانکهای شرکت کننده در سیستم «اینستکس»میزند؟
ازآنجا که مبلغ مورد نظر کوچک است و فرض براین است که به تهیه تجهیزات پزشکی محدود میشود که در هرحال مشمول تحریمها نبودهاند، واشنگتن ترجیح میدهد ازآن فاصله بگیرد. واشنگتن در شرایطی نیست که به آن اجازه دهد درچنین لحظه بغرنجی مشکلاتی را با متحدان اروپایی خود برانگیزد. همچنین واشنگتن در نظر دارد برخی معافیتها در مجازاتی که همکاری در برخی مسائل هستهای را شامل میشد، تجدید کند. این تصمیم نرم آن طور که «قرارداد سلاح هستهای» یا «برنامه جامع اقدام مشترک» نامیده میشود، تا حدی دارای ارزش نمادین است. براساس آن طرح، مسکو باید نیمی از ذخیره اورانیوم غنی شده بالای پنج درصد ایران را به تأسیساتی در خاک روسیه منتقل کند و این چیزی است که رئیس جمهوری پوتین تمایلی به انجام آن ندارد. براساس متن نوشته شده در«برنامه جامع اقدام مشترک» چین ملزم به بازنگری در طراحی تأسیسات آب سنگین هستهای ایران در «اراک» است که با گذشت تقریبا چهار سال به دلیل مخالفت چین اتفاق نیفتاده است.
با این حال، پذیرش اولیه برنامه «اینستکس» و تمدید معافیتها ممکن است دو نتیجهای باشند که چندان مایه خشنودی واشنگتن نباشند؛ اول اینکه رهبر علی خامنهای میتواند این ادعا را بکند که سیاست«مقاومت به هرقیمت» او نتایجی مثبت به شکل عقب نشینی هرچند اندک ایالات متحده و متحدانش به بارآورده است. از این گذشته، این بهانهای به دست آنچه دسته «معتدل» خوانده میشود بدهد تا به وجود خود ادامه دهند، نه لزوماً در قدرت بلکه روی کرسی نزدیک به مرکز سیاستگذاری پس از انتخابات اخیر. نتیجه شاید پیشنهادی ناسره برای وحدت نظام با پیامی جدید به ایرانیها باشد؛ آن طور که وزیرخارجه آلمان هایکو ماس اعتقاد دارد تغییر از درون نظام بهتر از بیرون آن است.
مشکل دراینجاست که ما همه این راهها را واقعا رفتهایم و در گذشته آن را به اثبات رساندهایم. اروپا و امریکا بارها تلاش کردهاند ایران را به خانه گرم خانواده بکشانند و او را وادارند دست از کجروی بردارد تا جایی که کار به راضی سازی آن میکشید و همه تلاشها هربار به شکست میانجامید و همه کسانی را که به آن کمک میکردند سادهلوح لقب میداد.
آخرین یادآوری این مسئله هفته پیش اتفاق افتاد، در مصاحبهای تصویری به مدت چهار ساعت که با محسن کنگرلو، معاون امنیت ملی نخست وزیر جمهوری اسلامی در دهه هشتاد انجام شده بود. در این مصاحبه، کنگرلو شرح مفصلی ازمسائلی میدهد که برای برخی ناشناخته بود( سال1988 روایت خودم را در کتاب «لانه جاسوسان: راه امریکا به فاجعه درایران» به طور مفصل شرح دادم). با این حال کنگرلو مسائل جنجال برانگیزی در باره برخی مشکلات با دولت رئیس جمهوری رونالد ریگان را مطرح کرد که منجر به رسوایی «ایران گیت» شدند.
حکایتها نگاهی عمیق به عقلانیت گروه عجیب و غریبی که از سال1979 قدرت را در ایران به دست گرفتهاند، میافکنند و روشن میسازد چرا کسانی که براین باورند که با نظامی معمولی سرو کار دارند نیاز دارند قوای عقلانی خود را مورد آزمایش قرار دهند. دولت ریگان به کمک اسرائیل دست به قاچاق بیش از 1000موشک ضد تانک به ایران زد تا مانع از پیشروی ارتش عراق در جنگ ایران و عراق بشود که هشت سال به طول انجامید. آخوندها نیمی از هزینه موشکها را به صورت پیش پرداخت دادند، اما پس از تحویل گرفتن همه محمولهها زیربار پرداخت نصف باقیمانده نرفتند، چون دیگر نیازی به پرداخت قیمت به «صلیبیها» نیست.
در بخش کوچکتر کنگرلو سرنوشت کیک بزرگی را روایت میکند که « به شکل کلید» طراحی شده بود. این کیک از تلاویو به عنوان هدیه رمضانی ریگان برای آیت الله خمینی پدر معنوی نظام درآن ایام خریداری شده بود. وقتی که کنگرلو به فرودگاه رسید دید مأموران «سپاه پاسداران» اسلامی کیک را روی سفره افطار رمضانی خود برده بودند در حالی که فرستاده ریگان؛ مشاور سابق امنیت ملی رابرت مکفارلین و معاونش سرهنگ اولیور نورث و فرستاده ویژه «موساد» امیرام نیر آنها را با آمیزهای از آرامش و وحشت تماشا میکنند. به گفته وزیر خارجه آلمان هایکو ماس، از همان روزهای اول میتوان فهمید چه کسی در جمهوری اسلامی کیک را میخورد.