بحران زیستمحیطی خوزستان و دشواریهای نظام
نیک آهنگ کوثر
حضور هزاران نفر از مردم دلنگران خوزستان در خیابانهای اهواز در هفتههای اخیر و اعتراضهای مدنیشان به دولت را نمیشد نادیده گرفت. بسیاری از شعارهای مطرح شده در این تجمعها، دغدغه گروه بزرگی از ساکنان این منطقه، از هر نگاه و جریان سیاسی و طبقه اجتماعی است. حتی بسیاری از ماموران امنیتی و انتظامی هم به نحوی با معترضان همداستان هستند، چرا که فرزندان آنها هم همان هوایی را تنفس میکنند که وارد ریه معترضان میشود.
سالهای سال، برخی مسولان، همه گناه گردوخاک و غبار را به گردن بادهای برخاسته از بیابانهای شمال آفریقا و عراق میانداختند، اما براساس پژوهشهایی، آشکار شده سهمی از گرد وغباری که ریه مردمان خوزستان را پر کرده، وطنی است.
با این حال، اگر خواسته باشیم مسئولان این وضعیت را به خط کنیم و پاسخی بطلبیم، نباید از کنار سدسازان بگذریم.
سدسازی، به خودی خود ایرادی ندارد؛ آنچه ایراد است از سدسازی ما است!
سدسازی، یکی از راههای مهار سیل، تولید انرژی، ذخیرهسازی آب و مدیریت منابع آب برای کشاورزی است. ساخت سدهای بزرگ در قرن بیستم شدت بسیاری گرفت و البته آمریکاییها در فراگیر کردن این بیماری توسعه، نقش مهمی بازی کردند. ایالات متحده آمریکا یکی از پیشگامان و الگوهای سدسازی برای کشورهای در حال توسعه محسوب میشود، اما اینک، تخریب تعدادی از سدهای این کشور برای نجات رودخانهها، به عنوان مجموعههایی زیستی آغاز شده است. همین اخیرا بیش از ۱۵۰ هزار نفر از ساکنان ایالت کالیفرنیا، نگران ریزش بخشهایی از سد اورویل و زیر آب رفتن مناطق مسکونی پایین دست آن بودند. این روزها، هیچ سدی در آمریکا، بدون تایید کارشناسان سختگیر محیط زیست و زمینشناس ساخته نمیشود.
در ۵۰ سال اخیر، سدهای بزرگی در شمال آفریقا و خاورمیانه ساخته شده که امروز، هزینههای بسیاری را بر مردمان این مناطق تحمیل کردهاند. سد آسوان مصر، یکی از مثالهایی است که طرفداران توسعه پایدار در مورد خطاهای انسانی میزنند، این سد عظیم که با هدف مهار سیلابهای رود نیل، افزایش کشت و بهبود آبیاری و مبارزه با خشکسالی و تولید برق ساخته شد، بزرگترین مانع رسیدن گلولای و لجنهای حاصلخیز از منشاء جنگلهای آفریقا به دشتهای سیلابی مصر محسوب میشود. کشاورزان اطراف نیل که هزاران سال از مواد آلی برای حاصلخیز شدن کشتزارهای خود بهره میجستند، وابسته به کودهای شیمیایی شدند. در ضمن، خیلیها به حقوق قوم نوبی که با ساخت این سد عظیم، تمدن چندهزارسالهشان زیر آب رفت، توجهی نکردند. سالها بعد از آبگیری سد، مردمان اطراف رودخانه دچار بیماریهای انگلی شدند و فرسایش دلتای نیل نیز گسترش یافت. بسیاری از ماهیگیران مصری نیز با کاهش شدید صید روبهرو شدند. دستکاری بشر، آثار منفی خود را بر اکوسیستمهای مختلف نشان داد.
ترکیه نیز توسعه خود را از دریچه سدسازی جستجو کرد. از دهه هشتاد، سیاستهای دولت ترکیه در مهار سرشاخههای دجله و فرات جزو افتخارات بسیاری از دولتیهای این کشور محسوب میشد، اما عوارض منفی آن امروز نه تنها گریبان گروهی از مردم این کشور، که گریبان مردم سوریه، عراق و حتی خوزستان را گرفته است. پروژه آناتولی جنوبشرقی که نزد ایرانیها با نام "گاپ" شناخته میشود و ساخت ۲۲ سد روی سرشاخههای دجله و فرات را دربرمیگیرد. یکی از معروفترین این سدها، سد آتاتورک با حجم مخزن ۴۸ میلیارد متر مکعب است. ساخت این سدها با تغییر جریان رودخانههایی همراه شد که از کشورهای عراق و سوریه عبور میکرد. بسته شدن راه بخش عمده آبی که از سوریه میگذشت، در تشدید خشکسالی و بحران آب این کشور موثر بود. بحرانی که بسیاری، آن را یکی از مهمترین ریشههای نارضایتی عمومی منتهی به جنگ داخلی سوریه میدانند. از سوی دیگر، نرسیدن بخش عمده حقآبه هورالعظیم یا هورالهویزه که میان ایران و عراق مشترک است، باعث پایین رفتن سطح آب و خشکی بیشتر این تالاب شده است.
فاطمه ظفرنژاد، کارشناس و پژوهشگر آب و توسعه پایدار، درباره تاثیر سدهای پروژه گاپ بر هورالعظیم میگوید: "این ۱۵ سد روی سرشاخههای دجله و فرات ساخته شدهاند و همراه با سد آتاترک که روی سرشاخه اصلی ساخته شده است، تمام آب دجله و فرات را میگیرند. فرات از ترکیه وارد سوریه میشود، سوریه را طی میکند و وارد عراق میشود و به تالاب هورالعظیم میرسد. دجله مستقیما از ترکیه وارد عراق میشود، عراق را آبیاری میکند و سرانجام به تالاب هورالعظیم میرسد. البته از ایران هم کرخه وارد هورالعظیم میشد و این سه رود، تالاب هورالعظیم را سیراب میکردند، اما بیشتر آب ورودی به تالاب، مربوط به دجله و فرات بود و کرخه دبی خیلی کمتری داشت. وقتی این سرشاخهها را بستند، تمام اراضی کشاورزی سوریه با مشکلات عدیده روبهرو شد و خشکسالی روستاها را خالی کرد که بخش مهمی از معضلاتی که در این سالها به وجود آمد به همین دلیل است. ترکیه، از این طرف هم، آب دجله را به روی عراق بسته است و مقدار آب بسیار کمی را رها میکند که نه تنها به تالاب هورالعظیم نمیرسد، بلکه باعث کمآبی در عراق شده و مشکلات عظیمی ایجاد کرده است."
منبع قابل توجهی از گردوغباری که مردم خوزستان قربانی آن هستند، رسوبات خشکشده و ریزدانه هورالعظیم است. گناه کاهش آب دجله و فرات را میتوان به گردن ترکیه انداخت، اما گناه کاهش آبی که از رودخانه کرخه به این تالاب میرسید، با کیست؟
سد کرخه که از افتخارات مشترک دوران سازندگی و اصلاحات است، سهمی مخرب بر حال و روز مردم خوزستان داشته و کاهش حقآبه هورالعظیم مترادف با افزایش منابع گردوغباری است که به ریههای مردم خوزستان فرو میرود و بر چشمانشان مینشیند.
چندی پیش نیز معاون سازمان جنگلها و مراتع ایران گفت که "سدسازی روی رودخانه زهره عامل ریزگردهای اهواز است."
بر اساس گزارشهای سازمان جنگلها و مراتع کشور، محدودهای به وسعت ۳۵۰ هزار هکتار در خوزستان که بیش از ۸۰ درصد آن تا ۱۰سال قبل پوشیده از آب و رودخانه و تالاب بود، حالا به بیابان خشک تبدیل شده است. آیا این چیزی جز یک فاجعه زیستمحیطی حاصل کار بشر است؟
مطمئناً سیاستگذاران حامی سدسازی بر این تصور بودهاند که با ساخت سدهای بزرگ، هم مانع "حرام" شدن آبهای جاری میشوند، هم برق تولید میکنند و هم به ایجاد توسعه و آبادانی همت میگمارند و در تاریخ ماندگار میشوند.
سد، سازهای عظیم و "فتوژنیک" است! سیاستمداری که سد به نامش زده و افتتاح میشود، بابت تاثیرگذاری خود، عمری مفتخر است و طرفدارانش نیز او را قهرمانی ملی میخوانند.
اما مشکل اینجاست که حامیان ساخت این سازههای عظیم و پرخرج، ندای ضعیف طرفداران توسعه پایدار را معمولا ناشنیده میگیرند. ترکیه همین الان با ساخت سدی دیگر، واکنش طرفداران توسعه پایدار را برانگیخته است. چند ماه پیش ۱۵۵۰ شهروند ایرانی در نامهای به سازمان ملل متحد در اعتراض به سدسازیهای گسترده ترکیه، بستن آب دجله و فرات را عامل خشکسالی، ریزگردها و بحرانهای سیاسی و اجتماعی در منطقه خواندند. اما سوال بزرگ اینجاست که وزارت امور خارجه ایران در دفاع از حقآبه هورالعظیم چه اعتراضی به دولت ترکیه کرده است؟ آیا دستگاه دیپلماسی ایران توان تاثیرگذاری بر دولت ترکیه برای آزادسازی بیشتر آب سدهای بزرگ منطقه آناتولی جنوب شرقی را دارد؟ معصومه ابتکار، رئیس سازمان حفاظت محیط زیست ماهها پیش، در یک پست تلگرامی اعلام کرد که مستندات مربوط به منشاء خارجی طوفانهای گردوغبار به وزارت امور خارجه ایران ارسال شده، اما هنوز خبری از انجام مذاکره احتمالی با ترکیه منتشر نشده است.
آیا آبی برای ریختن در آسیاب انتخابات باقی مانده است؟
تابستان گذشته، اعتراضهای مردم استان چهارمحالوبختیاری به طرحهای انتقال آب از سرشاخههای کارون به دیگر مناطق کشور بدون قربانی نبود. گفته شد که نیروهای انتظامی و امنیتی از دیگر نقاط به این استان اعزام شدند تا مقابل مردم محلی قرار بگیرند، چرا که نیروهای محلی خود همدرد معترضان هستند.
اینک در خوزستان نیز نیروهای محلی که خود و خانوادههایشان قربانی بحران زیستمحیطی موجود هستند، نمیتوانند به راحتی، حرکت مدنی و بهدور از خشونت معترضان را سرکوب کنند.
دولت ایران در طول سه دهه گذشته با توسعه ناپایدار خود، آسیبهای جبرانناپذیری به منابع طبیعی و انسانی وارد کرده است و برای حل مشکل، در درجه اول باید به نقد خود بپردازد، سیاستهایش را تغییر دهد و عوامل نابودی را کنار بگذارد. چنین چیزی با توجه به شناختی که از سازوکار حکومت ایران داریم، چندان محتمل نیست. از طرف دیگر، پیمانکاران بزرگ و صاحب قدرتی همچون قرارگاه سازندگی خاتمالانبیاء و نهادهای زیردست مثل سپاسد، مانع تغییر سیاستهای ساختوساز و عمرانی خواهند شد. یعنی حتی اگر دولت تصمیم به اصلاح مسیر بگیرد، احتمالا کسی زورش به سپاه نخواهد رسید.
اعتراضهای بسیار گسترده مردم خوزستان، درست چند ماه قبل از انتخابات ریاستجمهوری افزایش چشمگیری یافته است. اینبار، رایدهندگان که نظام به مشارکت آنها امیدوار است، شاید این سوال را از خود بپرسند که چگونه میتوانند با مشارکت و یا حتی عدممشارکت در انتخابات پیام اعتراضی خود را به دولت و پیمانکاران و مشاوران برسانند و خواستار اقدام عملی و غیرشعاری مرکزنشینان شوند.
شعار مشترک بسیاری از مردم خوزستان، پایان دادن به طرحهای مخرب انتقال آب بود. طرحهایی که از آب کارون کاستهاند و پروژههای مختلف در استانهای یزد و کرمان را سیراب میکنند. اینک بسیاری از مردم خوزستان میدانند که توسعه ناپایدار، چه بلایی بر سر صدها هزار هکتار جلگه حاصلخیز استان آورده است. میدانند که حتی سدسازیهای ترکیه و خشکی بخشهای هورالعظیم در دو طرف مرز، چه تاثیری بر هوایی که تنفس میکنند داشته است.
آیا اعتراضها موقتی است یا مداوم خواهد بود؟ آیا مقامهای مسئول، پاسخگو خواهند شد؟
منبع:بی بی سی