در شرایطی که بحران سوریه، بعد از دوسال، وارد مرحله ای جدیدی می شود، و بوی باروت در ابعاد منطقه ای آن، کاملا به مشام می رسد، و بدون تردید، تاثیرات آن از مرزهای سوریه نیز، فراتر خواهد رفت.

و در شرایطی که، شعاع ترکش بحران سوریه، در گام اول کشورهای همجوار را نظیر عراق، ترکیه، اردن، و اسراییل وحتی حامی اصلی آنرا، یعنی فاشیزم مذهبی حاکم بر ایران را نیز در بر خواهد گرفت، طبعا گروگان های مستقر در زندان لیبرتی نیز از آن بی تاثیر نخواهند بود.

با در نظر داشتن این موضوع که، ده سال از سقوط رژیم صدام حسین، در عراق می گذرد، در ابتدا کمیسیاریای عالی پناهندگان ، با شناخت استاتوی پناهندگی ساکنان کمپ اشرف، حاضر به جابجایی این پناهندگان، به کشورهای مختلف شد. ولی رهبری مجاهدین، از این خواسته ای کمیساریای عالی پناهندگان سربا زد،  وخواستار، جابجایی تمامی افراد به صورت » کل واحد»، و به یک کشور مشخص، و یا  ماندن این پناهندگان در کمپ اشرف در عراق شد، و از کمیساریای عالی پناهندگان درخواست کرد، که از حقوق آنها در کمپ اشرف، به عنوان پناهنده حفاظت کند.

اینکه در خواست، انتقال افراد به صورت «کل واحد» مطرح می شود، در بیان سیاسی، مفهوم «برسمیت شناختن سیاسی» این گروه را میدهد. و اساسا این امر در حوزه صلاحیت و مسئولیت، کمیساریای عالی پناهندگان و یونامی نیست. این کشورهای مختلف هستند که می توانند، یک گروه سیاسی را به رسمیت بشناسند، و به آنها امکانات بدهند. نمونه ای بسیار شاخص آن سازمان آزادیبخش فلسطین است، وبحران سال 1982  در لبنان، که طی آن، سازمان آزادیبخش فلسطین، با حمایت کشورهای مختلف، وتحت نظر سازمان ملل متحد، با کشتی، خاک لبنان بحران زده را به مقصد توس ترک کردند.

این امر نیز در سابقه کار کمیساریای عالی پناهندگان بی سابقه است که، تعدادی پناهنده، خودشان  محل استقرارشان تعیین می کنند، و بعد از کمیساریای عالی پناهندگان خواستار حفاظت، از محل سکونت اشان می شوند، آنهم در کشوری نظیر عراق، که معاون رییس جمهوری آن « طارق الهاشمی» به دلیل فقدان امنیت جانی، از عراق فراری است، و بمب گذاری، وکشتار مردم عادی، بصورت یک تراژدی روزمره درآمده است.

اگر رهبری مجاهدین، پنج درصد انرژی، مالی و انسانی خود را، که صرف سیاست ماندن در عراق کردند، برای بیرون آمدن از عراق صرف می کردند، بدون تردید، این کلاف سر درگم، تا به حال در کانالهای اداری و سیاسی، سازمانهای  حقوق بشری و بین المللی،  نظیر کمیساریای عالی پناهندگان و یونامی، راه حل های منطقی خود را پیدا کرده بود.

ولی بدلیل عدم همکاری سازمان مجاهدین خلق، به عنوان طرف اصلی این چالش، و حتی سنگ اندازی آگاهانه، برای مسدود کردن آن مقدار، از راه حلهای ارائه شده، از طرف سازمانهای ذیربیط، برای خروج افراد به کشورهایی،  نظیر آلبانی ودانمارک و آلمان ، عملا ساکنان این کمپ نقش گروگان را، برای تداوم سیاست ماندن در عراق را، بازی می کنند.

بله باید زنگهای خطری را که، این پناهجویان را در زندان لیبرتی، در آستانه ی یک بحران منطقه ای جدید، تهدید می کند به صدا در آورد. واین را از یاد نبرد که، مسئول اول، وضعیت بوجود آمده، شخص آقای رجوی است.

وقتی دستگاه رهبری مجاهدین، و بطور خاص شخص آقای رجوی، به این تحلیل نهایی می رسد که، وجود یک نقطه بحران نظیر عراق، و داشتن یک کمپ پناهنده گی، واستقرار دادن افراد خود در آن، به بهانه ای واهی امکان خروج نداشتن افراد از آن، جزو ضروریات مرحله کنونی، تشخیص داده می شود. و هر از گاهی ، به دلیل بحران موجود در عراق از یکطرف، و بحرانهای منطقه ای از جانب دیگر، تعدادی از پناهنده گان این کمپ کشته و زخمی و معلول می شوند، تابلویی از مظلومیت، بروی سیمای جبار رهبر عقیدتی خاص الخاص مجاهدین می کشد، و در پناه آن اشتباهات خطی و سیاسی و استراتژیک، بی پاسخ می ماند.

بله راه خروج از عراق هنوز هم در دسترس است، به شرط آنکه «رهبر انقلاب نوین مردم ایران» شهامت پذیرش اشتباهات خود را داشته باشد.

شنبه 9 شهریور 1392 برابر با 31/08/2013