PEZHVAKEIRAN.COM غلامک بیشرم / یک پای شکنجه شده
 

غلامک بیشرم / یک پای شکنجه شده
رها اخلاقی

غلامک بیشرم

یک پای شکنجه شده

امروز بامداد ۲۶ فوریه ۲۰۲۴ برابر با ۷ اسفند ۲۵۸۲ ایرانی( ۷ اسفند ۱۴۰۲ خورشیدی) از طریق آشنایی با خبر شدم که «مجاهد» امیر عبداللهیان یعنی {{گوبلز و سخنگوی خارجی خامنه ای – رئیسی}} دیشب یعنی یکشنبه شب وارد ژنو شده است. از طریق رسانه های فارسی زبان جهت واقعی بودن این خبر، موضوع پیگیری شد. رادیو فردا  خبر زیر را تایید کرد و متوجه شدم که خبر واقعی است :

https://www.radiofarda.com/a/32835176.html

با جند تن از همه آنهائی که می شناختم تماس گرفته و گفتم،این «مجاهد اسلام» بی شرف نباید مفت و ارزان ژنو را ترک کند و باید تجمعی بر علیه وی برپا کرد. متاسفانه هیچکس پاسخ مثبت نداد. اما آرام و قرار نداشتم و گفتم حتی تنهائی هم شده خود را به میدان سازمان ملل در شهر ژنو رسانده و در صورت رويت این جنایتکار و یا هیئت همراهش حداقل بر علیه وی شعاری سر داده و اعتراضی کرده باشم .

حدود های ساعت ۱۳ از شهری در  فرانسه در جوار شهر ژنو با دوچرخه راه افتاده و حدود ساعت ۱۴:۳۰ به جلو سازمان ملل رسیدم. از دور دیدم که عده ای با پرچم شیر و خورشید در جلو سازمان ملل ایستاده و مشغول شعار دادن هستند، جلوتر که رفتم دیدم که از «جماعت رجوی» هستند .نزدیکتر شدم و در زیر زبان گفتم خوبه،«کاچی، به از هیچی» .

یکی از شرکت کنندگان که خود را در زیر یک کلاه و یک عینک زنبوری دودی بزرگ مخفی کرده بود را شناختم، فردی بود که زمانی در سالهای گذشته  که خویش عضو انجمن مجاهدین در سویس بودم و به کار «مالی- اجتماعی» می رفتیم و وی آخر هفته ها با عیال و بچه ها می آمد و خودروهای انجمن را اگر نیاز به تعمیر و یا غیره را داشت به آن می پرداخت و گهگاهی هم به کار مالی- اجتماعی می آمد.

بنا به ادب و تربیت وی را صدا زدم تا با او سلامی کرده باشم، آمد و در حدود یک متری ایستاد و بدون مقدمه گفت : سرما خوردم(یعنی که نمی خواست دست بدهد،غافل از اینکه من هر دو دستم به فرمان دوچرخه چسبیده بود) با حالتی تحکم وار و یک غیظ بچگانه در نقش یک سانسورچی  گفت :

بر علیه مجاهدین روی انترنت چیزی ننویسی ها !

گفتم : من فقط صدایت زدم یک سلامی کرده باشم

 با کمال پر روئی و با دریدگی مراجع تقلید خویش باز تکرار کرد و گفت :

بی شرم، شرم داشته باش و بر علیه مجاهدین روی انترنت مطلب ننویس!

به وی پاسخ دادم : من هر کس که عامل تفرقه در بین صفوف جنبش ملی مردم شود خواهم نوشت.

یعنی به زبان بی زبانی برایم روشن شد که اگر این غلامک بدبخت،قدرتی داشت حتما انترنت را در همین اروپا و به فرمان ،همزمان با وزارت اطلاعات رژیم،فیلتر گذاری می کرد.

به وی گفتم : من فقط از روی ادب و خاطره فقط خواستم سلامی کرده باشم.

این غلامک بدبخت در پاسخ در حالی که دستش را به سمت سازمان ملل اشاره می رفت،گفت : برو با امیر عبداللهیان سلام کن، اون رفیق تو است. برو به خامنه ای سلام کن.دیگه با من سلام و علیک نکنی بی شرم .برو با سلطنت طلبها .

جالب اینجا هست که در یک مورد یکی از سلطنت طلبهای دو آتشه( به ظاهر هوادار آقای رضا پهلوی) که در نزد خاص و عام و حتی هواداران راستین و مودب آقای رضا پهلوی نیز لو رفته است، در برابر همین سازمان ملل وقتی تجمع ۷ یا ۱۰ نفری برپا کرده بود مرا در آنجا دیده، گفته بود:

برو با برادرای مجاهدت ،مجاهد بمب گذار(شنیده بود که من قبلا با مجاهدین بوده ام) .

نکته :{{جالب است که نیروهای انحصار طلب در سرکوب آزادیخواهان ،علی رغم تضاد ظاهری، در سرکوب انسانها و نیروهای آزادیخواه وجه مشترک دارند.}}

اما ادامه جریان :

 دلم سوخت،نه برای این چمله کثیفی که از دهن این غلامک، عین چاه توالتی سر ریز شده  بیرون ریخت،بلکه برای پس رفتی که زمانی «غلامی» نسبی آزاده بود،و افسوس از اینکه امروز تا چه اندازه به حقارت رسیده و از غلام به غلامکی حقیر و بی ادب  و بی منطق مبدل شده است .

پس از این برخورد غلامک، چندین نکته و خاطره از وی در ذهنم از سالهای گذشته که به انجمن(پایگاه جماعت رجوی) می آمد و پرسه می زد، ردیف شد که زمانی که غلامی بیش نبود و تا اندازه ای آزاد در ذهنم ردیف شد، که در زیر، به دو مورد آن می پرداذم(یکی به اشاره و دیگری به  آشکار و با سند زنده) :

1-  جریان گلهای قبرستان در نزدیکی«اوتیکون والدگ»(محل انجمن و پایگاه مجاهدین در نزدیکی شهر زوریخ سویس) و فریاد اعتراض غلامک امروزی  و عصبانی از انجمن و پایگاه بیرون زدن(از کجا تابه کجا سقوط) .

۲ – شبی بعد از برگشت از کار «مالی- اجتماهی» بر گشته بودیم و من مشغول جوراب عوض کردن بودم چشمش به پای راست من افتاد، گفت فلانی،چرا پایت زخمی است ؟

به وی گفتم : این جای شکنجه این جماعت بی شرم حاکم بر میهن است از دوران زندان ،که هنوز بعد از سالها باقی مانده و گهگاهی زخم شده و خونریزی می کند.( دست راست شکنجه شده ام را به وی نشان ندادم،زیرا دیدم زیاد تحت تاثیر قرار گرفته و ناراحت است) .وقتی علل پای زخمی را گفتم، با عصبانیت و ناراحتی گفت :

این پا به فلان فلان جای خمینی......

اما خطاب به این غلامک و دیگر غلامک های بدبخت :

هنوز پس از سالها بخاطر آن زخمی که بر اثر شکنجه های شکنجه گران« مجاهدین اسلام» بر روی پای راستم و دست چپم باقی مانده ،هر از جندی به بیمارستان کشیده می شوم، آنوقت«توی» غلامک بدبخت بی شرم ،مرا به «مجاهد اسلام» امیر عبدللهیان سخنگوی بیرحم گوبلز فوق فاشیستی {{خمینی- رئیسی}} آدرس و رجعت می دهی که با وی سلام و احوالپرسی کنم ؟

بسی شرم و ننگ بر تو و مرجع تقلیدت که از تو چنین موجود بی شرم و بی حیائی خلق کرده است!

من نه به شورای نگهبان رژیم همانند مرجع تقلیدت با سرتیتر« سلام علیکم و واژه حقیر» نامه نگاری می کنم و نه با گوبلز آنها یعنی «مجاهد» امیر عبداللهیان، سلامی. آنچه که بین من آنها حاکم است:

از من مقاومت و از آنها شکنجه.

ای غلامک «بی شرم و بی ادب» که آرزویم این بود،ای کاش حداقل همان غلام کمی آزاده و مودب باقی مانده بودی، عکسی از همان پای شکنجه شده را که هنوز بعد از سالها، هر از چندی از آن خون می چکد را برایت بهمراه این یاد د اشت ارسال می کنم،تا حواله اش کنی به هرجای «مجاهد» امیر عبداللهیان و رهبرش و آنهایی که از تو این چنین موجودی ساخته اند، یعنی

 

غلامکی بی شرم

 rah-akhlaghi_24.png

 

غلام :  واژه ای است که بر سر سپردگان درگاهی یا درباری بعنوان نام گذاشته می شد و می شود،و به عنوان صفت،نوکر ،یعنی بی اراده، ذلیل،فرمانبر و غیره است.مثل قنبر غلام علی.

 

رها اخلاقی
۷ اسفند ۲۵۸۲ ایرانی
۷ اسفند ۱۴۰۲ خورشیدی
۲۶ فوریه ۲۰۲۴ میلادی

 

منبع:پژواک ایران