حفظ میراث جمعی دانستن (نقد کتاب دوزخ روی زمین)
محمدرضا معینی
دفاع از حق دانستن دفاعی فردی نیست. شاید اولین جلوه آن دفاع از حق فردی خود برای دانستن باشد. اما آنجا که امری "عمومی" طرح است، چون وقایع تاريخی در یک کشور که به سرنوشت همگان وابسته است. دفاع از حق دانستن دفاع از حقی همگانیست. قدرت حاکم بر ابزار ارتباطات جمعی تکیه می کند تا آنچه که واقعیت و بودگی است در پشت پرده تاریخ نهان بماند. کارابزار اصلی آن : تحریف تاریخ با "روایت رسمی" و گذشت زمان است. در آنسوی اما "قربانی" تلاشش بر شناسایی خود و حقوقش بعنوان یک واقعیت تاریخیست. تاریخ از روایت هر دو سوی می تواند متاثر شود. پیروزی در این نبرد آسان نیست، "قربانی" و " ستم دیده" بر خلاف دنیای شعار و پیروزهای رويايي ، به صرف آنکه "حق" با اوست، الزاما پیروز از آن به در نخواهد آمد. در کنار کارکرد ارتباطاتی قدرت حاکم و علاوه بر آن، زمان بعنوان عاملی تعیین کننده در چیرگی فراموشی و به ضرر حافظه عمل می کند. این نسل اگر در سکوت و تکرار روایت رسمی، باید وادار به فراموشی شود، برای نسل بعد که "نمی داند" کار آسانتر است. قدرت کار خود را بهپیش می برد تا هر روزنههای نور و به "یاد آر" را مسدود کند، مسدود کردن فقط محدود به سکوت وادار کردن نیست، اغتشاش آفرینی، خبر فریب سازی، دست کاری حقایق و .... اما فقط قدرت نیست که در میان روشنگران نیز همیشه چرخ فلک گرد نمیچرخد. و آنجا که باید ابر باشد و ببارد،گاه نمیبارد.
آنت وریورکا محقق فرانسوی چارچوب حافظه را چنین تعریف می کند: "هر آنچه که به انسان اجازه باسازی میدهد همچون زبان، تاریخ،سرزمین،شبکههای آشنایی که همبستگی و همیاری را سازمان میدهند، به شکل طبیعی چارچوب حافظه را شکل می دهند." وی سپس کارکرد چیرگی فراموشی را با گذشت زمان و با بکارگیری کارابزار های پیش گفته " پاک شدن" همهی اجزای این چارچوب میخواند.
در میان اشکال متفاوت مقابله با فراموشی چون نوشتن و گفتن و...می توان گفت که "مستند سازی" اصلیترین شکل مقابله با این " پاک سازی" است. در جهان پیچیدگیها و ابزار ارتباطاتی در میان انبوه خبرفریبسازان وتحریفگران، ما برای "انجام وظیفه حافظه" نیاز به "حفظ میراث جمعی دانستن" داریم. این تلاش گشایش دروازه های یاد و خاطره نیست، که بدون شک در جمعآوری و ثبت شهادت مهماند، کار نظری در باره تاریخ فراموشی و حافظه هم نیست، که همه آنها با هم و در عین حال گسترش در دو عرصه زمان و مکان است. بازسازی "زبان و تاریخ و سرزمین" است، مشخص کردن زمان و مکان واقعه برای روشن شدن حقیقت است. در کشور ما "زندان" در مقطع زمانی مشخص تنها مکانی که انسانها از آزادی محروم شده اند، نیست. این واژه در سالهای سیاه شصت با وسعت سرکوب نامي برای سرزمین ما بود .
هیچگاه در تاریخ معاصر ما این تعداد زنداني در پشت نردهها به اجبار و جبارانه نگاه داری نشدند. مستند کردن این "حادثه" و در اختیار همگان نهادن " میراث جمعی دانستن" دفاع جدی از حق دانستن همگان است. باید افزود این تلاش حرکتی جدی برای دادخواهیست. امر دادخواهی بیش و پیش از هر کاری بر مبنای حقوق است و حقوق علم مستندات.
کتاب "دوزخ بر روی زمین" تازه ترین اثر ایرج مصداقی از این دست "مستندات" است. پیش از این در " نه زیستن و نه مرگ" روایت زندان و شکنجه و به ویژه اعدام های غیر قضایی و خودسرانه را از این شاهد و روایتگر زندان خوانده بودیم. "دوزخ بر روی زمین" همان مکانی ست که در آن زیستن معلق شده بود و مرگ گاه به آرزو بدل می شد. روایت مستند شده شلاق ها و "قبر" و سلول هاست، بودنهایی همچون نابودن و ماندن هایی از طعنه به مرگ زدن. کوشش ایرج مصداقی مستند کردن دوزخی است که در این جهان و بر روی زمین ساختند تا زنان و مردانی را این جهانی با "اعتقاداتی" آن جهانی برخاسته از گور هزار و چهارصد ساله تنبیه کنند.
"دوزخ روی زمین" فقط روایتی از زندان نیست که جستجویی در ایدئولوژی تدوینگران دوزخ، و نگاه به مذهب فرمانگران مرگ و شکنجه است. تلاشیست برای پاسخ به چرایی ساختن دوزخ. این پاسخ هر چه باشد اما خود آغاز پرسش های است برای همه، قربانی و ناظر و شاهد، و... چگونه زیستن دیگران در دوزخ را پذیرفتیم؟ چگونه در دوزخ زیستن دیگران را پذیرفتیم؟ شاید در تلاش برای حفظ میراث جمعی دانستن و آنگاه که دانسته هامان را مستند کنیم، پاسخ را بیابیم.
"دوزخ روی زمین" دارای سه بخش اصلی است. بخش اول به چگونگی تدوین نظری دوزخ پرداخته است. گفته ها و تئوری های رهبران و مبنای آن در متون مذهبی. در این بخش ایرج مصداقی با نگاهی به بنیادهای سه مذهب توحیدی و آنچه در باره ی اعدام و کشتار و چگونه کشتن! آمده است، در اصل بر "تصادف نبودن" ساختن " دوزخ" پرداخته است. این "روایات و آیات" دستمایه معماران است، از رهبر و مسوول قضایی تا عمله اکراه و پاسداران دوزخ، سنگ بر سنگ بگذارند، سلول و قبر و میدان اعدام و اتاق تعذیر و اوین و حصار بسازند.
بخش دیگر کتاب معرفی پاسداران دوزخ است حاج داوود و سید اسداله. بدون شک اگر زمانی بخواهیم در میان سرآمدان جنایت نمادی برای دوزخ اسلامی در ایران بیابیم، این دو سرآمد کاروانی بی انتها هستند. هر دو حاصل آن "روایات و آیات" و تربیت شده در مکتب خاص معماری رهبران انقلاب هستند.بدون شک آقای خمینی وقتی مطهری را حاصل عمر خود نامید اشتباه می کرد. حتا اگر او می ماند و از دیگران بیشتر جنایت می کرد، اما راست این است که لاجوردی و رحمانی "ثمره عمر امام" بودند. این دو سوداگر بازاری فقط هیزم بیار دوزخ نبودند، تنها شعله ی آتش جنایت را بيشتر نمی کردند، که جانشین خدا در دوزخ بودند با قدرت و اختیاراتی خداگونه بر دوزخيان . مهم این نیست که در جامعه، جانیانی چنین ناانسان وجود داشته دارد، مهم نقش و اختیارات آنها در جامعه است. امروز همه آنها که خود را به نادانستن می زنند، نمی توانند انکار کنند که می دانستهاند که این دو کیستند و از سوی چه کسی و برای چه کاری به پاسدار دوزخ گمارده شده اند.
بخش سوم کتاب در باره یکی از مهمترین "ارودگاه های مرگ" جمهوری اسلامی یعنی زندان قزل حضار است. دوزخی "دوزختر" از آنچه که تاکنون در همه روایت های مذهبی ساخته شده است! این دوزخ را نمی شود فقط در چند سطر تعریف کرد. اگر ورودیه آن شعبات بازجويي اوین بود در "حصار" تیره روزی کامل میشد. در سالهای اخیر بسیاری داستان قبرها را شنیده اند و مصداقی در کتابش مستندی از آنچه بر "اهل قبور" زنده گذشته، از گفتگو و شنیده و نوشته جمع آوری کرده است. در متون مذهبی همه باید بمیرند و در قبر جای گیرند بعد به دوزخ و یا بهشت روند. تلخی داستان زندان های جمهوری اسلامی همین است که زندانیان اول به دوزخ وارد شدند و بعد در قبر گذاشته می شدند تا بمیرند.
"جنایت را چون مذهب حق" موعظه کردن در کتاب به تصویر آمده و مستند شده است. همکارمان ایرج مصداقی که با محبت مقدمه این اثر ارزشمند را برای انتشار در اختیار بیداران گذاشته است.
"دوزخ روی زمین" نويسنده : ايرج مصداقي طرح روی جلد راضيه متيني، مجيد خوشدل ناشر: آلفابت ماکسيما، سوئد
منبع:پژواک ایران