PEZHVAKEIRAN.COM وقتی صدای جوانان خاموش می‌شود؛ فرسودگی اندیشه در رسانه‌های فارسی
 

وقتی صدای جوانان خاموش می‌شود؛ فرسودگی اندیشه در رسانه‌های فارسی
نوید سلیمانی

 

کافی‌ست نگاهی به صفحهٔ نخست چند رسانهٔ فارسی‌زبان بیرون از کشور بیندازیم؛ از گویا نیوز و ایرانیان یوکی گرفته تا بی‌بی‌سی فارسی، ایران‌پرس‌نیوز، پژواک ایران، خبرنامهٔ ایران فردا و ایران‌گلوبال.

در همه‌شان چهره‌ها و نام‌هایی تکراری به چشم می‌خورند؛ نویسندگانی که گویی کرسی دائمی دارند و نوشته‌هایشان سال‌هاست بی‌وقفه در گردش است.
بعضی از این سایت‌ها تقریباً هر روز یا دست‌کم هفته‌ای چند بار مقاله‌ای از همان چند نفر منتشر می‌کنند، با همان لحن و همان نگاه.
آدم نمی‌داند این رسانه‌ها از این «نوچران‌دیاتِ» بی‌پایان خسته نمی‌شوند؟
این تکرار نه از پرکاری، بلکه از فرسودگی اندیشه می‌آید؛ نشانه‌ای از رکود فکری و بسته‌شدن درِ رسانه بر نسل تازه‌ای که دیگر شنیده نمی‌شود.

رسانه‌های فارسی‌زبان در بیرون از کشور، که روزی می‌خواستند تریبون آزادی و اندیشهٔ نو باشند، امروز خود گرفتار همان بیماری‌ای شده‌اند که روزی بر ضدش قلم می‌زدند: پیرسالاری فکری و تکرار بی‌پایان چهره‌ها.
در بسیاری از آن‌ها، سخن تازه کمتر شنیده می‌شود و میدان اندیشه در اختیار گروهی اندک از چهره‌های قدیمی است که هنوز با واژه‌ها و دیدگاه‌های نیم‌قرن پیش می‌کوشند جهان امروز را بفهمند.
در حالی که جامعهٔ ایران درون میهن، به‌ویژه نسل جوان، دیگر به زبان دیگری سخن می‌گوید. جوان امروز ایران نه با شعارهای طبقاتی و ایدئولوژیک، بلکه با خواست آزادی، برابری و کارآمدی می‌اندیشد.
اما رسانه‌ها هنوز در همان واژگان کهنه مانده‌اند و از شناخت زبان امروز ناتوانند.

در روزگاری که هر پدیده‌ای اگر نو نشود، می‌میرد، رسانه‌های فارسی از نوسازی غافل مانده‌اند.
در این رسانه‌ها نه ساختار دگرگون شده، نه اندیشه.
گردانندگانشان همان کسانی‌اند که دهه‌ها پیش پشت میز نشستند و هنوز همان حلقه را نگاه داشته‌اند.
در نشست‌های سردبیری همان دوستان قدیمی دور هم جمع‌اند، همان دیدگاه‌ها را بازگو می‌کنند و همان مرزهای ذهنی را پاس می‌دارند.
نتیجه آن است که اندیشه درجا می‌زند و تکرار، جای خلاقیت را گرفته است.
چنین رسانه‌ای دیگر نه میدان گفت‌وگوست، نه پلی میان نسل‌ها؛ بلکه صحنه‌ای است که در آن پیران برای یکدیگر سخن می‌گویند و جوانان تنها تماشاگرند.

در پس این سکون، ترسی پنهان نهفته است: ترس از نوجویی و از دست دادن جایگاه.
نسل تازه نه به‌دنبال تقلید است، نه به‌دنبال تملق.
او می‌پرسد، نقد می‌کند و از تکرار می‌گریزد.
اما رسانه‌هایی که به نظم ثابت عادت کرده‌اند، از این صدا می‌ترسند.
برای آنان، جوانِ اندیشمند تهدید است؛ چون مرزهای آرامِ عادت را می‌شکند.
در نتیجه، دروازه‌های رسانه بسته می‌ماند و صدای تازه پیش از شنیده شدن خاموش می‌شود.
این ترس همان چیزی است که جریان اندیشه را در تبعید منجمد کرده است.
اندیشه‌ای که زمانی در جست‌وجوی آزادی بود، امروز از آزادی اندیشه هراس دارد.

پیرسالاری تنها در سیاست نیست؛ در رسانه‌ها نیز ریشه دوانده است.
چهره‌های تکراری، نگاه‌های فرسوده و مدیرانی که هنوز خود را معیار درستی و نادرستی می‌دانند.
در بسیاری از رسانه‌ها، تصمیم دربارهٔ انتشار یک نوشته نه بر پایهٔ ارزش آن، بلکه بر پایهٔ نام نویسنده گرفته می‌شود.
به‌جای آن‌که درِ رسانه بر همهٔ اندیشمندان جوان گشوده باشد، حلقه‌ای بسته از هم‌نسلان قدیمی گرد آمده‌اند و رسانه را به ملک خصوصی خود بدل کرده‌اند.
این بسته‌بودن، پویایی را از میان برده و گفت‌وگوی نسلی را ناممکن ساخته است.
چنین رسانه‌ای نه آموزنده است، نه زاینده؛ تنها پژواک تکرار خویش است.

اما مسئله در سن و سال نیست، در ایستایی ذهن است.
کسی که می‌پرسد و می‌آموزد، هرچند پیر باشد، جوان است. و کسی که از یادگیری بازایستد، هرچند جوان باشد، کهنه شده است.
رسانه‌های فارسی سال‌هاست دچار کهنگی اندیشه‌اند.
در حالی که جهان هر روز دگرگون می‌شود، آنان هنوز از همان زاویهٔ دهه‌های پیش به سیاست، جامعه و آیندهٔ ایران می‌نگرند.
در نتیجه، سخنشان دیگر بر دل نسل تازه نمی‌نشیند و نوشته‌هایشان بوی کهنگی می‌دهد.

اگر به رسانه‌های فارسی‌زبان در بیرون از کشور بنگریم، درمی‌یابیم که تقریباً همه گرفتار یک درد مشترک‌اند: کهنگی اندیشه و تکرار چهره‌ها.
از گویا نیوز و ایرانیان یوکی بگیرید تا بی‌بی‌سی فارسی، ایران‌پرس‌نیوز، پژواک ایران، خبرنامهٔ ایران فردا و ایران‌گلوبال — همگی در ظاهر گوناگون‌اند، اما در باطن پژواک یک نوا هستند: نوای گذشته‌ای که هنوز خود را بر امروز تحمیل می‌کند.
در این رسانه‌ها، صداها تغییر نمی‌کند، نگاه‌ها نو نمی‌شود، و گفتارها همچنان بر مدار تجربه‌های سپری‌شده می‌چرخد.
بیشتر نوشته‌ها از همان کسانی است که چهل سال است یکدیگر را بازتاب می‌دهند و هر روز همان سخنان را با واژه‌هایی تازه‌تر تکرار می‌کنند.
در نتیجه، این رسانه‌ها به‌جای آن‌که چرخهٔ اندیشه را زنده نگه دارند، آن را بسته‌تر کرده‌اند.

مشکل در نسل نیست، در ذهن است.
نسلی تازه در ایران و در تبعید پدید آمده که می‌اندیشد، می‌نویسد و آینده را می‌بیند.
اما رسانه‌های کهنه هنوز در گذشته ایستاده‌اند و نمی‌دانند که آینده بدون آنان نیز نوشته خواهد شد.
آینده همیشه از جایی آغاز می‌شود که گذشته پذیرفته شود، نه تکرار گردد — و بسیاری از این رسانه‌ها هنوز جرئتِ پذیرفتنِ پایان خود را ندارند.

رسانه، اگر تریبون اندیشه نباشد، تنها تریبون خاطره است.
و خاطره، هرچند گرامی، نمی‌تواند راه آینده را روشن کند.
نسل تازهٔ ایرانی نه در پی نفی گذشته است، نه در پی تقلید از آن؛ او می‌خواهد بنای دیگری برپا کند — بر بنیاد گفت‌وگو، دانش و شهامت اندیشه.
و روزی فراخواهد رسید که رسانه‌های امروز، اگر خود را نونو سازند، تنها تماشاگر این برآمدن خواهند بو

منبع:پژواک ایران