آتشبس «تحمیلی» بین ایران و اسرائیل و سکوت علی خامنهای
مسعود آذر
در حالی که به نظر میرسید با ورود آمریکا به جنگ ایران و اسرائیل، تنش میان این دو کشور شدت بگیرد، به گفته دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی ایران یک آتشبس «تحمیلی» از طرف آمریکا به اجرا درآمد.
هنوز ابعاد و زوایای این آتشبس روشن نیست، معلوم نیست که برسر چه مسائلی توافق شده است، و آیا بین سفر وزیرخارجه ایران به مسکو و دیدار او با ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه و آتشبس ارتباطی هست؟ در بین سوالات متعدد در این ارتباط، یک ضلع آتشبس، به شکل مستقیم به آیتالله علی خامنهای، رهبر ایران برمیگردد.
طبق اصل ۱۱۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، «اعلام جنگ و صلح و بسیج نیروها» از وظایف و اختیارات رهبر است. اطلاعیه دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی در مورد این آتشبس مشخص نمیکند که علی خامنهای این اختیار را به این شورا سپرده است و یا به دلایل سیاسی و جایگاهی که در راس هرم قدرت دارد از ورود مستقیم به ماجرا اجتناب کرده است.
سکوت فرمانده کل قوا درباره آتشبس
رهبر جمهوری اسلامی ایران که فرماندهی کل قوا را به عهده دارد، بعد از دومین پیام تلویزیونیاش در ۲۸ خردادماه تاکنون در صفحه تلویزیون ظاهر نشده است. انتظار میرفت او بخصوص پس از حمله آمریکا به مراکز و تاسیسات هستهای ایران سخنی بگوید و حالا همه نگاهها متوجه پیام و واکنشی از جانب اوست. این در حالی است که در حسابهای منتسب به آقای خامنهای در شبکههای اجتماعی سخنان قبلی او درباره فلسطین، آمریکا و اسرائیل بازنشر شده است.
سکوت علی خامنهای میتواند دارای معانی مختلفی برای تحلیلگران باشد و بعضی ممکن است آن را به معنی رضایت از توافق تفسیر کنند. این احتمال هم هست که او مانند موارد گذشته، منتظراست وقتی غبارها فروکش کرد و تکلیف آتشبس روشن شد وارد صحنه شود و سخنی بگوید.
با توجه به سخنان و مواضع تند گذشته رهبر جمهوری اسلامی درباره اسرائیل، احتمال دارد که طرفداران و مخالفانش هرگونه اشاره مستقیم او به آتشبس را عقبنشینی تلقی کنند و او احتمالا مایل نیست که چنین تعبیری از سخنانش شود. در عین حال، مخالفت با اسرائیل هم از پایههای گفتمان سیاسی جمهوری اسلامی است. هرگونه اظهار نظر مستقیم درباره «آتشبس» یا حتی «توقف درگیریها»، ممکن است خطر «لغزش به سوی مشروعیتبخشی به اسرائیل» را در نگاه بخشی از بدنه انقلابی در پی داشته باشد.
از سوی دیگر ایران هنوز هم میتواند تکیهگاه حزبالله لبنان، گروههای یمنی و حماس به حساب بیاید و موضعگیری علنی آقای خامنهای ممکن است بر آنچه از «محور مقاومت» باقی مانده، تاثیر منفی بگذارد.
همچنین سکوت فرمانده کل قوا ممکن است یک تاکتیک دیپلماتیک یا مقدمهای برای نرمش قهرمانانه باشد. سوابق نشان میدهد که رهبر جمهوری اسلامی در بحرانها معمولاً تصمیمات راهبردی را با تأخیر یا از طریق نهادهای واسط مانند شورای عالی امنیت ملی اجرایی میکند بیآنکه خود در رسانهها موضعگیری کند.
و در نهایت ممکن است این سکوت، آگاهانه و برای حفظ قدرت چانهزنی باشد و فرصتی به دستگاه دیپلماسی بدهد که برسر سیاستها و برنامههای هستهای چانهزنی کند.

منبع تصویر،Getty Images
توضیح تصویر،ایران در جنگ با عراق در تیرماه ۱۳۶۷ قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت را پذیرفت و به آتشبس تن داد
آتش بس در جنگ ایران و عراق
جمهوری اسلامی ایران پس از یک جنگ طولانی هشت ساله با عراق و پس از دهها بار دست رد زدن به درخواستهای منطقهای و بینالمللی برای آتشبس، سرانجام در تیرماه ۱۳۶۷ قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت را پذیرفت و به آتشبس تن داد.
برای تحقق آتشبس حتی به شکل غیررسمی یا موقت عوامل متعددی باید همزمان در کنار هم قرار بگیرند. بررسی روند آتشبس در جنگ ایران و عراق نشان میدهد عواملی مانند فرسایشی شدن جنگ، افزایش هزینه درگیری از نظر انسانی، مالی و تدارکاتی برای هر دو طرف، تهدید حمله آمریکا پس از ماجرای نفتکشها (در سالهای ۱۳۶۶ و ۱۳۶۷) و فشارهای بینالمللی و منطقهای در پذیرش آتشبس نقش داشت.
نگاه ایدئولوژیک بر جنگ هشت ساله ایران و عراق سایه انداخته بود و با مفاهیم اسلامی در قالب «جنگ حق علیه باطل» گره خورده بود. آیتالله خمینی زمانی حاضر به «نوشیدن جام زهر» شد که حکومت زیر فشار واقعیتهای استراتژیک، خصومتهای ایدئولوژیک و خونبار را کنار گذاشت و آتشبس را پذیرفت.
در این مورد میتوان به مصاحبه اکبر هاشمی رفسنجانی با یک روزنامه عربی در اواخر سال ۱۳۶۰ اشاره کرد. آقای هاشمی در این مصاحبه تاکید دارد که « صدام حسین توسط میانجیها موافقت کرد طبق مواد و شرایط قرارداد الجزایر و بدون قید و شرط، عقب نشینی کند... ولی ما این پیشنهاد را رد کردیم و با هرگونه توافقی مخالفت خواهیم کرد.»
اکبر هاشمی رفسنجانی در مصاحبه با هفته نامه «موقف عربی» تاکید میکند «ما حاضر نیستیم دست از حمایت از سازمان های مخالف رژیم عراق برداریم... مساله ضرر و منفعت نیست، مساله، مساله حق و باطل است.» (روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۷ اسفند ۱۳۶۰)
آتشبس دائمی با اسرائیل؛ نشدنی؟
درباره سابقه تاریخی آتشبس در بین کشورهای جهان نباید راه دور رفت. تاریخ خاورمیانه پر است از آتشبسهای کوتاه مدت، میانمدت، بلندمدت، پایدار و ناپایدار.
در یکی از مهمترین چرخشهای تاریخ سیاسی خاورمیانه، مصر که نخستین کشور عربی درگیر جنگ با اسرائیل بود در سال ۱۹۷۹ به نخستین کشور عربی تبدیل شد که با اسرائیل پیمان صلح «کمپ دیوید» را امضا کرد. این اقدام تاریخی، نتیجه سفر انور سادات، رئیسجمهور وقت مصر به آمریکا و مذاکراتی با جیمی کارتر، رئیسجمهور وقت آمریکا و مناخم بگین، نخستوزیر وقت اسرائیل بود.
توافق کمپ دیوید، اگرچه بلافاصله با مخالفت جهان عرب و انزوای سیاسی مصر روبهرو شد، اما به صلحی پایدار میان قاهره و تلآویو انجامید. البته انور سادات برای این تصمیم، بهای سنگینی پرداخت و به دست افراطگرایان مصری در سال ۱۹۸۱ ترور شد.
در نمونه دیگر میتوان به «توافق اسلو» اشاره کرد. در دهه ۱۹۹۰، اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) به رهبری یاسر عرفات، دو طرفی که تا پیش از آن، وجود یکدیگر را یا انکار یا دشمن مطلق تلقی میکردند، با وساطت نروژ، به توافق اسلو دست یافتند. این مذاکرات به امضای توافقی انجامید که بهطور رسمی، روند تشکیل دولت خودگردان فلسطینی را آغاز کرد.
توافق اسلو نشان داد که حتی در شرایط تنش شدید، گفتوگو و مصالحه امکانپذیر است البته اگر اراده سیاسی، فشارهای بینالمللی و واقعگرایی کافی در کار باشد.
با وجود نمونههایی که به طور مشخص در خاورمیانه وجود دارد اما رابطه ایران و اسرائیل از مسیر مصالحه و آتشبس بسیار دور است و حتی «غیر ممکن» به نظر میرسد چرا که هویت حکومت جمهوری اسلامی ایران به موضوع فلسطین و شعار همیشگی این حکومت مبنی بر «نابودی اسرائیل» گره خورده است.
جمهوری اسلامی ایران از ابتدای انقلاب ۱۳۵۷، اسرائیل را بهعنوان یک «رژیم نامشروع صهیونیستی» و دشمن اسلام معرفی و از گروههایی چون حزبالله لبنان، حماس و جهاد اسلامی حمایت کرده است. هرگونه آتشبس دائمی و بلندمدت میان ایران و اسرائیل چه به صورت مستقیم و چه نیابتی، در ظاهر، خیالپردازانه و غیرممکن به نظر میرسد و به جای آن، بیشتر باید در انتظار کاهش تنشهای سیاسی و نظامی بین دو کشور بود.
فعلا دونالد ترامپ با وارد شدن به جنگ و بمباران تاسیسات هسته ای ایران و با اعمال قدرت، آتشبس «تحمیلی» را برقرار کرده هر چند مشخص نیست دوام آن چقدر باشد. به نظر میرسد آنچه میتواند علاوه بر آمریکا تنشها را کاهش دهد میانجیگری بازیگران مهم جهانی مانند اروپا، چین، روسیه و کشورهای خلیج فارس است.
منبع:بی بی سی