اسرائیل دمکراتیک در نقش ارتشهای آزادیبخش متفقین علیه هیتلر
در نبرد با چهل دزد بغدادی اشغالگر ایران
محمدمهدی جعفری
به شرط نیفتادن به تله ی آخوندی ویرانسازی منابع برای ایران آزاد
تهران اگر بجای فرار و خطر کردن در راههای پرازدحام، هر چه زودتر دهان باز کند این مجانین ضعیف شده از نوع سردار رادان را خواهد بلعید، ایران آزاد خواهد شد و با ایران آزاد و بی دشمن، با دیوار ستبر دفاعی مردم متحد و آزاد، هیچکس، دیگر نخواهد جنگید. این مردم حتی اگر پیش از این و به تنهایی قادر به سرنگونی رژیمی فوق سفاک می شدند که همه ی فرصتهای اعطایی مردم صلحجو و بخشنده ی ایران را تلف، و میهن را به تاراجگران تسبیح بدست ریاکار بذل و نذر کرد چه بسا همه ی این تاسیسات بالقوه انرژی زا نیز با حذف جنبه های نظامیگرانه ی هسته ای آنها حفظ می شدند و در خدمت پیشرفت ایران فردای متحد با اسرائیل دمکراتیک قرار می گرفتند حتی اگر شده بصورت پناهگاه در شرایط حوادث طبیعی (؟) یا جاذبه های توریستی در دل کویر یا مجتمع های صنعتی و جز آن؛ و چه بسا لازم نمی شد میلیاردها دلار پول ریخته در صحرا به کام آتش بمب ها برود. این رژیم نه تنها در کار فریب جهان و اسرائیل بود بلکه مردم خود را نیز از جمله برای آوردن پای صندوقهای مشروعیت بخش متوهمانه - و از نظر مردم، از جمله در جنبش سبز، فرصتی برای آدم شدن همنوعانی گمراه شده و طمعکار- می فریفت و با گذشتن خر دجال حاکمیت از پل بحران، نه تنها مردم مخالف و عملگرا بلکه حتی همراهان منتقد خود را نیز – به خلاف دزدان و متملقان غارتگرش- به زندان و شکنجه گاه و حصر می برد.
اکنون نیز، پیش از آنکه ضایعات به سمت مردم مبارز و خیرخواه و غیرنظامی ایران راه کج کند بهتر است هر چه زودتر، همه ی ما با هر عقیده و دین و غیر دین به یاری هم شتافته و با تدارکِ زمینه های تصرف مراکز اداری، غارتگران را – بویژه اگر بجای فرار و تسلیم، رو به سوی مردم صف بسته باشند- دستگیر کنیم تا با تسلیم کامل مافیاهای صاحب قدرت سیاسی، حتی همآنان را نیز بسرعت از شر آز ایرانسوزشان، آزاد کرده و آموزش دهیم یا به کاری مفید بگماریم تا خود به «هیئت انسانی خود بازگردند». قطعا" در این شرایطی که اسرائیل همچون نیروهای آزادیبخشی از نوع متفقین ضدهیتلری، «سرجلادانِ» جمهوری ارتجاع از نوع فرمانده اطلاعات سپاه با تخصص بستن سنگها و رها کردن سگها به جان دختران و پسرانی به جرم رقصیدن پس از نوشیدن شرابی باصطلاح حرام که از قضا خود آنان به قیمتی گزاف، مستقیم و غیرمستقیم به آنان می فروختند از میان بردند، آری در چنین شرایطی میتوان شر این گرگان زخمی را برای همیشه کند و حتی به نجات انسانیت فروخفته خودشان نیز برآمد بی ترس هرگونه انتقام که علاوه بر توحش انتقام مورد علاقه ی این ستمگران حاکم، باعث جنگندگی و خونریزی نومیدان سپاه نیز خواهد شد. آن سرجلادان و نوکران خامنه ای نه به منتقد خودی دیروزشان رحم می کردند و نه به منتقدینی که اساس ولایت مطلقه ی یک نیم دیوانه ی مدعی را نمی پذیرفتند. آنان حتی در آب و طعام فرزندان این مرزوبوم، سم و مواد شیمیایی ریختند که تو گویی فاشیستهایی با دول متخاصم در جنگند نه با چند کودک و نوجوانی فرزند همین مردم. آنها تنها خواسته بودند از زیر مانتوهای داغ و روسری های مزاحم زوری رهایی یابند گرچه این سگهای رهاشده به هنگام بستن سنگها، حتی مومنان واقعی مانند خانم سپهری را نیز با بیرحمانه ترین شکنجه ها از پای درمی آوردند یا حتی همراهان خود از نوع همسر سعید امامی را به وقت قربانی کردن شان به تجاوز تهدید می کردند. آنها، این سگهای هار، نه تنها ایمانی واقعی نداشتند و اینرا رهبر فرتوت شان در مغز علیل خود خوب می دانست که حتی با همین اسرائیل نیز بوقت نیاز حاضر به معامله بودند و از جمله، جوانان لبنانی و فلسطینی و عراقی و افغان را در کنار ایرانیانی فریب خورده از معجزه ی کذب ولی فقیه - با فریاد دروغین یاعلی به وقت ولادت پرضررش- به گوشت دم توپ ادامه ی قدرت و چپاول خود بر ایران بدل کردند. از نوع اینان کمتر رهبران و مسئولانی لات و لمپن، بشر به عمر خود دیده است مگر قرنها پیش که انسان از شعور و تکامل امروزین خود بی بهره بوده است اینان اما مغزهای سنگی شان را در همان اعصار باقی گذاشتند گرچه دستهاشان از دوردست بر گلوی مردمان طناب گره می زد.
امروز اما برای نخستین بار است که مبارزه مردم دارد از حمایت دائنان به کورش کبیر برخوردار می شود. اسرائیل نشان داده که غیرنظامیان ایرانی و دمکراسی خواه را هدف قرار نمی دهد. حتی اگر سربازان و پاسداران وظیفه و اجباری به مردم بپیوندند خطر کمتر از این نیز می شود بویژه که ممکن است بازماندگان عصبی شکست از نوع ایرانی و عراقی و گرفتارهای افغان، خود بنام اسرائیل مردم را هدف قرار دهند.
اسرائیل تاکنون طی عملیاتش در ایران، کسی جز جلادان جان مردم را تحقیر نکرده است. مردم ایران پیش از این رژیمی های ترسوی تا دندان مسلح و البته بیرحم را هدف تحقیر خود قرار داده بوده اند اما حریف هیاکل تا دندان مسلح و دلهای سیاه و بیرحم آنان نشدند که حتی حب وطن نیز ندارند اما همان ها امروز از محمدرضاشاه پهلوی که جانش را از تبعیدگاه طلب می کردند نقل قولهای فریبکارانه می کنند.
همزمان، هیچ هدفی را نیز بدون طرح مطالبات، بدون طی «مرحله ی مطالباتی» مبارزه نمی توان تدارک دید، به امری عمومی بدل کرد و به پیروزی رساند. بواسطه ی مبارزاتی شدن آنها یعنی آن مطالبات است که رژیم، بن بست و نادانی خود را به رخ همگان و از جمله هواخواهان فریب خورده ی خود می کشد؛ این هواخواهان نباید به هیچ صورتی ترسانده شوند چنانکه هیچ عاقلی بر فریب خورده ای خشم نمی گیرد بویژه که فریبکاران از نوع جادوگرانی با صدهاسال منبع و تجربه و تاریخ بوده اند و فریب خوردگان مردمی نیازمند و فقیر در پی یاری خدایی که آن نامردمان، وکالت او را بنام خود زده بودند و می تاختند و پیش از همه به جان و شکوه ایران بی پناه بود که می تاخته اند. با طرح مطالبات، مردم بیاد حاکمان مدعی و دنیا می آورند که همه جور امتحانی از آنان بعمل آورده اند. استعفای جمعی رفوزه شدگان تاریخ از ارائه ی خدمات آسانی چون آب و برق و نان به این مردم و لغو همه ی قوانین عقب مانده جهت تاسیس قوانینی مترقی و تازه طی انتخاباتی دمکراتیک و برحق از جمله ی این مطالبات است تا با اجرای آن، توسط مردم بخشیده شوند و خود نیز به روند توسعه و تغییر سیاسی در ایران آزاد و دمکراتیک بپیوندند وگرنه زیر دست و پای مردم خشمگین – همچون سرکردگان مصر خود- یا له شده و یا توسط مردم رنجدیده برای پاسخگویی به محبس ها افکنده خواهند شد چرا که راه دیگری پیش پای مردم نگذاشته اند چنانچه به لجاجت خود ادامه دهند و نقش محافظان دزدان غارتگر را ادامه دهند.
خوشبختانه نخست وزیر دولت تهدید شده ی اسرائیل توسط ملاها، از هدف ملاقات های دوطرفه ی خود با ایرانیان آزاد از آخوندها سخن گفته است. او قطعا" می داند که چه کسانی نمی خواهند با او دیدار کنند و چه کسانی از شنیدن خاطرات او و خلبانها و عوامل مخفی دلاور و تکاورهایش در سرکوب قاتلان مجاهدها و کیان ها و نداها و نیکاها و رهنوردها لذت خواهند برد که بگوید و بگویند چگونه قاتلان این مردم طی چندین جنبش بر حق از جمله در دیماه 96، آبان 98، تابستان و پاییز 1401 و نیز پیشتر از آن در جنبش های دانشجویی و جنبش سبز را مجازات کرده اند. مخصوصا" جالب بود که او، حرفهایش را با لبخند می زد. آدمی بود که چهره اش زندگی را می شناخت. من اگرچه چپگرا هستم اما بدلیل همین لبخند - که در مورد رهبران چفیه به گردن ما یک امر خصوصی و گعده ای در وقت خاطره گفتن بیشرمانه از حالات باصطلاح خنده آورِ بر دار رفتگان و قربانیان ستم آنان است- می فهمم که پیش از راست و چپ بودن، هر دوی ما انسانیم. ما چون خامنه ای نمی گوییم: دو شهر را یکسره با همه ی ساکنانش دفن خواهیم کرد. نمی گوییم: «مردم که خودشان چیزی نمی فهمند» تا نتیجه بگیریم پیرمردان خفته ی «خبره»ی ما استصواب کنند مبادا جوانترین نابغه های ما نوع انتخابشان را نفهمند و رای کور دهند. کارهای این «ایرانیان» که «حق حاکمیت» ما را متبلور می کنند دیگر خنده دار هم نیست. توی چشم ما نگاه می کنند و با چشمهای وقیح جنتی و علم الهدا و سیداحمد خاتمی دروغ و تمسخر می بارانند درحالیکه رئیس شان از خودشیفتگی مفرط دیکتاتورها رنج می برد وقتی باصطلاح کبوترهای خونین بالش یعنی همان چماقداران تائب و جعفری و قالیباف به شیوه ی گرگان، دانشجویان بیگناه را از طبقات کوی دانشگاه به پایین پرت می کردند.
مقصر این داستان وحشت و شرم کیست؟ من آسمان سرزمینم را ببینم و بلرزم که مبادا پرنده های دائنان کورش آسیب ببینند تو گویی که بال فرشته هایند و پرندگان واقعی ظریف و نازنین که مبادا بشکنند پیش از آنکه جلادان سمج را مجازات کنند. و آن آتش ها که بر می افروزند باصطلاح «سربازان وطن»، محافظان ناچار و نگون بخت و فقیر مافیاهای تن پرور و بی ایمان – ایمان به هر اصل اخلاقی و حتی دینی مگر بقول مردم «برای پله کردن دین و ذله کردن مردم»- دیگر آن ارزش همه شمول و جهانی را ندارد. اگر خامنه ای می خواست این ترهات جدی گرفته شود باید از فرصتهای بسیارِ اصلاحی در سیاست داخلی و فرصتهای عرضه شده ی استثنایی به ملاهای فوق ارتجاعی برهبری ولی فقیه – با همان صداقت مردم عملگرای صلحجو علیرغم انزجار درونی از روسای غارتگر- سود می جست اما او در خودشیفتگی و لجاجت خود اسیر بود با چاشنی ضخیمی از ریا و تظاهری که در این لجاجت بود.
امروز تنها راه، به میدان آمدن بسیار آسان مردم زیر چتر حفاظتی هواپیماهای مسلط اسرائیل دوست و دمکراتیک است. آنها کافیست با آمدن نسبتا" همزمان- و در این روزهای تشتت و ضعف روحیه نیروهای انتظامی نسبتا" هم سرنوشت با مردم بویژه در صورت زدن رادان ها توسط اسرائیل- به کوچه های خود، با استتاری از آن نوع که گویی به خرید و پیاده روی می روند، و سپس رفتن به اولین خیابان بصورتی همزمان و حتی اعلام نشده (برای لو نرفتن زمان حضور و آماده کردن سرکوبگران روحیه باخته) می توانند دریایی از جمعیت را فراهم کنند. شعارها مطلقا" تحریک کننده نیست -دست کم تا وقتی که رژیمیان اندک و ناامید از سفره ی غارتِ جمع شونده- بوی خون می دهند: خواستهایی چون آزادی همه زندانیان سیاسی-عقیدتی که تنها به دلیل عقاید متفاوت از دیکتاتور زندانی شده اند ؛ خواست فراخواندن رهبر پنهان شده با نام فرمانده فراری کل قوا به محاکمه و پاسخگویی- نه حتی خبرگان بی اختیار- برای پاسخگویی و استعفا و در بهترین حالت تبعید یا سپردن به محاکم بین المللی بدون حکم اعدام که ما همنوع کش نیستیم و نمی خواهیم چون آنان باصطلاح "خطای خدا را تصحیح کنیم که چرا اینان را آفریده است"؛ سپردن امور اقتصادی به یک کابینه موقت واقعی -و نه نگهبان و حسابدار غارتگری مافیاها- و انحلال بموقع مجلس اسلامی و برگزاری انتخابات جدید بدون نظارت استصوابی و با شرکت همه ی احزاب سیاسی که نامی دارند و ثبت نام می کنند – با قلم زدن بر "احکام انحلال احزاب" بی معنای دادستانی های قتال و مشروعیت باخته ی انقلاب و روحانیت که خود باید منحل شوند و جا را به دادگستری متعارف بدهند، و خواستهای عینی و علمی دیگری که اهل آن بویژه از میان اپوزیسیون قانونی و تبعیدی، با پیگیری درخواستهای چهارگانه ی کسانی چون رضا پهلوی – بجای خزیدن باصطلاح اصلاح طلبانی به زیر عبای پاره پوره ی رهبر گمشده ی خود- و یا فراخواندن یک هیئت موقت از سوی مجمعی از منتقدین و ناراضیان از نوع زندانیان مبارز سیاسی ، شرایط انتقال و گذار را فراهم آورند. خامنه ای مرد شهادت باصطلاح عاشورایی نیست حتی اگر به عمر خود امیدی نداشته باشد. او بخاطر فرزندان و بستگان خود هم شده تن به تسلیم می دهد. مرد بی پرنسیپی چون او حتی بشرط گرفتن یک رباط کریم در اختیار خود و در قبال حفظ جان بی مصرفش، تن به هر جور تاکتیک «قهرمانانه ای» از جمله تحویل همه ی ایران به اشرف افغان و غیر افغان خوب و بد را می دهد. ایران نالایق تر از این شاه سلطان حسین سراغ ندارد. زمان امتحان کسانی چون حسین علایی تا مهدی نصیری، خانم وسمقی، میرحسین موسوی، نرگس محمدی، خاتمی، نسرین ستوده، محمد نوریزاد، حتی حسن روحانی و زندانیان سرشناس سیاسی چون تاج زاده و رمضانزاده و مشابه آنها با مشاورت متفکرانی چون حجاریان مجروح بدلیل عدم توانایی اجرایی او بخاطر جنایت پیروان خامنه ای رسیده است تا از این طریق بتوان تدارک وسیع ترین جبهه ی نجات ایران را عملی ساخت و ایران را متحد و یکپارچه نگاه داشت ایرانی که به نظر نمی آید مردم آن با گذر از هیجان آزادی، قدر نگاه داری آنرا ندانند و تن به هرج و مرج دهند. عامل هرج و مرج در حال سقوط است اگر مردم به ارزش یاری رسانی اسرائیل دمکراتیک پی ببرند. آنها راهی جز تصحیح خطاهای گذشته و هوسهای خائفانه ی امروزی مبلغان باصطلاح تبعیدی و منتقد داخلی خامنه ای ندارند چنانچه براستی در اعلام «مشروطه خواهی» خود (مانند تاج زاده در گفتگو با دهباشی) صادق باشند. پشیمانی از انقلاب ویرانگر و بی مورد و بی موقع اسلامی شده که خواست اصلاحات از شاه را به سرنگونی ناجوانمردانه ی این آبادگر ایران -علیرغم همه ی اشتباهات و غرورهای انسانی و معمولی اش، در عین پذیرش شعارهای دمکراتیک مردم - بدل کردند جز با تدارک بازگشت محبوبترین چهره ی سیاسی ایران یعنی فرزند البته متفاوت و سوسیال-سکولار دمکرات او راه تصحیحی ندارند تا به اتفاق هم که هریک در گروههایی از مخالفان و دودلان دورِ رژیم نفوذ کلام دارند به تدارک ایران دمکراتیک و انتخابی و انتخاباتی همت گمارند. راه دیگر غرق شدن در نفرت مردم ستمدیده ی ایران است که سالهاست از گناهان همه ی ما گذشته اند اما می توانند دوباره ما را به پاسخگویی فرا خوانند چنانچه فیل توسعه ستیز ما یاد هندوستان اسلام سیاسی کرده باشد. جناب پهلوی نیز ناگزیر است هر آن باصطلاح پادشاهی خواهی را که در ظاهر هواداری از او، به پیاده کردن منویات رژیم مشغولند و با حفظ ظاهر ضدرژیمی بیشترین حملات را به مخالفان متنوع و حتی خطاکار آن معطوف می دارند جزو ارتش رو به هزیمت خامنه ای اعلام نماید: در روزگار دعوت به دوستی و عفو یکدیگر، فحاشی به غیرخود منتقد و مخالف رژیم جز اجرای وظیفه ی حزب اللهی وهمن ها و نویدها و جامع و مانع ها با اسامی خوش صدای دروغین شان نیست.
باید همه ی ایده های نجات ایران را جمع آوری کرد و بسرعت به اجرا گذاشت همزمان که باید خود را از تعصب های عقیدتی دستکم بطور موقت آزاد ساخت: بزودی فرصت رقابت عقاید و آرا باز خواهد رسید؛ امروز ایران را از شر نااهلان و با یاری دمکراسی بانان خاورمیانه ای خودمان نجات دهیم و نگذاریم در ادامه ی جنگ در اثر لجاجت بی مغزان دزد شریعت مدار بسوزد. کافی ست چند گامی از خانه هایمان بصورتی همزمان بیرون بیاییم تا شکل گرفتن دریایی را ببینیم که پاستور بی صاحب شده و پادگانهای ضربه دیده سرکوبگران در میان می گیرد. این تنها راه باقی ماندن ایران با کمترین خرابی و با فرصت آباد و آزادسازی ست بازمانده های زخم دیده رژیم در صورت ماندگاری در نتیجه ی بی عملی ما از تک تک ما انتقامی خونین و پشیمان کننده خواهند گرفت که بجای ماندن و نجات، راه گریز را برگزیده باشیم.
منبع:پژواک ایران