در چیستی دنیای ترامپیستی؟
اصغر جیلو
پدیده ترامپیسم در ماهیت خود واکنش رادیکال نیروهای راست پوپولیست جامعه آمریکا به ناتوانی دولتهای پیشین این کشور، در کنترل ابر بحرانهایی چون گلوبالیسم لجام گسیخته، تجارت ازاد، مهاجرت انبوه با پیامدهای منفی بسیار گسترده آن در ایالات متحده آمریکا است. مشابه همین پدیده در اتحادیه اروپا و بریتانیا نیز از اواسط دهه پیش شروع به گسترش کرده و به خروج پادشاهی متحده (بریتانیا و ایرلندشمالی) از اتحادیه اروپا در سال 2020 انجامیده است.
رسالت ترامپیسم، آنگونه که تاکنون رخ نموده است، علاوه بر کوشش در جهت پاسخ به بحرانهای فوق در زادگاه اصلی آن آمریکا ، حفظ سیادت جهانی این کشور درعرصه سیاست و اقتصاد در برابر رقیب اصلی آن یعنی چین در وحله اول و اتحادیه اروپا در مرتبه بعد، از طریق ایجاد جبهه ای از متحدین خود است. از آن جمله این متحدین، پوپولیسم راست در جامعه اروپا است که با حمایت ترامپسیم آمریکایی و پوتنیسم روسی برای به دست گرفتن اهرمهای قدرت در اروپا و پیوستن به جبهه ای متشکل از مخالفین دموکراسیهای لیبرال آماده میشود.
ترامپیسم تا تحول بعدی خود، ترجمان ائتلافی از رهبران سیاسی با تمایلات خودکامه و صاحبان ابرسرمایه های حوزههای تجارت و صنعت، خصوصا در بخش اطلاعات و ارتباطات و تکنولوژی است. چنین ائتلافي، دموكراسي لیبرال و قوانین نظارتی آن را در دفاع از ثبات جامعه و حقوق شهروندان، دشمن خود ميشناسد واز زبان سخنگویان خود اعلام میکند که دموکراسی مخالف ازادی است و ميكوشد با انحلال، تضعیف و یا دور زدن نهادهای مستقر و—بهویژه اگر این نهادها از ماهیتی دموکراتیک و زمان بر در حل بحرانهای موجود بر خوردار باشند— نظم مورد نظر خویش را در جامعه آمریکا به کرسی نشانده و آینده برتر خود را در جهان پر تطلاطم کنونی تضمين كند. یکی از مهمترین تضادهای درونی این ائتلاف، راهبرد جهان نگر سرآمدگان دنیای دیجیتال در مقابل راهبرد انزواجویانه "اول آمریکا" در درون جبهه ترامپیسم است. علیرغم این تضاد، انتر ناسیونال ترامپیستی با تابع کردن منافع متحدین بالقوه آن به اولویت منافع آمریکا، خواهد کوشید چنین تضادی را حل و فصل کند.
ترامپیسم در عین حال عناصری از کاتولیسم سیاسی و گرایشات ضد علمی عوامگرایانه را در درون خود حمل میکند. محدود کردن حق زنان در موضوع سقط جنین و برگماردن افراد خرافی بر راس وزارت بهداشت ودرمان عمومی کم وبیش معادل برکشیدن مخترعین معمم عنبر نساء و شیاف بنفشه توسط حکومت جمهوری اسلامی در مبارزه با کرونا در ایران هستند.
در دنیای ترامپ، متحدین سنتی آمریکا در دموکراسیهای غربی باروسیه پوتین و اقمارآن و نیز کاندیدایهایی احتمالی چون دولت هند جایگزین خواهند شد (برای جمهوری اسلامی، طالبان و کره شمالی و...نیز صندلیهای در این اتحاد قابل رزرو خواهند بود). آنها در کنار یکدیگر طبق کلان نقشه ترامپیسم، باید سد راه و مانع کشور چین در پیشروی آن به سوی قدرت اول جهانی گردند. همزمان، چنین جبهه ای باید به حیات اتحادیه اروپا بهعنوان بزرگترین بلوک اقتصادی جهان و نقش ناتو در برابر توسعهطلبی های ارضی روسیه، پایان ببخشد.
شرط لازم ورود کشورهای دیگر به این جبهه ، به رسمیت شناختن دو فاکتوی نقش فائقه ترامپیسم در ترسیم مجدد مرزهای جغرافیای سیاسی و اقتصادی و کنار آمدن با مقررات تاه تجارت با آمریکا در جهان خواهد بود، در مقابل، اعضای قدرتمند این جبهه به نوبه خود حق خواهند داشت به عنوان قطبی جهانی و یامنطقه ای از آزادی عمل معینی برای تعیین مناطق نفوذ خود در ورای حقوق بین المل، بدون به چالش کشیدن فرمانروای کل جبهه یعنی ترامپ، عمل کنند. در جهان ترامپيستي، متصرفات کنونی روسیه در قفقاز و اکرایین، بهطور رسمی جزو خاک روسیه محسوب میشوند و در عوض، خيز ترامپ برای تحقق رویای تسلط بر گرینلند، کانال پاناما و فشار بر کانادا برای پذیرش سیادت آمریکا و احیانا پیوستن به آن از سوی روسیه پوتین تحمل خواهد شد. در چنین اوضاعی، حتی دولت چین در ازای أعطای امتیازات بلندمدت اقتصادی به سود آمریکا و تسلیم به اراده آن در اشغال کرسی قدرت فائقه جهانی، میتواند با کمترین دردسرتایوان را ببلعد.
ترجمان عملي این توافق در خاورمیانه، تضمین امنیت و موجودیت جمهوری اسلامی ایران—بهعنوان متحد بالفعل روسیه و بازاری بالقوه برای سرمایههای آمریکایی—در ازای ترک سیاست هستهای و پایین کشیدن فتیله سیاست نابودی اسرائیل خواهد بود. در مقابل، مالکیت روسیه بر کریمه وبخشی از اکرایین (ومنافع استراتژیک آن در حوزه کشورهای پری بالتیک و تعدادی از اقمار اتحاد جماهیر شوروی سابق) به رسمیت شناخته شده و پوتین به نقشه ترامپ برای واگذاری اداره غزه به آمریکا و اسرائیل و یا سایر شرکای منطقهای آمریکا رضایت خواهد داد.
در جهان ترامپ و حلقه پیرامونی او در آمریکا، نهادهای قانونی و دموکراتیک، که باید نماینده اراده شهروندان باشند، به لطایفالحیل، زور و تهدید و فشار ترامپیسم یا باید منحل شوند و یا از محتوا تهی گردند تا ترامپ در حکم یک فرمانروای مقتدر بهمراه معدود مشاوران بی اراده خود، که تا دیروز او را احمق و فاشیست مینامیدند، ولی امروز پیشانی بر آستانش میسایند، سیاستهای خرد و کلان کشوری و جهانی آمریکا را تعیین کند و اگر اقبال پایان دادن به جنگ روسیه و اکرایین به نفع روسیه و فیصله بخشیدن به دعوای اسراییل و فلسطین به نفع اسراییل، وجلوگیری از ساخت بمب اتم توسط جمهوری اسلامی، نصیبش شد، به عنوان یک رهبر"صلح طلب"، نام خود را در تاریخ ثبت نموده و جایزه نوبل را از آن خود کند.
در درون اپوزیسیون جمهوری اسلامی نیز بخشی از مخالفان حکومت ایران در سمت راست سیاست ، بدون پرده پوشی و با صراحت، تعلق خاطر و وفاداری خود را به دنیای ترامپ اعلام کرده اند، چنین واکنشی از سوی آنها قابل انتظار است. تعدادی قابل توجهی از محافل و سازمانهای «چپ» ایرانی نیز، هر یک با روش وادبیات خاص خویش، با پنهان شدن در پشت شعارهای توخالی ضد جنگ، ضد سرمایه داری، ضد فاشیستی و ضد ترامپیستی و ادعای «نمایندگی صدای سوم»؛ در جبهه ترامپیسم به خدمت مشغول اند. البته این دسته دوم، بر عکس اولیها، شهامت اعتراف به این حقیقت را ندارند و آن را اتهامی تو خالی تعبیر میکنند. اما فاکتهای موجود به حضور آنان در جبهه ترامپیسم قابل کتمان نیست.
همدلی با سیاستهای توسعهطلبانه روسیه علیه اتحادیه اروپا، نفی و تخطئه حق دفاع دولت و مردم اوکراین در برابر تجاوز روسیه و تعبیر آن بهعنوان "جنگ میان قدرتهای امپریالیستی، یا جنگ میان روسیه و فاشیستهای اکرایینی" و...، تکرار پروپاگاندای روسی و ترامپیستی درباره نقش ناتو در زمینه سازی جنگ، و بیانیه های مکررشان برای قطع کمکهای نظامی کشورهای اروپایی به اوکراین در پشت شعار های ضد ملیتاریستی، نمونههایی از همراهی آنان با چپ و راست اروپایی و فرمانروایانی چون ترامپ و پوتین است.
ما هنوز نمیدانیم رویاهای ترامپیسم تا چه میزان در جهان امروزی و خود آمریکا تحقق خواهند یافت. بخش بزرگی آنچه که در بالا ترسیم شد، شاید هیچ وقت به حقیقت نپیوندد، چون تعداد قابل ملاحظه ای از کشورهای جهان صدای خود را برعلیه آن بلند کرده وبرای به چالش کشیدن ترامپیسم آماده میشوند. بعید است روسیه و دیگر کشورهایی که از مناسبات با چین سودهای کلان راه بردی می برند تسلیم خواستهای ترامپ بر علیه چین بشوند. در درون خود جامعه آمریکا نیز موانع بزرگی بر سر راه اجرای سیاست های ترامپ در حال بروزهستند. موفقیت یا شکست ترامپیسم تا حدود زیادی با ماهیت تلاش های دموکراسیهای لیبرال برای غلبه بر بحرانهایی درونی ساختاری خود بستگی خواهد داشت، اما میتوان گفت که در صورت توفیق ترامپیسم در عرصه جهانی، یکی از پیامدهای عمده آن، باز تعریف موقعیت های تازه برای قدرتها وبلوکهای جدیدی خواهد بود که میدانداری آنها در مناطق تحت نفوذ خود و جهان، با کشمکشهای پر ریسکی بر سر سهم تازه آنها همراه خواهد شد.
اصغر جیلو 22/04/2025
منبع:پژواک ایران