PEZHVAKEIRAN.COM دست آوردهاي دادگاه حميد نوري را پاس بداريم!
 

دست آوردهاي دادگاه حميد نوري را پاس بداريم!
بهرام آرش

 دادگاه حميد نورى ـ استرداد و معاوضه آن با دو زنداني سوئدي و عواقب آن معاوضه و استرداد حميد نوری به تهران ، همه دادخواهان را با يک ضربه ناگهاني مواجه كرد. به چه دلیل و چرا به اين سرعت؟ سازش و معاوضه دولت سوئد با رژيم اشغالگر ج.ا. بيشک يكي از نكات ننگين مماشات دولتهای ديگر با رژيمهاي ديكتاتوری است. نگاهي اجمالي به آن بدون شک بيهوده نخواهد بود.

براستي چگونه و چرا به اين سرعت؟ اگر اپوزيسيون به چنين فلاكتي نرسيده بود، اگر به اپوزيسيون صادراتي و قلابی و فالگيران سياسی دل نسبته بوديم، باز اوضاع مان چنين بود؟ اگر يك اپوزيسيون يكپارچه و متحد و كنار هم داشتيم و صدای اعتراضمان همچنان پژواک صداى مردم در بند ايران بود و صدای فريادمان ديوار جهان بي تفاوت را ميلرزاند، آيا دنيا از ستم و جنايت جانيان بر مردم ما روي برميگرداندند و تن به چنين معاملات ننگینی ميدادند؟ استرداد و مماشات دولت سوئد با دزدان دريايی حاكم بر ايران يک نكته را بروشنی ثابت كرد.

تمامي كشورها بر اساس منافع ملی خويش عمل خواهند كرد و نه براي منافع و استقلال و آزادی كشورهای ديگر. انتظار معجزه از كسی ديگر نميتوان داشت. اساس، اتحاد عمل مردم ماست و به قول معروف؛ كس نخارد پشت ما، جز ناخن انگشت ما! اگر براستی به اين باور رسيده باشيم تحول بنيادينی را در خود رقم زده ايم و از تفكر راحت طلبی و فرصت طلبانه و جستن هميشه راه حل ساده فاصله گرفته ايم. نقش و عملكرد گروه ها و نيروهای متفاوت نسبت به دادگاه حميد نوری را ميشود بشرح زير خلاصه كرد:

١ـ گروه تئوري توطئه: این گروه همه كارتهايش را هميشه فقط در يک سبد ميچيند، معتقد است كه همه اينها بازی است خودشان اورده اند و خودشان هم ميبرند، ما كاره اي نيستيم، مينشينند و برای ما برنامه ريزي ميكنند و باز ملت را بازی دادند و سرگرم كردند و……. 

اين گروه خود را می ستايد كه اغلب درست ميگفته و بعلت عدم حركت و همكارى هميشه حق داشته و همه حركات يک نوع بازي است شما خودتان را گول ميزنيد، ما كه همان روز اول گفتيم اين كار ها بازی و بی نتيجه است….

٢ـ گروهي كه از ابتدا چوپ لای چرخ دادخواهی گذاشتند و بعضا آنرا نمايشى از پيش ساخته شده رژيم ميديدند و از طرفي هم معتقدند كه به دادگاه های كشور هاى امپرياليستي اعتقادي ندارند و به همين خاطر هم اين دادگاه را نه انقلابی، بلكه فرمايشی ميدانند. اينان معتقدند كه دادگاه انقلابی در ايرانِ فردا تحت حكومت يک دولت انقلابی تشكيل خواهد شد و اگر هدايت و رهبری دادگاه به آنان محول ميشد، آنرا بشيوه انقلابی پيش ميبردند و مانع هر گونه سازش و معاوضه ای ميشدند! اين گروه كه اغلب گروه هاي چپ ايدئولوژيک از همه جا مانده و رانده شده هستند و گاهي هم براي حس زنده بودنشان، كنار اجاق هاى گلی دوران تفكر پارينه سنگی ايدئولوژيك مذهبي خویش غلتی ميزنند و كليت هر حركتی را كه خود شخصا در آن شركت ندارند، از قبل محكوم ميكنند، با دشمنان مردم از جمله مجاهدين، متحد ميشوند و حتی در ميدانِ رژيم بازی هم ميكنند.

اين به اصطلاح جهان وطنان بیوطن ، خط قرمزشان امپرياليسم و شاه و سلطنت است! با هر دشمنى هم لازم باشد همدست ميشوند تا وطن خود را نابود كنند! وصد البته كه براى گرفتن انتقام از امپرياليسم و نظام هاى پادشاهى، زندگى در سرزمینهاى پادشاهى و امپرياليستى را نسبت به زندگى در كشور هاى كمونيستى ترجيح ميدهند!

اينان هنوز كارنامه سياه خود را متبرک و مقدس ميدانند و پادشاه فقيد ايران را كه نابغه رشد و تكامل اجتماعى و اقتصادى و همچنين صلح و همزيستى مسالمت آميز در خاورميانه بود را ديكتاتور و سگ زنجيرى امپرياليست ميدانستند و آدمکش و جنايتكار معلوم الحالى چون استالين را كه نفس ها در سينه حبس كرده بود و ميليونها مردم بيگناه وحتى اعضاى حزب كمونيست را در گولاك ها ، كُشت، رهبر پرولتارياى جهان ميدانستند، و هنوز هم به سبيل مباركش سوگند وفادارى ياد ميكنند!

بعد از او هم بدستور حزب كمونيست شوروى بارها با تانک ها از روى پرولتارياى كشور شوراها و همچنين چكسلواكى ( بهار پراگ دوران دوبچك ) و آلمان شرقى در اعتراض به شرايط سخت كار گذشتند! براى نابودى شاه به مساجد و منابر پناه ميبردند و براى همراهان نيمه راه خورده بورژوازی خويش طلب استقامت ميكردند كه در نيمه راه تكامل سوسياليستى ( راه رشد غير سرمايه دارى ) نمانند و تا در كنار هم انقلاب با شكوه ضد سلطنتى را بمنزل مقصود برسانند!

اينان سد عظيمى را كه نقص ها و ايرادهاى قابل تعمير و اصلاح داشت را با بلاهتى غير قابل تصور منفجر كردند و سيل خانمان برانگيزى را بر مردم ما سرازير نمودند و حال با طلبكارى وقیحانه از بار مسئوليت و نادانى و سفاهت خويش شانه خالى ميكنند! تعجب اين گروه اين است كه مردمى كه زير سيل و آوار، زندگى و هستى خويش را توسط اين ناجيان پرولتاريا از دست داده اند، چرا آنان‌ را مقصر و متهم ميشناسند! متهم، سد و سازنده آن است و نه نيروى تخريب گر، اینان حتى در مخيله كوچكشان هم نميگنجيد كه در فرودست مردمانى بودند كه به همين بركه رضايت داشتند ، و بر این باور بودند اگر اين آب سرازير شود، همه مان ميميريم! سقف خانه اى را كه چكه ميكرد را برسرمان تخريب كرديم! سد باز شد و سيل آمد و مارا آب با خود برد!

٣ـ گروه ديگر لاشخوران سياسی هستند كه هميشه بدنبال شكار ديگران هستند، تا طعمه را بربايند و يا از بازمانده آن شكمی از عزا بدر آورند. اينان همه پروژه ها را از منظر مالی و در جهت كسب درآمد و در راستای رسیدن به جاه و جلال تعريف ميكنند و با حمله به ديگران سعی در دور كردن آنان‌ و تصاحب طعمه و شكار دارند. از آنجاييكه همه مردم ايران كارشناس و تحليلگر امور سياسی و اجتماعی و اقتصادی و همگی روانشناس و حقوقدان هستند، بدون هيچ واهمه و احساس مسئوليتی اظهار نظر ميكنند.

در كنار سازمان مسخ شده مجاهدين، شادی های امين و صدر و كاوه موسوی فقط نوک قله كوه يخی بود كه در تمامي جريان دادخواهی و پروسه دادگاه، چوب و سنگهای بسياری لای چرخ اين حركت تاريخی گذاشتند و بتدريج دست خالي از ميدان بدر شدند و تكه استخوانی هم نسيبشان نشد، اگر چه كاوه موسوی مثل معركه بازها چندین بار وسط نمايش، بنام پول قهوه، از مردم اخاذی کرد..

٤ـ گروه و فرقه رجوی يا مجاهدين كه روش و منش ضد مردمی آنها از ابتدا مشخص بود و در ادامه مسير به اين دادخواهی تن دادند و بقول خودشان دادخواهی را نجات دادند و چه سكه هايی كه بنام خود ضرب نكردند، ولی همه آنها بدلی و تقلبی بود، يخشان هم نگرفت.

٥ـ گروهی هم كه سنگ آسياب اين حركت بودند و از جان مايه گذاشتند و چه تهمتها و ناسزاها كه از دوست و دشمن نشنيدند. گروه سنگ زيرين آسياب، همه اين كار شكنی ها و تهمت و افتراها را صبورانه تحمل كردند و كار را بكارستان مقصود رساندند و تخم اميدِ دادخواهی را در دلهای زخم خوردگان كاشتند و در سنگلاخ سخت بيعدالتى اين اميد جوانه زد، رشد كرد و حميد نوری به حبس ابد محكوم شد حالا اگر سيل و طوفان يا دزد و راهزنی به باغ يورش بَرَد و اين گل را بشكند و يا بچيند، آیا نتيجه اش اين خواهد بود كه باغبان چرا گل كاشت؟ آیا ميشود زحمت باغبان را بی بها دانست؟ اگر مردم پشت اين باغ ايستاده بودند و هر آشپزی، آش خود را نمی پخت و بعضی ها بجای حمايت و همياری درست، وسط كار ياد رئيس بدنام ساواک نميفتادند و خروش يكپارچه مردم دادخواه خيابانهای اروپا را ميلرزاند، آیا سرقت و مصالحه و معاوضه و سازش با جانیان گروگانگير به همين راحتي ميسر بود؟

گرچه اين باج دهی در روز شنبه آنهم در يک روز تعطيل انجام شد و تا روز دوشنبه كه روز رسمی كار است، شغال از قفس پريده و آب‌ ريخته را هم بجوی نتوان راند! تصميم و اجرای امر دولتی در روز تعطيل تنها در شرايط بحرانی و فاجعه امكانپذير است! همين امر باز، نشان بارزی از ترس عوامل دولت سوئد از رسوايی و عكس العمل وكلای پرونده و مخالفان اين سازش در دولت را دارد. امري كه بايد از قبل آنرا خلع سلاح و خنثي كرد! البته كه منظورم شيادی بنام آخوندی نماينده پارلمان سوئد نيست. بگذريم كه كدام حاكم و جلادي ، شهروندان تحت قيوميت و حكومتش را برای اخاذی و معامله به گروگان ميگيرد و ميگويد اگر پول ندهيد و تروريستهايم را آزاد نكنيد، من فرزندانم را كه در كشور شما اقامت دارند، خواهم كشت؟

اين فقط ميتواند از رژيمی كه سالها با قتل و بدار كشيدن بهترين فرزندان ايران از فردای هجوم قوم بيگانه اغاز شد، برآيد. اين رژيم در خون مردم شناور است و كشتی فرتوت و پوسيده اش از رود خون مردم ميگذرد. همين رفتار رژيم بيانگر ويژگی ضد ملی و مردمی و گروگانگيرانه اين رژيم اشغالگر هست كه خودش به لحاظ حقوقی جرم است. بسياری از دزدان دريايی و صحرايی بعضی از كشورهاى افريقايی كه شهروندان اروپايی و نه خودی را به گروگان گرفتند و پول آزادیشان را دريافت كردند، همچنان دارای پرونده قضائی و جنايی هستند و تحت تعقيب قرار دارند..

اين رژيم از فردای اشغال ايران، در كنار اعدام های دسته جمعی، گروگان گرفت، سفارت اشغال كرد، به ترور مخالفان پرداخت، در كشورهای دور و نزديک دست به ترور و انفجار و كشتار زد، سلمان رشدی ها را كور كرد. اين رژيم ، براي تكميل پرونده جنايت جهانی خويش از هيچ فجايعی فرو گذار نكرد! كشورهای اروپايی و يا آمريكا بيشتر از همه ما و آن دسته از به اصطلاح كارشناسان سياسى و اجتماعی امور ايران به اين پرونده ها واقفند و تمايل و قصدی به دستگيری اين تبهكاران ندارند. تنها در سايه فرياد يكدل و يک زبان و متحد مردم ايران، ميشود از چنين معاملات ننگینی جلوگيری كرد و كار را سختتر كرد ونه باغبان را سرزنش كرد! حالا بجای ايستادن در كنار كسانى كه ناممكنى را ممكن ساخته اند، بجای احساس شرمگينی و شناخت ضعفهاى خويش، اين عزيزان را مورد حمله قرار ميدهند.

همانطور كه از فاجعه سال ٥٧ درسی نياموختند و همه را مقصر ميدانند، غير از خودشان را كه هيچ، تازه طلبكار هم ميشوند. شعار مرگ بر ستمگر سرمیدهند و در عوض در برابر شعار مرگ بر سه مفسدو… ( كه هر دو شعار انحرافي و مخرب هستند) فرياد وافريادا سر ميدهند كه ببينيد، اينان مارا از همين امروز به مرگ و اعدام محكوم ميكنند! حميد نوری بارها به سوئد و ديگر كشورهای ديگر اروپايی در معيت سفارتخانه های فخيمه اين كشورها ويزای رسمی گرفته و سفركرده بود و چه بسا جهت انجام ماموريت های دولتی و غيره.

كم نسيتند عناصر و زائده ها و وابستگان رژيم كه با خاطری آسوده براي تجارت و ماموريت واقامت و پولشویی ها در اروپا ميلولند و بعد از زحمت و سختى كشتار ها و جنايات بيشمار دور از وطن كمى می آسايند تا جانى براى كشتار تازه بگيرند و حوزه فعاليتشان را هم بخارج از مرزها بسط دهند! كار و روند محكوميت حميد نوری در دادگاه سوئد كاری بود در تاريخ دادخواهی جهان بيسابقه و كاری بود كارستان و بعد از دادگاه ميكونوس در تاريخ ثبت شده و ماندگار خواهد ماند. دادگاه حميد نورى از دادگاه ميكونوس بمراتب با ارزشتر خواهد بود. جنايت ميكونوس در داخل كشور و خاک آلمان صورت گرفت و رسيدگی به اين پرونده امری بسيار عادی بود.

دستاورد دادگاه ميكونوس جنايت های پشت پرده رژيم را علنی و رسوا كرد. اما كارستان دادگاه سوئد اينجاست كه جنايت در كشور ديگری صورت گرفته و جانيان هنوز بر دليجان مرگ و گروگانگیری ميتازند و جنايت يكي از مزدورانشان در كشور ديگری مورد بررسی قرار ميگيرد. تصور ميكنم هنوز بسیارانی به اهميت اين موضوع پی نبرده اند!! "خلايق مستيد و منگ؟ از شب هنوز مانده دو دانگي" (احمد شاملو) روند دادرسی دادگاه حميد نوری انفجاری زير پای رژيم بود.

اين دادگاه فقط حميد نوری را محاكمه و محكوم نكرد، بلكه كليت نظام و سيستم نكبت را محكوم كرد و پرونده اين دادگاه هميشه باز خواهد ماند. بگذار تا صبح دولتت بدمد! شب دراز است و قلندر بيدار! دادگاه سوئد و حكم قطعی ابد برای حميد نوری خدشه ناپذير باقی ميماند و هيچ مصالحه و سازشی، سر سوزنی از ازرش آن‌ نخواهد كاست. چرا که حكم ابد حميد نوری و پرونده ديگر جنايات در تاريخ ثبت شده و قطعی خواهد ماند؟ دادگاه سوئد حكم نهايی خود را اعلام كرد و دولت سوئد هم آنرا نه نقض كرد و نه استينافی خواست و نه مانع روند آن‌ شد و كليه هزينه ها را هم پرداخت كرد. دولت سوئد در رفتاری سازشكارانه، تصميم و مصالحه پشت پرده او را معاوضه كرد و فراری داد و بعد مجبور به اعتراف آن‌ شد. معاوضه حميد نورى ذره ای از جرم محكوميت قضائی آن‌ نخو اهد كاست.

آنان‌ در بازار سياست قاتل حكم گرفته ای را با دو گروگان رژيم تاخت زدند. فراری دادن يک زندانی از جرم او نميكاهد. دادگاه حميد نوری در پرونده هم پيمانان و همكاران و سران رژيم گره ناگشودنی خورده و طبيعی است كه پرونده جنايی آنان هميشه باز و مشمول مرور زمان هم نخواهد شد. اين حكم دادگاه سوئد را هيچ مرجعی نميتواند لغو كند و با فرار حميد نورى به ايران با اعتراف به نام مستعار خود بنام حميد عباسی جرمش را هم تأييد كرد، امری كه تا آخرین روز دادگاه انكار ميكرد.

حميد نوری در تمامی طول دادگاه تلاش ميكرد كه خود را بيگناه و يک مامور دونپایه و معذور رژيم معرفی كند و همينكه پا در ميان پرچين و حريم صاحبانش گذاشت، با صدای بلند هويت خود را اعلام كرد كه من حميد نورى معروف به حميد عباسی ( تاييد جرم) هستم. اين اعتراف آشكار، درستی و صداقت كار دادخواهان و قاضيان دادگاه سوئد را به اثبات رساند. مطمئنا حميد نوری در زندان بزرگ و سراسر دلهره آورش در ايران مورد مؤاخذه و پرداخت هزينه سنگين اجتماعی سياسی و اقتصادى ، قرار خواهد گرفت.

حميد نوری بايد پاسخگو باشد كه چرا در دام سفر پر از لهو لعب افتاده است. بی اخلاقی در سران رژيم امريست عادی، اما بايد در خفا باشد و نه آشکارا . حميد نوری تا زمانی كه در ايران ميزيد و در حياط خلوت رژيم پاچه ميگيرد، همواره ترس انتقام از همه سو بر سرش چون بختکی سايه افكنده است. چنين مامور و مزدور دون پايه ای هيچگاه از امكانات امنيتی وسيعی برخوردار نخواهد بود. بعلت جنگ قدرت درونی و خشم مردم بايد مدام بلرزد و گاهی هم شايد دچار تزلزل گردد كه ايكاش اين معاوضه صورت نميگرفت! حميد نوری هميشه در خطر انفجار انتقام و اجرای حكم بمراتب سخت تر و سنگينتر از حكم و شرايط حبس ابد در سوئد خواهد بود. در كنار انتقام مردم، ترس از كنار گذاشتن و تصفيه از سوی عناصر رژيم به حكم تعليقی اش اضافه هم خواهد شد!

پرونده نورى باز است! شايد روزی هم پشيمان شود و اعتراف كند كه ايكاش در زندان امن و شيک سوئد ميماند و پس از پايان محكوميت در همان سوئد پناهنده ميشد و شايد اين افسوس برايش بزودی بشكل كابوس وحشتناکی درآيد. معاوضه و سازش او شبيه محكومى است كه با همكارى زندانبانان از زندان گريخته است ، اما حكم و محكوميت او همچنان معتبر و پابرجاست و او از انتقام و عدالت هرگز نخواهد گريخت. سايه سنگين ترس و مرگ براى هميشه بر سر او سايه خواهد افكند و او را از درون خواهد پوساند.! اگرچه معاوضه و آزادى زودرس او نتيجه سازش دولت سوئد با دزدان گروگانگير حاكم بر ايران بود و نمک بر زخم دادخواهان و خانواده هاى قربانيان پاشيد، اما حتى اگر فرداى اعلام حكم، حميد نورى آزاد هم ميشد، از وزن جرم و محكوميت حميد نورى ذره اى كاسته نميشد و نخواهد شد.! حميد نورى آزاد نشد ، او در اثر يك خيانت و مماشات دولت از سوئد گريخت ! اما مطمئنا چنانچه از همه خطرها بگريزد در فرداى ايران باز بايد به حكم دادگاه سوئد دوباره به زندان باز گردد و این داستانی دنباله دار و بی انتها برای تمامی جانیان ایران و دنیا ست! آرامشى برای آنها در كار نيست با اين توضيحات بايد دست همه عزيزان و دست اندركاران محاكمه حميد نوری را دوباره فشرد و گفت: !"بچه ها متشكريم" با سپاس و تقدير از همه آنانکه اين نامكمن را ممكن ساختند!

بهرام آرش ١٩/٥/٢٠٢٤

 

منبع:پژواک ایران