شما مهسا را نکشتید!
رحیم قمیشی
دوستم دکتر موسویان برایم نوشته بود؛
"دو دختر دارم، همین؛ بی هیچ شرحی... «دختر» واژهای است هماورد «عشق»؛ همانند عشق، در شرحش درمانده میشوی...
امروز در سرزمین من، این «دختر» نیست که کشته میشود؛ «عشق» است که دارد جان میدهد، زیر تیغ خامان خونآشام...
گویا زمان آن فرارسیده که سوگمندان عشق، هیئتهایی به راه اندازند و در دستههایی زخمه بر دل زنند..."
امروز در سرزمین من، این «دختر» نیست که کشته میشود؛ «عشق» است که دارد جان میدهد، زیر تیغ خامان خونآشام...
گویا زمان آن فرارسیده که سوگمندان عشق، هیئتهایی به راه اندازند و در دستههایی زخمه بر دل زنند..."
دوستم راست میگوید.
گیرم مهسا را کتک نزدهاید
گیرم سرش را به جایی نکوبیدهاید
گیرم او را تهدید نکردهاید
گیرم به او نگفتهاید خفه شود
گیرم تحقیرش نکردهاید
گیرم او مشکل قلبی داشته
گیرم زیاده از حد ترسیده
گیرم مشکل تنفسی داشته و به شما هیچ نگفته
گیرم برادرش التماستان نکرده که او مسافر است و هیچ جا را بلد نیست، بگذارید همراهش باشد
گیرم متوجه نشدید او هنوز ۲۲ سال بیشتر ندارد
گیرم ندیدید چه لباس بلند و زیبای محلی زیر مانتویش پوشیده
گیرم ندانستید دخترها برای زیباییشان اهمیت قائلند، جان میدهند زیبا شوند
گیرم شما مأمور بودید و معذور
گیرم خدایتان به شما گفته بود مسئول آن هستید که تمام مردم را یک شکل کنید
شکل زشت خودتان...
گیرم مهسا را کتک نزدهاید
گیرم سرش را به جایی نکوبیدهاید
گیرم او را تهدید نکردهاید
گیرم به او نگفتهاید خفه شود
گیرم تحقیرش نکردهاید
گیرم او مشکل قلبی داشته
گیرم زیاده از حد ترسیده
گیرم مشکل تنفسی داشته و به شما هیچ نگفته
گیرم برادرش التماستان نکرده که او مسافر است و هیچ جا را بلد نیست، بگذارید همراهش باشد
گیرم متوجه نشدید او هنوز ۲۲ سال بیشتر ندارد
گیرم ندیدید چه لباس بلند و زیبای محلی زیر مانتویش پوشیده
گیرم ندانستید دخترها برای زیباییشان اهمیت قائلند، جان میدهند زیبا شوند
گیرم شما مأمور بودید و معذور
گیرم خدایتان به شما گفته بود مسئول آن هستید که تمام مردم را یک شکل کنید
شکل زشت خودتان...
آیا این را هم نمیدانستید هر کس را دستگیر کنید ضربان قلبش بالا میرود.
هر کس را دستگیر کنید بشدت میترسد.
ندانستید او میمیرد...
در عمرتان گل نچیدهاید، ناانسانها!؟
در عمرتان لالهای را از ساقه جدا نکردهاید؟
ندیدهاید به لحظه نکشیده میمیرد...
هر کس را دستگیر کنید بشدت میترسد.
ندانستید او میمیرد...
در عمرتان گل نچیدهاید، ناانسانها!؟
در عمرتان لالهای را از ساقه جدا نکردهاید؟
ندیدهاید به لحظه نکشیده میمیرد...
شما مهسا را نکشتید!
تمام دختران و زنان پاک سرزمین مرا کشتید
شما تمام انسانهای عاشق ایرانم را کشتید
تمام دختران و زنان پاک سرزمین مرا کشتید
شما تمام انسانهای عاشق ایرانم را کشتید
شما مهسا امینی را نکشتید
گشت ارشادتان
هر که را دستگیر میکند او را کشته
خانوادهاش را کشته
چرا باور نمیکنید؟
گشت ارشادتان
هر که را دستگیر میکند او را کشته
خانوادهاش را کشته
چرا باور نمیکنید؟
یکی در همان بازداشتگاه میمیرد
یکی بیرون میآید و میمیرد
یکی پناهنده میشود و میمیرد
یکی به بهانه تحصیل میرود و میمیرد
وهمه دلشان مرده است
تنها نفس میکشند...
یکی بیرون میآید و میمیرد
یکی پناهنده میشود و میمیرد
یکی به بهانه تحصیل میرود و میمیرد
وهمه دلشان مرده است
تنها نفس میکشند...
آنها را که یعنی آزادشان میکنید
پس از عکس برداری مانند متهمان قاتل
پس از گرفتن شماره ملیشان
پس از نگاههای بیشرم مامورانتان
دیگر زندگی نمیکنند
دیگر زندگی نمیکنند...
پس از عکس برداری مانند متهمان قاتل
پس از گرفتن شماره ملیشان
پس از نگاههای بیشرم مامورانتان
دیگر زندگی نمیکنند
دیگر زندگی نمیکنند...
بیشرفها!
شما همه دختران سرزمینم را کشتید
همه انسانها را
شما عشق را کشتید
شما مهسا را نکشتید
ایران را کشتید...
شما همه دختران سرزمینم را کشتید
همه انسانها را
شما عشق را کشتید
شما مهسا را نکشتید
ایران را کشتید...
گویا وقت آن رسیده ما سوگمندان عشق، دسته بهراه اندازیم، و زخمه بر دل زنیم.
گویا وقت آن رسیده فریاد زنیم، مگر ضحاک چه میکرد؟
که شما نمیکنید!
که شما نمیکنید!
منبع:پژواک ایران