ریحانه را کشتند، ریحانه عزیز به درود!
مینا احدی
امروز مادرت و پدرت، در کنار خالهها و عموهايت، در کنار دوستان و علاقهمندان به تو، از تو وداع کردند. بگذار بگويم که امروز هزاران و هزاران نفر گريستند و به ياد تو، ياد جسارت و شجاعت تو، به ياد هفت سال زندگي تو در زیرزمینها و زندانهای مملکتي به اسم ايران که در آنجا جانوران حاکماند، گريستند.
تو همچون يک گل زيباي نوشکفته از ۱۹ سالگي آن روي ديگر اين دنيا، آن روي ديگر ايران و آن روي ديگر کشوري را ديدي که از بد روزگار در آنجا متولدشده بودي! کشوري با يک حکومت اسلامي، کشوري که در آن زن بودن جرم است، کشوري که در آن تجاوز کردن به زنان قانون است و ريختن خون زنان و يا اسیدپاشی بر سروصورت زنان و له کردن حرمت زنان يکي از اصول مقدس حاکمان است!
تو در يک روز شوم، سبکبال و بیخبر از همهجا وارد تلهای شدي که جانوران در زیرزمینهای ايران آن را نقب زدهاند. تو وارد تلهای شدي که جانوران در آنجا نفس میکشند و خون میمکند و صلوات میفرستند و حکومت میکنند!
تو زيباترين دختر، تو يکي از دختران متولد آن کشور که فقط به آخوندها پوزخند زده و مثل میلیونها جوان همنسل خودت، عمامه دار و مکلاي حاکم را آدم حساب نمیکردی، تو که در حال ساختن يک زندگي ديگر جلوي آفتاب و روي زمين بودي، یکباره پايت گير کرد و درون زیرزمینهای اين جانوران افتادي و چه ديدي، چه کشيدي؟
تو هفت سال آن روي ديگر ايران را ديدي؟ تو بیرحمی تا بینهایت درجه را تجربه کردي، تو مرداني را ديدي که بجاي قلب در دلشان سنگ کثيفي بود، تو چهرههایی را ديدي که پشت ظاهر انساني آن، جنايتکار و ساديست هاي حرفهای بودند و تو بارها تا حد جنون از اینهمه ظلم و بیرحمی و بیعاطفگی انگشت حيرت بر دهان گرفتي و از خود پرسيدي اینها چه کساني هستند؟ من کجا آمدهام اينجا چه خبراست؟
مگر تو چه کرده بودي؟ گناه تو چه بود؟ دفاع از خودت در مقابل يک متجاوز، ولي گناه تو بود در مملکتي زندگي کرده و نفس میکشیدی که مشتي جاني و جلاد در آنجا حاکميت داشتند!
آخرين بخش اين سناريوي وحشتناک را تو در شب شنبه و در سحرگاه خونين و سياه ۲۵ اکتبر ديدي و سپس رفتي!
ريحانه عزيزم، اين روش و منش اینها از سیوپنج سال گذشته است! اینها هزاران زن جوان و زيبا را کشتند و قبل از کشتن وضو گرفته و با اللهاکبر گفتن به آن زنان تجاوز کردند و سپس تير خلاص زدند آري تو دختر زيبا و باهوش و دوستداشتنی اسير دست اين جانوران شده بودي!
و درنهایت بعد از اینهمه ظلم و فشار و بیعدالتی ترا کشتند.
يک نکته را اما همگان و همان زالوها ديدند، تو کوتاه نيامدي، تو آينده را نمايندگي میکردی، تو آلترناتيو آنها بودي، تو روشنايي و نور و اميد و انسانيت را نمايندگي میکردی و تاريخ با زنان و مرداني همچون تو از روي بيرحمان و زالوها گذر کرده و به اينجا رسيده، نام تو در کنار اسپارتاکوسها و رزا لوکزامبورگها و لادن بیانیها ثبت شد، اسم تو، عکس تو تاريخي شد؛ و بپا خاستن میلیونها نفر در اداي احترام به تو، يک پاسخ محکم به حاکمان و زالوها در ايران بود.
بگذار خودشان را در هفتسوراخ قائم کنند، روزي که پایههای حکومتشان بريزد، مردم در ايران نشان خواهند داد که چه نفرت عظيمي از آنها دارند و چه احترام عميقي به تو و هزاران زن و مرد جواني که به دست اینها به خون غلتیدند.
آرام بخواب، ريحانه عزيزم
يادت همواره زنده است!
مينا احدي
26اکتبر 2014
منبع:پژواک ایران